آغاز و انجام حكومت انتقالى در افغانستان
با وجود شفافيت قضايا در كتاب تأسيس و تخريب اولين جمهوريت در افغانستان، باز هم تعدادى از علاقه مندان وقايع سه دهه اخير خواستار توضيحات بيشترى دربارۀ آغاز و انجام حكومت انتقالى هم زمان با خروج عساكر شوروى از افغانستان شده اند، بناءً براى اينكه هم شيرازۀ تفسير حوادث پيش آمده در حكومت انتقالى به هم نخورده باشند و هم روشنى بيشترى به حملات فشرده شده جهت شفافيت وقايع آمده باشد، نوشته ى شود كه: آنانى كه به سياست آغشته اند و وقايع و حوادث پيشآمده را در سه دهه اخير خصوصاً دههٌ اشغال افغانستان توسط شوروى را موشكافانه بررسى كرده اند مى دانند كه: شوروى ها بعد از سقوط حفيظ الله امين رهبرى ح د خ را تحت فشار قرار مى دهند تا تعدادى از چهره هاى شناخته شدۀ غير حزيى را به همكارى جلب نمايند تا بدين وسيله به زعم خودشان پايه هاى حكومت مردمى را وسيع تر و علاقه مردم را به ح د خ بيشتر كرده باشند بدون شبهه تقرر بعضى از ورزا و سفراى غير حزيى در حكومت كارمل خارج ازين ماجرا نبوده و نه هم كسى باور مى كند.
بهرصورت فشار شوروى ها بعد از موافقتنامه ژنو جهت خروج عساكر شوروى از افغانستان و عودت ميليون ها مهاجر به وطن و ادامه گفتگو براى انتقال قدرت از ح د دخ به مردم ميان ابرقدرت ها بالاى رفقاى ح د دخ به انتقال قدرت به غير حزيى ها بيشتر و شديدتر مى شود.
از اينجاست كه جهت اشتراك اشخاص شناخته شده در حكومت انتقالى چه موافق، چه مخالف، چه به خارج و چه به داخل رئيس جمهور در حاليكه اكثر آنها را نمى شناختند وادار به جلب همكارى آنان مى شوند بناءً رئيس جمهور تعداد از مأمورين عالى رتبه دولتى را بحيث نماينده خويش در كشورهاى مختلف جهان به خدمت صدراعظم ها و وزراى مهاجر جهت قبولى صدارت و وزارت در حكومت انتقالى و پياده كردن مصالحه ملى مى فرستند اما طوريكه پيش بينى مى شد آقايون به جيب هاى پر رفتند و دست خالى برگشتند بطور مثال:
برداشتى از نوشته هاى سيد امان الدين امين معاون شوراى وزيران و نماينده فوق العاده رئيس جمهور داكتر نجيب الله در جلب اشخاص بخدمت مصالحه ملى و تشكيل حكومت انتقالى.
رئيس جمهور مرا )امين( بحيث نماينده خويش در اروپا و آمريكا فرستاد تا تصميم شان را در پياده كردن مصالحه ملى و انتقال قدرت از ح د خ به اشخاص غير حزبى به خدمت پادشاه سابق افغانستان، داكتر محمد يوسف صدراعظم، عبدالصمد حامد، عبدالحكيم طبيبى و عبدالمجيد زابلى و بالاخره هر كسى كه پيدا و راضى به مذاكره باشند، به عرض برسانم و از اوشان استدعاى بازگشت و همكارى نمايم.
متأسفانه اكثر اوشان از گفتگو با من بحيث نماينده دولت سر باز زدند از ميانه همهٌ شان صمد حامد خبر دادند كه مى توانم آنچه دارم با پسر شان به ميان بگذارم. )ازينكه ارجمندى چند ساله و چه كاره بودند چيزى ننوشتند( و محترم عبدالمجيد زابلى تليفونى از آمريكا فرمودند اگر محترم داكتر نجيب و حزب او واقعاً حاضر به ترك قدرت و كنار رفتن از حاكميت باشند و ادعاى كانديد شدن مجدد به رياست جمهورى را نداشته باشند، و به من اطمينان دهند، در حدود امكان سعى خواهم كرد زمينه ملاقات اعليحضرت را با رئيس جمهور فراهم سازم تا با هم پيرامون جريانات بعدى به موافقه برسند، زيرا من علاقه خاص به ختم جنگ و برادركشى دارم.
در بازگشت بوطن جريان سفر خويش را خدمت رئيس جمهور گفتم، جناب شان به لطف خويش سفر مرا در حاليكه هيچ موفقيت نداشت، موفقيت آميز خوانده و تشكر نمود، بدون اينكه به پيشنهاد عبدالمجيد خان اشاره و يا تبصره كرده باشند رخصت شدم.
در چنين روز و روزگارى كه نمايندگان فوق العاده رئيس جمهور، در كنج و كنار جهان براى قبولى صدارت احمد و محمود را مى پاليدند و با صرف هزاران هزار دالر بدون يار و همدمى بازمى گشتند، داكتر نجيب الله تليفونى مرا بحضور خويش خواستند و گفتند كه: شرايط موجود ما را )ح د خ( وادار نموده ست تا از انحصار قدرت دست بردار شويم بناءً از شما خواهش مى شود تا بحيث رئيس حكومت به تشكيل كابينه از رفقاى حزبى و غير حزبى آنانى را كه شما مى شناسيد و به آنان اعتماد داريد، اقدام نمائيد و چون دفاع از حاكميت ملى وظيفه اردو و رئيس جمهور قوماندان اعلى اردو مى باشند، فعلاً وزراى قواى مسلح، دفاع، داخله و امنيت دولتى به وظايف خويش باقى بماند .
رئيس جمهور گفت اين حكومت حكومتى است انتقالى، كه در مرحله اول تقسيم قدرت و در قدم دوم انتقال قدرت از ح د خ به اشخاص غير حزبى را در بر دارد.
اقدامات داكتر نجيب الله در ايجاد حكومت انتقالى در واقع چيزى نبود جز آنچه شوروى ها در مجامع بين المللى دربارۀ انتقال تدريجى قدرت از ح د خ به مردم افغانستان برابر با خواست آمريكايى ها پيشنهاد مى كردند. در حاليكه حكومت آمريكا و طرفدارانش كمتر از سقوط حكومت داكتر نجيب الله به چيزى ديگرى راضى نمى شدند.
با وجود نفوذ و درگيرى دو ابر قدرت در افغانستان و عشق رفقا به باقى ماندن در قدرت باز هم مى شد از اين روزنه كوچك هم براى برهم زدن شمال و جنوب ساختن افغانستان و چند موضوع ديگر با قبولى صدارت استفاده كرد.
بناءً هدايت رئيس جمهور را به قبولى صدارت پذيرفتم، زيرا تمام شرايط براى خودمختارى 9 ولايت شمال هندوكش در واقع تجزيه افغانستان به شمال و جنوب آماده شده بود.
با استفاده از فضاى دوستانه و صميمى از رئيس جمهور پرسيدم تا جائيكه شنيده مى شود از اشخاص نامورى مانند داكتر محمد يوسف، عبدالله ملكيار، سيد شمس الدين مجروح، محمد عزيز نعيم، سلطان محمود غازى، داكتر عبدالصمد حامد، عبدالمجيد زابلى و غيره دعوت به عمل آمده ست تا به افغانستان جهت همكارى با شما بازگردند، آيا نمى شد تا يكى از اينها را كه داراى شهرت و محبوبيت بيشتر بود به تشكيل كابينه مأمور مى شدند
رئيس جمهور گفت؛ متأسفانه آنها نه تنها همكارى را با ما نپذيرفتند، حتى نمايندگان ما را هم ملاقات نكردند.
پرسيدم آيا قبل از رفتن نمايندگان شما، آنها به ديدار و ملاقات آنان موافقه نكرده بودند؟
گفت: عجله و فشار رفقاى شوروى در انتقال قدرت از ح د خ به غير حزيى ها قبل از خروج كامل قواى شوروى از افغانستان به ما فرصت مذاكره و تماس قبلى را نمى دهد.
واقعاً گفته هاى شفاف وى سبب شد تا بگويم جناب رئيس جمهور؛ اگر غلط نكرده باشم، شما با شناختى كه از من بحيث هم عقيده و همكار نزديك مرحوم محمد داود اولين رئيس جمهور افغانستان داريد، اين وظيفه سترك را به من مى سپاريد. نه بيك انحرافى. اگر اين استدلال درست باشد، بكمال ميل سر امروز به تشكيل كابينه اقدام ميكنم فرمود صد در صد.
بناءً همديگر را به اميد ختم جنگ و آشتى ملى به آغوش كشيده و از هم جدا شديم. بعد از چند روز كوشش و جستجو و سرى به اين در و به آن دروازه زدن، به استثناى دو سه نفر، اكثر آنانيكه مى شد بالاى شان حساب كرد، از قبولى وزارت و حتى معاونى صدارت سر باز زدند.
حق هم داشتند، زيرا نظام وابسته بحدى منفور شده بود كه مثل دستمال چركينى آنرا خانه بخانه مى چرخانيدند و هيچ كس حاضر نمى شد در اشتراك با قدرت دست هاى پاك خود را آلوده و چركين كند. ولى من بايد آلوده شدن و بدنامى را مى پذيرفتم و به ناپاكى ها تن در مى دادم و از چركين شدن نمى هراسيدم، براى اينكه اگر خدا بخواهد در چنين شرايط سر در گمى كه همه بجان خود مبتلا و از دسيسه شمال و جنوب ساختن وطن شان بى خبرند، جلوگيرى كنم.
بناءً دوباره نزد رئيس جمهور رفتم تا در تشكيل كابينه از اوشان استمداد نمايم متأسفانه در پيدا كردن وزراى كه حداقل بمردم شناخته شده باشد، جناب شانرا از خود بيچاره تر يافتم، و از ناچارى به اتفاق هم به سره كردن چند وزير در كابينه جديد از 63 نفر وزرا و ده نفر معاونين آقاى كشتمند شروع كرديم. در حاليكه يك معاون بصدارت كافى بود، رئيس جمهور گفت بهترست كوشانى و منگل هم به وظايف خويش باقى بمانند. براى اينكه فضاى همكارى خدشه دار نشود موافقه كردم.
متأسفانه همكارى ما عمر طولانى نداشت و آشتى ملى كه به پُفِ بند بود در اثر وقوع چند حادثه پيش بينى ناشده در ظرف چند ماه با پفى از هم پاشيد.
1. جلوگيرى از صدور و فروش طلاى ذخيره افغانستان بانك كه در خفا از مجلس وزرا و بدون استيذان شوراى ملى در يك معامله محرمانه به پيشنهاد داكتر محمد بصير رنجبر رئيس د افغانستان بانك و موافقه سلطان على كشتمند صدراعظم و احكام داكتر نجيب الله رئيس جمهور، بدون تعيين وزن و قيمت و نوع طلا به اتحاد شوروى صورت مى گرفت باعث دلسردى و بى توجهى رئيس جمهور به حكومت انتقالى مى شود. اين معامله كه سودى هنگفتى در بر داشت در اثر يك تصادف پيش بينى ناشده از هم مى پاشد، و با اينكه طلا وزن ناشده زير نام طلاى ذخيرۀ دافغانستان بانك جهت فروش به بانك تجارتى اتحاد جماهير شوروى صادر مى گرديد، ولى با آنهم مقدار آن در دفاتر د افغانستان بانك قيده شده بود كه مجموعاً 5180 كيلوگرام از آنجمله كيلو گرام مسكوك و متباقى 1520 كيلوگرام خشت طلا بود.
در زمان صدارت محمد داود، نظر محمد خان رئيس عمومى خزائن پيشنهاد كرده بود كه طلاى مسكوك به وزن قيد دفترست حالا نكه از نقطه نظر كيفيت داراى قيمت بالاتر از طلاى مروجه ست و احتمال تعويض طلاى مسكوك به غيرمسكوك وجود دارد.
بناءً از طرف مقام صدارت هيئتى به شمول نظر محمد خان و صوفى عبدالحميد رئيس سكوك و مورخين نام در كشور احمد على كهزاد و عبدالحى حبيبى و چند باستان شناس متأسفانه اسماى شان فراموش شده است. جهت تفكيك و قيمت گذارى طلاى مسكوك از غيرمسكوك در خزائن دافغانستان بانك مقرر گرديدند. هيئت موصوف حد وسط هر گرام طلاى مسكوك را، ده گرام طلاى مروج قيمت گذارى مى كنند و به جمع خزانه داران بانك طلاى مسكوك به وزن 5180 كيلوگرام اما به ارزش و معادل 51800 كيلوگرام قيد مى شود تا بدينوسيله از تعويض طلاى متذكره به طلاى مروجه و سوى استفاده از آن جلوگيرى شود به نرخ امروز بيش از يك مليارد دالر.
با پيوست با صدور طلاى متذكره مقدار متنابهى از آثار باستانى طلا تپه را كه بيش از دو هزار و چند صد سال سابقه تاريخى داشت بدون اينكه حتى در ورقه عرض صدور طلا تذكرى داده باشند از موزيم كابل به بانك مركزى نقل مى دهند تا تحفه گويا به شوروى انتفال دهند.
مجلس وزراء هيئت تحت رياست محمد خان جلالر وزير تجارت به شمول غلام فاروق يعقوبى وزير امنيت دولتى، داكتر نعمت الله پژواك منشى مجلس وزراء، انجيز سلطان حسين وزير به پلان، حميد الله طرزى وزير ماليه و داكتر محمد كبير رئيس د افغانستان بانك براى بررسى و جا به جا كردن دوبارهٌ طلاى متذكره در خزانه دولت تعيين نمودند.
هيئت موصوف ازينكه طلاى متذكره را دوباره به بانك مركزى تحويل نمودند به مجلس وزراء اطمينان دادند اما درباره آثار باستانى طلا تپه به تأثر و تأسف مى گفتند كه اسنادى در آن باره وجود نداشت بناءً آنچه موجود بود به دفاتر بانك به جمع خزانه داران رسماً قيد گرديد.
نوت آثار باستانى طلا تپه كه گاه و بيگاه به نمايش در تلويزيون گذاشته مى شوند، همان هاى اند كه از صدور آن به شوروى حكومت انتقالى جلوگيرى نموده بود.
در كنار ادعاى بعضى ها كه مى گفتند صدور طلا زد و بندى بود، ميان دو سه نفر از بلند پايه هاى دولت و مشاورين شوروى، نظرى ديگرى هم وجود داشت كه؛ صدور طلا هم زمان با تشكيل واحد ادارى خودمختار ولايات شمال هند و كش، گويا آنست كه بحيث پشتوانه مالى حكومت شمال به روسيه انتقال داده مى شد.
بهرصورت چه براى سوى استفاده و چه بحيث پشتوانه، بازگشتاندن طلا باعث ناخشنودى شديد رئيس جمهور از صدراعظم حكومت انتقالى گرديد.
تفسير: در كتاب تأسيس و تخريب اولين جمهورى افغانستان
2. ملاقات با سفير شوروى و ايجاد جنجال هاى ديگر
هنوز طلاى متذكره جا به جا نشده بود كه سفير شوروى جهت عرض تبريك به صدارت آمد و برعكس آنچه پنداشته مى شد، موضوع طلا را نه تنها بميان نكشيد، بلكه بعد از تبريك و تعارفات معمولى گفت حكومت اتحاد جماهير شوروى مطابق خواست مردم افغانستان تا انتقال كامل قدرت از ح. د. خ به غيرحزبى ها به مساعى خود ادامه خواهند داد.
درباره اينكه رفقا سر خواهند داد و چوكى نه، طفره رفته گفتم:
مردم بعد از حضور عساكر شما در افغانستان، به اين عقيده بوده و هستند كه؛ مشاورين شوروى اند كه در افغانستان حكومت مى كنند نه ح . د.خ بناءً با وجود مشاورين شما در حكومت انتقالى مردم خواهند گفت كه همان آش است و همان كاسه.
گفت آيا حكومت شما مى خواهد كه مشاورين ما دوباره به كشور خويش بازگردند؟
گفتم اگر واقعاً خواست مردم ما در نظر باشد، بلى.
او خاموش ماند و من با استفاده از ين موقع علاوه كردم كه؛ حكومت انتقالى مى خواهد در صورت امكان با حكومت ايران راه مذاكره و تفاهمى را براى از سرگيرى مناسبات دوستانه جستجو كند، اما با موجوديت رفقاى حزب تودۀ ايران در افغانستان و نشريات و تبليغات آنها به ضد جمهور اسلامى گمان نمى كنم موفقيت داشته باشند.
درباره توده اى ها اظهارنظرى نكرد، اما درباره مشاورين گفت حق با شماست، و خداحافظى كرد.
هنوز حكومت انتقالى از شوراى ملى رأى اعتماد نگرفته بود كه از دفتر كشتمند اطلاع دادند كه امروز ساعت 4 عصر كشتمند با مشاورين شوروى در دفاتر صدارت (مشاورين و تر جمان ها 60 نفر بودند) مى خواهند با شما وداع كنند.
به وقت گفته شده خدمت كشتمند مى رفتم كه جناب شان خلاف انتظار به جاى اطاق كار با مشاورين شوروى در باغ قصر صدارت انتظار داشتند بدون هيچ نوع تشريفات و گفت و شنودى پهلوى هم ديگر صف بستند و عكاس هم دسته جمعى از ما عكسبردارى كردند. سپس خپ و چپ روبوسى هاى دوستانه شروع و بدون شعارهاى رفيقانه از هم جدا شديم، اما از سردى رفقا فهميده مى شد كه هردو طرف چنين وداعيه اى را انتظار نداشتند.
بعد از اخذ رأى اعتماد به رفقاى حزب توده و ديگر كمونيست هاى ممالك اسلامى كه در كابل به ظاهر پناهنده و در باطن به ح د خ همكار شده بودند، اطلاع داده شد كه؛ با كمال تأسف حكومت انتقالى به موقف قرار ندارد كه بتواند تضمين امنيت و پرداخت مصارف شما را طوريكه شايستگى آنرا داريد متحمل شوند.
خوشبخانه در ظرف يكى دو ماه دسته دسته يكى بدنبال ديگرى دوباره روانه شوروى شدند و از دولت سر رفقاى مشاور و ترجمانهاى شان و كمونيست هاى كشورهاى مسلمان نزديك به صد آپارتمان ميكروريان و بيش از صد موتر والگا و غيره به حكومت انتقالى به ارث مى ماند كه تحت نظر مجلس وزراء به مستحقين و دوائر دولتى تقسيم گرديد.
با اينكه مشاورين رياست جمهورى و قواى مسلح دست ناخورده باقى مانده بود، اما رئيس جمهور از تمهيد حكومت درباره خروج مشاورين و توده اى ها افسرده خاطر و دست و پاچه مى شود.
3. خط مشى حكومت انتقالى
دو سه روز قبل از رفتن بشوراى ملى جهت كسب رأى اعتماد، مشاور ارشد (كل اختيار) رياست جمهورى، برعكس اينكه رهبران حكومتى و حزبى را بحضور مى طلبيدند به صدارت آمد و بعداز گفتگوى تعارفى پاكت را حاوى مكتوب بمن داد كه در چند صفحه نوشه شده بود.
او گفت اين نوشته خط مشى حكومت انتقالى ست كه رئيس جمهور به آن صحه گذاشته اند. پرسيدم مى شود تعديلاتى را در آن گنجانيد. گفت؛ بلى اما با مشوره همديگر. سپس خداحافظى كرد و رفت.
متأسفانه قسمت زياد نوشته مشاور بالاى خودمختارى ولايات شمال هند و كش از حكومت مركزى مى چرخيد كه تا پاى جان مخالف آن بودم. بناءً خط مشى به شوراى ملى قرائت گرديد كه به تحكيم حكومت مركزى دلالت داشت تا زير نام خودمختارى ها در تقسيم افغانستان به شمال و جنوب.
از آنرو به عكس العمل شديد نجم الدين كاويانى عضو دفتر سياسى ح د خ و وكيل شوراى ملى و هم پيمان رئيس جمهور در آن روزها و تنى چند از ستمى هاى جناح پرچم در شوراى ملى روبرو شدم كه جداً خواهان شمال و جنوب شدن افغانستان بودند.
خوشبختانه اكثريت وكلاى شوراى ملى با وجوديكه زير نظر خادى ها تشخيص و وكيل شده بودند خصوصاً وكلاى ولايات شمال هند و كش به جاى شمال و جنوب شدن افغانستان به حكومت مركزى رأى اعتماد دادند. تصويب و تأييد شوراى ملى به تحكيم حكومت مركزى بود كه در واقع به طرح شوروى ها در تجزيه افغانستان خط بطلان مى كشد و مخاصمت و مخالفت رئيس جمهور را با حكومت انتقالى دو بالا مى كند.
4. ملاقات با معاون سرمنشى ملل متحد يك هفته بعد از اخذ رأى اعتماد از شوراى ملى حين ملاقات با كوردوويز معاون سرمنشى ملل متحد كه در حل قضيه افغانستان مأموريت داشتند جناب شان نام نويس چند نفرى راكه به عقيده او بيشتر مورد اعتماد مردم و گروه هاى متخاصم بود، بمن داده گفتند؛ نظر شما را درباره اين اشخاص و افرادى كه بنظر شما مورد اعتماد مردم باشد مى خواهم تا در صورت توافق و گذشت جوانب ذيدخل از قدرت، حكومت آشتى ملى تأسيس گردد.
خدمت شان گفت به خاطر داشته باشيد كه نه تنظيم هاى مقيم پشاور و ايران و نه رهبرى ح د دخ به آسانى از قدرت مى گذرند و نه اشخاص مورد نظر اعتبار و نفوذ و محبوبيت آنرا ميان مردم دارند تا در شرايط بر هم و در هم موجود افغانستان را اداره كنند. اگر واقعاً نمايندگان ملل متحد خواهان صلح وبرقرارى امنيت در افغانستان اند بايد هم زمان با خروج عساكر شوروى تحت نظر سازمان ملل انتخابات سرتاسرى را براى انتخاب حكومت مردمى دائر كنند، بشرط آنكه نه به رهبران تنظيم هاى پشاور و ايران و نه به رهبران ح د خ بواسطه وابستگى آنهابه ايران و پاكستان و اتحاد جماهير شوروى اجازه داده شود تا در انتخابات بشمول حكومت انتقالى اشتراك و مداخله كنند.
كوردوويز گفت؛ پيشنهاد شما خيلى شفاف و سازنده ست و بايد روى آن جداً كار شود.
متأسفانه كوردوويز بجاى اينكه گفته هاى مرا بجوانب ذيدخل خصوصاً رئيس جمهور به ميان گذاشته باشند، در مصاحبه اى با روزنامه نگاران در ميان گذاشت كه در همان شب از راديو كشورهاى مختلف جهان پخش گرديد و عصبانيت داوطلبان قدرت را برافروخت. چنانچه فرداى آن گلاب زوى بعد از ختم جلسه دفتر سياسى ح د خ نزدم آمده گفت؛ رئيس جمهور از شنيدن مصاحبه شما با كوردوويز عصبانى بود و مى گفت او بگفته هاى غيرمسئولانه مى خواهد تا ما را از صحنه سياست بيرون كند بهترست از همين حالا با وى تصفيه حساب كرد.
خدمت شان گفتم (گلاب زوى). رفيق نجيب بجاى اينكه شوروى ها تحت فشار افكار عامه ما را از كار بر كنار كند، بهتر نخواهد بود همزمان با انتخابات از قدرت كناره گيرى كنيم. ما خلقى ها از پيشنهاد صدراعظم استقبال و حمايت مى كنيم.
به شمول داكتر نجيب همه خاموش ماندند. بناءً خدمت شما آمدم تا بگويم ما خلقى هاى نظريات شما را با كوردوويز تأييد و از آن پيروى مى كنيم.
چند روز بعد كه خدمت رئيس جمهور رفتم ضمن صحبت گفت داكتر صاحب ما هم مثل ديگر شنوندگان نظريات شمارا از راديوهاى بيگانه مى شنويم.
گفتم نظريه نه بلكه گفته هاى شماست كه براى انتقال قدرت بمردم افغانستان تعبير و تفسير مى شود.
جناب شان كه عجولانه جمله انتقال قدرت را به اشتراك قدرت تعويض كرده بود از شنيدن معروضه هايم داشت پينكى مى رفت با استفاده از موقع خواستم تا مرا بجريان آنچه درباره آشتى ملى با مخالفين گفتگو شده بگذارند.
دوسيه اى را به اختيارم گذاشت و گفت؛ لطفاً مطالعه كرده و آنرا تحت اجرا بگذاريد.
به خوشحالى اينكه دوسيه متعلق به آشتى ملى است آنرا برداشته و رخصت شدم.
متأسفانه دوسيه حاوى همه چيز بود به استثناى انتقال قدرت و آشتى ملى چنانچه از آنجمله اوامرى بود كه ميليون ها دالر از كمك هاى استهلاكى اتحاد جماهير شوروى، به نرخ كاه ماش به احمد و محمود فروخته شده بود و بدينسان جناب شان مى خواست تا حكومت انتقالى را به حكومت گذشته كشتمند درگير و ماجراى انتقال قدرت را به اشتراك قدرت با ح د خ تعديل كنند، ولى با كمى جستجو خارج از دوسيه واضح شده مى رفت كه الطاف رياست جمهورى به تقسيم كمك هاى استهلاكى به اشخاص غير مستحق كمتر از اوامر شوراى وزيران نبود، ولى آنچه بيش از همه درين چور و چپاول رفيقانه شگفت آور مى نمود فروش بى لزوم و محرمانه طياره دسى ده آريانا در ظرف چند روز بود.
در سال 1355 هـ ش حكومت 3 بال طياره دسى ده را به قيمت هر بال به 55 مليون دالر از كمپنى دسى ده خريدارى كرده بود كه با پيش پرداخت 55 مليون دالر هر دو سال يك بال از بزرگترين طياره مودل سال را به افغانستان تحويل دهند به اين اساس بعد از گذشتن ميعاد متذكره اولين طياره به افغانستان تحويل داده مى شود كه خوشبختانه درين مدت نرخ بين المللى طياره از 55 مليون دالر به 85 مليون دالر بالا مى رود و در حاليكه طياره مذكور بيش از هشت هزار ساعت پرواز در شركت آريانا نداشت، بدون هيچ توضيحى به مبلغ مليون دلار با امتياز دو طياره ديگر بيك شركت هوايى خارجى فروخته مى شود و ضمناً نام شركت آريانا را به باختر تعويض مى كنند بعبارت ساده، امتياز دو طياره شصت مليون و تفاوت قيمت طياره اولى با كسر ساعات پرواز 80 مليون جمعاً 140 مليون با برداشت 13 مليون قيمت طياره مبلغ يكصد و بيست و هفت مليون دالر در ظرف دو سه روز بين رياست جمهورى و صدارت هوا مى كند متأسفانه دورۀ كوتاه حكومت انتقالى و دخيل بودن مقامات عالى اجازه نداد تا تصفيه حساب مى شد با وجود آن نام آريانا دوباره احيا گرديد.
5. سفر شوروى
اگر برخوردها و پيشآمدهاى گفته شده را كنار بگذاريم آنچه تشنج بين رياست جمهورى و حكومت انتقالى را پيچيده تر كرد همانا طفره رفتن از پذيرفتن خواهش و يا صاف و ساده هدايت گورباچف حين مذاكره در مسكو به واگذارى قسمتى از ولايات شمال هند و كش تحت اداره احمد شاه مسعود بود (تفصيل در كتاب تأسيس و تخريب اولين جمهورى افغانستان).
از آنجايى كه تحميل چنين هدايتى معنى و مفهومى غير از تجزيه افغانستان به شمال و جنوب چيزى ديگرى در بر نداشت بناءً بجاى صحه گذاشته گفته شد كه قبلاً چنين تشكيلاتى رسماً بوجود آمده بود اما مردم آنرا نپذيرفتند.
با اينكه عامل تخريب تشكيلات گفته شده به ايشان ناشناخته نبود باز هم گفتم كه بايستى مساعى بيشترى در اينراه براى پياده شدن صلح بكار برده شود.
اگر بتصورم مى گنجيد كه وقت مذاكره آنهم پشت درهاى بسته به چنين سئوالى مواجه خواهم شد، حتماً مى كوشيدم تا چند نفر از اعضاى هيئت مرا همراهى مى كردند، زيرا بى توجهى به خواهش گورباچف در حاليكه رهبرى حزب حاكم هدايت شان را به شمال و جنوب ساختن افغانستان قبلاً پذيرفته و عملى كرده بودند، بى شبهه عواقب خوش آيندى درپى نداشت و بايستى مردم ما بشكلى از اشكال باخبر مى شدند كه اين شمال و جنوب بازى ها، تجويز تجزيهٌ افغانستان از جانب زمامداران شوروى ست كه عناصر بى عرضه به دهل شان مى رقصند و وطن خويش را براى زندن بودن و بقدرت ماندن ولو كه روى يك جريب زمين باشند تجزيه مى كنند.
بناءً همين انديشه بود كه مرا وادشت تا سيد امين الدين امين معاون صدارت و چند عضو ديگر كابينه را كه عضو هيئت بودند بجريان گفتگوى محرمانه با گورباچف گذاشته باشم و با بازگشت از شوروى حكومت انتقالى هيچ توجهى به تشكيل دوباره حكومت شمال و ملاقات با احمد شاه مسعود نكرده باشد.
و همين نكته جمع چيزهاى خٌرد و ريزه ديگر سبب مى شود تا شوروى ها و رياست جمهورى از همكارى حكومت انتقال نااميد و به جستجوى صدراعظم تازه دم شوند.
6. سفر شبانه و محرمانه رئيس جمهور به بغداد
براى پيدا كردن صدراعظم كه در آن روزها به شوروى حكم عنقا را گرفته بود، باز همان سر و سرگردانى هاى اولى از همان نقطه اول شروع مى شود احمد به پشت محمود، و كلبيبه دم مقصود از يك كنج دنيا به كنج ديگرى هى ميدان و طى ميدان كرده روانه مى شوند، ولى باز هم همان آش ست و همان كاسه، نه از صدراعظم خبرى ست و نه از وزيرش از آنرو شوروى ها به داكتر نجيب الله هدايت مى دهند تا محرمانه به ملاقات افندى جان پير صاحب كه قبلاً از جانب گماشته گان شوروى در بغداد تنظيم شده بود، بروند به اميد آنكه وى را به آمدن به كابل جهت قبولى صدارت تشويق نمايند.
بنابر آن رئيس جمهور بدون در نظر داشت موقفش، همراه با غلام فاروق يعقوبى، نجم الدين كاويانى، توخى و سفير شوروى مقيم كابل و ترجمانش شبانه ذريعه طياره شوروى بى سر و صدا از راه شوروى روانه بغداد مى شوند.
در بغداد همراه با محافظين شوروى در سفارت شوروى مى روند اما افندى جان از ملاقات با داكتر نجيب الله در سفارت شوروى خوددارى مى كند و مى خواهد تا در محفى گاه ديگرى با هم ملاقات كنند. آنهم بشرطى كه حين ملاقات با رئيس جمهور تنها سفير شوروى مقيم كابل و ترجمانش حاضر باشند.
در مخفى گاه تازه با اينكه داكتر نجيب الله با كيف دستى اش نقدينه مناسبى را در اثناى ملاقات نذر گويا خدمت پير صاحب تقديم مى كنند باز هم در پايان گفتگو پير صاحب (افندى جان) از بازگشت بكابل خصوصاً همكارى با رئيس جمهور سر باز مى زنند.
بناءً رئيس جمهور هم از يك سفر بى ثمر، خسته و دل شكسته با اينكه دست پر رفته بود، نيمه هاى شب دست خالى برمى گردند.
بدون اينكه از سفر گفته شده اطلاع داشته باشم، سفير شوروى حين ملاقاتى جريان سفر بى نتيجه خود را با رئيس جمهور در بغداد برايم قصه مى كرد.
از گفته هاى خلاف انتظار سفير شوروى بر مى آمد كه هنوز شوروى ها از حكومت انتقالى جهت باقى ماندن به قدرت توقع دارند تا زعامت احمد شاه مسعود را در قسمتى از ولايات شمال هند و كش به رسميت بشناسند چنانچه ورانيكوف مارشال قواى شوروى در كابل در يك گفتگوى رسمى در صدارت گفت احمد شاه مسعود درباره آشتى ملى و ختم جنگ مى خواهد در پنجشير با شما ملاقات و مذاكره كند.
تنظيم ملاقات با احمد شاه مسعود از جانب ورانيكوف آنهم در پنجشير بيگمان جز تحميل خواسته گوباچف به واگذارى قسمتى از شمال هند و كش به احمد شاه مسعود، معنى و مفهوم ديگرى در بر نداشت بناءً از تن دادن به چنين سفرى و قبول چنان سفارشى هرچه باداباد طفره رفتم.
نتيجه گفتگو با مارشال آن شد تا معاونين رئيس جمهور برخلاف قانون اساسى و بدون اينكه صدارت را بجريان بگذارند بوزارت خانه ها هدايت صادر كنند و مليشه هاى تحت فرمان خاد امنيت نسبى راه هاى مواصلاتى و حمل و نقل مواد خوراكه را برهم زنند.
و مارشال ورانيكوف هم با استفاده از يكى دو نفر رهبران ستمى جناح پرچم مذاكره را در پنجشير با احمد شاه مسعود جهت پياده كردن خواهشات وى ادامه دهند.
از آنجائيكه نبود حكومت انتقالى درين مرحله حساس باعث پيشرفت مذاكره به شمال و جنوب ساختن افغانستان ميگرديد، بناءً مثل خار بغل يا انگشت ششم بحيث نظاره گر باقى مى ماند و صدراعظم استعفا نمى كند.
7. باوجود سرپيچى حكومت انتقالى از تعميل آنچه گفته شد احتمال آن وجود دارد كه شوروى ها به رئيس جمهور اجازه نداده باشند تا پس از يك سفر پر آوازه و با شكوه و استقبال گرم از حكومت انتقالى در شوروى آنرا بر هم زنند و احكام صريح قانون اساسى را كه سقوط حكومت ايجاب استعفاى صدراعظم و يا سلب اعتماد شوراى ملى را مى كند ناديده گيرند. آنهم در زمانيكه حكومت آمريكا از دادن ويزه به رئيس جمهور جهت اشتراك در اسامبله ملل متحد در نيويارك ابا مى ورزد و كشورهاى غيركمونيستى اجازه نمى دهند تا طياره حامل رئيس جمهور از فضاى كشورهاى شان عبور كند.
بناءً همين نكته ها سبب مى شود تا بحيث رئيس هيئت سازمان ملل صدراعظم تعيين شود.
با چنين تجويزى باز هم صدراعظم نتوانست از اظهاراتى كه به شوروى ها خوشآيند و به رئيس جمهور قابل قبول نبود خوددارى كند.
چنانچه در كنفرانس مطبوعاتی مقر سازمان ملل بجواب خبرنگاران صاف وپوست كنده گفت كه مردم افغانستان به زعامت رهبران ح د خ و سران تنظيمى هاى مقيم پشاور و ايران بواسطه وابستگى آنان به شورى، پاكستان و ايران علاقه و اعتماد ندارند، بناءً تأمين صلح در افغانستان ايجاب حكومت منتخب مردمى را تحت نظر سازمان ملل با حذف سران و رهبران گفته شده و حكومت انتقالى را مى كند.
سر و صداى جواب گفته شده در مطبوعات جهان بيحوصله گى رئيس جمهور را با اينكه هنوز صدراعظم مورد نظر به تله نه افتاده بود، در تعويض حكومت انتقالى ده بالا ميكند و از ولسى جرگه خواسته مى شود تا از صدراعظم سلب اعتماد كنند.
چنانچه بعد از سفر نيويارك، ولسى جرگه بدون هيچ مقدمه و يا توجيهى صدراعظم را جهت استيضاح احضار مى كنند كه با سئوالات ناموجه و بيربط رفقاى نزديك و شناخته شدهٌ رئيس جمهور در آن روزها مانند نجم الدين كاويانى و دار و دسته اش مواجه مى شود كه خوشبختانه استدلال حكومت انتقالى بجواب پرسش هاى وكلاى تحريك شده، اكثريت وكلا را متقاعد نمود تا برخلاف آنچه از آنها انتظار برده مى شد خط مشى حكومت انتقالى را دوباره تأييد و به حكومت رأى اعتماد دهند.
پيشآمد غيرمنتظره وكلا و پشتى بانى يكدندهٌ خلقى ها از حكومت انتقالى (بهر منظورى كه داشتند) و استعفا ندادن صدراعظم با وجود سلب صلاحيت قوه اى اجرائيه، وار خطايى، عصبانيت وبى اعتمادى رئيس جمهور را تا جاى بالا ميكشد كه بدون در نظر داشت موقف خويش و يا مراعات طرف مقابل در ملاقات بروز 16 جدى 1367 به بهانه اينكه مواد خوراكه در بازار كمياب شده با صدراعظم پرخاش ميكند.
زمانيكه بوى گفته شد تسليمى ها تحت فرمان شما در انتقال مواد خوراكه كارشكنى مى كنند، ديگر از جاده بدر مى رود و آنچه را كه نبايد ميگفت، گفت و آنچه را كه در دوران فرمانروايش نشنيده بود، شنيد از آنجائيكه برخورد خيلى بازارى و پيش افتاده بود صدراعظم استعفا كرده از خدمت شان رخصت مى شود.
روز 19 جدى در حاليكه همه وزراء در مجلس به استثناى وزير خارجه حاضر بودند، صدراعظم پيش آمد رئيس جمهور و بى حوصله شدن خود را توضيح و گفت به اجازه شما وظيفه را ترك ميكنم.
داكتر نعمت الله پژواك منشى مجلس وزراء گفت معمولاً حكومت ها تا زمانيكه استعفاى شان قبول و اعلان نمى شود بكار خود ادامه مى دهند و در غير آن ترك وظيفه آنهم در زمانيكه تنظيمى هاى مقيم پشاور تكرار مذاكره با نماينده شوروى را ديروز رد و اعلان كردند كه تا سقوط رژيم كابل به جنگ ادامه مى دهند تعبير ديگرى غير از پيروى و حمايت از تنظيمى ها كه سالها به آنها مخالفت داشتيد در مطبوعات جهان نخواهد داشت . با تشكر از پژواك، مجلس وزراء بكار خود ادامه دادند.
متأسفانه هنوز دو هفته از استعفاى شفاهى منظور ناشده نگذشته بود كه با استفاده از تعليق حكومت انتقالى جنرال گروموف قوماندان اردوى نمبر چهل شوروى با جنرال شهنواز تنى وزير دفاع با داشتن فرمان داكتر نجيب الله جهت تعميل هدايت گورباچف در برآوردن خواسته هاى احمد شاه مسعود عازم پنجشير مى شوند.
آنچه كه بعدها افشا گرديد نشان ميدهد كه در پنجشير بعد از ملاقات و مذاكره به رسمى شدن معاهده خنجان موافقه مى شود كه ولايات بدخشان، تخار، كندز، سالنگ شمالى و جنوبى جمع پنجشير بحيث ايالت خود مختار تاجيكان تحت اداره احمد شاه مسعود گذاشته شود.
مقابلتاً احمد شاه مسعود متضمن امنيت شاهراه سالنگ و حراست از قواى شوروى و سركوبى مخالفين حكومت كابل در منطقه تحت فرمان خويش مى شوند. معاهده را جنرال گروموف بحيث قوماندان اردوى شوروى در افغانستان و احمد شاه مسعود به صفت قهرمان جبهه پنجشير به حضور داشت جنرال شهنواز تنى فرستاده و نمايندهٌ خاص رئيس جمهور امضاء و تبادله مى كنند.
اما رسمى شدن و پياده كردن معاهده ايجاب سقوط حكومت انتقالى و احياء حكومتى را مى نمود تا به اجراى اين طرح آمادگى و سابقه داشته باشد بناءً كشتمند را بحيث رئيس كميته اجرائيه شوراى وزيران مقرر مى كنند و جناب شان قبل ازينكه از شوراى ملى رأى اعتماد بگيرند، خودمختارى ولايات شمال هند و كش را دوباره تصويب مى كنند كه خوشبختانه وكلاى ولسى جرگه به تعبير و تفسير اينكه كشتمند رئيس كميته اجرائيه شوراى وزيران مقرر شده اند، نه صدراعظم از حضورشان در ولسى جرگه حهت اخذ رأى اعتماد و معذرت مى خواهند.
بناءً قانونى شدن ولايت تاحيكان و ولايات شمال هند و كش و حكومت كشتمند پا در هوا مى ماند و از قضا حكومت شوروى هم به جاى تجزيه افغانستان نظاره گر فروپاشى سرزمين شكست ناپذير خود مى شود و بدينسان حكومت انتقالى از يك در داخل و بدون اينكه در انتقال قدرت موقع يافته باشد از درى ديگر خارج مى شود.
داكتر محمد حسن شرق