اتم و كوچكتر از آن
آنگاه كه در نيمهء اول قرن بيست «اتم» كشف گرديد، دانشمندان بر اين پندار بوند كه اتم كوچكترين جزء ماده است كه از آن اجزاي كوچكتري منقسم نميشوند.
اما قرآن كريم اين حقيقت را روشن ساخته است كه اتم كوچكترين جزء ماده نيست بلكه كوچكتر از اتم هم وجود دارد؛ جايي كه در آيهء (3) از سورهء «سبأ» ميگويد:
]لا يَعْزُبُ عَنْهُ مِثْقَالُ ذَرَّةٍ فِي السَّمَوَاتِ وَلا فِي الأَرْضِ وَلا أَصْغَرُ مِنْ ذَلِكَ وَلا أَكْبَرُ إِلاَّ فِي كِتَابٍ مُبِينٍ[
«از خداوند هموزن ذره يي نه در آسمانها و نه در زمين پوشيده نيست، و نه كوچكتر از آن و نه بزرگتر از آن است مگر آنکه در كتابي روشن درج شده است»
همچنين در آيهء 61 از سورهء «يونس» ميفرمايد:
]… وَمَا يَعْزُبُ عَن رَّبِّكَ مِن مِّثْقَالِ ذَرَّةٍ فِي الأَرْضِ وَلاَ فِي السَّمَاء وَلاَ أَصْغَرَ مِن ذَلِكَ وَلا أَكْبَرَ إِلاَّ فِي كِتَابٍ مُّبِينٍ[
«و وزن ذره يي در زمين و نه در آسمان از پروردگارت پوشيده نيست و نه كوچكتر از آن و نه بزرگتر از آن است مگر آنکه در كتابي روشن درج شده است»
البته تجزيهء اتم به واحدهاي كوچكتر ـ همانگونه كه قرآن كريم بيان كرده است ـ علماً نيز آنگاه به ثبوت رسيد كه پژوهشگران كشف كردند؛ اتمها از ذرات كوچكتري تركيب يافته اند كه عبارت از پروتونها، الكترونها و نيوترونها ميباشند.
با پيشرفت علم در زمينهء پژوهش اتم و تركيبات آن، بشر به نتايجي دست يافت كه عقلها را به حيرت در آورد؛ حيرت از چگونگي ساختار اين كائنات دقيق، نظام پيچيده يي كه بر آنها حكمفرماست و نهايتاً قدرت عظيمي كه در آنها نهفته ميباشد.
بررسیها نشان دادند كه هستهء اتم حاوي (9/99) از وزن مجموعهء شمسي است. در اينجا بود كه دانشمندان به اين حقيقت پي بردند كه «هسته» در «اتم» به مثابهء «خورشيد» در «مجموعهء شمسي» ميباشد. همينگونه به ملاحظه رسيد كه چنانکه سيارات بر محور خورشيد ميچرخند، الكترونها نيز بر محور هستهء اتم ميچرخند. بلكه حتي دقيقتر از آن نيز كشف گرديد و آن اينکه مسافت ميان الكترونها نسبت به قطر اتم، تماماً معادل با عين مسافت ميان سيارات و قطر مجموعهء شمسي است.
توازن در همه چيز
و در اينجاست كه اعجاز علمي آيهء 3 از سورهء مباركهء «ملك» و آياتي ديگر كه از توازن و هماهنگي بي مانند خلقت پروردگار سخن ميگويند بر ما مبرهن ميگردد:
]الَّذِي خَلَقَ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ طِبَاقاً مَا تَرَى فِي خَلْقِ الرَّحْمَنِ مِنْ تَفَاوُتٍ فَارْجِعْ الْبَصَرَ هَلْ تَرَى مِنْ فُطُورٍ[
«همانکه هفت آسمان را طبقه به طبقه آفريد و در آفرينش آن خداي بخشايشگر، هيچگونه اختلاف و تفاوتي نميبيني. باز بنگر، آيا خلل و نقصاني ميبيني؟»
«ثعلب» در تفسير قرطبي ميگويد: اصل تفاوت از فوت است و آن اين است كه چيزي از جايي ناديده گرفته شود و بر اثر ناديدهگرفتن آن، خلل و اضطرابي به وجود آيد.
علامه «الوسي» در تفسير «روح المعاني» ميگويد: شما هيچگونه تفاوت، يعني اختلاف، ناهماهنگي و عدم تناسبي را ميان خلقت پروردگار نميبينيد.
چنانکه آيهء كريمهء 2 از سورهء «فرقان» نيز ميگويد:
]وَخَلَقَ كُلَّ شَيْءٍ فَقَدَّرَهُ تَقْدِيراً[
«و هر چيزي را آفريد و بدان گونه كه در خور آن بود آن را به اندازه و ميزان (دقيق) آن اندازهگيري كرد»
و از آنجا كه اين توازن و همآهنگي فراگير تمام عرصهء خلقت پروردگار ميباشد بناءً در اين كتاب فقط به ذكر نمونههايي از آن بسنده ميكنيم.
بحث كوچكترين ذرهء كائنات يعني «اتم» را در عنوان قبل باز كرديم.
اكنون علاوه ميداريم كه توازن در نظام داخلي اتم، در واقع سند توازن در همهء ذرات كائنات است، چه كائنات در كل مجموعه يي از اتمهاست.
اكنون بشر دريافته است كه در درون اتم پروتونها داراي بار الكتريستهء مثبت و الكترونها داراي بار منفي هستند، در حالي كه نوترونها داراي باري متعادل ميباشند. اين خود نشان دهندهء حتمي بودن توازن در ميان طبايع موجودات است؛ زيرا هر مثبتي در مقابل خود منفيي دارد و هر منفيي در برابر خود مثبتي را و در ميان اين دو است كه بار متعادل و متوازني ايجاد ميشود كه نه خود جذب ديگري شود و نه هم ديگري را جذب خود نمايد. بلكه در واقع نيروي تجاذب به وجود آمده از بار مثبت پروتون و بار منفي الكترون است كه الكترونها را وا ميدارد تا بر محور هستهء اتم شناور گردند. درست همانند معادلات حسابيي كه دقيقاً در ميان نيروهاي جاذبهء خورشيد و سيارات مجموعهء خورشيدي حاكم است. حتي نيروي تجاذبي كه الكترونها را وا ميدارند تا در مدارهاي دايروي و بيضوي خود شناور باشند، خود همين نيروها هستند كه سيارات مجموعهء شمسي را نيز وا ميدارند تا در مدارهاي معينه خود شناور گردند.
بيگمان ميزان نيروهاي ويرانگري كه از درهم شكستن اتم به وجود ميآيند ـ كه امروز بشر اين نيروها را در وجود بمبهاي اتمي ميبيند ـ در خورشيد به همان اندازه وجود دارد كه موازي با تعداد اتمهاي آن است. اين خود عامل پديدآمدن انرژي عظيم وبي حد و مرزي است كه خورشيد از گرما و نور به سوي طبيعت و انسان سرازير ميسازد؛ قضيهيي كه در شمار ادلهء قاطع بر قدرت و وحدانيت خداي عزّوجلّ قرار دارد.
«كميل فالاماريون» در حالي كه از مشاهدهء توازن و همآهنگي عظيم در گسترهء خلقت پروردگار متحير گرديده است ميگويد:
«بيگمان خداي عزّوجلّ در حقيقت هر چيز بر ما تجلي ميكند. پس او فقط شاهنشاهي نيست كه از بلنداي آسمانها بر ما حكومت كند، بلكه او نظامي است كه درمتن همهء موجودات و همهء حادثات، مسلّط و مراقب است. او هرگز در بهشتي پر از فرشتگان و نيكوكاران مقيم نيست، بلكه فضاي لايتناهي همه پر از وي ميباشد. او در هر نقطه يي از فضا و در هر لحظه يي از زمان حضور دارد. پس اين نظام عام حاكم بر طبيعت و حكمت بالغه يي كه در همه چيز متجلي است، كلاً دليل بر آن است كه فقط قدرت مطلقهء الهي، سامان دهندهء نظم حقيقي و مصدر اصلي همهء قوانين طبيعي و كافهء اشكال و مظاهر آن ميباشد».
اما «هنري يوانكاري» كه يكي از بزرگترين دانشمندان رياضيدان است ميگويد: «قطعاً اين همآهنگي و نظمي كه در عالم متجلي است، ممكن نيست كه زائيدهء تصادف باشد».
اين شواهد همه ميروند تا در شعاع تفسير آيهء كريمهء : ]مَا تَرَى فِي خَلْقِ الرَّحْمَنِ مِنْ تَفَاوُتٍ[ فريادگر اعجاز علمي قرآن كريم بوده باشند.