ســرود آزادی — محمد عزیز عزیزی

 


 

ســرود آزادی

 

(با استقبال از غزل معروف ابوالقاسم لاهوتی)

 


محمد عزیز ( عزیزی)

 2011-07-18

 

 

برادران وخوهران ارجمندم !
با عرض سلام
انگیزۀ سرودن این غزل ( سرود آزادی ) را که با استقبال از غزل ابوالقاسم لاهوتی شاعر بلند آوازه و شخصیت آزادیخواه ایران نگاشته ام ، می خواهم مختصراً برای تان باز گو کنم .

دیروز 26 سرطان بود روزیکه محمد داود خان در سال 1352 با کودتای سفیدی دودمان نظام شاهی را بر هم چیــد ، ونظام جمهوری را جایگزین نظام کهنـــۀ شاهی نمود.

من دیروز در سایت وزین هرات آن لاین ، بمناسبت سالروز کودتای 26 سرطان سال 1352 گذارشی را که بقلم نویسندۀ توانا صبو رالله سیاه سنک از جریان بشهادت رساندن محمد داود خان توسط مسببین کودتای ننگین وخونین هفتم ثور 1357 نگاشته شده بود خواندم . وبراستی گر چه خودم در جریان کودتای ثور در کابل بودم وحتی در چوک نادر پشتون کابل شاهد فیر تانکها ی کودتا چیان بالای ارگ ریاست جمهوری هم بودم .

لیکن کودتا چیان جریان بشهادت رساندن محمد داود خان را از نظرها مخفی نگهداشته وحتی محل دفن او وخانوادۀ اورا هم مخفی وپنهان نگداشتند لیکن غافل از آنکه :
« خون نا حق دست از دامان قاتل برنداشت »

« دیده باشی لکــه های دامن قصـــاب را »
وبعد از سی سال آتش خون شهید محمد داود خان وسایر شهدای افغانستان زبانه کشید و وطومار ننگین وسیاه نظام کوتائی هفتم ثور 1357 وحتی کمونیسم بین المللی را در هم پیچید.

هم چنین آقای صبورالله سیاه سنگ وتنی چند بعد از سالیان دراز ، اصل جریان شهادت محمد داود خان شهید را باز گو کرده وموشگافی کرده ومطالب در خور توجــۀ را بازگو کرده اند .وجای دارد تا از جناب سیاه سنگ همه اهل قلم ونگارش در افغانستان تشکر کنند .

هر چند کودتای 26 سرطان داود خان ، فصل نوینی را در زمینۀ پیشرفت اقتصادی وانکشاف اجتماعی ،در همه عرصه های حیات مدنی ملت مسلمان افغان باز کرد ، اما متاسفانه ، این کودتا بعنوان سنت غیر حسنۀ ، زمینه ساز کودتای فاجعه انگیز هفتم ثور سال 1357 گردید ، که در همان روز و جریان آغازکودتا محمد داود خان وتمام اعضای خانواد ه واقاربش که در ارگ بودند توسط کودتا چیان وابسته به خلق وپرچم شهید گردیدند .
آنچــــه مرا امــــــــروز وادار به استقبال این غزل معــــروف ابوالقاسم لاهوتی ( شاعر آزادی خواه ایران ) نمود که در روز کودتای ننگین هفتم ثور بعد ازینکه محمد داود خان وخانواده اش را بشهادت رساندند ، این سروده را که با آهنگ هنرمند جوان کشور احمد ظاهر تنظیم شده شده بود ازطریق تلویزیون ورادیوی افغانستان پیهم پخش میکردند ، وبا کمال وقاحت حرکت کودتائی، ضد ملی وضد آزادی ونوکری وبندگی به اجانب را رنگ انقلاب آزادی خواهی داده وباسرود آزادی وآهنگ زیبای احمد ظاهر بخورد مردم میدادند. خودم با تنی چند وقتی این آهنگ را که با آواز بلند در لیلیۀ پوهنتون کابل پخش میشد می شنیدیم ، بغض گلوی ما نرا فشار میداد وبر مسببین این حرکت ضد ملی وضد آزادی وحرکت وطن فروشانه ( باند خلق وپرچم) لعن ونفرین میفرستادیم ، ودیری نپائید که در زندان پلچر خی کشتن آواز خوان وهنر مند جوان واولین سرایندۀ این سرود آزادی ( احمد ظاهر ) را که توسط باند سفاک وپلید حفیظ الله امین صورت گرفته بود ، مانند هزاران هزار هم وطن دیگر شنیدیم .
امروز یادم ازسالروز 26 سرطان سال1354 ( کودتای محمد داود خان شهید) وهم چنین کودتای ننگین هفتم ثور سال 1357 خلقیها آمد واین سرودۀ وآهنگ را خواستم استقبال نمایم . امیدوارم خداوند شهادت داود خان وخانواده اش را بپذیرد واز اشتباهاتی هم که درزمان حیات سیاسی خویش مرتکب شده بود ، خداوند قلم عفو بر آن بکشد. وهمچنین خداوند روح همه شهدای انقلاب اسلامی را نیز شاد داشته وجنت الفردوس را نصیب همــه شهدای افغانستان بسازد .

 

 

ســرود آزادی

 

 

«زندگی آخر سر آید بندگی در کار نیست »(1)
بندگی گر شرط باشد زندگی در کار نیست

 

«زندگی آزادی انســان واستقلال اوست»

«بهر آزادی جدل کن بندگی در کار نیست» (2)

 

عقل وآزادی کمالِ نـــوع انسـان بـــوده است
گر بداری این کمــال شرمندگی درکارنیست


گـر براه حـــریت بارد ، به سـر باران تیـــر

می شتاب مردانه و پسماندگی در کار نیست

 

در اسارت هیچ نبود ِعــّزتی بر هیـــچ کس

غیر آزادی ترا فرخنـدگی در کار نیست

 

در رکـاب غیــر رفتن کی بمقصــد میرسی؟

خود بباید حرکتی ، درماندگی در کار نیست

 

مرکبت را گـــر برانی در رکاب دیگـــران

غیر، فرمان گر دهــد ، رانندگی در کار نیست

 

توســــن آزادگی را میتوان جـــولان نمــود

از اسارت دور شو ، پسماندگی در کار نیست

 

در بهـــای بنـــدگی بخشنــد اگر دولت ترا

فقــر باشد بهترت ، دارندگی در کار نیست

 

اختیــار خـــانــۀ ویران ترا بس به کــز آن
گر نباشد درَکــَفت، سازندگی در کار نیست

 

تا برخسار و جبینت از اسارت داغهـــاست

ننگ وخجلت باشدت ، زیبندگی در کار نیست

 

گر بسوزاند وجود وریشه ات را آفتــاب
مهر را برگو دگر تابندگی در کار نیست

 

آفتاب حــــریت روشن نــمــــاید هر طرف

بر چراغ غیر گـو، رخشندگی درکار نیست

 

رمزقفل حریت در نزد دشمن نیست هــان !

در وجود خود نگر جویندگی در کـــار نیست

 

گرکسی بر عقل ودین و ِملک تو بازی کنــد
دور کن تقلید را ، سر تمبگــی در کار نیست

 

حلقــــه را بر آستـــان حضرت مــــولا بزن

درب غیر او مرو،درماندگی در کار نیست

 

گر بــدرگاه خدا سایی جبینت عــّزت است

سر به غیر درگهش افکندگی در کار نیست

 

عـُمر خضرت گر دهنــــد اندر بهــای حُــّـِریت
مرگ بهتر ای
«عزیز » ،پایندگی در کار نیست
پایان

——————————————–

یاداشتهـــا :
1- بر گرفته از غزل معروف ابوالقاسم لاهوتی

2 – بر کرفته از غزل ابوالقاسم لاهوتی شاعر آزادی خواه ایران


روز دوشنبه 27 سرطان سال 1390 ساعت 19:20 – لندن

برابر به : 2011-07-18 میلادی

ویا مطابق به : شانزدهم شعبان المعظم سال 1432 هجری قمری

hmaazizi@yahoo.co.uk

 

 

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *