چرا فرزندان یک مادر باهم بیګانه شدند؟ — انجنیر فضل احمد افغان

 

چرا فرزندان یک مادر باهم بیګانه شدند؟

 

انجنیر فضل احمد افغان

کانادا:۲۱ اپریل۲۰۱۳م

 

در این اواخر مقاله دلسوزانه جناب دانشمند ګرانمایه داکتر صاحب سید خلیل الله هاشمیان را که تحت عنوان"در ترا میګویم دیوار تو بشنو" در ویب سایت وزین افغان جرمن آنلاین به نشر رسیده بود با علاقمندی خاص خواندم و با تائید از اندیشه های جناب دانشمند با خود ګفتم که چرا فرزندان یک مادروطن یعنی افغانستان عزیز علی الرغم تمام دردها و مصیبتهای سی و پنجسال ګذشته در مادروطن عزیز درس عبرت نګرفته باهم بیګانه شده اند یعنی خواهران و برادران یک مادر که بنابر جبر زمان بعد از کودتای خونین و ننګین ۷ ثور ۱۳۵۷ هه ش و جنګهای تحمیلی  خونین داخلی از آغوش پرمحبت مادر جدا و به کشور های مختلف آواره و دور از افتخارات فرهنګی و کلتوری ملی افغانی به حیث مهاجر در درد مادر و عشق سرشار خدمت به مادر زیست و چار و ناچار میسوزند و میسازند به اساس کشورهای مقیم ذیل به اصطلاح عوام به سکه و ناسکه دسته بندی نموده اند یعنی.

۱-کشورهای سکه:پاکستان،ایران،همسایه های شمالی،ترکیه،عربستان سعودی،امارات عربی را به یک دسته.

 و.

۲- کشورهای ناسکه:کانادا،اضلاع متحده امریکا،اروپا،هند و آسترالیا را به دسته دومی جدا نموده اند.

ما به خاطر داریم که قبل از کودتای خونین ۷ ثور۱۳۵۷ و حتی دوران اشغال اتحاد جماهیر شوروی هزاران هموطن عزیز ما به مصارف ملیونها دالر در رشته های مختلف در داخل و خارج از کشور تحصیلات عالی تخصصی و غیر تخصصی را برای خدمت به مادروطن تکمیل نموده بودند و آنهایکه فعلآ الحمدالله در کشورهای دسته دوم به حیث مهاجر حیات بسر میبرند خود شان و یا نورچشمانشان که در طول مدت مهاجرت دارای تحصیلات عالی شده اند میتوانند به بازګشت دائمی و یا مؤقتی به مصارف بسیار کم غیر قابل مقایصه به معاشات خارجی در عوض خارجیهای که نه به لسانهای ملی،فرهنګ و کلتور افغانی آشنا ای دارند و نه دلسوزی را که یک افغان برای اعمار کشور عزیز خود دارد با عشق و علاقمندی خاص مصدر خدمات ارزشمندی به مادروطن عزیز خود شوند امروز متأسفانه توسط تعداد از برادران خودکش بیګانه پرست که هنوز هم از منابع مختلف  دالرها،پوندها،کلدارها،ریالها،تومانهای ایرانی و حتی روبلهای روسی به منظور رسیدن اهداف بادارانشان در کیسه های شان میریزد برادران و خواهران عزیز دلسوز و دانشمند هموطن خود را که در کشورهای دسته دوم زیست میکنند از حق مشروع شان که داشتن تابعیت کشور مقیم و مادروطن برای خدمتګذاری باشد محروم میسازند یعنی بدبختانه از ماست که برماست.

باید عرض شد که مطلب من از تمام خواهرا وبرادران که بنابر جبر زمان در کشورهای دسته اول بحیث مهاجر در شرایط ناګوار و غیر قابل تصور مقیم میباشند نیست بلکه آنهای اند که در مراجع استخباراتی کشورهای دسته اول دوسیه ها داشته و تا حال جیره خوران آنها بوده و برای منافع آنها کار میکنند و به دستور بادارانشان  خود را مستحق زیست در کشور عزیز خود و کشورهای دسته اولی با حفظ دارایی های دزدیده غیر مشروع شان در بانکهای خارج میدانند و خواهران وبرادرن خود را که در کشورهای دسته دومی زیست مینمایند از حق زیست در مادروطن محروم مینمایند مګر اینکه از تابعیت کشور مقیم خود منصرف یعنی تمام امتیازات مادی و معنوی خود و فامیلهای خود را از دست داده غلام غلامان اغیار شوند و هرچه بالای شان آمد بادا باد امیدی برګشت به کشور مقیم خود را نداشته باشند اما رهبران تنظیمی با فامیلها و متعلقین شان که نوکران باداران کشورهای دسته اولی اند خود و یا فامیل و متعلقین شان با عرض معذرت هر وقت در مادروطن خاری زیر دمشان آمد بدون تشویش به کشور بادار خود چون خانه مادر شان خیز زده الی هروقت بخواهند اقامت و هر زمان خارش زیردمشان رفع شد دوباره به مادروطن اصلی خود برګردند یعنی برای آنها موضوع دو تابعیت مطرح نیست و به استدلال این که اسلام سرحد ندارد کشورهای اسلامی را ولو در آن غلام باشند کشور ننهء خود میدانند.

همچنان به عرض هموطنان ګرامی میرسانم که نظام اقتصاد،سیاسی،اجتماعی و دفاعی خراب شده امروزی مادروطن عزیز ما که در اثر تجاوزات خارجی و جنګهای تحمیلی داخلی به میراث مانده همه کشورهای دسته اول و دسته دوم فوق الذکر بصورت مستقیم و یا غیر مستقیم از آغاز کودتای خونین هفت ثور برای رسیدن اهداف شومشان دخیل و بالای عده ای از غلامان وطنفروش سرمایه ګذاری و امروز از زور و زر آنها به نفع خود بهره برداری میکنند به این معنی که:

با وضع موانع قانونی یعنی داشتن حق دو تابعیته برای وارد شدن متخصصین با تجربه سنوات قبل از مهاجرت و جوانان با انرژی تربیه شده دوران مهاجرت افغان در کشورهای دسته دوم بسیار محیلانه و ماهرانه میخواهند راه را برای استخدام متخصصین کشورهای خود در عرصه های مختلف چون اقتصادی،سیاسی،اجتماعی و دفاعی زمینه سازی و هموطنان با احساس و بادرد دانشمند ما را که با عشق سرشار برای سهمګیری برای آبادانی و آزادی مادروطن از یوغ اغیار اند محروم و به مرور زمان علایق نسلهای امروزی و فردا را با مادروطن اصلی شان قطع نمایند و لو اګر به تهدید و مرګ هم باشد.برای اثبات آنچه در فوق راجع به مداخلات زهراګین و محیلانه خارجیها و نوکران حلقه بګوش شان  اظهار داشتم در ذیل نوشته یک نویسنده امریکایی را ترجمه و به توجه شما میرسانم.   

اینک قسمت از نوشته تحقیقی نویسنده امریکایی بنام (Michael Sprngmann) را که سر قنسل اضلاع متحده امریکا در جده عربستان سعودی بود در ذیل نقل قول مینمایم.

" در اواخر سالهای ۱۹۸۰م و اوایل سالهای ۱۹۹۰ اضلاع متحده امریکا مجاهدین بنیادګرا را اجازه داد که هزاران میانه روها ( Moderates) را بقتل برسانند."

" در نزدیکی ختم جنګ روسیه و افغان در اواخر سالهای ۱۹۸۰ و اوایل ۱۹۹۰ مجاهدین بنیادګرا از طرف سی،آی،ای و عربستان سعودی بصورت وافر تمویل ګردیدند که هزاران میانه رو (Moderate) را بقتل برسانند تا بتوانند رقیبان را قبل از ګرفتن قدرت محوه نمایند،اضلاع متحده امریکا برای تمویل آن نه مخالفت کرد و نه حدودی تعین کرد.

Cheryl Benard خانم زلمی خلیلزاد سفیر بعدی اضلاع متحده امریکا در افغانستان که در مؤسسه     (  RAND Corporation) متخصص اسلام  بود چنین تبصره کرد که:" در اوایل همه چنین تصور میکردند که هیچ ممکن نیست که اتحاد جماهیر شوروی شکست داده شود، فی لهذا یګانه راه برای ما این بود که حتی الامکان بدترین دیوانه ها را جستجوه و در مقابل شان قرار دهیم که البته توام با تخریبات جانبی نیز خواهد بود.ما دقیقآ میدانستیم که این اشخاص کیها اند و تشکیلات شان از چه قرار است و برای ما هیچ اهمیت نداشت. سپس ما برای شان اجازه دادیم که ختم شان کنید فقط همه رهبران میانه رور را بکشید. دلیل که امروز ما در افغانستان رهبران (میانه رو) نداریم ما دیوانه ها را اجازه دادیم که همه را بکشند.آنها چپیها،میانه روها وبین آنها را کشتند.آنها بین سالهای ۱۹۸۰ و بعد محوه شدند.(DREY,2005.291).

از ترجمه مطلب فوق به این نتیجه میرسیم که دشمنان مادروطنما از آغاز نمیخواستند اشخاص میانه رو دانشمند در افغانستان جاه داشته باشند حتی سیع داشتند که با کشتن برادر توسط برادر و یا فرار برادران و خواهران دانشمند از مادروطن و بقدرت نګهداشتن نوکرانشان زمینه موجودیت و بقای طویل المدت متخصصین شان را در افغانستان مهیا و توسط متخصصین خود که اکثرآ جاسوس (مخبر)میباشند نه تنها بیش از نود فیصد کمکهای که بنام قروض و یا به اصطلاح بلاعوض برای مصارف متخصصین به دولت افغانستان پرداخته میشود دوباره از افغانستان خارج و نیز زمینه استفاده غیرعادلانه سرمایه های ملی ما را با تتمیع نمودن اولیائی امور مساعد،فساد اداری و بد اخلاقیها را توسعه میبخشند.

هموطنان نهایت ګرانقدر وطندوست من به این باورم که دولت افغانستان از آغاز ۲۰۰۲م یعنی دوره انتقالی برای احیا و اعمار مجدد افغانستان ویرانشده از نیروی تربیه شده افغانی که دارای تجارب و اندوخته های عالی قبلی  بودند و بنابر شرایط ناسازګار به کشورهای اغیار مهاجر و به آرزوی روزی بازګشت آبرومندانه بوطن و خدمت بودند شرایط بازګشت دائیمی و یا مؤقتی شان از طرف دولت مهیا و جلو فرار هزارها ملیون دالر از کشور و فساد اداری را که منشاء و اساس آن متخصصین و مستخدمینی خارجی اند میګرفت و همچنان پلان طویل المدت را برای بازګشت دائمی و یا مؤقتی جوانان امروزی و فردای افغان که از مؤسسات عالی تعلیمی کشورهای مقیم خود فارغ اما از فرهنګ و کلتور افغانی خود دور و حفظ هویت ملی افغانی شان نیز در مخاطره است به موافقه دول دسته دومی و حتی هند پروګرام منظم را با آموزش از تجارب( USA Peace Corps) در سالهای ۱۹۶۰م در افغانستان و کشورهای دیګر کار میکردند برای افغانستان نیز تحت نام( Afghan Peace Corps) را تأسیس تا جوانان افغان برای مدت یک الی دوسال داوطلبانه به معاش مناسب برای خدمت در مؤسسات مختلف دولتی و خصوصی به افغانستان سفر تا از یکطرف مصدر خدمت به مادروطن میشدند و از جانب دیګر با فرهنګ،کلتور.عنعنات و زبانهای افغانی آشنا و دربازګشت تجارب خود را با دیګر جوانان شریک و خارج از کشور نیز مصدر خدمت به وطن آبایی و اجدادی خود میشدند و این آرزو وقتی براورده شده میتواند که دولت افغانستان تابعیت دوګانه را برای افغانهای مهاجر مخصوصآ کشورهای دسته دومی قبول و منظور نماید.

بنآء وظیفه و مسؤلیت تمام افغانهای وطندوست است که متحدآ صدای خود را بلند و دولت را قناعت بدهند که لطفآ با قبولی تابعیت دوګانه برای افغانهای مهاجر بمنظور ارتقاء و پیشرفت سریع افغانستان عزیز فرصت خدمت در تمام عرصه های اقتصادی،سیاسی،اجتماعی و دفاعی داده شود.

پایان

 

وظیفه ایمانی،وجدانی،افغانی،اسلامی و اخلاقی ما است که از حقوق حقه خود و نسلهای فردا که در کشورهای غربی و یا بصورت کل در خارج از مادروطن بنابر جبر زمان مهاجر ګردیده دفاع قاطعانه نموده و با داشتن تابعیت دوګانه، امروز و فردا برای مادروطن بمیراث ماند نیاکانما مصدر خدمات ارزشمندی شویم و من این باورم که نسلهای جوان ما بعد از فراغت از کالجها و پوهنتونهای کشور مقیم شان چون…

 

 

 

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *