فرعون گشته یی چکنم رود نیل نیست!.
این تازه نیست که سردمداران ایران در قضایای مربوط به افغانستان مداخله مینمایند ، بلکه از زمانی که انقلاب در ایران حکومت شاه را به حکومت جمهوری- اسلامی!- مبدل ساخت ، وبا استفاده از این انقلاب گروه خاصی توانست این انقلاب را در دائره خود محدود سازند، دست اندازی های قدرتمندان در سرزمین ایران بخاک و کشورما در نواحی متعددی بحد بی سابقه آن رسید.
حکومت ایران برای سرپوش گذاشتن به این مداخلاتش از وسائل متنوعی استفاده میکنند. از جمله بلند کردن شعار دین، و زمانی هم شعار زبان و فرهنگ. گاهی هم مبارزه ! در برابر استکبار جهانی و … وامثال اینها، که چهره حقیقی خودرا در ورای آن پنهان کرده و خود را بیگناه تر از گوسفند میدانند ، چون لباس گوسفند را پوشیده اند.
از تازه ترین دست اندازی های ایرانیها در افغانستان، اظهارات سفیر ایران ( گرگین زمان) در کابل آقای فداحسین مالکی است که بلا فاصله بعد از کنفرانس مطبوعاتی آقای کرزی که درآن از سیاست های جانب افغانی با جامعه جهانی و منجمله امریکا یاد آوری کرد، ابراز داشت که " ایران با برخی از کار کردهای کشور های دیگر در افغانستان حساسیت دارد.
این گفته های آقای سفیر در کنار امر و نهی کردن های علنی سابقه اش مارا بیاد دوره های استعماری قرن 19 و 20 میندازد که حکومات بسته در زنجیر استعمار گران گوش بفرمان استعمار گر میبودند و ذوق وسلیقه آنان را مد نظر میگرفتند نه مصالح کشور ومردمانشان را. چنانچه این گفته های آقای سفیر همزمان بود با تجاوز نظامیان ایرانی در ناحیه ولایت نیمروز افغانی و فیر بر نیروهای مرزی افغانستان!.
باید گفت که آقای سفیر در کابل وحکومت متبوعش در تهران نمیتوانستند چنین بیحیایی را بکنند اگر در افغانستان دستهای سیاهی آنانرا همراهی نمیکرد، ویا افرادی در سطوح بلند قدرت درکشورما ریزه خوار آنان نمیبود.
آقای سفیر و در کل حکومت ایران برای ما خط و نشان سیاست های داخلی و خارجی را میخواهند تعیین کنند. از دید آنان ما باید از ایشان در امور مربوط به کشور خویش مشوره بخواهیم و بعد ازاینکه برای ما چراغ سبز را نشان دادند میتوانیم پیش رویم در غیر آن هرگز حق نداریم قدمی به پیش رویم ولوکه قضیه مربوط به آب خودما در خاک خودما، چون بند سلما هم باشد.
این بی عرضگی و به اصطلاح عامیانه ما " این بی غیرتی" در افراد حاکم بر سرنوشت ما ناشی از این است که عده یی از آنها و بشمول آقای کرزی ریزه خوار شان شده و در بدل چند پولی عزت شان را به باد داده اند. جالب اینست که آقای کرزی در آخرین کنفرانس مطبوعاتی اش بتاریخ 11-04-2011 از دادن مستقیم پول به مؤسسات غیر حکومتی در افغانستان توسط خارجی ها انتقاد داشت . کرزی صاحب شاید آنچه را خودش از ایرانیها مخفیانه میگرفت (و یقینا که هنوزهم برای او و عده یی دیگر از فروخته شده گان میدهند)، آنرا پول خارجی ها نمیداند !.
تاریخ برای ما شــبـیه چنین گفتار ها و کردار های بیگانگان را در برابر ملت ما ثبت نموده که چگونه در چنین حالات افغانهای باشهامت ، آنانیکه با تمام ضعف مادی، غرور وهمت والایی داشتند، آنانیکه بحق فرزندان صدیق وطن بودند وجواب دندان شکنی به بیحیایی های آزمندان دادند: وقتی وزیر محمد اکبرخان درمقابل مکناتن ایستاده و برای او ودیگر همقطاران وی درسی میدهد که درد آنرا از کابل تا دهلی و لندن احساس میکنند. و یا هم شهید محمد داوود خان درمقابل رهبری ابرقدرت روسی وآنهم درخانه شان، با بلند کردن غرور وعزت خود و کشورش، غرور زورگویانرا زیر پا میکند … !. ولی عجب است که در کشور ما امثالی از آنها دیگر صدایی ندارند!.
سفیر و دیگر افراد حکومت ایران میتوانند هرچه بخواهند در شرایط کنونی برما انجام دهند چون در مقامی که شهید محمد داوودخان و یا سردار محمد اکبر خان قرار داشتند افرادی چون کرزی و ….. نشسته اند.
طغیان کرده یی چکنیم، کآن یارشهید نیست!