آیا میدانستید؟ / چرا هرچه دعا میکنم، دعایم قبول نمیشود؟ (بخش دوم) — استاد احمد جاوید عارفی

 

 

 

استاد  احمد جاوید عارفی

 

در مورد ایوب علیه السلام که پیامبر بود و دعای پیامبران مستجاب است، دچار مریضی شد و مال و اهل و فرزندانش را از دست داد، و از خداوند گشایش میطلبید ولی پس از ۱۸ سال از آن مریضی نجات یافت و خداوند مال و اهل و فرزندانش را به او برگرداند، و نتیجه اش این بود که در این ابتلا و آزمایش پیروز شد و خداوند در مورد او می فرماید:

"وَاذْکُرْ عَبْدَنَا أَیُّوبَ إِذْ نَادَیٰ رَبَّهُ أَنِّی مَسَّنِیَ الشَّیْطَانُ بِنُصْبٍ وَعَذَابٍ ‌﴿41﴾ ارْکُضْ بِرِجْلِکَ هٰذَا مُغْتَسَلٌ بَارِدٌ وَشَرَابٌ ‌﴿42﴾ وَوَهَبْنَا لَهُ أَهْلَهُ وَمِثْلَهُم مَّعَهُمْ رَحْمَةً مِّنَّا وَذِکْرَیٰ لِأُولِی الْأَلْبَابِ ‌﴿43﴾ وَخُذْ بِیَدِکَ ضِغْثًا فَاضْرِب بِّهِ وَلَا تَحْنَثْ إِنَّا وَجَدْنَاهُ صَابِرًا نِّعْمَ الْعَبْدُ إِنَّهُ أَوَّابٌ ﴿44﴾

 

"و یاد کن‌ بنده‌ ما ایوب‌ را آن‌گاه‌ که‌ پروردگارش‌ را ندا داد که‌: شیطان‌ مرا به‌ رنجوری ‌و عذاب‌ مبتلا کرده‌ است" مراد از عذاب‌: بیماری‌ وی‌ است‌ و بجز این‌، خانواده‌ و مالش‌ نیز از بین‌ رفته‌ بود.

 

دلیل‌ این‌که‌ ایوب‌ درد و رنجوری‌ و مشکلاتش‌ را به‌شیطان‌ نسبت‌ داد، زیرا شر به خداوند نسبت داده نمیشود، و در حدیث صحیح امده:

 

 "و الشر لیس الیک" (شر به تو نسبت داده نمیشود).

 

در حدیث‌ شریف‌ آمده‌ است‌ که‌ رسول ‌‌خدا‌ صلی الله علیه و سلم فرمودند:

 

"بلای‌ نبی‌ خدا ایوب‌، هجده‌ سال‌ بر وی‌ طول‌ کشید تا بدانجا که‌ خویش‌ و بیگانه‌ او را ترک‌ کردند، جز دو مرد که‌ از مخصوص‌ترین‌ برادران‌ دینی‌اش‌ بودند و صبح‌ و شام‌ احوال‌ وی‌ را می‌پرسیدند. پس‌ روزی‌ یکی‌ از آن‌ دو تن‌ به‌ رفیقش‌ گفت‌: آیا می‌دانی‌ ؛ به‌ خدا سوگند که‌ ایوب‌ مرتکب‌ گناهی‌ شده‌ است‌ که‌ هیچ‌یک‌ از جهانیان‌ مرتکب‌ آن‌ نگردیده‌! رفیقش‌ پرسید: مگر او چه‌ گناهی‌ کرده‌ است‌؟ گفت‌:

 

آخر هجده‌ سال ‌است‌ که‌ خداوند بر وی‌ رحم‌ نکرده‌ که‌ این‌ رنجوری‌ و درد را از وی‌ بردارد!

 

پس‌ چون‌ آن‌ دو نزد ایوب‌ رفتند، آن‌ مرد شکیبایی‌ نکرد تا سخن‌ رفیقش‌ را به ‌او نگوید. ایوب‌ گفت‌:

 

من‌ از آنچه‌ تو می‌گویی‌ چیزی‌ نمی‌دانم‌، جز این‌که‌ خدای‌ عزوجل‌ می‌داند (که‌ من‌ برای‌ او چنان‌ خاشع‌ و مطیع‌ بودم) که‌ وقتی‌ از نزد دو تن‌ که‌ باهم‌ کشمکش‌ می‌کردند، می‌گذشتم‌ و هر دو نام‌ خداوند را می‌بردند،به‌ خانه‌ام‌ بازگشته‌ و از جای‌ آنها کفاره‌ می‌دادم‌، از آنجا که‌ دوست‌ نداشتم‌ نام‌ خداوند جز در حق‌ یاد شود.

 

سپس‌ رسول‌اکرم‌ص افزودند:

 

چنان‌ بود که‌ایوب‌ در آن‌ بیماری‌ خویش‌ به‌ قضای‌ حاجت‌ می‌رفت‌ و چون‌ از قضای ‌حاجت‌ فارغ‌ می‌گشت‌، زنش‌ دست‌ وی‌ را گرفته‌ او را به‌ خانه‌ می‌آورد.

 

روزی ‌ایوب‌ در حاجت‌ خویش‌ دیر ماند و زنش‌ را فرانخواند که‌ وی‌ را برگرداند زیرا در این‌ هنگام‌ بود که‌ خداوندأ بر او وحی‌ فرستاد که‌:

 

(پایت‌ را به‌ زمین‌ بزن‌، اینک‌ این‌ شستن‌ گاهی‌ است‌ سرد و نوشیدنی) "آیه‌ بعد"

 

و چون‌ زنش‌ از دیرکردن وی‌ نگران‌ شد ، رفت‌ تا بنگرد که‌ چرا دیر کرده‌ است‌، بناگاه‌ دید که‌ ایوب‌ درحالی‌ به‌سوی‌ او می‌آید که‌ خدای‌ عزوجل‌ رنج‌ و درد و علت‌ همه‌ را از تن‌ وی ‌برطرف‌ ساخته‌ و او بر نیکوترین‌ صورت‌ خویش‌ است‌.

 

پس‌ چون‌ زنش‌ او را دید (نشناختش) و گفت‌: هان‌! خداوندأ به‌ تو برکت‌ دهد، آیا نبی‌ خدا ـ این‌ رنجو رمبتلا ـ را دیده‌ای‌،

 

سوگند به‌ خدای‌ توانا که‌ من‌ مردی‌ را مانند تو شبیه‌تر به‌ وی ‌ندیده‌ام‌، هنگامی‌ که‌ سالم‌ بود!

 

ایوب‌ گفت‌: بدان‌ که‌ من‌ خود، همان‌ ایوب ‌هستم‌. ایوب‌ دو ظرف‌ داشت‌:

 

ظرفی‌ برای‌ گندم‌ و ظرفی‌ برای‌ جو.

 

پس ‌خداوند دو ابر را فرستاد، یکی‌ از آنها بر سر ظرف‌ گندم‌ آمد و در آن‌ طلا ریخت‌ و از آن‌ لبریزش‌ کرد و ابر دیگر در ظرف‌ جو طلا ریخت‌ و آن‌ را از طلا لبریز ساخت‌".

 

پس‌ به‌ ایوب‌ گفتیم‌: "پایت‌ را به‌ زمین‌ بزن‌. اینک‌ این‌ شستن‌ گاهی‌ است ‌سرد و نوشیدنی"

 

و ایوب‌ پایش‌ را بر زمین‌ زد پس‌ از زیر پایش‌ چشمه‌ئی‌ جوشیدن‌ گرفت‌ و او در آن‌ چشمه‌ غسل‌ کرد و صحیح‌ و سالم‌ از آن‌ بیرون ‌آمد.

 

سپس‌ چشمه‌ دیگری‌ فواره‌ زد و او از آن‌ آبی‌ سرد و گوارا نوشید.

 

این‌ امر دلیل‌ بر آن‌ است‌ که‌ مرض‌ وی‌ از امراض‌ جلدی‌ غیر ساری‌ بود و در عین‌ حال‌، مرضی‌ نفرت‌بار نبود.

 

"و خانواده‌اش‌ را به‌ او بخشیدیم" به‌ قولی‌:

 

خدای‌ عزوجل‌ بعد از آن‌که‌ آنها را میرانده‌ بود، مجدداً زنده‌ شان‌ گردانید. به‌قولی‌ دیگر:

 

خدای‌ عزوجل‌ آنها را پس ‌از پراکنده‌ساختنشان‌، دیگرباره‌ جمع‌ کرد "و مانند آنان‌ را" نیز "همراه‌ آنها" به‌ او بخشیدیم‌.

 

چنین‌ بود که‌ حق‌ تعالی‌ بر شمار خانواده‌ ایوب‌ افزود و بعد از پیروزی‌ وی‌ در آن‌ ابتلا، آنان‌ دوچند تعدادی‌ شدند که‌ قبل‌ از ابتلای‌ وی‌ بودند.

 

آری‌! به‌ ایوب‌ این‌ چنین‌ لطف‌ کردیم‌:

 

"از سر رحمتی‌ از نزد خویش‌ و تا پندی‌ برای ‌خردمندان‌ باشد" که‌ در سختی‌ها و ابتلاها به‌ خدا پناه‌ برند و از او انتظار فرج‌ وگشایش‌ را داشته‌ باشند.

 

سپس‌ خداوند ایوب‌ را مورد ستایش‌ قرار داده‌ و می‌فرماید: "ما او را شکیبا یافتیم" بر بلایی‌ که‌ بدان‌ مبتلایش‌ کرده‌ بودیم‌ زیرا او به‌ آفتی‌ بزرگ‌ در جسمش‌ و به‌ از بین ‌رفتن‌ مال‌ و خانواده‌ و فرزندانش‌ آزموده‌ شد اما صبر کرد،

 

چندان‌که‌ برای‌ همیشه‌ به‌ صبر وی‌ مثل‌ زده‌ می‌شود "چه‌ نیکو بنده‌ای" بود ایوب‌!

 

"به‌ راستی‌ او اواب‌ بود" یعنی‌: او با استغفار و توبه‌، به‌سوی‌ خداوند بسیار بازگشت‌ می‌کرد.

 

ادامه دارد

 

 

 

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *