درنگی بر سیر تاریخی انتخابات در جهان و افغانستان…قسمت دوم — لطيف نوری

 

درنگی بر سیر تاریخی انتخابات در جهان و افغانستان با یاد آوری تفاوت های حقوقی آن (قسمت دوم)

 

لطیف (نوری)

 

اما استقرار حقوقی و سیاسی انتخابات در شکل نهایی آن، در قرون هفدهم و هجدهم با پذیرش نظریه نماینده سالاری و ایجاد رژیم های نماینده ای و متعاقب ظهور نظریه حاکمیت ملیانجام پذیرفت. انقلابیون اروپا، با رد فلسفه حاکمیت مردم که از سوی روسو و همفکران وی ارایه شده بود و گراییدن به اصل حاکمیت ملی طبعاً به سوی اعمال غیر مستقیم قدرت توسط مردم کشیده شدند. زیرا قبول بی کم و کاست اصل حاکمیت مردم، خود به خود ایجاد دموکراسی مستقیم را به دنبال می آورد و این همان معضلی بود که قانون گزاران و بسیاری از نظریه

پردازان می خواستند از آن اجتناب کنند. به بیان ساده تر، اکثر انقلابیون در صدد سپردن سرنوشت جامعه به همه مردم نبودند و آن را در آخر دست، خطرناک و ناسودمند می شمردند، بلکه مصلحت و خیر اجتماعی را در آن می دیدند که از خلای انتخابات، آن هم از سوی شهروندان آگاه و مصلحت اندیش، برگزیدگان و نخبگان سر بر آورند و زمام قدرت را به دست گیرند. این اندیشه، انطباق بیشتری با آرمان های زمان می داشت. از طرف دیگر اجرای نظرات مربوط به دموکراسی مستقیم، در عمل، مواجه با مشکلاتی نیز بود. به ویژه آن که در دولت کشورهای بزرگ، امکان اجتماع همه مردم برای تصویب قوانین و انتخاب قضات و کارگزاران قدرت اجرایی بعید

می نمود. لذا چه از حیث نظری و چه از لحاظ عملی، دموکراسی غیر مستقیم، بیشتر پذیرفتنی به نظر می رسید.

امروزه جز در برخی از خرده دولت ها، مانند چند کانتون سویس یا چند ایالت در امریکا شمالی، اعمال دموکراسی مستقیم، کار برد نداشته و تقریباً اکثریت قریب به اتفاق ممالک، نظریه گزینش فرمان روایان و نماینده گان مردم را از راه انتخابات پذیرا شده اند، تا آن جا که دیگر مفهوم انتخابات و دموکراسی، چون دو مفهوم مرادف در زبان سیاسی امروزه رواج گرفته و سایر راه های وصول به قدرت از قبیل وراثت، انتصاب، شیوه خود انتخابی و امثال ذلک، یا از میان برداشته شده یا جنبه فرعی و استثنایی یافته اند. در حال حاضر، در چهار چوب این مبحث، دوگونه انتخابات از اهمیت ویژه ای برخوردارند: یکی انتخابات رئیس دولت در رژیم های جمهوری و دیگر انتخاب نمایندگان مجالس مقننه. اهمیت این دو نوع انتخابات، از لحاظ جوهره سیاسی ویژه آنهاست و این که هر فرد به عنوان شهروند، ضمن رای دادن، در واقع سرنوشت جامعه ملی را رقم می زند. در حالی که امروزه، ابزار انتخابات در سطوح جغرافیایی گوناگون مانند شهرستانها، بخش ها و حتی در موارد بسیار، شهرها و روستاها، برای تعیین مشاوران و کار گزاران محلی به کار می رود و برقراری این گونه انتخابات به عنوان نشانه وسعت میدان دموکراسی تلقی می شود. لیکن هیچ کدام از این نوع انتخابات، ویژه گی های انتخابات سیاسی را که در وهله نخست به منظور تعیین فرمان روایان و متصدیان امور مملکتی است ندارند زیرا در گزینش های مذکور در فوق، هر چند که اهداف سیاسی و اجتماعی نیز مد نظر را دهندگان است، ولی مالاً در محدوده مسایل محلی و چهار چوب جوامع خاص و جز است نه صورت بندی قدرت در جامعه کل و سطح دولت.

در افغانستان: میر غلام محمد غبار نویسنده و مورخ شهیر افغانستان، راجع به انتخابات دوره نادرخان که یکی از نمونه های انتخابات در افغانستان، قبل از دهه دموکراسی است، می نویسد « در جرگه کبیر هزار نفری پغمان سال 1307 شمس فیصله گردیده بود که یک شورای ملی یک صدو پنجاه نفری از وکلای انتخابی و حتی المقدور با سواد افغانستان تاسیس گردد. و وکلای این جرگه نمی توانند خود به حیث وکیل در شورای جدید داخل شوند. با سقوط دولت امانی، مصوبات این جرگه به تعویق افتاد. هنگامی که نادرشاه به قدرت رسید، وی به غرض

تحمیل مسوولیت فیصله های خود بر یک شورای میان تهی، در صدد تائسیس شورا بر آمد (1309) اما به ترتیبی که قید سواد را از وکیل منتخب برداشت و سند انتخابات را وثیقه شرعی که از سوی محکمه تنظیم می گردد، قرار داد؛ یعنی رای سری، صندوق آرا و تعداد کاندید را معتبر نشمرد. پس هر خان و متنفذی که دولت را می خواست، یک عده اشخاص را در محکمه شرعیه حاضر کرده، از اقرار علنی آنها خودش را وکیل می ساخت و وثیقه شرعی حاصل می نمود.(افغانستن در مسیر تاریخ اثر میر غلام محمد غبار) این روند تا سال 1946 میلادی ادامه داشت. در آن سال که هاشم خان از مقام صدارت برکنار گردید و شاه محمود خان روی صحنه آمده یک سلسله آزادی ها، برای مردم داده شد. از آن جمله میتوان انتخابی شدن شاروال ها در کشور را نام برد. در انتخابات آزاد بلدیه شهر کابل عده ای از روشنفکران کاندید و انتخاب شدند و قوه اجرایی اداری و مجلس بلدی از طریق انتخابات بدست تعدادی از آزادی خواهان و روشن اندیشان افتاد. مثلاً غلام محمد خان رئیس بلدیه، میر محمد صدیق فرهنگ و داکتر عبدالله خان واحدی معاونان، محمد حسین خان نهضت منش و سرور خان جویا، محمد آصف خان آهنگ، شیر محمد خان آسیاب بان و امثال آنها از روشن فکران به حیث اعضای مجلس تعیین گردیدند. این اولین بار بود که روشنفکران توانستند در اجتماعات شهری سخنرانی نموده دیدگاه ها و نظرات خویش را برای مردم بیان کنند.

اقوام با هم برادر افغانستان با شعور سیاسی که داشتند به مراکز رای رفتند و از جمله اشخاص متفکر و با فهم را به صفت نماینده خود برگزیده اند. فعلاً مردم افغانستان در یک آزمون بسیار دشوار تر قرار دارند. چون امروز جهان به یک دهکده کوچک از لحاظ تکنالوژی و ارتباط جمعی مبدل گریده است. امرزو کشور های جهان با تمام پیشرفت های که دارند نیازمندی های اقتصادی، فرهنگی، تجارتی و … به یکدیگر دارند و در این میان کشورهای هم است که بخاطر منافع خود، به هر طریقه که باشد میخواهند کشورهای دیگر را در حیطه خود در آورند تا از این طریق آنچه منافع شان است، در سرزمین های تحت شعاع شان احمال نمایند که کشور عزیزمان افغانستان نیز از این مجرا در امان نمانده مداخلات کشور های جهان و بخصوص همسایه ها در طول تاریخ نشاندهنده این مدعاست.

پس در میابیم که پروسه انتخابات و انتخاب کردن رئیس جمهور و نماینده گان پارلمان نیز در معرض توطیه های این کشور ها قرار گیرد، و این بر مردم افغانستان است که فریب دشمنان را نخورده با یک عزم راسخ از همین حال کوشش نمایند که زمینه یک انتخابات شفاف و بدور از ترس و حراس را مهیا نمایند.

ادامه دارد

 

با احترام

لطیف "نوری"

 

 

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *