انتقال مسؤوليت ها ماهيت اصلي دولت را افشا کرد! — عبدالرحمن ابراهیم خیل

 

انتقال مسؤوليت ها ماهيت اصلي دولت را افشا کرد!

 

 

عبدالرحمن ابراهیم خیل

 

در نيمه ماه گذشته هم ميهنان عزيز ما شاهد يک سلسله اخبار وشعار هاى گرم وداغ بودند. در رسانه هاى خبري واطلاعات دسته جمعى اين خبرها زمزمه ميشد که گويا ميهن عزيز ما رو به استقلال کرده که درين راستا تقريبا هفت ولايت نيم ونيم کله زير سيطره قوتهاى افغانى در آمده واز سيطره متجاوزين بين المللي نجات يافته است.

در همين روزها بطور روزانه در روزنامه ها، مجله ها وسايت هاى انترنتى تصاوير جالب وزيباى اردوى ملى پر از خشم و غرور به نشر سپرده مېشد که به ديدنش فکر ميکردى که گويا همين حالا اينها توانسته اند که نيروى يک صد وپنجا هزار نفرى امريکا را سر ببرند واستقلال تمام کشور نه تنها هفت شهرک را به زور شمشير خود کسب کرده اند وحالا مصروف جشن آزادي اند.

اين سلسله انتقال مسؤوليت هاى امنيتى دولت کرزى را سخت رسوا وشرمسار ساخت، زيرا خود شان ماهيت وحقيقت اصلى دولت خود را برملا ساخت، با وجوديکه حقيقت اين دولت دست نشانده بيگانگان از سابق هم نزد اکثريت ملت غيور ما برملا وروشن بود لکن باز هم بعض به دالر فروخته شده گان به اين وآن خود و بعض مردم ساده لوح را فريب مي دادند لکن بعد از اين پروسه انتقال مسؤوليت ها هيچ نقطه يې باقي نماند که باعث شک وتردد برغلام بودن دولت کابل باشد، بعد ازين اگر باز هم کسى در برده گى وبيگانه پرستى دولت کابل شک ميکنند اينها اصلا با عقل خود دشمنى مى کنند.

مکمل ده سال گذشته طالبان شب وروز داد وفغان مى زدند که ميهن عزيز ما تحت تجاوز قرار گرفته است ومستعمره دولت هاى خونخوار جهان گشته لکن بعض مردمان بى خبر ومتاثر از تبليغات زهراگين دشمن اين سخن آنها را گوش نمى دادند وبه لاف وشاف کرزى وهمراهانش گوش مى دادند وسخن اينها را تصديق ميکردند، لکن حالا در حين انتقال مسؤوليت ها سخنان پر شر وشور دولتمردان کابل که ادعاى استقلال هفت شهر کشور را ميکردند به هم وطنان عزيز ما ثابت کردند که همه اظهارات طالبان در مقابل دولت کابل به حقايق استوار است، و ثابت کردند که واقعا ميهن عزيزما تحت اشغال قرار دارد ودولت کابل فاقد هر نوع آزادى واستقلال ميباشد،و تنها قواى متجاوز خارجى داراى هر نوع صلاحيت واختيارات هستند.

بعد از ختم دوره نخست انتقال مسؤوليت ها روز سه شنبه هفته گذشته رئيس دولت کابل کرزى در يک گردهمايى در رابطه مذکور  بيانيه جالبى را ايراد نمود که به تمام دعوه هاى طالبان در مقابل شخص خودش مهر تصديق گذاشت.

نامبرده در اين اظهار خود که بسيار به تاب وشاب سخن ميزد گفت: اين پروسه انتقال مسؤوليت ها در سه سال آينده به پايه تکميل خواهد رسيد وآنگاه ملت افغان حفظ ونگهدارى ميهن خود را توسط فرزندان خودشان به  جشن سرتاسرى خواهد گرفت.

حالا خوانندگان خودشان قضاوت بکنند که اين سخنان کرزى علاوه ازين ديگر چه مطلب خواهد داشت که تا حالا ميهن ما نه آزاد است ونه وقت برگزارى جشن استقلال فرارسيده است!!

اگر کمى دقت کنيم در مى يابيم که پروسه انتقال مسؤوليت ها وصلاحيت هاى امنيتى از قواى خارجى به قواى افغانى خود و درين مورد اظهارات پر افتخار دولت کابل کې ګويا صاحب استقلال شدند خود به خود نشانگر وبيانگر اين امر است که تا حالا صلاحيت ها واختيارات ميهن در دست افغانها نيست بلکه در دست بيگانگان متجاوز ميباشد و فقط حالا يک اندازه صلاحيت هاى محدود ودر مناطق محدود را به افغانها وآن هم به افغانهاى مزدور وبرده خودشان انتقال دادند!

شايد کسى بگويد که صلاحيت و اختيارات نزد کرزى ميباشد وتنها مسؤوليت امنيتى در دست قواى خارجى ميباشد؟!! اين يک امر بسيار مضحک وخنداور ميباشد، زيرا دولتى که امنيت خود را گرفته نميتواند و به توسط بيگانگان خود را نگهدارى ميکند در همچو حال محض تصور استقلال وآزادى جنون محض ودشمنى با عقل ميباشد.

عمليات روز افزون وخود سرانه قواى متجاوز وکشتار بى رحمانه هم ميهنان بى گناه توسط آنها و در مقابل آنها نتيجه ندادن هر نوع اظهارات خشمگين کرزى دال بر اين است که ميهن ما مستقل وآزاد نه، بلکه طبق فرموده طالبان مستعمره بيگانگان متجاوز به سرکردگى امريکا است.

وهمچنان  گفته ميتوانيم که انتقال قدرت درين شرايط حساس وناگوار براى دولت کابل ونيروهاى خارجى به معنى قبول کرد ن شکست از طرف نيروهاى خارجى وگرفتن يک نوع آماده گى به فرار ميباشد.

امروز تمام جهانيان ، دوست ودشمن باين امر شاهدى ميدهند که بهار امسال براى نيروهاى متجاوز خارجى ودولت کابل از هر وخت زيادتر مملو از بسا مشکلات وخونريزيها هست، وبالمقابل طالبان از هروخت وزمان زيادتر قوى ونيرومند به نظر ميرسند، از حملات  منظم وکشنده اخير آنها به نظر ميرسد که ديگر عمر استعمار افغانستان رو به ختم شدن است.

حالا همه جهان به اين نتيجه رسيده اند که امريکاييها در مقابل طالبان روبه زانو در آمدن هستند و در مقابل آنها ديگر تاب مقاومت وايستادگى را از دست داده اند واز همين جهت است که حالا از پى واسطه پيدا کردن براى مذاکرات مستقيم با طالبان هستند.

و طرف ديگر دولت کابل هم روزهاى تلخ زندگى خود را ميگذارند و در هر عرصه حکومت دچار مشکلات فراوان و گوناگونى ميباشد، از يک سو وجود گروهاى نامتجانس وبيگانه پرور در داخل حکومت، فساد ادارى واختلاس مالى که نظير آن در جهان به چشم نمى خورد، دولت را مثل بوجى کهنه سوراخ سوراخ کرده اند، واز سوى ديگر طالبان در بخش هاى مختلف دولت نفوذ کرده اند وافراد خود را داخل دولت کرده اند واز داخل به ضد دولت ودوستان خارجى شان حملات کارى ونيرومندى را اجرا ميکنند که باعث تلفات بسا سنگين به دولت ونيروهاى خارجى ميشود.

باوجود اين ضعف وناتوانى نيروهاى خارجى ودولتى در مقابل طالبان در همچو حالت سپردن مسؤوليت ها به نيروهاى اجير دولت کابل که به معنى گريز نيروهاى متجاوز نباشد ديگر چه ميباشد؟!!

وقتيکه نيروهاى بيش از چهل کشور نيرومند جهان و در پهلوى نيروى يک صد وپنجا هزارى امريکا که مجهز به تکنالوجى پيشرفته جهان مبياشد نه توانند که جلو حملات کوبنده طالبان را بگيرند پس چطور اردو وپوليس بى سواد  بيچاره و اجير دولت کابل مى توانند که اين کار را بکنند؟؟١

در حين پروسه انتقال طالبان به حملات کوبنده خود شدت بخشيدند تا که به جهانيان ضعف دولت کابل را ثابت سازند وبه آنها وانمود سازند که اصلا امريکا اين انتقال را براى فرار از مسؤوليت وجلوگيرى از تلفات نيروهاى خودشان ميکنند نه به سبب نيرومندى نيروهاى کرزى!

لکن جاى بسا تعجب است که بعض نويسندها وتحليگران سياسي در اين مورد گفته هاى دولتمردان کابل را  زمزمه ميکردند ومى گفتند که طالبان اين حملات را براى جلوگيرى از افغانى شدن قدرت ميکنند!

در حاليکه همگى ميدانند که طبق همان متل عاميانه (زور کاکا است که انگور در تاکا است) زور شمشير همين طالبان است که امروز امريکاى مغرور وادار ميشود تا يک اندازه قدرت کم و تم را به مزدوران افغانى خود بسپارند، گر چه به شکل نمايشى ويا به خاِطر اهداف پنهانى ديگرى باشد!!!

اگر زور شيرمردان طالبان نمى بود امروز شايد رئيس دولت کابل جنرال ديويد پترايس و يا اقلا خليل زاد ميبود وکرزى بار ديگر در رستورانت خود در امريکا مصروف کاسه شستن مى بود، وسياف، رباني، عبدالله عبدالله، وقسم فهيم شايد امروز در باغ وحش کابل در قفس ها بنام مجرمين جنگ به نمايش گذاشته ميشدند و تمام کارمندان خورد وکلان دولت شايد امريکايان خالص ميبودند!!

باور کنيد اگر طالبان امسال از عمليات خود کمى مى کاستند شايد امريکا به هيچ صورت وادار به انتقال قدرت وآن هم به مزدوران خود نمى شدند وآنگاه شايد مى گفتند که تا حالى قواى کرزى قابل انتقال مسؤوليت ها نمى باشد.

اگر فراموش نکرده باشيد وقتيکه روسهاى خونخواربا نيروى شکست ناپذير خود به شکست خود پى بردند ودر مقابل فرزندان سربکف کشور ما تاب مقاومت را از دست دادند اول در جينوا به نام معاهده يک بينى خميرى را به خود ساختند وقدرت را به غلامان حلقه بگوش خودشان کمونستهاى بى ننگ سپردند وسپس پابه فرار گذاشتند وتا وقتى از افغانستان به صورت کلى دست خود را نه برداشتند تا که اجيرانش به شکست همه جانبه نايل نگرديده بودند.

قابل تذکر است که در آن وقت نه روسها به شکست خود اقرار ميکردند ونه اجيرانش اين امر را قبول ميکردند ولى امروز پس از گذشت زمان روسها به جرات تمام به شکست خود اعتراف ميکنند وحتى به امريکا مشوره ميدهند ومى گويند که ملت افغان هيچگاه بيگانگان را تحمل نمى کنند و هيچ قدرت خارجى نمى تواند که آنها را تابع خود بگرداند، وان شاء الله آن روز هم بزودى رسيدنى است که امريکاييهاى خونخوار هم مثل روسها به جهانيان مشوره دهند که با افغانهاى غيور غرض نگيرند والا به سرنوشت شرم آور امريکا شايد گرفتار شوند.

در پايان مقاله به طور مجموع گفته ميتوانيم که انتقال مسؤوليت ها به ما افغانها وانمود ساخت که ميهن عزيز ما عملا تحت استعمار وتجاوز صليبيهاى خونخوار قرار دارند و دولت کابل در ده سال گذشته نه تنها اينکه فاقد هرنوع استقلال وآزادى بود بلکه با ادعاهاى استقلال وآزادى دروغين ملت غيور مارا فريب داده اند.

وهمچنان اين امر را برملا ساخت که نيروهاى متجاوز خارجى ديگر قدرت مقابله با شيرمردان اين ميهن را از دست داده اند وميکوشند که به پيدا کردن يک بهانه به قسم تکتيکى پابه فرار گذارند.

درين وقت حساس به افغانهاى غيور مى بايد که بيش ازين به سخنان دروغين دولت کابل گوش ندهند و همگى برخيزند و دوش بادوش با فرزندان آزاديگراى راستين اين ميهن طالبان عزيز ايستند وبا ادا کردن مسؤوليت ايمانى ووجدانى خود ضربات سنگين، کوبنده وکوشنده را به متجاوزين خارجى واجيران داخلى شان وارد کنند تا که بار ديگر کسى خواب تجاوز بر افغانستان را نه بينند.

درين شرايط حساس وبا در نظر داشت نتايج ناگوار جهاد سابقه بايد افغانها هوشيار باشند که اين بار از ايجاد گروهاى گوناگون به صورت جدى اجتناب کنند وتحت قومانده يک امير واحد در يک صف واحد ومتحد عليه متجاوزين خونخوار به جهاد بپردازند.

به اميد شرمسارى مزيد صليبيها ومزدوان حلقه بگوش شان.

نويسنده: عبد الرحمن ابراهيم خيل

 

 

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *