قوم پرستی و قوم ستیزی
با هر عقیده و ایده یی که انسان خودرا به ان میآلاید و به ان میبالد بلاخره جنسیت انسانی اش با دیگران در هر کجایی که هستند و به هر رنگ و صورتی که میباشند گره میخورد و در نهایت میبینیم که انسان ها همه از یک منبع منشأ میگیرند، بناءً انسانها همه با هم همنژاد و قوم میشوند.
شرایط مختلف اجتماعی ، تاریخی ، طبیعی و … انسان هارا در ظاهر ازهم دیگر بحساب زبان ، رنگ ، قد وقواره جدا کرده و در جریان حوادث تاریخی، اجتماعی و طبیعی گروه های متنوع انسانی که روی شرایطی باهم بودند و دور هم جمع ، عادات و رسم و رواج های متنوع و متعددی را بخود گرفته که دربین این خصلت ها و در میان تمام گروه های انسانی عادات و خصلت های خوب و همچنان بدی قرار داشته هیچ قوم و نژادی نمیتواند ادعا کند که ما همه خوبیم و دیگران همه بد، همه تجمعات گونه گون بشری و بلا استثناء اگر دارای خصال نیکویی اند در کنار ان خصال منفی را نیز دارا میباشند.
توصیفهای خوب و بد را در شخصیت فردي افراد بشری نظر به عمل و کار کردش میتوان اضافه کرد، توصیفهایی که مطابق نورم های پذیرفته شده در جامعه که آنفرد در ان زندگی میکند میباشد. و هیچ شکی نیست که در تمام گروههای بشری ادم های بد صفت و خوب صفت را میتوان یافت که انرا به نژاد و تیره ارتباطی نیست شاید بتوان گفت ( البته تا حدودی ) که ادم خوب یا بد نمایندگی از فامیل خود میکند نه از تیره ، نژاد و قومش.
افغانستان که همچو دیگر کشورهای جهان و بخصوص همسایگان، متشکل از اقوام متنوع و متعددی بوده که هرکدام انها خصوصیات خود را از ناحیه رسم و رواج ، عادات و تقالید دارند. این اقوام که تا سه دهه قبل اهسته اهسته بطرف یک هسته ملی در حالت جمع شدن بودند بنا بر مداخلات بیگانگان و همدست شدن عده یی حرام نمکان وطن با انان ، بحالت نا مستقر و نا ارامی قرار داده شده است.
از بیگانگان که نباید زیاد توقع خیری را داشت اما اولادی که از دامان همین مادر ( افغانستان) برخاسته اند با چه وجدانی خود را به این دنائت رنگ میزنند و مردم را بحساب قوم و نژاد و قبیله و زبان تقسیم بندی نموده سپس برای شان نمراتی در خوبی یا بدی میدهند.؟!.
شرم اور تر اینست که در بین این عده افراد شرور تعداد قابل ملاحظه یی خودرا منسوب به علم و دانش و فرهنگ نیز میکنند که درد ناسور از همینجا نشأت میکند. این افراد که در این صفت رذیله شریک بوده مربوط میشوند به اقوام مختلفه که زندگی باهمی را باهمدیگر نمیخواهند و از همدیگرشان بد میبرند ولی در حقیقت باهم برادران ذهنی و فکری میباشند. هم اینها اند که زندگی را بر ملیونها هموطن سالم اندیش دیگر ما مکدر و سیاهگونه ساخته اند.
اگر مکافات و مجازاتی برای بشر وضع شده است بخاطر اینست تا پاداش انچه را فردی انجام میدهد داده باشند ، لذا درینجا مسئله اختیار و اراده شخص پاداش گیرینده ( پاداش نیکی یا بدی ) مطرح است . اما انچه خارج از اراده و اختیار باشد اصلا در هیچ منطق و قانونی نه باعث افتخاری است و نه هم سبب ملامتی.
انسانی که در افریقا یا امریکا یا هر جای دیگر زاده شده خودش زادگاهش را انتخاب نکرده تا به ان افتخار کند و یا طرف مقابلش را بخاطر ان طعنه زند. مولود که حتی در اختیار پدر و مادرش هم دستی ندارد پس چگونه میتواند به والدینش یا به قوم نژاد و قبیله اش افتخار کند؟! و یا والدین و قوم و قبیله و نژاد غیر خودش را متهم به دونی بنماید؟!.
این قوم ستیزان و قوم پرستان فاشیست که دمشان را در دیگ های ایدلوژی های گوناگون هم میشورانند هیچ شرمی ندارند که همان ایدیولوژی که خودرا به ان وابسته میدانند این فکر و روش شان را محکوم میکند. هیچگاهی اندیشه که دارای ارزشی باشد به چنین یاوه هایی باور ندارد زیرا تقسیم بندی قومی و نژادی و زبانی کسبی نبوده بلکه خارج از اراده و خواست افراد بشر میباشد، که در ان نه بهتریی وجود دارد و نه کهتریی.
چگونه انسانی خودرا مسلمان و یا هم مارکسیست میخواند ( دو گروهی که اکثر این قماش افراد در افغانستان مربوط به ان اند) در حالیکه در سر خط همین دو اندیشه، تعلق بندی های نژادی و قومی بخاطر امتیاز گرفتن یا توهین کردن محکوم گردیده است.
این قماش افراد که احیانا خودرا بقلم و کتاب میچسپانند و نامهای علمی را هم گاهی حمل میکنند هیچ فکر نمیدارند که مکتب و مدرسه و این گونه افکار چون شب و روز از هم جدا اند؟. و ایا گاهی فکر کرده اند که دارندگان چنین اندیشه های ناجائز که خودرا بعلم و اندیشه میپوشانند بمانند الاغی میمانند که کتب نفیس و بهادار علمی را بالای خود حمل میکنند؟! اما از استفاده ان محروم اند، زیرا هدف از علم سالم، عمل کردن به مقتضای ان است نه بر عکس ان حرکت کردن.
از دید ما این گونه افراد که اولاد ناخلف وطن اند باید بجرم خیانت به وطن و انسانیت به محاکمه و مجازات برسند.