پایگاه دایمی نظامی امریکا درافغانستان و مصاحبـﮥ استاد نگارگر — دوکتور صلاح الدین سعیدی

 

پایگاه دایمی نظامی امریکا درافغانستان و مصاحبـﮥ استاد نگارگر (بخش اول)

 

دوکتور صلاح الدین سعیدی – سعیدافغانی

۰۹/۰۳/۲۰۱۱

 

هموطنان گرامی و معزز!  جناب استاد معظم اسحـق نگارگر در رابطه به پایګاه  دایمی نظامی امریکا در افغانستان در مصاحبۀ با خانم فرزانه فارانی فرهنګی عزیز کشور نظریات و ګفتنی های عالمانه  داشتند.  سایت وزین افغان جرمن آنلاین به این موضوع در سایت باز نموده و رسالت  فرهنګی وتنویری را اجرا نموده و مینمایند.

درین راستا خواستم بصورت مشخص و به صورت که درین مصاحبه آمده تراوش های فکر خویش را در رابطه به افاده های مطروحۀ این بحث و این مصاحبه خدمت شما تقدیم و با شما شریک سازم. کوشش میکنم مختصر باشم اما طبق معمول به آن موفق نه خواهم شد.

 

”مقامات امریکا علاقمند اند که پایګاه نظامی درافغانستان ایجاد کنند…“:

به فهم من در ایالات متحدۀ امریکا و به صورت مشخص واشنګتن و قصر سفید مرکز تبارز وتبلور سیاست های است که توسط پنتاګون، سی آی ی، کلوب ها و لوبی  مختلف سیاسی و دینی، حزب جمهوری خواه، حزب دیموکرات ها و بخش از حلقات مختلف دیګرسیاسی و دینی در جهان به پیش برده میشوند. ادارۀ قصر سفید که در رأس آن رئیس جمهوری امریکا قرار دارد درین راستا مانند ګوینده و در چوکات این امکانات، مصالح و منافع امریکا عمل نموده ویا هم  به عمل کردن  وادار میشود. مطمینا نقش زعامت های سیاسی، حاکمیت و به صورت مشخص قصر سفید، قدرت و تعداد رای شان در پارلمان امریکا (سنا ومجلس نمایندګان) تأثیرات خاص و غیر قابل انکار را در تعین این سیاست ها و تصمیم ګیری ها دارند.

ما زمانیکه میګوئیم امریکا و این حلقات و مراکز مهم تأثیر ګذار در سیاسیت امریکا را در نظر نه ګیریم، آسان سازی کرده ایم و افادۀ ما آنقدردقیق نه خواهد بود.

مسلم است که برای حل مسایل مختلف جهان طرح ها وبرنامه های مختلف روی دست و بر سر میز بحث قرار میداشته باشد و دارد. اینکه در کدام یک ازین برنامه بیشتر منافع و مصالح معین  تأمین شده میتواند و کدام یک ازین برنامه ها عملی اند، بحث های اند که به صورت جداګانه و درهمان وقت نهایی ساخته شده و روی دست ګرفته میشوند.

نتایج، موجه بودن و عدم موجه بودن و دست آورد های این اجراات و برنامه های روی دست ګرفته شده مطابق به برنامه ها وراه کرد  های  طویل المدت و قصیر المدت به صورت مسلم  درانتخابات بعدی و تصمیم ګیری مردم رول تعین کننده داشته و مسألــﮥ قدرت سیاسی و حاکمیت بعدی قصر سفید را نیز تعین میدارد.

فهم حزب وسازمان در کشور های دارای دیموکراسی مستقر نیز فهم کلاسیک نیست. اعضای دوحزب بزرګ در امریکا یعنی جمهوری خواهان و دیموکرات های نیز در تناسب به بزرګی کشور امریکا بسیار محدود است. مردم امریکا در انتخابات بنا بر برنامه های و کار کرد های این احزاب در و مطابقت این برنامه ها با خواست و مطالبـه و خواست شان در مورد انتخاب و عدم انتخاب این احزاب تصمیم میګیرند. به همین علت تبعه کشور ممکن دریک انتخابات به یک حزب و یک برنامه راه بدهد ودر انتخابات بعدی و دیګر به برنامه و حزب دیګری رای بدهد.

 

فهم من از طرح پایګاه نظامی دایمی امریکا در افغانستان و مطرح کردن آن درین مقطع زمانی بس حساس چنین است:

بعد از به قدرت رسیدن آقای باراک اوباما و حزب دیموکرات در امریکا قبل از همه به علت بود که دیګر مردم امریکا از سیاست های آقای  جورج بوش (پسر) به ستوه آمده بودند و حتی حاضر به انتخاب شدند که در شرایط نورمال شاید چندان به انتخاب آن مایل نبودند. کاری که درانتخاب رئیس  پارلمان افغانستان چندی قبل  شد. عین روحیه و عملکرد درانتخاب رئیس جمهوری امریکا یعنی آقای باراک اوباما دربیشتر از دوسال قبل ګردید.

با انتخاب آقای باراک اوباما شمع های امید و اندیشهای حفاظت حقوق بشر که  در حال خاموش شدن بود از نو قوت میګیرد و امید های جدیدی برای تفاهم تمدن های مختلف جهان عوض تقابل و تشدد روشن شده و قوت میګیرد.

تلاش های صلح و تفاهم نیک  جهانی آقای باراک اوباما را حین تسلیمی جایزۀ نوبل به وی بخشی از مبصرین تلاش های نوزاد قبل از وقت تولد (پریماچور) آقای باراک اوباما برای صلح و خدمت به بشریت و حقوق بشر خوانده و راه بس پیچیده ناپیمودۀ پر جنجال را درپیش وی هنوز میبینند. مبصرین به این معتقد بودندو هستند که کار برای خیر و سعادت بشریت و جهان نورمال مراحل عملی بس عظیمی بعدی را تا هنوز در پیش دارد.

بلی کار های که خاصتا در دهـﮥ اخیر به نام دیموکراسی و مردم سالاری شده سبب نفرت مردم ازمفاهیم دیموکراسی و دیګر مفاهیم حقوق بشر و …ګردید. چنانچه آقای باراک اوباما رئیس جمهوری امریکا چند ماه قبل به این ارتباط تذکرات داشت:”ما باید تفاوت های عظیم بین حرف وعمل خویش راازبین ببریم.“

صحبت های انسانی و ضرورت همکاری تمدن های مختلف جهان که توسط آقای باراک اوباما در مصر بعد از انتخاب شان به حیث رئیس جمهوری امریکا صورت میګیرد در واقعیت  تعهدات بود که مردم خیر اندیش جهان را به آن امیدوار میساخت که قدم های عملی بعدا ګرفته خواهد شد.

اما بخشی از پُـل ها عقبی سقوط داده شده بود و ساده بازګشت به نورمال ممکن نبود و نیست. بخش از کار ها باید به نحوی پایان داده شوند که به نحوی آبروی این کشور ها نه ریزد و یا هم حد اقل اهداف قابل فهم تحقق یابد.

بلی مسألــﮥ افغانستان ومسایل  شرقیمانه، مسایل اقتصادی امریکا و روابط امریکا با اروپا و کشور چین مسایل اند که ادارۀ جدید قصر سفید یعنی ادارۀ آقای باراک اوباما  باید آنرا در پهلوی حل دیګر مسایل داخلی کشور مانند مبارزه با  بیکاری و مسألــۀ صحت عامه و …. حل میکرد و یا حل کند.

جمهوری خواهان در امریکا بر حل نظامی مسایل تأکید داشتند و تکبر خاص از جانب شان درین راستا عملی ګردید. درین راستا حتی به نظریات و ملاحظات متعهدین جهانی امریکا درآن وقت از جانب جمهوری خواهان وقعی  لازم ګذاشته نمی شد. 

بعد از انتخاب آقای باراک اوباما پالیسی سازان اصلی اندیشه هاو دوکترین های نظامی امریکا و حلقات مهره ای تأثیر ګذار درسیاست افغانستان کماکان از همان قُماش و مجریان سیاست قبل از انتخاب آقای باراک اوباما بودند. آنهائیکه به  حل نظامی مسایل تأکید بیشتر داشتند و دارند. 

به فهم من  ادارۀ آقای باراک اوباما فرصت برای عملی کردن سیاسیت های جدید نداشت و نیافت. بهتر بګوئیم با کارمندان و کارکنان اندیشه های وروش های قبلی مشکل بود که روش ها و برنامه های جدید را عملی کرد که چنین هم شد و برنامه های قبلی کماکان به صورت اجراء درآمد.

به طور مثال بخشی از موفقیت های مانند بازګرداندن عساکر امریکایی از عراق نیز با مشکلات مواجه بود. بسته کردن سبمولیک زندان ګوانتاناما درحالیکه امریکا در جهان دهها زندان مشابه را داشته میتوانست و یا دارد –  به صورت واضح عملی نه شد و تحقق نه پذیرفت.

تصامیم و تدابیر جلوګیری کننده از روش های غیر انسانی و مغایر حرمت انسانی با زندانیان توقیف شده؟! و محاکمــۀ توقیف شد ګان در آن زندان توسط محاکم ملکی عملی نه شده. تلاش های آقای باراک اوباما درعمل با مخالف شدید جمهوری خواهان و عدۀ دیګری مواجه میشود.

درین ګیرو دار  و درین پروسه عامل هرکشتـه  و مجروح  عسکر امریکایی و اولاد  جامعـۀ جهانی در افغانستان از جانب تأکید کننده های حل نظامی مسایل در افغانستان به دوش آقای بارک اوباما و رهبری وی توجیه ګردید. استدلال چنین بود و هست که ګویا در افغانستان به عساکر بیشتر ضرورت بود و ادارۀ جدید قصر سفید (آقای باراک اوباما) با  نداشتن اتوریتــۀ لازم و به موقع برای تصمیم ګیری و درین سلسله تفکر و تأخیر  زیاد در اعزام  و ارسال عساکر کافی و به موقع به افغانستان سبب قتل بیشتر مردم وعساکر امریکایی و ګویا ناکامی  در افغانستان میشود.

استدلال برین بود که ګویا  اګر ما عساکر را بیشتر و بدون تأخیر  با افغاانستان اعزام  کنیم زود تر از افغانستان خارج خواهیم شد. با فشار های سیاسی برخلاف آنچه آقای باراک اوباما وعده کرده بود به اعـزام  عساکر بیشتر به افغانستان مجبور ساخته شد.

از جانب دیګرامریکا  به روسیه و کشور چین و منطقه تعهدات داشت و سیګنال های فرستاده میشد که ګویا ایالات متحدۀ امریکا  علاقمند باقی ماندن در منطقه نیست و بعد از اجرای وظیفه یعنی سرکوب ویا هم نابودی سازمان القاعده و بن لادین و …  وبرګرداندن افغانستان به محل عدم خطر برای همسایه های متحد و جهان ازین کشور خارج خواهیم شد. این موضع ګیری ها و تعهدات اخیر از جانب امریکایی سبب رضایت و آمادګی برای همکاری ها کشور های بزرګ و خورد مطرح در منطقه و همسایه افغانستان شده و آنها حاضر شدند که امریکا و عملیات نظامی در افغانستان را حداقل در مسایل لوژیستیکی، ترانسپورتی نموده و یا هم سبب همکاری ممکن این کشور ها با حرکات ضد امریکایی در منطقه نه ګردد. 

همسایه های افغانستان خاصتا روسیه و کشور چین کماکان از حضور امریکا در افغانستان تشویش داشتند و دارند. انګلیس ها نیز به نحوی افاده و تشویش های داشتند ودارند  که متحد عنعنوی شان یعنی پاکستان بیشتر تحت تأثیر امریکا خواهد رفت.

چنانچه ګفته آمدیم دولت ایران ازیک جانب با تحت فشار دادن القاعده و حرکت طالبان خوش است اما از جانب دیګر از حضور امریکا در افغانستان و عراق سخت متأثرو در حراس بوده واز لحاظ طویل المدت تمام تلاش های را خواهد کرد که امریکا مجبور به خروج از افغانستان ګردد.

در پهلوی این برنامه های طول المدت مبنی بر ضرورت موجودیت نیرو های معین اسلامی و سنی که در ستراتیژی و اوقات مناسب به صورت حرکت  غیر رسمی به ضد ایران و روسیه مطابق به شعار های جنګ سرد عمل خواهند کرد نیز در منطقه مطابق به تفکر پالیسی سازان اصلی پاکستان استدلال و توجیه میشد ومیشود. پاکستانیکه اردوی افغانستان را با افتخار منحل کرد و مخالف بوجود آمدن اردوی مستقل ومتکی به خود افغانستان است. (توجه کنید به سفر و استدلال اخیردوماه قبل  آقای زرداری حین ملاقات با آقای باراک اوباما در مورد افغانستان.).

درین نوع برخورد پاکستان کماکان سیاست دوګانه و مطابق به نسخه های جنګ سرد عمل میکند.

من به این باوریم که دنیا جدید را نمی توان با شعار ها و نسخه های جنګ سرد ساخت.

زمانیکه امریکا و بخش از نیروی های جامعــۀ جهانی که در افغانستان حضورنظامی  دارند  اعلام میدارند ما در سال ۲۰۱۴ از افغانستان خارج خواهیم شد و یا دیګر در عملیات محاربوی اشتراک نه خواهیم کرد و از جانب دیګر از حضور دایمی نظامی صحبت است که در ظاهر امر روش های و مواضع ضد و نقیض شمرده میشوند. اما واقعیت چنین است و تمام شواهد نشان میدهد که که امریکا تا وقتی درافغانستان حضورنظامی خواهد داشت که اهداف مطروحهء وی برآورده شود. برعلاوۀ این قرار اظهارات مسؤولین سیاسی انګلیس و آلمان نیرو های نظامی این دوکشور   بعد از سال ۲۰۱۴ نیز برای تربیه نیرو های افغانی عملا درافغانستان حضور خواهند داشت.

به فهم و برداشت من امریکا و جامعــۀ جهانی به مردم خود و کشورهای قدرت مند منطقه  جواب مشخص ارایه میدارد که خواهان حضور دایمی نظامی درافغانستان نیست. با آن هم حلقات معین مؤثر سیاسی در مسایل جهانی و سیاست امریکا که خواهان مصروفیت بیشتر ادارۀ قصر سفید در افغانستان و مسایل غیر از شرقمیانه اند وبه حل نظامی، زور و تشدد تأکید دارند  به این معتقد اند اګر این بازی درین منطقه ختم شود و عدۀ زیاد از پیکار جویان خارجی مخالف امریکا در منطقه  به کشور های خویش برګردند این حالت سبب فشار های عمیق به حکومات متحابه و ازجمله عربستان سعودی خواهد شد. همچنان عدم تمرکز عمده امریکا به مسألـۀ افغانستان سبب فرصت و تمرکز بر مسایل شرق میانه خواهد شد.   تجارت سلاح و منافع کمپنی های بزرګ نظامی درګیر در افغانستان نیز نظر و تأثیر غیر قابل انکار به انکشاف حوادث و تصمیم ګیری ها در مورد افغانستان و منطقه دارند.

پس فشار وارد کردن سیاسی و تبلیغات دربین مردم امریکا و جامعه جهانی مبنی بر اینکه اعلان و افشاء کردن اینکه درسال  ۲۰۱۴ از افغانستان خارج خواهیم شد، سبب و عامل  قتل و کشتن بیشتر عساکر امریکایی و اولاد مردم که در افغانستان عساکر وحضور نظامی دارند میګردد. این اعلان سبب میشود که مخالفین مسلح حکومت افغانستان به مذاکره حاضر نه شوند و تا سال ۲۰۱۴ انتظار بشکند و …..

با همچو اعلان یکبار دیګر حزب دیموکرات امریکا و ادارۀ قصر سفید به رهبری آقای باراک اوباما  به عدم درایت و عدم پختګی سیاسی و عدم رهبری درست امریکا متهم شد. انتخابات  وسط دوره ای  در امریکا برای سنا و نتایج آن به صورت واضح اعتمادمردم رادرین راستا به حزب دیموکرات و رهبری فعلی آن ضعیف ساخت. کشور یکه در زمان حاکمیت جمهوری خواهان به حضور نظامی در افغانستان و عراق  کشانده شده و بیلیون ها و تریلونها دالرقرضه و کسر در بودیجه را همراه داشت با تبلیغات  مشابه بعدی تلاش میشود ګناه آن به دوش دیموکرات ها و رهبری آقای باراک اوباما ګذاشته شد.

این حالت و بخشی عوامل دیګر بخش از افکار را ایجاد نمود که برای دفع این تصور که امریکااز افغانستان خارج میشود و فرصت خواهد بود که مخالفین مسلح مانند سالهای نود واپس به قدرت برسند وعلاقګمندی به مذاکره و  مصالحه ضعیف شود ویا صورت ګیرد و ….لذا بهتر  و ضرورت دانستند تا عدۀ از حلقات از حضور دایمی نظامی در افغانستان بحث های را باز کنند و مسأله حضور نظامی دایمی امریکا در افغانستان مطرح بدارند. شکی نیست که بخشی از نیرو ها و حلقات این حضور دایمی را به راستی نیز خواهان اند. اما من این موضوع را درین مقطع زمانی  بیشتر همان جنګ روانی و تبلیغاتی میدانم.  در طول تاریخ زمانیکه نیروهای خارجی به افغانستان آمده اند کسی از مردم افغانستان نه پرسیده اما مردم افغانستان در بیرون کردن ایشان تعین کننده بوده اند.

از جانب دیګر محاسبات وجود دارد که توازن قوت سیاسی و اقتصادی و مفاهیم  و کشور های ابر قدرت در جهان در پانزده سال آینده در تغییر جدی اند.  محاسبات وجود دارد که کشور چین و روسیه واپس در مقام های خاص و اول قرار خواهند ګرفت.

بخشی از محاسبات چنین است که شګاف های وحدت و همکاری های امریکا و اروپا در سال های آینده عمیق تر خواهد شد و امکانات امریکا در کشور های اسلامی و عربی روبه تضعیف خواهد رفت.  

درین راستا اینکه دایـمـی  و حضور دایمی چه امکانات عملی خواهد داشت و خود مفهوم چیست و کی تصمیم میګیرد بحث است و بحث طولانی خواهد بود. به فهم هر چیزی روی زمین فانی است و میګذرد. یګانه چیزی که به حال و قوت خود باقی میماند آن ذات پروردګار است. ( کل من علیه فان و یبقی وجه ربک ذوالجلال و الاکرام – الایه).

 

”… احترامآ   به  برسانم که ما این موضوع  را از سه زاویه مختلف بررسی  نمایم …“:

تقسیم بندی و دید از زوایا مختلف که دانشمند محترم آقای اسحق نګار ګر به آن اشاره و تذکر داشته اند موضوع بس مهم  و نکتــۀ مهم و اصلی است. مسألــۀ منافع و مصالح است و اینکه کدام نیرو ها و حلقات در چه منفعت خویش را میبینند  در مورد موضع ګیری میکنند.

 

فهم من درین مسأله چنین که این مسأله باید از زوایای بیشتر مورد  دقت و بحث قرار ګیرد:

آنهائیکه به قدرت و شانه های نیرو های خارجی در افغانستان به قدرت رسیدند و بقای خویش را در بقای ایشان میبینند موضع شان در مورد حضور دایمی نظامی امریکا در افغانستان  کاملا روشن است.

آنهائیکه به قدرت و شانه های نیرو های خارجی میخواهند در افغانستان  به قدرت برسند و به قدرت رسیدن خویش را در وجود و بقای نیرو های نظامی خارجی میبینند، موضع شان نیز در مورد حضور دایمی نظامی امریکا در افغانستان   روشن است.

آنهائیکه به زور نیرو های خارجی در افغانستان از قدرت رانده شدند و به قدرت رسیدن واپس شان در حضور نیروی های خارجی مشکل است نیزموضع روشن شان نیز روشن میباشد.

همین موضع ګیری ها بر اساس منافع و مصالح ګروهی و محدود سبب عدم تفکر افغانستان اندیشی و کشوری در بین افغانها شده  و به تشدید تفرقه های منحط قومی و سمتی نیز دامن میزند. عدۀ از رهبران؟! و شخصیت های کاذب نیز استادانه از مسایل استفاده سیاسی میبرند و عدۀ را با نیرنګ و فریب به عقب خویش کشانیده و بالای شان تجارت سیاسی دارند. حاکمیت وادارۀ فعلی نیز بخاطر کم کردن درد سر برای خویش و تمدید حاکمیت خویش به این معاملا منحط قومی رفته و موجب مشکلات طویل المدت حیاتی برای کشور و مردم ما میګردد.

موضع پالیسی سازان پاکستان که برای افغانستان مانند ایالات خویش برنامه های دارند، رهبران و زعمای؟! افغانستان امروز را در سی سال ګذشته از نزدیک میشناسند و وزن هریک شان برای مراجع استخباراتی از نزدیک روشن ومعلوم است  وپاکستان دربیشتر از سه دهــۀ اخیر در پهلوی سیاسیت رسمی سیاسیت غیر رسمی خصمانه در برابر افغانستان ومردم آن داشتند نیز از حضور نیرو های دایمی امریکا که سبب به پاء استادن خود افغان ها شود و خد افغانها مستقیما با کشور های جهان به تماس باشند نیز راضی نیستند. پاکستان کماکان از جامعـﮥ جهانی و امریکا جزیه میګیرد و اغوا ګری میکنند. پاکستان ترجیح خواهد داد که وی مجری سیاست جامعــۀ جهانی و امریکا و به صورت عمده ستراتيژی خود درافغانستان باشد. مطابق به استدلال معین حتی پاکستان ترجیح خواهد داد تا این پایګاه های نظامی در پاکستان باشد و یا آقلا درافغانستان نباشد.

پاکستان با سیاسیت ها دورویه خویش افغانستان مستقل و متکی به خود رادیده نمی تواند. تا توان دارد نه خواهد ګذاشت افغانستان به پای خویش استوار و استاده شود. و …. 

موضع  حکومت ایران که میخواهند جامعـﮥ جهانی و امریکا را در افغانستان به اندازۀ کافی خسته بسازد، نیز معلوم وروشن است. برای دولت موجود ایران  کشور عراق در جنګ که سبب خسته ساختن امریکا و غرب ګردد و عراق بدون از صدام و  بعد از جنک  که عملا در اختیار ایران قرار دارد مفید و مطلوب است.

برای دولت ایران کشور افغانستان که مسؤلین آن در اختیار وی باشند و ازآنها معاش بګیرند مطلوب ودلخواه است. 

ایران با امکانات کافی ولازم کدری درافغانستان ومنطقه میتواند اکثریت برنامه های فرهنګی، کلتوری، مذهبی، حمایوی وامنیتی خویش راموفقانه عملی کند. هند درمقابله با پاکستان و در مقابله با اندیشه های اسلامی به فهم حرکت القاعده اهداف خویش را در افغانستان دنبال میکند و درین راستا کدام مشکل با ایجاد پایګاه های نظامی امریکا در منطقه نمی بیند.

در کشور روسیه و کشور چین هر نوع حکومت و حاکمیت بوجود آید  راضی نه خواهد بود منافع خویش را در منطقه و افغانستان از دست بدهند. امریکا  و جامعــۀ جهانی به فهم چین و روسیه درمقابله بـه فهم القاعدۀ اسلام به حضور نیرو های نظامی خارجی در افغانستان مشکل نداشته بلکه آنرا ضرورت میداند و درین بخش با اهداف ایران شریک اند.

حضور و مبازره نظامی امریکا و کشور های دیګر درواقعیت مشکل کشور چین و روسیه وقسما ایران  نیز حل میدارد. اما این کشورها و ابر قدرت های جهان  در طویل المدت به حضور نظامی امریکا و پایګاه نظامی امریکا درافغانستان راضی نه خواهند شد.

به فهم من به دولت روسیه و چین قناعت داده شده که این صدا ها مبنی بر حضور دایمی نظامی امریکا در افغانستان اولا رسمی نیستند و دوم صرف وارد کردن  فشار روانی بر مخالفین است  تا به مذاکر حاضر شده و به دولت افغانستان بپیوندن.

پایان قسمت اول

                                                                                  و ما علینا الا البلا غ المبین   

Email: strategicstudies@yahoo.com

 

——————————————————

 

پایگاه دایمی نظامی امریکا درافغانستان و مصاحبـﮥ استاد نگارگر (بخش دوم)

 

دوکتور صلاح الدین سعیدی – سعیدافغانی

۰۹/۰۳/۲۰۱۱

 

هموطنان گرامی و معزز!  جناب استاد معظم اسحـق نگارگر در رابطه به پایګاه  دایمی نظامی امریکا در افغانستان در مصاحبۀ با خانم فرزانه فارانی فرهنګی عزیز کشور نظریات و ګفتنی های عالمانه  داشتند.  سایت وزین افغان جرمن آنلاین به این موضوع در سایت بخش جداګانه باز نموده که درین راستا خواستم بصورت مشخص و به صورت که درین مصاحبه آمده تراوش های فکر خویش را در رابطه به افاده های مطروحۀ این بحث و این مصاحبه خدمت شما تقدیم و با شما شریک سازم. کوشش میکنم مختصر باشم اما طبق معمول به آن موفق نه خواهم شد.

 

به فهم من نقطــۀ مرکزی سخن درین است که  مشکل و طرف مخالف حکومت آقای حامد کرزی به اساس اظهارات تعداد زیادی از سیاستمداران و قدرت مندان به صورت غیر دقیق در حرکت طالبان خلاصه میشود.

من به این باورم که نیرو های مطرح و قابل بحث وتأثیر ګذار و مخالفین مسلح در افغانستان عبارت اند از حرکت طالب، حزب اسلامی، سازمان القاعده، استخبارات نظامی و بخش از حلقات سیاسی پاکستان و حلقات معین ایرانی.

بخش ازین مخالفین ادارۀ آقای حامد کرزی آنعده نیرو های آند که در حاکمیت آقای حامد کرزی در تمام حلقات مهم  ادارۀ از همان آغاز بودند و هستند اما امتیاز بیشتر و بیشتر خواسته و به نحوی میخواهند رول اوپوزیسیون را نیز بازی نموده و ازضعف اداره و زعامت حاکم استفادۀ بیشتر ببرند.   

بخش از مخالفین غیر مسلح ادارۀ آقای حامد کرزی آنعده اند که خواهان حاکمیت و اخذ زعامت افغانستان اند و تلاش دارند اعتماد نیرو های نظامی خارجی را جلب کنند تا در افغانستان به قدرت رسانیده شوند.

مردم افغانستان خواهان ایجاد زعامت و ادارۀ مشروع اند که خود بر کشور خویش مسلط شوند. مصالح و منافع افغانی در اولیت قرار ګرفته و افغانستان نیز محل خطر برای جهان نباشد.

در مورد عساکر خارجی در کشور ثالث باید ګفت که حتی در چوکات سازمان ملل متحد وجود عساکر خارجی را درکشور دیګر با مشکلات جدی و خطرات غیر قابل توصیف همراه میبینیم.

از جانب دیګر دنیا کوچک شده و اګر یک کشور تمام بودیجــۀ خویش را صرف نیرو های نظامی و امنیت کند نه خواهد توانست امنیت خویش را به صورت مستقل تأمین کند.

ماوجامعـۀ جهانی به ایجاد سیستم های دسته جمعی با قواعد و روش ها واصول روشن ضرورت داریم. ما نمی توانیم مانند جزیرۀ ګسسته ازجهان زندګی کنیم.

همکاری ها در تمام ساحات در جهان وبین جوامع بشری وجامعـۀ جهانی وسیستم های دفاع دسته جمعی یک ضرورت عصر مااست.

فهم استقلال در حالیکه بشریت درعصر امروز مستقل مطلق نیست و شده نمی تواند بحث است طولانی.

ما به عضویت خویش در جامعـۀ جهانی، باعضویت خویش  در سازمان های بین المللی به شمول ملل متحد ، با ګرفتن قرض و …. قسمی از استقلال خویش را از دست میدهیم.

لذا این مسایل باید از زوایای بیشتر مورد غور وبررسی قرار داد  و تعمق بیشتر بر اساس منافع و مصالح کشور ومردم ما و صلح جهانی بررسی شوند.  باید درین راه به روش های  پرګمتیک و انتخاب بد کمتر از بد زیاد تر تأکید کرد. درین راه باید تصمیم ګیرندۀ اصلی ملت افغانستان به اساس منافع و مصالح کشور ومردم ما و منافع و مصالح جامعۀ جهانی باشد.

 

”… چرا امریکاء به پایګاه ها نیاز دارد؟ …“:

به فهم من در تحلیل و دید بر مسایل باید ریالست وواقعیت نګر بود. بخشی از حقایق را اګر ما دوست داریم و یانه خارج از ذهن ما وجود دارند. مردم افغانستان در مبارزه و سقوط کمونیزم قربانی زیاد دادند و موارد زیادی است که مردم ما دارند  مشکلات و پرابلم های دیګران را مانند میدان زور آزمایی دیګران حل و فصل میکنند و قربانی میدهند.

تعداد مسلحین و مخالفین ضد افغانی در حدود ۲۵ هزار تخمین میشود. در حالیکه حرکت طالبان پاکستانی چندین برابر ازین تخمین زده میشود. لذا  مسألــۀ حرکت طالب و سازمان القاعده در افغانستان آغاز نه شده و در افغانستان خلاصه و حل نه خواهد شد. این پروسۀ  بس طولانی و به جوانب و قضایای مختلف در جهان ارتباط دارد.  

ما به زعامت ضرورت داریم که به این زور آزمایی ها درافغانستان خاتمه بدهد.

ما به زعامت ضرورت داریم که به این تراژیدی ملت ما را با اولویت دادن منافع ومصالح افغانی خاتمه بدهد وهچنان افغانستان محل خطر برای جهان  نباشد.

امریکا ابر قدرت جهانی است. منافع و مصالح و متحدین  دارد. برنامه های کوتاه مدت و طویل المدت  سیاسی واقتصادی دارد. بخاطر این منافع و مصالح خویش و حمایه متحدین خویش در جهان حضور نظامی دارد و این قابل فهم ودرک  نیز هم است. 

 

”اګر منشور سازمان ملل متحد را در نظر بګیریم که اعضای سازمان ملل متحد حقوق مساوی دارند…“:

باید ګفت که در اسامبلــۀ عمومی سازمان ملل متحد همان موضوعات  مطرح شده میتواند که  شورای امنیت آن موضوعات را در اجندا بګیرد.  در سازمان ملل متحد اعضای دایمی شورای امنیت  و دارندۀ حق ویتو و اعضای  مؤقت شورای امنیت وجود دارند. در سازمان ملل متحد به استدلال  مسؤولیت بیشتر صلاحیت بیشتر مطرح است و به همین استدلال حق ویتو مطرح میشود.

عدم برخورد عاجل و اپراتیفی  سازمان ملل متحد بر مسایل داغ روز که صلح جهانی را نیز به خطر مواجه ساخته،  پیچیده ګی های اداری و تمایلات کشور های عضوی این سازمان که اکثریت آنرا در نیمــۀ دوم قرن ګذشته کشور های روبه انکشاف و جهان سوم تشکیل میداد بار ها موجودیت این سازمان را مورد سوال قرار داده و حتی طرح های مبنی بر لغوی این سازمان نیز مطرح بوده.

سازمال ملل متحد در مسایل با استفاده از نیرو های نګه دارندۀ صلح (فیس کیفر) و نیرو های ایجاد کنندۀ صلح (فیس میکر) خویش مکلف به مداخله میباشد که آن  مسأله و موضوع امنیت جهانی را مورد خطر قرار داده میتواند.

سازمان ملل متحد دولت و حکومت بر حکومت ها نیست. این سازمان آن صلاحیت های را دارد که کشور های عضو به آن تفویض میدارند.

 

با در نظر داشت تفصیل بالا ګفته میتوانیم که کشور های عضوی سازمان ملل متحد در عمل و در موارد معین مطابق منشور سازمان ملل متحد دارای حقوق مساوی نیستـند.

این سازمان چنانچه توقع میرود سازمان کاری نبوده و در عمل در موارد زیاد فیصله های وی عملی نه شده و یا بی کفایت عمل کرده. فیصله های این سازمان در رابطه به شرق میانه،  مسألــۀ فلسطین و اسرائیل، افغانستان، بوسنه و هرسګوینه (یوګوسلاویا)و…. عملی نه شده و در موارد لکه های سیاه به تاریخ این سازمان ګذاشته است. 

با آن هم این همه دلیل این شده نمی تواند که این سازمان ضرورت نباشد. برعکس این سازمان ضرورت جامعــۀ بشری امروزی است که به  اصلاحات جدی کاری و تشکیلاتی به صورت  جدی ضرورت دارد.

 

 ”… درآنوقت جهان سه قطب به اصطلاح تقسیم شده بود. یک که افغانستان شامل آنها بود که در کنفرانس باندونګ دورهم جمع شدند ویک ګروه بیطرف را تشکیل دادند و اینها قبول کردند منحیث یکی از عناصر مهم منفعت ملی خود را که ما بیطرف می باشیم و این بیطرفی به نفع ما است و ما از کمک هایی هردوطرف استفاده میکنیم به شرطیکه در وضع داخلی ما غرض نه ګیرند و مااستقلال قضاوت خود را حفظ میکنیم…“

باید تأکید کرد که نسخه های دایمی غیر قابل تغییر وجود ندارند. نسخه و تجاویز و خوبی منفعت ها به اساس شرایط فرق میکنند. چنانچه ګفته آمدیم جهان ما به سیستم های دفاعی دسته جمعی ضرورت دارد و من به تشکیل و تقویت ساختار های امنیت منطقوی و جهانی تأکید دارم.

کار برای تقویت ساختار های امنیت سازمان ملل متحد، اوپراتیفی شدن آن و استفادۀ مؤثر و بهتر ازآن مطلوب، خوبتر و بهتر است. آرزو و تمنا اینکه کسی ما را کمک اقتصادی و سیاسی کند و به امور داخلی ما مداخله نه کند و در قضاوت خویش مستقل باشیم. یک آرزوی خوب است اما غیر عملی.

در سیاست هدیه، تحفه و خیرات وجود ندارد. منافع است و مصالح. اینکه کی با کي در کدام مراحل چه مصالح و منافع مشترک دارد اساس ګپ و اساس سخن است.

ما به کمک های تعریف شده و مشخص شدۀ  جامعــﮥ جهانی ضرورت داریم و درین کمک ها باید منافع متقابل مطرح باشد. در غیر آن غیر عملی است. مفاهیم استقلال و عدم استقلال مطلب نسبی است و در موارد صرف وصرف مانند آرزو باقی میماند. 

چنانچه ګفته آمدیم جهان تغییر کرده و در ګذشته و درجنګ سرد ماندن و به آینده نه اندیشیدن و برای همکاری جوامع بشری و جامعــﮥ جهانی برای مقاصد مشترک کار نه کردن ما را تاریخ زده میسازد.

درین راستا با جمع آوری و پهلوی هم ګذاشتن واقعیت ها، حقایق و ارقام  جدید باید قضاوت و اولویت های خویش را تعریف و راه خویش را روشن کرد.

درین راستا به صورت دوامدار و با محاسبات ګذشته دشمن جستن و دشمنی کردن با این و یا آن کشور به اساس معیار ها و قضاوت های دیروز موضع ګرفتن ما را جای نه خواهد رسانید.

 

افغانستان با داشتن همسایګان قوی، ترکیب ملی که از عین کُـتـله به  اندازه وتعداد زیاد آن در خارج از سرحدات افغانستان زندګی میکنند همیشه دستخوش حوادث بس ناګوار شده. این ترکیب ملی کوچک  داخل کشور متأسفانه در موارد زیادی عوض  پُـل شدن  جهت کسب کمک ها و ارادۀ نیک همسایګان  وسیلـﮥ نا خوش آیند در دست همسایه ها قرار ګرفته.

در زمان اوج نظام کمونیستی درشوروی وقت هرپروژۀ ساخته شده توسط حریف سیاسی آن یعنی امریکا در افغانستان با کارشکنی عمال روسی همراه شده. این مجادلات در موارد برای افغانستان تباه کن بود و زعامت های این کشور نه توانستند درین راستا رسالت خوب  ایفا بدارند.

این وضع و بخشی از عوامل دیګر سبب شده که اولاد این مرز و بوم  قربانی های فراوان داده و هنوز هم قربانی بدهند.

 

”…مناسبات امریکا و ایران چندان نورمال نیست، ګاهی امریکا اسرائیل را تحریک میکند که مناطقی را که احتمال میرود که ایران قصد ساختن بم اتم داشته باشد بمبارد کند…“

درین مورد عرض کنم و برداشت من چنین است که مناسبات ایران و  امریکا نورمال نیست. واین اسرائیل است که ګاه ګاه چنین افواهات را براه میاندازد که مناطق مورد نظر اتومی ایران را بمبارد خواهد کرد. اما فکر میکنم که این احتمال در شرایط امروزی بسیار ضعیف وغیر عملی باشد.

 

”… ما کشورفقیر و کشور بیچاره و کشور هستیم که از خود اقتصاد مستقل نداریم و دست ما به هرطرف دراز است بنابر این درین شرایط موجود ما مجبور هستیم که کتی هر طرف یک قسم مناسبات کجدار و مریز داشته باشیم تا از کمک های آنها بهره برده بتوانیم …“

 

با تأئید سخنان فوق میخواهم در راه های رهایی متمرکز شوم.

افغانستان کشور فقیر نه بلکه زعامت فقیر دارد و داشت.

زعامت های قوی بنابر مداخلات اجانب ازبین برده شد اند.

مفهوم استقلال اقتصادی یک بحث قابل تمرکز و تعمق در جهان امروز است و استقلال امروزی با مفاهیم دیروز استقلال اقتصادی در حالیکه جهان روز به روز به هم پیوند بیشتر و بیشتر میخورد یک بحث است که مفاهیم آن به روشن شدن ضرورت دارند.

درین راستابرعلاوۀ دیګر مثلا برخورد ها و پالیسی های اقتصادی زمان مهاتما ګاندی در هند دیګرجـزء افکار تاریخ و زعامت های تاریخی است که درعصر امروز چندان قوت نه خواهد داشت. طرح ونظر اینکه  حتما باید حین خریداری جنس افغانی خریده شود تا جنیس خارجی دیګر چسپ و قوت نه دارد. همان جنس را مردم خواهند خرید که کیفیت بهتر داشته و ارزان باشد.

روابط و مناسبات با تمام جوانب به هیچ صورت با  ګرفتن پول نقد غیر قانونی توسط تمام مراجع دولتی افغانستان از بالا تا پائین  وبا معاملات منحط قومی، سمتی بهتر شده نمیتواند.

کمک های جهان و همسایه ها به قسم که در ده سال اخیر صورت ګرفت و به مصرف رسید و  میلیون ها میلیون پول به نام کمک به مردم افغانستان با ادارۀ ناسالم و ضعیف و نا بکار و عدم موجودیت بستر های لازم حقوقی به هدر داده شده،  بهتر شده نمی تواند.

ضرورت است تا سیاسیت کدر، سیاسیت اقتصادی، ظرفیت های عدلی و قضایی و ساختار های اداری کشور ریفورم، معقول و تجدید شده و درین راستا تغیرات لازم بعمل آید.

ساختار اداری کشور از بالاګرفته تا پائین باید به نحوی تغییر کنند که پست های اضافی  و تشریفاتی و حلقات وسطی اداره از بین برده شده و اداره به مردم نزدیک ساخته شود.

مردم باید مکتب ، شفاخانه، سرک و پُـــل را از خود بدانند تا در صورتیکه کسی قصد خرابی آنرا کنند ملت برعلیه شان قیام نموده  ومانع شوند.  

مردم باید حاکمیت را از خود بدانند و این تنها به خواست و آرزو که شرط اول کار است نمی شود.

درین راستا باید قدم های عملی درست برداشت. ایجاد تعاریف و بستر های لازم حقوقی برای این اهداف  از عمده ترین قدم های اولی است.

 

واضح  است که موقف دولت ایران  نسبت به وطن ما ثابت نبوده و در فکر منافع خود هستند !  از جانب هم  سیاست دولت پاکستان ، واضح و روشن است ؛ آنها با روش های دوګانۀ خویش که معیار آن منافع و مصالح خود شان است و  در بالاتشریح نمودم در تحلیل نهایی به اعمال دست میزنند که نفع خود شان باشد.

 

”…همزمان دولت افغانستان …سرګرم فراهم کردن زمینـﮥ ګفتګو با طالبان و شریک ساختن آنها در روند سیاسی افغانستان است، اما طالبان هرګونه ګفتګو را با دولت افغانستان مشروط به خروج نیروهای خارجی از ین کشور میدانند….مذاکره براساس یک سلسله پرنسیب های میشود، هر دوطرف در آن پرنسیب ها باید اشتراک نظر داشته باشند…آیا طالبها  همان  سیاست قدیم خود را که در دوران اقتدار خود بکار بردند در افغانستان دوباره بکار می برند یعنی دروازۀ مؤسسات تعلیمی را، دروازۀ شفاخانه ها و دروازه های دیګر را بروی زنان بسته میکنند، چون تاکنون همه موضوع  در عقب پرده درجریان  است و هر تفاهم به اساس صداقت و خیر  و منفعت وطن و مردم نباشد ، دوامدار و موفق نخواهد بود !!!  از جانب هم باید خاطر نشان ساخت که  اګر نیروی  طالبان  حاضر به مذاکره با دولت کرزی هم باشند  وقتیکه  خبر تأسیس پایګاه نظامی امریکا را در افغانستان بشنوند اونها از مذاکره تور میخورند و اصلا حاضر به مذاکره نمیشوند…“

 

درین بخش ګفتنی های زیاد است اما کوشش مکینم مختصر باشم:

مصالحه و مذاکره به معنای رشوت دادن، از اصول تیر شدن، چوکی دادن حکما به مخالفین، پناهندګی دادن و تسلیم شدن به مقابل و نسخــﮥ جانب مقابل را به صورت حتمی قبول کردن نیست.

مصالحه و مفاهمه سیاسی در یک جامعه و بین نیرو های سیاسی توافق بر قواعد و طرزالعمل های است که در خانــﮥ مشترک برای ګرفتن صحت و سقم نسخه های خویش از ملت  که از کدام روش ها و عمل کرد ها استفاده کرد صورت میګیرد؟

بدون توافق براین اصل که ملت برای نسخــﮥ حزب، سازمان و حرکت سیاسی مشروعیت میدهد ما به جای رسیده نمی توانیم.

ملت افغانستان مسلمان است و انتخاب خویش را دارد. علماء ورو حانیون درین راستا در انتخاب ملت ملت را رهنمایی میکنند.

پیشتازان و منورین جامعه ازیک جانب بر ګذشت و عفوه، تفاهم نیک، اخوت و برادری دعوت میدارند اما از جانب دیګر ملت را به صورت دوامدار هشدار میدهند که کی ها بر سر شما این حالت را آوردند و باید در انتخاب بعدی خویش جدا متوجه بود که کدام نسخه های و افراد را انتخاب بدارند.  

عفوه و ګذشت به معنای فراموش کردن  ګذشته نیست. 

بګذار حرکت  طالب قدیم و نسخه هایش قدیم باشد. با این چه کار دارید؟ ادعا ها و استدلال هریک متفاوت است. اګر کسی ادعا و طرح شما که آنرا بهتر میدانید، قبول کرد خوب در غیر آن به ملت بګوئید که کدام  نسخه به درد شما می خورد و کدام نسخه نه. به ملت تشریح کنید که ملت در انتخاب آن تعین کند کی زمام امور را بدست بګیرد.

باید برای نظام کار کرد که اکثریت حاکمیت و اقلیت حقوق داشته باشد. اکثریت که ملت انتخاب میکند.    

شعار ها ونسخه های که ملت نه پذیرد و نه  خواهد سبب مرګ و نابودی آن حرکت وسازمان به خودی خود میشود.

اما اګر ملت در انتخاب آزاد انتخاب کرد باز درآن صورت باید به ارادۀ ملت در داخل نورمهای عام قبول شدۀ جامعــﮥ بشری احترام نموده و آنرا رعایت کرد.

 

و اما در مورد تعلیم و تربیه جناب اسحق نګار ګر دانشمند فرزانه  و عالم دینی موضع دین مقدس اسلام را در مورد بهتر  میداند و هدایات  دین اسلام درین مورد روشن است:

علم را طلب کنید حتی در دورترین مناطق جهان – حدیث (اطلب العلم و لوکان فی الصین. حدیث)، طلب و آموزش علم فریضه است بر هر مسلمان و مسلمه ( طلب العلم فریضـﺔ علی کل مسلم و مسلمـﺔ)،  برابر نیستند کسانیکه عالم و دانا اند باکسانیکه نمی دانند (لایستوی الذین یعلمون و الذین لایعلمون – الایه)، و صاحبان علم را درجه داده ام(و اوتو العلم درجات –  ) ، کسیکه من را حرفی آموخت مولای من است. (من علمنی حرفا فهو مولای-  ) و ……

دهها هدایت و نصوص شرعی در مورد فضیلت علم و آموزش آن برای مسلمان سفارش شده است. یک مسلمان چطور میتواند مخالف علم و کسب علم، معلم و مکتب  باشد؟

مسلم این است که درزمان حاکمیت طالبان توجیهات وجود داشت که امنیت لازم وجود ندارد و بعضی مکاتب  سبب فتنه  شده و امنیت آن درین شرایط آن وقت  ګرفته شده نمی تواند. لذا  بسته کردن بعضی مکاتب را  تدبیر مؤقتی میدانستند. به هر صورت اګر چنین باشد و یا چنان راه شرع اسلامی روشن است و اینکه  حرکت طالبان باز هم در برنامــﮥ خویش را با  تدبیر ضد دینی استوار ساخته میتواند و یا هم عملا آنچه کند که در زمان حاکمیت خویش کرد ویا به کردن آن مجبور بود ویا چنین برنامه های داشته باشد. بګذار مشروعیت آنرا از ملت بدست آورد. مطمینا با توضیحات بالا و نقش علماء و تبلیغ حق ملت مسلمان افغانستان راه اسلامی را انتخاب خواهد کرد.

لذا مذاکره و تفاهم نیک به آن مفهوم نیست که متأسفانه درین جاء و آنجا به آن به صورت غیر دقیق تمرکز صورت میګیرد. 

تازمانیکه نیرو های سیاسی موجود در جامعه در ستیج سیاسی کشور نمایندۀ خویش را از طروق و مجاری مشروع  نداشته باشند در آن کشور و جامعه صلح دوامدار مستقر بر قرار شده نمی تواند. اګر صلح میخواهیم باید این اصل را قبول کنیم.

تأکید میدارم:

مصالحه خیانت به وطن نیست. مصالحه تقسیم مال غنیمت بین حاکمیت و مخالفین نیست. مصالحه نجات  از برادر کشی و خونریزی است. مصالحه کشیدن افغان هموطن از بازی های فریب کارانـۀ دشمن و توافق به قواعد زندګی مشترک در خانــۀ مشترک. توافق براین است که مشروعیت حاکمیت از ملت بدست می آید.

بخاطر تحقق  مصالحه از حسن تفاهم ، حسس خیر استفادن کردن، با خوش بینی لازم با ګذشت و عفوه موجه ، با شناخت مقام و موجودیت خود ودیګران وبا استفاده از تجارب دیګر جوامع بشری و کار برای احیای رشته های اعتماد وفهم لازم سیاسی ومسلکی مانند یک پروسه عملی شده میتواند.  

به فهم من عملا باید مسایل مطروحه و مورد بحث مذاکره و مصالحه به سه کتګوری تقسیم ګردد:

مسایل که همین حالا توافق ممکن است. مسایل که در انتخابات روشن  خواهد شد ومسایل که بعد از انتخابات آزاد و شفاف و با داشتن مشروعیت نیرو های سیاسی در جامعه باید بالای آن توافق صورت ګیرد.

این کشور و این ملت از افغانها  است!  دین همه اولاد این وطن است که  باید صادقانه باهم تفاهم نیک نموده،  وطن و اولاد آنرا از منجلاب تباه کن  و تراژیدی  نجات دهد و چاره اساسی را برای علاج اساسی آن جستجو و تحقق بخشد .  

نجات که درآن نجات جامعــۀ جهانی و تحقق صلح در کشور ما، منطقه وجهان ګردد.

 

                                                                               و ما علینا الا البلا غ المبین  

پایان

Email: strategicstudies@yahoo.com

 

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *