اسباب عقب ماندگی وانحطاط مسلمین درقرن بيست ويك

اسباب عقب ماندگی وانحطاط مسلمین درقرن بيست ويك


نویسنده:عبدالصمد’منیب’

دین اسلام اصول و ارزشهایی ثابت و جاویدان را بر جامعه لازم می گرداند که اصلاح وضع جامعه و پیشرفت آن به اندازه التزام به ارزشهای اوست.
بر این اساس برخی اوقات جامعه راه موفقیت و رشد را می پیمایند ولی زمانی دیگر با دور شدن از این اصول و ارزشها در مسیر عقب ماندگی قرار می گیرند.
پس علل پیشرفت و عقب ماندگی جامعه عملکردهای اشخاص وافرادکه درآ ن زندگی میکننددر مقابل قواعد واصول وارزشهای اسلام عزیز است.

برای مثال و به قصد توضيح می توان به( شورا )یکی از ارزشهایی که قرآن به آن دستور داده و آن را لازم گردانیده است اشاره کرد.
امری که فقط در زمان سی سال خلفای راشدین به خوبی اجرا شد و کسانی که بعد از آنها آمدند، خلافت را به پادشاهی استبداداًآنراتبدیل نمودند که درنتبجه به بحران واختلافات درنهایت باعث زوال وبه انحطاط مواجه گردیدند
چون قبول کردن برخی قرآن وروی گردانی و انحراف از برخی دیگر آن سبب عقب ماندگی و کم کاری وپیشرفت جامعه میگردد.

سبب عقب ماندگی و انحطاط ما این است که در عرصه های حیات عبادی، اجتماعی،سیاسی،اقتصادی،اخلاقی، شریعت خدا را عادلانه و کامل بر زندگی خود تطبیق نساخته ایم
و شریعت وارزشهای آنرا فقط در مواردی که به آنان زیان نمی رساند، اجرا می‌کردیم و در سایر امور به میل خود رفتار می‌ نمایم.
اگر سبب عقب ماندگی ما سهل‌انگاری در اجرای شریعت و قانون الهی بوده است، پس تجویز قوانین و مقررات غیر الهی(قانون وضعی ونظام های فرسودی سکولارزیسم) دردی را درمان نخواهد کرد بلکه سبب عقب ماندگی و انحطاط بیشتر خواهد شد. درمان سودمند برای ما از بین بردن سبب عقب ماندگی و برگشت به سوی احکام شرع خداست.

گذشتگان قبل اسلام(یهودونصارا) برخی از احکام شریعت (موسی وعیسی )را اجرا کردند به برخی از کتاب عمل و قستمی دیگر را به کنارنهادند. پس خداوند وعده خود را با آنان را راست نمود “ان وعد الله حق”(سوره یونس/55) و این کار آنان سبب شکست و هزیمت در زندگی دنیا شد و ما در پی آنها آمدیم با و جود اینکه و ضع و حال آنان و آثار باقی مانده از آنان را شاهدیم، اما تفاوتی در ایمان ما با ایمان ناقص آنان بوجود نیامد و ایمان ما به مانند ایمان آنها بود پس خداوند ما را نیز به مانند آنان خوار و زبون ساخت و دیگران را بر ما مسلط کرد همانطور که کسانی را بر آنان چیره ساخته بود
و ایشان را مایه عبرت خردمندان گردانید، و خداوند
و ضع ما را تغییر نمی دهد تا زمانی که ما وضع خود را تغییر ندهیم و به تمام دستورهای کتاب (قرآن)وسنت رسول الله ص ایمان نیاوریم وبه آنها تمسک نجویم ،و این وعده خداست و خداوند جز راست و حق نمی گوید “ان الله لا یغیر ما بقوم حتی یغیروا ما بانفسهم”(خداوندحال و وضع هیچ قوم و ملتی را تغییر نمی دهد-و ایشان را از بدبختی به خوشبختی از نادانی به دانایی از ذلت به عزت از نوکری به سروری و… و بالعکس نمی کشاند-مگر اینکه آنان احوال خود را تغییر دهند).

مسلمانان نخستین ایمان کامل آوردند و زندگی خود را وقف ایمان و ملزومات آن ساختند پس خدا آنان را در زمین قدرت و توانمندی داد . آن ذاتی که به آنان با وجود کمی و ضعف، قدرت داد، می تواند به ما نیز-اگر چنان ایمانی بیاوریم و به ملزومات آن عمل کنیم- قدرت و توانمندی بدهد. این وعده خداوند به بندگانش است (وعدالله الذین آمنوا منکم و عملوا الصالحات لیستخلفنهم فی الارض…)خداوند به کسانی از شما که ایمان آورده اند و کارهای شایسته انجام داده اند وعده میدهد که آنان را قطعا جایگزین پیشینیان و وارث فرماندهی و حکومت ایشان درزمین خواهد کرد تا آن را پس از ظلم ظالمان در پرتو عدل و داد خود، آبادان گردانند همانگونه که پیشینیان را جایگزین کرده است). همچنین آیین ایشان را که برای آنان می پسندد حتما پابرجا و برقرار خواهد ساخت و نیز خوف و هراس آنان را به امنیت و آرامش مبدل می سازد مرا می پرستند و چیزی را انبازم نمی گردانند… )بعد از این-وعده راستین- کسانی که کافر شوند، بیرون شوندگان -از دایره ایمان و اسلام- هستند). “سوره نور/55”

و این وعده اوست برای کسانی که از کتاب او پیروی کنند و به شریعت او چنگ بزنند؛ چرا که باریتعالی در سوره مائده آیه 15 می فرماید”قد جائکم من الله نور و کتاب مبین یهدی به الله من اتبع رضوانه سبل السلام و…”ترجمه: همانا از سوی خدا نوری و کتاب روشنگری به پیش شما آمده است.
____

آزادی عیده’

آزادی عقیده مهم ترین نوع آزادی در حیات بشر است که شریعت اسلام با آن موافقت کرده است. اسلام آمد تا پایان بخش پیام های آسمانی باشد و اولین ویژگی آن تصحیح تمام انحرافاتی بود که پیروان عقاید گذشته بر عقیده توحید که جوهر و اصل ادیان آسمانی است داخل ساخته بودند. اسلام و کسانی را که به ادیان گذشته انتساب داشتند به سبب انحراف و فاسد کردن عقیده توحید ملامت کرد و آنها را مسبب این انحراف می داند(و قالت الیهود عزیر ابن الله و قالت النصاری المسیح ابن الله…) “یهودیان می گویند: “عزیر پسر خداست” و ترسایان می گویند: “مسیح پسر خداست” و آنان را متوجه این امر نمود و بسوی اسلام که دین توحید و بیان پاکی پروردگار است فرا خواند؛ چیزی که تمام پیامبران به سوی آن دعوت کرده اند.

با این وجود جامعه اسلامی اصل -لا اکراه فی الدین- را مبنا قرارداد؛ اصلی که قرآن در سوره بقره آیه 256 آن را بیان می کند و رسول ما را به رعایت آن الزام نمود: “و لو شاء ربک لآمن من فی الارض کلهم جمیعا افأنت تکره الناس حتی یکونوا مومنین”(سوره یونس/99)
شریعت و قانون اسلام اولین شریعتی بود که توحید ویگانه پرستی را اعلام کرد و برای حفظ و حراست از آن تا آخرین حد استقامت نمود. برابر شریعت اسلام هر کس می تواند هر عقیده ای را که مایل باشد، داشته باشد و هیچ کس حق ندارد او را به رها ساختن عقیده اش یا اتخاذ عقیده ای دیگر وادار یا از اظهار عقیده اش منع کنداین درحالی است که معتقدین غیراسلام عملکردهای شان مفضی به فسادجامعه افرادمسلمان نشده وبرمعیارومقتضی احکام قانون استوراسلام که پیرامون مسائل اعتقادی شان موجوداست عمل نمایند.
ازاینروشریعت اسلام در اثبات این اصل عمل گرا فقط به اعلان ا اکتفا نکرد؛ بلکه برای حمایت از آن دو راه در پیش گرفت:

نخست؛ مردم را به پذیرش حق دیگران در انتخاب هر عقیده ای و عمل به مقتضای آن موظف کرد. هیچ کس حق اجبار دیگری را در ترک یا پذیرفتن عقیده ای ندارد کسی که با دیگران در عقیده ای موافق نیست باید او را به طریق(قانون واصول اسلام) درست و نیکو قانع نمود و اشتباه عقیده اش را برای او بیان کرد؛ تا پس از اقتناع و در کمال آزادی، عقیده اش را تغییر دهد؛ و اگر نپذیرفت، مجبور کردن او جایز نیست.

دوم؛ برای مسلمان موحد لازم گردانیده است تا برای حمایت از عقیده خود تلاش کند و اگر از حمایت خود ناتوان ماند بر او لازم است تا از آن سرزمین که عقیده او در آن مورد احترام نیست هجرت کند و به سرزمینی برود که عقیده او مورد احترام است اما اگر از ترک وطن خود ناتوان بود، پس(لا یکلف الله نفسا الا وسعها).
قرآن صراحتا این امر را در سوره نسا آیه97 بیان می کند.
اسلام با نهادینه کردن آزادی عقیده برای همه مردم مسلمان و غیر مسلمان به قله عظمت و برتری دست یافت. غیر مسلمان در هر سرزمین اسلامی می تواند دین مذهب و عقیده خود را اعلان کند و مراسم دین خود را بجای آورد و معابد خود را برای برپاداشتن عنعنات مذهبی خود بدون هیچ مشکلی داشته باشدعمل نمایند.

یهودیان در سرزمین اسلام عقاید و معابد خود را دارا هستند؛ آنها به طور علنی و رسمی عبادت خود را انجام می دهند خاص خود را دارند که در آن دین موسوی -مورد نظر خود را- می آموزند و آنها هر چه را بخواهند در باره عقیده خود می نویسند و می توانند عقیده خود را با عقاید دیگران مقایسه کنند و می توانند عقیده خود را در حدود نظام عمومی (نظام حاکم اسلام )و ادب و اخلاق(جامعه اسلامی) ترجیح بدهند و در مورد مسیحیان نیز با تعدد مذاهبشان چنین است. هر صاحب مذهبی معابد و مدارس خود را دارد که علنا عبادت خود را انجام دهد.

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *