گفت وشنود با خانم صالحه وهاب واصل، شاعر ظریف اندیش با قریحه و با ذوق — فضل الرحيم رحيم

 

گفت وشنود با خانم صالحه وهاب واصل، شاعر ظریف اندیش با قریحه و با ذوق

 

 

فضل الرحيم رحيم خبرنگار آزاد

 

صالحه وهاب واصل ، از بانوان سخنسرای افغان است که در کشور هالند با فامیلش زندگی می کند. نشر سروده هایش در سائت های مختلف انترنیتی مبین همکاری گسترده ء ادبی وی با رسانه می باشد. خانم وهاب واصل ، علاوه از اینکه در سرایش شعر صاحب قریحه و ذوق خوب است ، طنین صدایش حین دکلمه ء شعر به جذابیت شعرو جلب توجه شنونده می افزاید . سر وکار داشتن با مویک و رنگ و پینسل ،  بعدُ  دیگر شخصیت هنری او را به عنوان نقاشی چیره دست نمایان می سازد . با خانم وهاب واصل ، پیرامون کار کردهایش در عرصه شعر و سرایش آن گفت وشنودی انجام داده ام که توجه تو خواندهء صاحب دل را به خوانش متن آن معطوف میدارم .

خانم صالحه وهاب واصل اگر لطف نماید در آغاز با قلم تان معرفی نامهء برای خود بنوسید و چی قشنگ خواهد بود که مزین باعکس تان باشد .

– اسمم صالحه، و  وهاب واصل  تخلص میکنم و اشعارم را زیر نام" واهب" میشناسند.  21سال قبل از امروز با داشتن افتخار درجه ماستری در بخش تجارت وما رکیتنگ  از کشور عزیزما آواره شده و مدت 17 سال اخیر را در کشور هالند با شوهرم انجنیر ذبیح اله وهاب ، و چهار فرزندم ( سه پسر و یک دختر ) الحمدالله به خوشی سپری میکنم . بعد از ختم سه سال و شش ماه دور تحصیلی در رشته ئی نرسنگی مدت 13 سال است که در یکی از شفاحانه های شهر ما به حیث کد ر نرس ایفاء وظیفه میکنم  و در ضمن به شکل افتخاری با انجمن زنان روشن ، همکار هستم. و ازاگست 2009  به این طرف به حیث صفحه آرا, مهتمم و همکار قلمی و هیأت تحریربا فصلنامۀ بانو، که در اتریش به نشر میرسد همکار میباشم. علاوه بر آن رشتۀ  آشنائی با اساسات کار در کمپیوتر برای دفتر داری مدت یک سال و رشتۀ دوسالۀ حسابداری و دفتر داری را به طور (عملی ، نظری  و کمپیوتری )در هالند به موفقیت و دریافت دیپلوم به اتمام رسانیدم. 

از سالیان متوالی بود که استعدادسرودن شعر و نقاشی در رگ ، رگ من به شکل نا مرئی جریان داشته که بنده خود هم گاه گاهی شاهد بروزش بوده ام مثلا در سال های 1349 و 50 اگر اشتباه نکرده باشم اشعار کوتاه و طفلانه و هم قصه های طنز آمیز و کوتاهم از طریق مجلۀ شوخک به نشر رسیده بود ویا دو سه نثریۀ کوتاه در باره مادر , طفل حرف شنو  و وطن را که در سال هائی 1357و 58 نوشته بودم در جریده لیسه زرغونه به چاپ رسیده بودند..

اما با تأسف نهایت که  اینهمه آواره گی ها و بی سر و سامانی های زنده گی , به سر رسانیدن و تعلیم و تربیۀ اطفال در وادی غربت وهم جنگیدن و گیر و دار با روزگار برای کسب لقمۀ نانی , آنچنان مرا غرق خویش ساخته بودند که عظمت و لذت روشنائی  این جهان درونی را در گرد باد تغافل به باد فراموشی سپرده بودم.

دو سال قبل که دیو روزگار تا حدی دست از سرم برداشت.  دوباره متوجه این شمع فروزان درونی خویش شده خواستم به فروزش این شعله چنان بیافزائیم که این آتش از چشمم روشن شده از قلبم بر خیزد و از دهنم زبانه کشد و با طغیان نا پیگیر نورش را در دل هرفردیکه اهل شعر و ادب است بیافشاند.

تا فعلا اضافه تر از 230 قعطه شعر سروده ام که در تخنیک شعر سرائی  وزن و قافیه  در فورم آوردن  شعر شناخت سبک های مختلف شعر در ادوار مختلفه  از رهنمائی های داکتر اسد الله شعور ادیب , شاعر , نویسنده,  و پژوهژ گر نامور کشور ما مستفید شده ام. اوقات  فراغتم را اکثرا در نقاشی و شنیدن موسیقی مصروف میمانم و درین اواخر یکی دو وبلاگ تنظیم داده ام که برایم بسیار دلچسپ بوده و زیاده تر اوقات به خود مشغولم نگه میدارند.

 

– اولین جرقه های شعری در شما چگونه بوجود آمد؟

- ازازل ، از بدو تولد شاید این احساس در سرشت من بوده و این استعداد با من زاده شده ودرطول دوام زندگی با من نشوونما کرده است اما اولین جرقه هایشرا زمانیکه پدرم الحاج محمدغوث واصل ، که خود مرد ادیب وشاعرهستند، سروده هایشانرابه من میدادند تا با صدای بلند بخوانم وخود بدقت گوش فرا میدادند تا اشتباهات ویا کمبودیهای احتمالی وثقلت های حروف دراشعار خودرا اصلاح کنند، بدون آنکه متوجه شوند  که دخترشان بسرودن شعرعلاقه آتشین داردواین عمل شان درواقع تشویقهای ناآگاهانه ای بودکه بنوعی بمن شیوه گفتن ونوشتن شعر را آموخته  و این اولین جرقه ها رادر من بر انگیخته است .
 

– اولین شعری که سرودید آیا آنرا بخاطر دارید؟

– با تاسف نه ! فقط همینقدر به یاد دارم که شعرم دارای شش یا هفت مصارع بود که از جانب استاد دری ما به نحو مشوقانۀ استقبال شد و به اساس تشویق استاد بزرگوارما و پدر مهربانم در مجلۀ شوخک به نشر رسید.

– شما در جستجوی چه چیزی هستید در شعر ؟

– زیاده تر در جستجوی تبارز  و بیان ارتباطات درونی انسان با جهان بیرون و رسانیدن آواز ها و فریاد هائی بیصدای درونی از زبان احساس در قالب شعر.

– به نظر شما شعر باید پیام خاصی داشته باشد ؟

– خیر! تمام ا شعار ضرور نیست  که باید پیام خاص داشته باشد الا اشعار ارادی که در یک مؤعد و زمان خاص سروده میشود مثلا روز جشن آزادی ویا روز مادر روز عید… و غیره

اماهر شعر بیان احساس شاعر است و حتماً پیامی را به خوانندۀ شعر میرساند فقط حتمی نیست که پیام شعر همیشه یک مخاطب خاص  داشته باشد .  هستِ شعر جدا از سه جزء ذیل بوده نمی تواند  1- احساس 2-  اندیشه 3-  الفاظ ( واژه) که این سه جزء اساسات یک پیام را هم تشکیل میدهد. چیزیکه بسیار جالب است اینست که بعضی اوقات یک شعر میتواند به افراد مختلف پیام های مختلف را برساند و این وابستگی دارد به  ترتیب ، تر کیب  و فورم واژه ها و بر داشت هر خوانندۀ شعر از محتوائی شعر .

اما برای بهتر دانستن پیام شعر، خوانندۀ شعررا دانستن روش شعري شاعر وسواد وآگاهی از تخنیک و سبک شعربسیار حتمیست.

– می گویند: " ارزش یک شعر هنری  در آن است که خواننده خود تفکر نماید  و از مسیر اندیشه خویش راهی بسوی محتوا و پیام شعر باز نماید.که کاربرد استعاره ها ، سمبولها ، تشبیهات ، و ترکیبات بدیع موجب اساسی آن به شمار می اید ". آیا شما به همین شیوه شعر می سرآید و یا کار شما شکلی دیگر ی است ؟

– به نظر من شعر به اساس ایجاد یک الهام در ذهن شاعر زاده شده با هجا ها و واژه ها نشو ونما میکند و با احساس تکمیل میشود. شاعر خود خالق شعر است، جا بجا کردن تشبیهات و خیال پردازی هائی شاعر فقط به زیبائی شعر می افزاید و هر قدر شاعر با استعداد  و با تعلم باشد در عرصۀ تخنیک شعر و تمرین زیاد داشته باشد به همان اندازه شعر هنر مندانه تر و پخته تر پیریزی میگردد و من خود یکی از پیروان این شیوه هستم.

– شما در سرایش شعر به چه چیزی بیشتر توجه دارید " به اندیشه ، تخیل ، عاطقه ، تصویرپردازی ، شکل ، پیام ، زبان ، ترکیبات تازه، واژه ها و یا چیز های دیگر؟

– برای من در سرایش شعر مهمتر از همه اندیشه و پیام شعر است و در قدم دوم ترکیب واژه ها و تشبیهات است . اما تصویر پردازی را در شعر زیاد دوست دارم زیرا با این روش میتوانم پیام شعرم را بهتر و سهل تر به دوستدارن شعرم برسانم .

– برای بیان یک شعر چه حالاتی باید رخ دهد تا اشعار به ذهن  جاری شود ؟

– برای هست و سرودن شعر حالت نی بلکه الهام و اندیشه بسیار مهم و حتی حتمیست، اما برای جاری شدن شعر در ذهن شاعر ، اگر من از تجربۀ خود بگویم تمرکز فکری و فضائی آرام و آزاد رول بسا مهمی  را میتواند بازی کند.  گاهی هم میتواند در بعضی حالات شادمانی و بر عکس آن در ذهن شاعر اندیشۀ ایجاد شود که باعث خلق شعردر ذهن شاعر در همان حالت گردد. اما گاه گاهی جائی افسوس درین است که الهام شعر از استفادۀ پیرنگهای شعری،آهنگ و ترتیب کلمات،همنوائی معانی الفاظ و خود انتخاب واژه ها و جا بجا ساختن هجا در تکامل قافیه همچنان نگرش های  و خوانش های مجدد و مکرر شاعر برای بهبود کمیت از کیفیت شعر کاسته حتی در پیام شعر اثر گذار میباشد.   تا حدی که شعر تأئدی را میتواند به شعر مترددی مبدل سازد.

– شما هر موقع که اراده کنید می توانید شعر بگوید یا اینکه  باید در یک زمان و حالت خاصی قرار بگیرید ؟

– فرق میکند ، سرایش شعر دو نوع است یکی شعر ارادی که شاعر به اساس یک در خواست و یا به مناسبت چیزی ویا برای کسی و یا در یک موعد معینه باید شعر بگوید که قبلا هم از آن یاد کردم و یکی شعر طبیعی که به شکل غیر مترقبه برای شاعر الهامی میشود وشعر در ذهن شاعر جاری میگردد. طبعاً یک شاعر اگراز استعداد بسیار خوب بر خوردار باشد و تمرین بسیار زیاد داشته باشد  به هر دو شکل ارادی و طبیعی میتواند به صراحت شعر بسراید فقط فرق عمدۀ که درین دو نوع سرایش به وضاحت میتوانیم ببینیم ( موجودیت و عدم موجودیت  احساس) شاعر  در شعر است. بد ین معنی که واژه ها را در شعر اداری ذهن و فکر شاعرانتخاب کرده به ارادۀ شاعر جا بجا میکند و از آن یک فرد ویا یک بیت می سازد ، اما در نوع طبیعی واژه ها و تر تیب ئ تر کیب واژه ها همه دست احساس شاعر است و نود در صد به شکل خو بخودی داخل فورم شده ایجاد بیت ویا فرد میکند.  

– آیا برای پرورش ذوق شاعر تکنیک و احساسات کافی است و یا شما چیزی های دیگری بر آن علاوه می کنید ؟

– به ارتباط پرورش ذوق شاعر دید هر کس فرق میکند و این به نظر من وابسته به طریق اموزشی ویا یاد گیری شاعر میشود به این معنی که هر انسان روش خاص آموزش را نظر به طرز پرورش وگرفت ذهنی خویش برایش انتخاب میکند مثلا کسی از کار های عملی زود تر می آموزد نسبت به نظری و برعکس آن.

اما در مجموع برای پرورش ذوق شاعرعلاوه بر تکنیک و احساس ، مطالعات متداوم آثار شعرائی  پیشینه و شعرای معاصر ،آگاهی کافی از روش و تخنیک اشعار کلاسیک و نو،پشتکار و مطالۀ نقد اشعار توسط صاحبنظران مختلفه( چه در گذشته و چه در حال) بسیار مهم است وتمرین….. تمرین …. و باز هم تمرین.

– آیا موجودیت  خط قرمز که مجال بیان بعضی  اندیشه های انسانی را از آدمهای جامعهء ما سلب نموده ، بر کار و پرداختهای شعری شما هم اثر داشته و یا دارد؟

– ما انسان های آزاد هستیم، آزاد آفریده شده ایم و آزادی فکر و اندیشه و آزادی بیان حق مسلم هر کدام ماست و اگر باور ما درین طریق فکر ثابت و پا بر جا باشد هیچ نوع خطی با هیچ نوع رنگی در آن اثر انداز شده نمی تواند.

– آیا شما به عنوان شاعر گاهی  مجبور به خود سانسوری  شده اید اگر شده اید  علت ان چی بوده ؟

 قدامت شعری من آنقدر زیاد نیست ، اما درین شرایط رقت باریکه از سه دهه به این طرف کشور نازنین مارا در ژرفترین گودال بدبختی کشانده نتنها شعرا بلکه هر فرد افغان مجبور است به خاطر حفظ امنیتش خود سانسوری کند. اما از لطف و مرحمت خداوند بنده تا فعلا خودم را تحت کدام فشار و یا مجبوریت خاصی احساس نکرده ام که مجبور به خود سانسوری شوم.

– گزینش  خیال شما در سرایش  شعر بیشتر بطرف  شعر آزاد نیمایی است و یا فقط  قالب های کلاسیک شعر را می پذیرید و چرا؟

– من شعر کلاسیک و غزل را زیاد تر می پزیرم ، و هم از شعر کلاسیک شروع کرده ام اما اشعار نیمائی و سپید هم دارم .تقریباسی فیصد اشعارم را اشعار نیمائی تشکیل میدهد.

– در بین شعراء  گذشته ومعاصر کشور ما کدامین  انها بهترین الگو در سرایش شعر برای شما بوده و یا می باشد؟

– من همه ئی شعرا را دوست دارم حدالامکان میکوشم کتاب اشعار هر شاعر را اقلا ً یکبار مرور کنم ، آثار مولانای بلخ, بیدل بزرگ ، حافظ شیرازی و سعدی شیرین سخن را از طفولیت تحت نظر پدر بزرگوارم مطالعه کرده ام. همیشه با شوق و علاقۀ خاصی مشکل ترین ترکیبات شعری شان را مورد تحلیل و تجزیه قرار داده ام و از بزرگان و صاحبنطران طلب کمک کرده ام تا با فهم و درک قاصر خود محتوای شعر را در ذهنم روشن ساخته ام، اما همیشه متوجه میشوم که سبک و روش بیدل ، بزرگ مرا بطرفش زیاده تر میکشاند .فقط با تفاوت اینکه من زیادتر کوشش میکنم الفاظ و واژه های مروج و زود فهم را در اشعارم استفاده کنم که طبعاً هنوز سالهای سال ضرورت دارم که بتوانم مقام قطرۀ را درین بحر بیکران حاصل کنم.  

– برای چی شعر می سراید ؟

– شعر برای من مفهوم قدسیت دارد، گاه گاهی هم اتفاق میافتد که آنقدر در اشعارم (خاصتاً هنگام سرایش شعر) غرق میشوم که شکل عبادت می گیرد و چون بیحد ازین حالت دست داده لذت میبرم کوشش میکنم برای آرامش خاطر و یک فضائی پر از لذت و لطف شعر بسرایم.

دلیل دیگر گرایش به سرایش شعر در من، تصویر احساس درونی من و بیان درد و غم و شادی خود و همنوعانم  با اداء الفاظ در قالب شعر است

– اگر قرار باشد روزی  دیگر شعر نه سرآید چه خواهد کرد؟

– من هر روز شعر نمی گویم اگر مقصد تان از کدام زمانی باشد در تصورم نمی گنجد که گاهی بتوانم از گفتن شعر کناره گیرم اما من در پهلوی سرودن شعر بعضی اوقات خودم را در نقاشی و موسیقی مصروف میسازم. همچنان کتابی زیر دست دارم به ارتباط زن و استفادۀ سوء از زن در شرق و غرب ، که مطالعات و آمادگی برای آن هم مرا به خود مصروف نگهمیدارد.

– به نظر شما شعر چی  جایگاهء  در جامعهء ما دارد؟

– تا جائیکه من شنیده ام و بیاد دارم بزرگان ما اکثراً سواد را از شعر آموخته اند نه تحت نظر یک استاد ماهر مکتب بلکه زیر نظر پدر کلانشان یا کاکایشان و یا یکی دیگر از بزرگان قوم . حتی که از نوشتن هیچ چیزی نمدانستند اما کتاب فال حافظ یا پنج کتاب و یا پند و اندرز یا هزار و یک شب را با فصاحت  خاص میخواندند. حتی خانمها  یک کلمه را هم در مدرسه نه آموخته بودند بین هم مشاعره ها میکردند. لهذا  به وضاحت میبینیم که شعر در جامعۀ ما قدامت تاریخی دارد و رول بسا عمده در سواد نسبی مردم ما.

– مضامین اشعار  شما بیشتر  در چه زمینه های است ؟

– اشعار من زیاده تر از عشق حقیقی آمیخته با نور عرفان صحبت میکند، اما اشعاری هم دارم که عشق انسان به طبعیت و تعلقات و ارتباطات نفسانی انسان و جامعه را می نمایاند.

– تاثیر گزاری شعر بر رشد ادبیات و زبان ،  نظر شما در این زمینه چیست ؟

– شعر جز ادبیات است حتی می توان گفت که شعر یکی از اساسات ادبیات است، با تفاوت اینکه ابیات شعر وترکیب واژه ها را عمداً زبان ادبیات تخیلی میدانند در سطح مافوق، و زبان رسمی آموزشی گفتگو رادر کتب  ادبیات اوسط و زبان مکالمۀ عام را در سطح تحتانی و نخستین جهان کلمات و زبان و ادبیات  قرار داده اند. روی این ملحوظ تعلم شعر به وجه تدریسی و تعلیمی می تواند اثرات ژرف روشنگری و آموزشی در تنویر افکار جامعه و رشد ونموی ادبیات داشته باشد.   

– اگر بخواهید به عنوان شاعر تعریفی از شعر  ارایه بدارید  به نظر شما شعر یعنی چی؟

– شعرازدیدگاه من زبان احساس درونی شاعراست،   تبلور جلوه های گوناگون عواطف واحساسات انسانی  درارتباط با عشق, زندگی، مرگ ومسایل دربرگیرنده این عوامل از ا زل تا ابد وهزاران رمز و راز دیگر.

شعرزبان احساسیست که در والا ترین سطح روی کاغذ  می نشیند و با تصویر ی از کلمات مبین پیام شاعر میشود

– نظر شما در بارهء  شعر امروز کشور ما در کل چیست ؟

– تا جائیکه  درک قاصر من مجاز میداند ، گفته می توانم که در اوایل  اشعار زیاده تر تخیلی بوده و متمر کز و متمائل به طبعیت و باغ و شاخ و بوستان و گلستان  و قمری و بلبل بوده است. آهسته آهسته مسیر سرایش شعرتغیر جهت داده و با افکار و اندیشه هائی عرفانی آمیخته و عشق حق را با تشبیهات و استعارات  تخیلی در قالب الفاظ در آورده و بلا خره طی گزشت ادوار متداول تاریخی تمایل شعرا نرم و آرام به سوی مسائل روز گرایش یافته  که عوامل درد و غم و خوشی واقعات حال زمان را در بر داشته است یعنی  سبک شعر از قال مبدل به حال گردیده .

 اما امروز دیگر شاعر میتواند برای هر چیزی که بخواهد و در هر حالت و زمانی که بخواهد و به هر سطح ادبی که بخواهد شعر می سراید که بد بختانه و متاسفانه  اکثر اشعار امروزی روی احساسات مؤقتی وعجولانه سروده میشود بدون در نظر داشت تکنیک هائی شعری مثل وزن و قافیه در مصارع شعر  و یا یک اندیشۀ  ثابت و پر محتوا  که ژرفای احساسات درونی و روانی  را در آن به مشکل می توان دریافت.

– اگر روزی  کسی بگوید که متقد مان  شعر  همه معنائی موجود را گفته اند و ما دیگر حرفی برای گفتن نداریم  پاسخ شما در زمینه چیست ؟

– نمیدانم هدف شما از معنائی موجود چیست ؟ اما اگر مقصد شما موجود جهانیست که خلاق کائنات در هست آن به ما منت گذاشته است! باید عرض کنم که اگر انسان ملیارد ها سال دیگر هم با تمام قدرت فکری و عقلی اش درین جهان زیست داشته باشد و پژوهش  کرده بخواهد معنای حقیقی اصل کائنات وخلاقۀ موجود را بداند و بیان کند …هنوزآغاز نکرده است و متقدمان ما هم انسان بوده اند که درک و بیان معنائی موجود برایشان نا ممکن بوده است، زیرا قدرت فکری ما صرف وجودحقیقت را می شناسد ولی موجودیت آنرا نمی شناسند. پس معنائی موجود تا الحال  طوریکه شاید و باید اصلا ً گفته نشده.

– آیا شما دیوان اشعار دارید ؟

– هضم اسم دیوان  برای من بسیار ثقیل است که شاید هیچگاهی نتوانم داشته باشم اما دو مجموعۀ شعری آمادۀ چاپ دارم که انشالله به زودی بدسترس عزیزان قرار خواهد گرفت.

– یکی از خاطرات  خوبتان را در عرصه شعر و شاعری  بگوید ؟

– بهترین و فراموش ناشدنی ترین خاطره ام نشر اولین شعرم در مجلۀ شوخک که یک مجلۀ اطفال بود میباشد .

– شما به غیر از برنامه های فرهنگی  تان شغل دیگری هم دارید ؟

– بلی ! علاوه برهمسر بودن وظیفۀ مقدس مادری ، به صفت کدر نرس در یکی از شفا خانه های شهر ما ایفائی وظیفه میکنم و در پهلوی آن عضو فعال انجمن زنان روشن هستم که به شکل افتخاری همکاری می کنم. همچنان از اگست 2009 به این طرف به صفت صفحه آرا و مهتمم ، هیات تحریر و همکار قلمی مجلۀ بانو با محترم غوث الدین میر که صاحب امتیاز فصلنامۀ بانو  در اتریش هستند همکاری میکنم البته این هم به شکل افتخاری.

– شما از مجلۀ بانو نام بردید  میتوانید کمی بیشتر درین باره صحبت کنید؟

– چرا نی ! مجلۀ بانو زیر نام فصلنامۀ بانو یک نشریۀ بیطرف بوده ، وابسته به هیچ جهتی نمی باشد هر سه ماه یکبار در شهر وین اتریش به چاپ و نشر میشود، در سراسر اروپا مشترکین دارد. که علاقه مندان میتوانند با پرداخت 25 ایورو  حق الاشتراک سالانه این فصلنامۀ پر بار را بدست آورند و آدرس پرداخت پول و معلومات در بارۀ این نشریۀ دلچسپ را میتوانند از سایت کانون فرهنگ اتریش بدست آورند.

– یک تعداد از سروده ها بر دل  سرآینده ء آن  جایگاهء خاصی دارد اگر ممکن باشد  همان سروده های تآنرا به عنوان نمونه ء از اشعار تان در این جا بنوسید ؟

– این هم چند سروده ء از سروده هایم  .

زلال آرا

چقدر شوم ز خود گم که شوم ز خویش پیـدا

چقدر دو دیده بنــدم که شوم ز  دیده بینـــــــا

 

منم آن سلول بیرنگ, جهـــــان رنگ هســتی

چقدر روم ز رنگم که زرنگ گـردم احیــــاء

 

مه روشن سمــا گشته حجــــاب شمـس هستی

چقدر حجــــاب بایـد که نهـان کنـــم هویــــدا

 

به نظر نمیرســـم من ز بلندی ئی خودی هــا

چقــدر ز چشم افتم که شــــوم به چشم پیــــدا

 

رخ روشنم چه مستورغبــارشیشــه «واهب»

چقـــدر غبـــــار بــایـد که شـــــوم زلال آرا

 

صالحه وهاب واصل

29-اگست 2009هالند

 

برقصم


مجنون  صفت   اندر  هوست یـــار   برقصم

دیوانه از    آن    لذت     دیــــــدار   برقصم

ده   جرعۀ  از  جام   لبــت   ای    مۀ  کنعان

کز  هوش   روم   بیخود  و  خُـــمار   برقصم

در  بزم   حضور   تو   چو   پروانۀ  عاشق

گِرد  شمع   رخسار   تو       دلدار   برقصم

ای   رشک  مسیحا   نفس   تازه   بمن   ده

کز  ذوق   تمنائی   تو   بســـــــــیار  برقصم

از   صومعه  و مسجد  و از  خانقه  و دیــــــر

آیم     برون   و   بر  ســـــر   بازار   برقصم

گِرد  حرم   کعبۀ   حســــــن تو   به  حسرت

با   دیدۀ   تر   نیمه    شـــــــب تا ر   برقصم

«واهِب»   بنشین  تا که  به  معراج وصالت

از شوق  دگر  بار و   دگر بـــــار  برقصم

صالحه وهاب واصل

02-دیسمبر-2008

فنلو—هالند

خانم صالحه وهاب واصل ، از اینکه به پرسشهایم پاسخ گفتید از شما یک دنیا تشکر .

برای آشنائی بیشتر با کار های ادبی و هنری خانم صالحه وهاب واصل ، لطفاً روی لینک ذیل کلیک نماید .

http://waheb.persianblog.ir/

 

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *