وزیر با فرهنگ و رسانه های بی فرهنگ — احمد علی کوهستانی

وزیر با فرهنگ و رسانه های بی فرهنگ

 

حدود شش و نیم سال از لشکر کشی نیروهای خارجی به افغانستان که در تحت نام مبارزه با تروریزم و استقرار صلح و دموکراسی آغاز گردیده بود میگذرد اما کوچکترین تغیر مثبتی در زندگی مردم ما به مشاهده نمی رسد. دست آورد های عمده دولت آقای کرزی در طول این مدت را میتوان در هیاهوهای سیاسی بخاطر حذف دگر اندیشان، ترویج بی بند باری های اخلاقی ، ازدیاد فقر و ناامنی و زمینه سازی گسترش و نفوذ فرهنگ های بیگانه خلاصه کرد که مورد آخری یعنی هموار سازی راه برای تسلط فرهنگ های بیگانه در تحت نام آزادی و دموکراسی از همه موارد فوق نگران کننده تر است زیرا افتخارات دینی فرهنگی و تاریخی کشور ما را مور حمله و هجوم قرار داده است.

در این تهاجم بزرگ فرهنگی عده از رسانه ها و تلویزیون ها که بهتر است از آنها بعنوان رسانه ها و تلویزیون های مزدور یاد نمائیم در پیشاپیش لشکر بیگانگان قرار دارند و در بدل دریافت یک مشت پول حرام و القاب میان تهی به اشاعه فرهنگ های بیگانه می پردازند و با سوء استفاده از کلماتی بنام آزادی بیان و آزادی مطبوعات ، با نشرات زهر آگین خود عقاید ، فرهنگ و عنعنات ما را که ریشه در تاریخ چندین هزار ساله این جامعه دارد مورد هجوم و حمله قرار میدهند و با بزرگ سازی موضوعات بسیارکوچک و بی اهمیتی بخاطر انحراف افکار عمومی مردم به پیاده ساختن پلان های بزرگ بیگانگان که دین ستیزی و فرهنگ ستیزی در راس آنها قرار دارد ادامه میدهند ، در غیر آن مسایل بسیار بزرگتری وجود دارد که باید مورد توجه بیشتر مطبوعات و رسانه ها قرار بگیرد.

همان قسمیکه تا کنون مشخص گردیده است ، رسانه های کشور که اکثرا توسط دست های مرموز و ناشناخته اداره میگردند بر اساس برنامه ها و پالیسی ها ی از قبل طراحی شده به نشرات می پردازند و در زیر نام آزادی بیان و مطبوعات از هیچ تاخت و تازی بر معتقدات و عنعنات مردم و کشور ما دریغ نمی نمایند و نحوه نشرات این رسانه ها در طی چند سال گذشته از سه هدف عمده آنها پرده برداشته و نیات شوم آنها را بدون هیچ شک و شبهه برای همه مردم کشور ما و اضح و مبرهن گردانیده است.

1. هدف اولی بخشی ازاین رسانه ها در جهت بدنام سازی و خورد ساختن افراد و شخصیت های خاصی از جامعه ما طراحی گردیده است که یک نمونه آن حملات مطبوعات ، رسانه ها و قلم بدستان مغرض بر وزیر بافرهنگ کشور ما بخاطر مقابله او با بی بند و باری های فرهنگی است.

2. هدف دومی عده از رسانه ها و مطبوعات کشور ما تشهیر وبزرگ ساختن افراد کوچک و مجهول الهویه و و ابسته ای میباشد که تا چند سال قبل حتی مردم افغانستان بنام ایشان هم آشنائی نداشتند که بطور نمونه میتوان ازآقای احسان الله بیات نام برد که کارگران تلویزیون آریانا بطور شبانه روزی در تلاش اند تا او را یک شخصیت خیر معرفی نموده و از مساعدت های او به مردم برنامه های عریض و طویلی بسازند اما هیچ وقتی از منابع مالی این کمک ها که از چه طریق مرموزی تامین میشود پرده بر نمی دارند.

3. هدف سومی مطبوعات و رسانه های مورد نظر ما که البته همه را شامل نمیشود به تمسخر گرفتن مقدسات، عنعنات و فرهنگ پربار کشور ما است. آنها این برنامه خود را با پخش پروگرام های ضد دینی و ضد فرهنگی و حمایت از افراد خاصی که مقدسات و شخصیت های کشور ما را مورد حمله و استهزاء قرار میدهند به پیش میبرند که یک نمونه بارز آن حمایت جمعی رسانه ها از علی محقق نسب ، پرویز کامبخش و …. میباشد. ما در هیچ جای از دنیا سراغ نداریم که یک عده افراد مزدور در زیر نام آزادی بیان به مقدسات و عنعنات تاریخی یک ملت بزرگی توهین نمایند. اگر چنین آزادی بیانی وجود دارد و اهانت به رجال و شخصیت ها ، عقاید و فرهنگ مردمان دیگر بر مبنای دموکراسی وارداتی آقای کرزی حق مسلم افراد بشمار میرود ما از آقایان کرزی، اسپنتا و محقق میخواهیم که اولی پاپ و مسیحیت را مورد اهانت قرار دهد ، دومی یهودیت و بزرگان اهل یهود را مذمت نموده و سومی یعنی محقق هم بر خمینی و مقدسات شیعه اندکی تاخت و تاز نماید تا به بینند که اهانت به عقاید و شخصیت های دیگران چه عواقبی دارد و تجربه نمایند که آیا دیگران برای شان چنین اجازه را میدهند تا در مورد عقاید و شخصیت های آنان به هتاکی و بی احترامی به پردازند ؟ اما گر سه نفر متذکره این کار را بی احترامی و هتک حرمت به عقاید و شخصیت های مسحیی، یهودی و شیعه بدانند و حاضر نباشند چنین حرف های را بزبان بیاورند پس چرا اهانت به مقدسات و شخصیت های کشور ما را در زیر نام آزادی بیان مجاز میشمارند و به اجیران بیگانه فرصت هر نوع حمله ای را به مقدسات و عنعنات ما مساعد ساخته اند؟

همه اطلاع دارند که اخیرا مقابله وزیر با فرهنگ اطلاعات و فرهنگ با رسانه های مزدور و بی فرهنگ بر سر پخش سریال های هندی که مصیبت عظیمی را در کشور ما به پا کرده است به پارلمان کشیده شد و در نتیجه فیصله عمومی پارلمان ، شورای علماء و وزارت اطلاعات و فرهنگ پخش سریال ها ی مذکور که مغایر فرهنگ، عنعنات و عقاید دینی مردم ما بوده ممنوع قرار داده شد تا سر از تاریخ 26 حمل سال جاری پخش این سریال ها متوقف گردد اما تا کنون که چندین هفته از ضرب الاجل تعیین شده میگذرد هنوز هم میبینیم که پخش این سریال ها ادامه دارد.

اگر این رسانه ها و تلویزیون ها بخاطر مردم افغانستان نشرات مینمایند بوضاحت دیدیم که مردم افغانستان از طریق پارلمان ، شوری علما و وزارت اطلاعات و فرهنگ فریاد های توام با خشم و نفرت خود را برعلیه پخش این سریال ها و ناشرین آنها سردادند و آنها را مغایر دین ، فرهنگ و عنعنات خود دانستند. پس پخش و انتشار کنونی این سریال ها همراه با برنامه های مزخرف و مبتذل دیگر این رسانه ها برای چه کسانی است؟ درین جا بخوبی مشخص میشود که پخش این سریال ها بخش عمده از یک تهاجم فرهنگی بر علیه عقاید، مقدسات و عنعنات مردم ما بوده و برای درهم شکستن و متلاشی ساختن عقاید و سنن چندین هزار ساله جامعه ما برنامه ریزی گردیده است. همه شاهد بودیم که رسانه ها بعد از آنهمه اعتراضات مردمی و فیصله های مشترک پارلمان ، شورای علمای افغانستان و وزارت اطلاعات و فرهنگ از بخطر افتادن آزادی بیان و مطبوعات ابراز نگرانی کردند و کوچکترین ارزشی هم به خواسته های مردم ،پارلمان، شوری علما و وزارت اطلاعات و فرهنگ قایل نشدند.

از اینها باید پرسید : کدام آزادی بیان و کدام آزادی مطبوعات؟ همان آزادی بیانی که چند نفر مزدور بیگانه ، عقیده و فرهنگ 24 ملیون انسان را مورد حمله قرار میدهند و 24 ملیون انسان باید در مقابل چند انسان مزدوربیگانه و بی وجدان حرفی را بمیان نیاورند؟ اگر آزادی بیان همین است که عده کمتر از انگشتان دست های ما به عقیده و فرهنگ 24 ملیون انسان تاخت و تاز نمایند و 24 ملیون انسان حق دفاع از خود را نداشته باشند بیجا نخواهد بود که بگوئیم لعنت بر این آزادی بیان و لعنت بر این دموکراسی و لعنت به همه ء انسان های کثیفی که از نام آزادی و دموکراسی سوء استفاده مینمایند!

کسانی که خواب اهانت و درهم شکستن فرهنگ و مقدسات ما را می بینند باید بر اساس تجارب تاریخی بدانند که دیر یا زود در آتش خشم این ملت خواهند سوخت و اگر به اراده مردم ما احترام نگذارند ، همه توطئه ها و لانه های شیطانی ایشان با اولین فریاد های تکبیر مردم مسلمان افغانستان همچون لانه های عنکبوت از هم خواهد پاشید و ایشان به هیچ دست آوردی به جز از مرگ آرزو های شان نخواهند رسید.

چرا امروز که ملت ما ، پارلمان ما ، شورای علمای ما و وزارت اطلاعات و فرهنگ ما ، همه با یک صدا خواستار توقف سریال های هندی و مبارزه با فرهنگ ها ی بیگانه در کشور شده اند فرهنگی نماهای بی فرهنگ ما که تا دیروز بخاطر یک کلمه دانشگاه حنجره های خود را پاره نموده بودند هیچ عکس العملی را نشان نمیدهند؟ آیا فرهنگ های هندی و انگلیسی از پدران شان برای ایشان به میراث رسیده است که خاموش نشسته اند و از پخش و ادامه آن دفاع میکنند؟ و یا اینکه فرهنگ ها و اصطلاحاتی که با منافع و اصطلاحات ایرانی ها تصادمی نداشته باشد قابل تحمل است؟

من در حالیکه عکس العمل وزیر اطلاعات و فرهنگ را بخاطر تنبیه خبرنگاران در مزار شریف تائید نمیکنم ، اما چند موضوع از جریان تنبیه خبرنگاران و هیاهوی فرهنگی نماهای کشور ما را بخوبی درک نموده ام: اولا اینکه بکار گیری کلمه دانشگاه تصادفی نبوده و ثانیا اینکه سر و صدا ها و دسایس براه افتاده بر ضد وزارت فرهنگ ریشه های ایدیولوژیک و محرکه های خارجی دارد.

من به این باورم که بکار بردن کلمه دانشگاه و دانشجو از طرف خبرنگاران مذکور بر حسب تصادف و دلسوزی به زبان دری استعمال نگردیده بلکه با درک دقیق از حساسیت های موجود در مقابل بکار گیری اصطلاحات ایرانی صورت گرفته تا عکس العمل مسئولین وزارت اطلاعات و فرهنگ در دفاع از کلمات استاندارد و قبول شده کشور ما را در پی داشته باشد وطراحان این پروژه بتوانند با براه اندازی سر و صدا های مطبوعاتی به اهداف از پیش تعیین شده خود دست یابند.

علت عمده دیگر تبلیغات منفی عاشقان کلمه دانشگاه در تحت نام حراست از زبان دری و خاموش نشستن این آقایان در مقابل تهاجمات دیگر فرهنگی را میتوان در مسایل ایدیولوژیک ریشه یابی کرد چون کسانی که بدفاع از کلمه ایرانی دانشگاه و مقابله با کلمه افغانی پوهنتون برخاستند اکثریت ایشان دارای پیشینه چپی و طرز عقیده و تفکر ایرانی هستند و ازین جهت میتوان مقابله این عده از فرهنگی نماها با وزیر فرهنگ را که او یک مسلمان سنی ، از قوم پشتون و پاسدار فرهنگ و عنعنات کشور است جنگ ایدیولوژیک نامید نه دفاع از زبان شیرین و فرهنگ پربار دری.

این عده از فرهنگی نماها در زیر نقاب دفاع از زبان دری بجنگ ایدیولوژیک برخاستند و به خاطر مسایل قومی، زبانی و مذهبی و عقده گشائی های تفکرات شکست خورده چپی شان علم دفاع از زبان دری را بر افراشتند و در زیر این نقاب همه گند ها و عفونت های درونی خویش را نمایان ساختند. این ها وزیر بافرهنگ اطلاعات و فرهنگ را تا به اندازه مورد استهزاء و اهانت قرار دادند که از تصویر او خری ترسیم کردند و حتی شخصی بنام نذیر احمد ظفر در شعرخود وزیر اطلاعات و فرهنگ را مکررا خر خطاب مینماید در حالیکه اگر بینندگان سایت آریائی دقت نمایند چهره آقای نذیر ظفر نسبت به چهره آقای خرم با خر شباهت زیاد تری دارد. هتاکی های این عده از فرهنگی نما ها پرده از روی بی فرهنگی و بی معرفتی ایشان که خود را پاسداران زبان دری میدانند بر میدارد.

اگر زبان دری با همه سرمایه های معنوی و بزرگش از آثار مولانا گرفته تا آثار انصاری و جامی و سنائی و فردوسی و حافظ و سعدی و ….. این قدر ضعیف باشد که با استفاده نکردن کلمه دانشگاه به جای پوهنتون نابود و مضمحل گردد بگذارید که این زبان نابود شود زیرا دفاع اشخاص بدنام ، بی اعتقاد و بدون پایگاه اجتماعی بذات خود ضربه بزرگتری به زبان شیرین دری است.

ما از پیشقراولان و علمبرداران دفاع از فرهنگ و زبان دری و کلمه دانشگاه یعنی آقایان واصف باختری ، لطیف ناظمی، قسیم اخگر ، سید عسکر موسوی و محقق بی فرهنگ می پرسیم که چرا بعوض عکس العمل نشان دادن بمقابل کلمه پوهنتون و دفاع از کلمه دانشگاه در مقابل کلمات دیگری که وارد زبان دری شده و از همه مهمتر چرا در مقابل تهاجمات فرهنگی بیگانگان خاموش نشسته اند؟ و آیا چرا در مقابل کلمات بیشمار ایرانی ، هندی و انگلیسی و … که غیر پشتو میباشند و روزانه در زبان شیرین دری مورد استفاده قرارمیگیرند صدای این آقایان را کسی نمیشنود؟

طرف سخن ما درین نوشته فقط همان چهار نفری است که خود را علمبرداران دفاع از کلمه دانشگاه و زبان دری معرفی مینمایند و به افرادی مانند محمود منجم زاده ، نذیر ظفر و کوتوله های دیگری که در زیر بیرق آنها این هیاهو را دامن میزنند کاری نداریم چون آنها درین محاسبه بعنوان عددی به شمار نمی آیند و دفاع ایشان از زبان دری بذات خود توهین بزرگی به این زبان شیرین است.

اگر کمی به عقب برگردیم و گذشته های آقایان واصف باختری ، لطیف ناظمی، قسیم اخگر ، سید عسکر موسوی و محقق را که امروز به عاشق دلباخته و وکیل مدافع تولسی در پارلمان مبدل گردیده ورق بزنیم به سادگی درخواهیم یافت که تبلیغات و جبهه گیری ایشان بر اساس دفاع از فرهنگ و زبان شیرین دری نبوده بلکه همه ی این قیل و قال های براه انداخته شده بر علیه وزیر فرهنگ ریشه در یک جنگ ایدیولوژیک دارد که از عقاید چپی و تفکرات ایرانی ایشان مایه و منشاء میگیرد و بهتر است نگرانی های خود را با معرفی مختصر این آقایان و سوالاتی که در نتیجه حساسیت های غیر ضروری و سکوت های تشویش آفرین ایشان ایجاد گردیده با خوانندگان این نوشته در میان بگذاریم.

1. از آقای واصف باختری که سر دبیر نشریه شعله جاوید بوده و قسمتی از عمر خود را در راه اشاعه تفکرات مائوتسه تونگ در افغانستان به مصرف رسانیده و از سکوی همین نشریه به شهرت کنونی خود رسیده است چی انتظاری میتوانیم داشته باشیم؟ آیا میتوان از او انتظار این را داشت که از حرکت اسلامی و ملی وزیر فرهنگ اظهار قدردانی نماید؟ نه هرگز چنین انتظاری نمیتوانیم داشته باشیم ، بلکه او به هر بهانه که باشد در راه خورد ساختن وزیر فرهنگ و هرشخص دیگری که مدافع عقاید و سنن این کشور باشد خواهد تاخت و جنگ ایدیولوژیک خود را به هر طریقه که ممکن باشد به پیش خواهد برد. آقای باختری که در جهت دفاع از کلمه دانشگاه و دلسوزی به زبان به اصطلاح مظلوم دری قد علم کرده است چرا در مقابل صد ها کلمه انگلیسی، اردو، هندی و ایرانی که وارد زبان دری شده مبارزه نمیکند که فقط احساسات ایشان در مقابل کلمه پوهنتون به جای کلمه دانشگاه به غلیان می آید و بر افروخته میشوند؟ آیا چرا در مقابل کلمات رادیو ، تلویزیون، ستلایت، موبایل، کامپیوتر، دیسک، انترنت و صد ها کلمه دیگری که وارد زبان دری شده است از خود عکس العملی نشان نمیدهد؟ آیا آقای واصف باختری که خود را مدافع فرهنگ این کشور فکر میکند چرا در مقابل تهاجم فرهنگی بیگانگان سراپا سکوت است؟ پس بدون ارائه هیچ دلیل دیگری میدانیم که احساسات ایشان ریشه ایدیولوژیک دارد و جناب ایشان در تحت نقاب دفاع از زبان به جنگ عقیده پرداخته اند و مشکل شان ریشه سیاسی و عقیدتی دارد . اگر چنین نیست چرا جناب ایشان در مقابل حرکات آقای رهین که جاده های شهر کابل را بنام خمینی و اتاترک مسمی میکرد احساساتی نشدند؟ آیا افغانستان در تاریخ گذشته و معاصر خود هیچ شخصیت دیگری را نداشته است تا چند جاده محدود شهر کابل به نام آنها مسمی گردد؟ آیا مناسب تر نبود که جاده های شهر کابل بنام شخصیت های علمی و ملی افغانستان مسمی میشد؟ آیا نام خمینی و اتاترک بر جاده های شهر کابل زیبنده تر از نام مولانا و ابوعلی سینا و سنائی و انصاری است؟ آیا ایرانی ها چند جاده در مرکز تهران را بنام احمدشاه ابدالی و … مسمی کرده اند؟

2. اگر به گذشته جناب آقای لطیف ناظمی نظری بیاندازیم می بینیم که ایشان در ابتدا عضویت گروه شعله را داشته اند و بعدا به جناح کمونست پرچم گرویده اند و این نام و شهرت شان محصول عضویت ایشان در دوگروه چپی است ورنه ما در سطح افغانستان از جناب ایشان شعرا و نویسندگان خیلی بلند پایه تری را داریم که هنوز هم بشکل گمنامی زندگی مینمایند و به این نام و آوازه نرسیده اند. ایشان هم اگر در تحت لوای دفاع از زبان دری لباس رزم بتن میکنند جنگ شان بر مبانی ایدیولوژیکی استوار است که هم افکار چپی و هم عقاید مذهبی و قومی و هم تفکرات ایرانی ، ایشان را به این مبارزه وادار میکند تا در مقابل وزیر فرهنگ که بحق در راه دفاع از فرهنگ و عنعنات ما گام کوچکی به پیش گذاشته ، به مبارزه به پردازند و با تحقیر و توهین او ، تلاش های وی را در راه مبارزه با تهاجمات فرهنگی کمرنگ و تضعیف نمایند.

3. اما در باره آقایان قسیم اخگر و سید عسکر موسوی که اولی با مغز متعفن و چهره کریه خود به تحلیل ها و انتقاد های فیلسوفانه می پردازد و دومی هم که خود را دانشمند و صاحبنظر بی نظیرمعاصر کشور تصور میکند باید بگوئیم که هر دو از اعضای سازمان مجاهدین خلق و از فرزندان بی بی سی هستند که در آغوش بنگاه شایعه پراگنی بی بی سی بزرگ شده اند. این دو نفر هم بر اساس عقاید ارثی که از سازمان مجاهدین خلق به ایشان رسیده است و بر اساس تعصبات زبانی و مذهبی خود وارد معرکه شده اند ورنه زبان دری و فرهنگ این کشور به نزد ایشان که به بوق و کرنای بیگانگان مبدل شده اند به اندازه پشیزی هم ارزش ندارد. از اینهاهم که مانند دونفر اولی تحت تاثیرات افکار ایرانی قرار دارند باید سوال نمائیم که اگر واقعا ایشان اینقدر به زبان و ادبیات دری دلسوزی دارند که به خاطر یک کلمه دانشگاه یخن های خود را چاک و اشک تمساح میریزند پس چرا در مقابل اهانت ایرانی ها به زبان شیرین دری که بصورت دوامدار در سریال چهار خانه این زبان را مورد تحقیر و تمسخر قرار میدهند خاموش نشسته اند؟ آیا چرا این مدافعین زبان دری از شخصیت های بزرگ شعر و ادب دری از قبیل مولانا و …. که قلل شامخ زبان دری اند و ایرانی ها آنها را با چشم سفیدی مطلق جزء تاریخ و کشور خود ساخته اند حرفی بزبان نمی آورند؟ آیا تصاحب شخصیت های بزرگ کشور ما توسط ایرانی ها گامی در جهت بی هویت ساختن افغانستان نیست؟ آیا این چهار علمبردار دفاع از هویت و زبان دری در مقابل این همه اهانت های ایرانی ها به زبان و کشور ما ، از تمسخر شان در فلم ها و سریال های ایرانی گرفته تا تصاحب همه سرمایه های معنوی افغانستان تا حال چند مرتبه عکس العمل نشان داده اند؟ و آیا ایشان تا حال در زمینه معرفی هویت اصلی سید جمال الدین افغانی و مولانا و ….. چند کتاب و مقاله را بر علیه نوشته های مغرضانه و خصمانه ایرانی ها که میشود از آنها بنام دزدان هویت و رهزنان علمی کشور ما نام برد برشته تحریر در آورد ه اند؟

پس وقتی ایشان در مقابل همه تهاجمات فرهنگی و نابود سازی هویت کشور ما توسط بیگانگان خاموش هستند و می بینیم که بخاطر کلمات خاصی ، بر علیه شخصیت های خاصی اعلان جنگ و مبارزه مینمایند از این عمل شان مثل همان کارتونی های بدون شرح به آسانی دانسته میشود که اهداف شان چیست؟ حامی شان کیست؟ و ضجه ها و فریاد های ایشان در کجا ریشه دارد و از کجا آب میخورد.

ما باید با قضایای کشور خود با واقع بینی برخورد نمائیم و در زیر تاثیر تفکرات ، تعصبات و محرکه های خارجی به نقد و تحلیل اوضاع و شخصیت های کشور خود نه پردازیم.

من با وجودیکه عمل وزیر اطلاعات و فرهنگ را بخاطر دفاع از کلمه پذیرفته شده پوهنتون به جای دانشگاه که کلمه ایرانی است کار خلافی نمی پندارم اما با نحوه اقدام آن در مخالفت قرار دارم چون او میتوانست از کلمه های استاندارد کشور با نحوه و روش دیگری به دفاع برخیزد امادر عین زمان در بکار گیری کلمه ایرانی دانشگاه به جای کلمه افغانی پوهنتون شدیدا مخالف میباشم و همه حملات و اهانت های را که توسط یک عده قلم بدستان مغرض و یا بیسواد بر علیه وزیر فرهنگ صورت گرفته ناشی از دلسوزی به زبان دری نمیدانم بلکه همه این هیاهو ها را ناشی از تعصبات سیاسی، مذهبی ، قومی و محرکه های خارجی میدانم زیرا با وجود هجوم های گسترده فرهنگی بیگانگان و ورود بیشمار کلمات بیگانه در زبان دری، مخالفت با کلمه پوهنتون و حمایت از کلمه دانشگاه را نمی توانم خالی از غرض و مرض بشمارم.

اما حالا که مسئله سریال های هندی مطرح شده است همه این مدافعان فرهنگ و زبان کشور خاموش نشسته اند گویا اینکه همه شان از پدر و مادر هندو و یا سیک بوده اند و باز هم بر اساس همان تعصبات عقیدتی و محرکه های خارجی شان فیصله توقف سریال های هندی را که بر اساس فیصله پارلمان، شورای علما ووزارت اطلاعات فرهنگ افغانستان صورت گرفته است منافی و مخالف آزادی بیان و مطبوعات میشمارند.

ما از ایشان می پرسیم که : آیا در وجود شما شمه از وجدان ، عقل و حقیقت پذیری وجود دارد؟ آیا شما میدانید که این ملت 99.9 فیصد آن مسلمان است و خواسته های مزدوران اجنبی را نمی پذیرند ؟ آیا شما میدانید که باید به رای و نظر مردم احترام گذاشته شود؟ آیا شما میدانید که با سر و صدا های که به اشاره باداران خاجی تان بنام آزادی بیان و مطبوعات براه انداخته اید نمیتوانید عقاید و سنن این کشور را متلاشی سازید؟ آیا شما میدانید که اگر با زور سرنیزه خارجی ها عده انگشت شماری به معتقدات و عنعنات مردم ما تاخت و تاز نمایند در نهایت به هیچ نتیجه ای به جز رسوائی و بدنامی نخواهند رسید؟ آیا شما از تاریخ و گذشته مردم و کشور ما چیزی نیاموخته اید؟

در پاسخ به سوالات فوق جواب این آقایان این خواهد بود که بلی ما مردمان دلسوز، با وجدان وعاشق فرهنگ و مقدسات کشور خود میباشیم. پس اگر شما مردم دلسوز و با وجدانی هستید؟ اگر شما به عقاید و سنن مردم ما احترام دارید ؟ اگر هدف شما در هم شکستن عقاید و عنعنات این کشور نیست ؟ اگر شما حقوق حقه و خواسته های مشروع مردم ما را محترم میشمارید؟
چرا به فیصله ها ی پارلمان
این کشور د رمورد توقف سریال های هندی احترام نمی گذارید و خواهان تطبیق فیصله های پارلمان کشورما نمیشوید؟
چرا به فیصله های شورای علمای افغانستان که بزرگترین مرجع مورد قبول 99.9 فیصد این مردم میباشد احترام نمیگذارید؟

چرا به توصیه های وزارت اطلاعات و فرهنگ کشور که بالاترین مقام در زمینه مسایل فرهنگی کشور ما است ارزشی قایل نمیشوید؟

چرا میخواهید خواسته های عده انگشت شماری را که بدستور بیگانگان بر فرهنگ
و رجال این کشور سبوعانه تاخت و تاز مینمایند بر خواسته های 24 ملیون انسانی که به دفاع از دین و عقاید خویش برخاسته اند تحمیل نمائید؟
چرا اهانت افراد محدودی به فرهنگ و عنعنات یک ملت را آزادی بیان بشمار می آورید؟

چرا در عوض پرداختن به مسایل اساسی کشور، مردم را به جنگ کلمات مشغول مینمائید؟

چرا در باره مسایل تباه کن دیگری از قبیل فقر ، نا امنی ، ترویج فساد و
فحشا لب به سخن نمی گشائید؟ آیا شما نمیدانید که امروز مردم ما در اثر فقر و مسکنت حتی به فروختن فرزندان خود پرداخته اند؟ آیا در کشوری که مردم آن فزرندان عزیز و دلبند خود را بعلت فقر و مصیبت به فروش میرسانند پخش سریال های هندی و استفاده کلمه دانشگاه کدام درد آنها را دوا میکند؟
آیا
چرا در برابر تجمع فاحشه های چینائی در کابل که مردم را روز به روز به مرض تباه کن ایدز مبتلا مینمایند خاموش هستید؟ آیا فحشاء و فاحشه گری در فرهنگ و قاموس تان عملی پسندیده و پذیرفته شده است که در مقابل آن ساکت نشسته اید؟
آیا چرا در مقابل طالبانی که روز روشن مردم را به شام سیاه
مبدل کرده اند و هر روز به قتل و غارت وسوختاندن مکاتب و مدارس و تخریب مراکز عام المنفعه می پردازند حرفی به زبان نمی آورید ؟ در حالیکه شاهد هستید هر وقتی طالبان به قلت مهمات و مواد غذائی روبرو شوند قوای مهاجم از هوا و زمین به اکمالات آنها می پردازند.
آیا اطلاع ندارید که همین
چند هفته قبل هیلیکوپتر های ناتو برای شان از هوا مهمات و غذا پرتاب کرده اند؟ چرا در مقابل اعمال ناتو و طالبان هیچ عکس العملی از شما بمشاهده نمیرسد؟
چرا در مقابل انگلیسی های که در هلمند برای طالبان کمپ
تعلمیات نظامی ساخته بودند خاموش ماندید؟ آیا این همه خموشی تان بخاطر این بود که انگلیسی ها و قوت های ناتو مربوط به ملیت مورد نظر شما نمیباشند و در راستای تحقق اهداف غیر ملی شما حرکت مینمایند؟ یا اینکه انگلیسی ها پسران خاله شما و وزیر فرهنگ از دشمنان سوگند خورده شما است؟

این جا است که اهداف این مدافعین زبان دری و آزادی بیان واضح و روشن میشود و همه میدانیم که سر و صداهای ایشان در مقابل وزیر فرهنگ به خاطر دفاع از زبان شیرین دری نبوده بلکه در جو ایجاد شده آجندا و پروگرام خاص خود را دنبال مینمایند و محقق آدم کش هم که درین اواخر به عاشق دلباخته تولسی مبدل شده بر اساس تعصبات مذهبی و قومی بعنوان وکیل مدافع تولسی به جمع ایشان پیوسته است.

محقق کسی است که در جلسه امن منطقوی در کابل شعر معروف حافظ را بنام اقبال زمزمه کرد ، شعری که کودکان کوچه و بازار هم میدانند که سروده و کلان شیرین حافظ شیرازی است. اما حالا این جاهل بیسواد مجتهد گونه میگوید که من تا حالا دربین این سریال ها چیز خاصی را ندیده ام که مانع پخش آنها بشود و ادامه میدهد که ما مکلف نیستیم دیگران را به پوشیدن حجاب وادار نمائیم یعنی هندو ها را نمیتوان گفت که روسری به پوشند.

این مجتهد جاهل تا حال نفهمیده است که موضوع بر سر روسری و یا برهنه بودن سر زنان در این سریال ها نیست و مسئله اصلی ترویج و تدریس بی بند و باری های اخلاقی در بین جامعه ما است که برخلاف فرهنگ و عنعنات ما قرار دارد. شاید سریال های هندی در مقایسه با فلم های سکسی که جناب آقای محقق با خانواده خود به تماشا می نشینند صحنه های خاصی نداشته باشد و از امکان بعید نخواهد بود که جناب ایشان روزی بگویند که پخش فلم های سکسی هم از تلویزیون جمهوری به اصطلاح اسلامی افغانستان مانعی ندارد چون ما مکلف نیستیم تا برای آنان بگوئیم که پس و پیش خود را به پوشند زیرا این جزء فرهنگ همان کشور های است که فلم های سکس را تولید میکنند. محقق بدین ترتیب میخواهد در بین اقلیت وابسته و ضد فرهنگی کشور ما برای خود جای پای پیدا نماید و از طرف دیگر بر اساس تعصبات شدید مذهبی و قومی خویش بر وزیر با فرهنگ کشور تاخت و تاز و عقده گشائی نماید. بدا به حال ملتی که نویسنده ها و نماینده های ایشان بر اساس عقده ها و تحریکات خارجی ها عمل نموده و در قضاوت شان تعصبات ایدیولوژیکی، قومی ، مذهبی و لسانی نقش اصلی را داشته باشد.

ما از عموم مردم مسلمان و وطندوست افغانستان صمیمانه می طلبیم تا به اراجیف مزدوران بیگانه گوش نداده بلکه بر اساس فتواهای شرعی شورای علمای افغانستان که بزرگترین مرجع تصمیم گیری در طول تاریخ این کشور بوده به مبارزه بر حق خود بر ضد تهاجم گسترده فرهنگی بیگانگان و مزدوران قلم بدست شان که یا مغرض و یا بیسواد میباشند ادامه دهند . انشا الله که خداوند بزرگ در این راه مقدس ایشان را یاری و دشمنان دین و فرهنگ مردم ما را به ذلت و خواری گرفتار خواهد کرد.

                                           

                                      و من الله التوفیق

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *