بخشی ازشباهت ها بین جناب کرزی و نورالمالکی
(افغانستان – عراق)
دوکتور صلاح الدین سعیدي – سعیدافغاني
آًقای نورالمالکی و جناب حامد کرزی و گروپ مربوط شان هردو به اساس برداشت های تحلیل ګران به صورت عمده کسانی اند که به کمک و پشتیبانی مستقیم ایالات متحدﮤ امریکا درین دوکشور به قدرت رسیده اند و بقای شان نیز درادامــﮥ این مساعدت های سیاسي، اقتصادی و نظامی دیده میشود.
اګر نظام وحلقات ایجاد شدﮤ شان درمجموع بنابر عوامل مختلف کاملا سقوط نه کنند، تصورمیشود که با درنظرداشت امکانات وسیع مالی، سیاسی ، نظامی وساختار های حاکم مافیایی که درین بیشتر از ده سال این افراد داشتند درین مرحله نیز با عدم مداخلــﮥ جامعــﮥ جهانی ودررأس سازمان ملل متحد اینها خواهند توانست با بکار ګیری این وسایل برای دوره های بعدی نیز فرصت های خوب عصر را به هدر داده و به نحوی درقدرت باقی بمانند.
عراق صدام حسین به کمک ووساطت مستقیم آقای رامسفلد وزیر دفاع زمان ریاست جمهوری آقای جورج بوش وقبل از اجرای وظیفه بحیث وزیر دفاع، مانند نمایندﮤ فوق العادﮤ امریکا درشرقمیانه و عراق توانست صدام حسین را با تمویل اسلحه وامکانات دیګر مدت بیش از هشت برعلیه رژیم خمیني درایران با جنګ رویاروی مساعدت قوی نموده، تشویق نماید. در جنګ بې نتیجه ایکه هزار ها هزار افغان نیز به نفع ایران و اندیشه های مذهبی آن جنګیدند و جان های شیرین خویش را باز هم با بازی کردن هیزم وچوب سوخت قربانی کردند، زخمی شدند، جان باختند و به ماتم نشستند.
بلاخره همین آقای رامسفلد وزیردفاع وقت امریکا تلاش سرنګوني صدام حسین را رهبری میکند. صدام سرنګون و اعدام میشود و به تدریج و درحال حاضر نورالمالکی دربخش رسمی واعظم از عراق به اصطلاح بازیګر اصلی حاکمیت جلوه میکند.
مالکی از لحاظ سیاسی، اقتصادي و نظامی متکی به امریکا و متحدین بوده و از لحاظ مذهبي شیعه ودرحال حاضر عراق عملا خلاف خواست امریکا ومتحدینش تحت رهبری و زعامت ایران امروزی درسیر حرکت است.
تلاش های امریکا برای تقویت همان بخش اهل تشیع درعراق که با خط خمینی و طرز دیده شیعه حاکم درایران امروز درتضاد قرار دارد، نتایج مثبت و مثمر نداد.
به این ترتیب مصارف میلیونهای دالر مالیه دهنده ګان امریکا و جامعــﮥ جهانی درعراق دارد به جهت به مصرف رسید که نتیجــﮥ مطلوب را در بر نه خواهد داشت و عملا ایران بربخش عمدﮤ اوضاع عراق و آیندﮤ آن مسلط و بخش دیګر عراق یعنی کردستان مانند دولت مستقل درحال ظهور است.
به این ترتیب سیاسیت جورج ډبلیو بوش درین بخش نتایج معکوس داشته و چنانچه ګفته آمدیم عراق درزانو های ایران وحکام آن درمیلغزد.
ازجانب دیګر دراذهان مردم جهان، مشروعیت سیاسي نورالمالکی مانند شخص بې کفایت و مسلط شده بر سر مردم عراق از خارج و از جانب امریکا مطرح است و وی شخصا از ین ناحیه متأثر به نظر میخورد واین را قرار تمام شواهد مالکی نیز احساس کرده ومیکند. درنتیجــﮥ این حالت آقای نورالمالکی تلاش دارد که برای مردم عراق و جهان نشان دهد که وی شخص زعیم اصلی و دارای قوت و توانایی رهبری است. همین حالا وزیردفاع و وزیرداخله درکابینــﮥ عراق وجود ندارند و جناب مالکی نشان میدهد که وی ګردانندﮤ اصلی همه چیز به شمول این مقام های مهم دولتي درعراق است.
اما عملا بخش های شمال عراق (مناطق کردستان – کرکوک و ….) از حاکمیت نورالمالکی خارج و آنها مدتهاست که حتی قانون اساسی خویش را دارند و تماس های اخیر زعامت کردستان با همسایه ها از جمله ترکیه وسیع، مستقیم ومستقل انکشافات جدید با خود دارد.
عراق (مالکی) دربیشتر از یک دهــﮥ اخیر صرف به سلاح خفیفه مجهز شده و نیرو های هوایی ندارد. کشور ترکیه درتمام مناطق عراق از طریق هوا و دربخش از مناطق در زمین عبور مرور، دخول و خروج بدون مانع دارد. کسې وتوان از جانب عراقی وجود ندارد که ترکیه را متوقف سازد. متحدین خارجی آقای نور المالکی نیز دربرابر تجاوزات ترکیه (درحالت ما تجاوزات پاکستان برمناطق مختلف ولایات شرقی افغانستان) بې تفاوت اند و کدام اقدام نمی کنند.
آقای نور المالکی درتلاش بدست آوردن نیرو های هوای و دیګر سلاح مورد ضرورت به روسیه و دیګر مراجع و کشور های جهان تلاش های دارد و به این ترتیب وی را درحالت قرار میدهد که متحد و بوجود آوردندﮤ وی (حکومت امریکا) را متأثر و یا عملا مالکی درموضع ایران و روسیه قرار میګیرد و این انکشاف را امریکا ومتحدینش پذیرفته نخواهد توانست.
دیده میشود وضع مشابه وضع اقتصادی امنیتی صدراعظم وقت افغانستان مرحوم داود خان به پیش آمده. درآن وقت که مرحوم داود خان وملت ما با پاکستان برسرخط نام نهاد « ډیورند لاین» مناقشات داغ داشت و این داعیــﮥ برحق را جدي مطرح میکرد، امکانات نظامی و اقتصادی مرحوم داود خان وکشور ما بس محدود بود، لذا به رئیس جمهور وقت امریکا و حکومت امریکا برای بدست آورد ن سلاح و مهمات پیشنهادات داشت و حتی لست مکمل مهمات را که به آن ضرورت داشت به جانب امریکایی درمیان ګذاشت. حکومت وقت ایالات متحدﮤ امریکا نه تنها که به جانب افغانی این سلاح و مهمات را نداد بلکه آنرا با جانب پاکستانی نیز مطرح ودرمیان ګذاشت. جانب افغانی (محمد داود خان) مجبور شد به شوروی وقت مراجعه کرد و درنتیجه افغانستان به تدریج و یکجانبه وابسته به شوروی وقت شد که نتایج و انکشافات بعدی اوضاع کشور را با حضور نظامی شوروی وقت درافغانستان درسالهای هشتاد قرن ګذشته و شکست دوبارﮤ آن با تراژیدی های مردم افغانستان راتقریبا همه بخاطر داریم.
درعراق امروز به تفرقه های قومی و مذهبی به اندازﮤ کافی دامن زده شده و هزار ها هزار انسان درین راه به شهادت رسیده اند و این پروسه و تراژیدی ادامه دارد.
درافغانستان نیز به تفرقه های منحط قومی و سمتی دامن زده شده، سیاست کدری حاکمیت به این پروســﮥ منفی و جانکاه کاملا مساعدت نموده آنرا تشویق و زنده ساخته. تجارت به خون و اشک مردم دامن زده شده، خردوانان و خرسواران دیروز، کادیلاک سواران و سوار کاران موتر های زره دار وضدمرمی و ماهیچه خوران امروز ( جناب محقق دراظهارات خویش با تلویزیون آریانا – چهار ماه قبل) شده اند، انترناسیونالیستان دیروز که از طبقات و مبارزات طبقاتی و پرولتاریاجهان متحد شوید!، صحبت ومبارزه داشتند و کار میکردند به این بازی های منحط قومی و سمتی نزول کرده اند و آګاهانه و ناآګاهانه درموضع ضد افغانی قرار ګرفته اند. تعجب و تأسف حالت است که آنهای که از اخوت اسلامی و افغانی و انساني صحبت داشتند و مدعی بودند ویا هستند نیز درین لجنزار ها ، جفا کاری ها آګاهانه و ناآګانه خمیده و افتاده اند و زمینه را به کهنه کاران که شعار شان: تفرقه بانداز و حکومت کن، جانانه ، مهیا و عملا درخدمت شرارت قرار ګرفته اند.
درعراق که اکثریت شیعه اند و اقلیت سني و به صورت عمده درزمان حاکمیت صدام حسین درقدرت سیاسی سنی ها وافراد وابسته به صدام حسین قرار داشتند، و حال اقای مالکی شیعه و درموارد سنی هامورد پیګرد قرار میګیرند، حالت موجب اصطکاکات شده و این پروسه تفرقه به نحوی ادامه دارد که اوضاع را به نفع ایران امروزی جهت داده شده و چهره های سني مذهب حتی درحاکمیت آقای نورالمالکی یکی پې دیګر به مشاکل شدید مواجه میشوند واز حاکمیت دست نشانده نیز رانده شده میشوند.
سه سال قبل پیامی را آقای نورالمالکی از طریق مطبوعات به نیرو های نظامی و حاکمیت انګلیس علنا ابلاغ کرد که ګویندهء این بود که : اګر انګلیس ها نمی خواهند درکشور عراق به نفع حاکمیت عراقی حصه داشته باشند، میتوانند از عراق خارج شوند که جای آن توسط نیروهای دیګر وبه ګمان اغلب امریکایان پُرخواهد شد….. همان پیام و افاده های کمي سهل تر را درهمان وقت دو سه روز بعد درافغانستان جناب سپنتا وزیر خارجــﮥ وقت افغانستان به نیرو های انګلیسی درافغانستان ابلاغ کردند. درآن زمان عــدﮤ جناب سپنتا را قهرمان خطاب کردند درحالیکه اګر به اظهارات همان وقت آقای نور المالکی و جناب سپنتا وزیرخارجــﮥ وقت افغانستان توجه نموده واظهارات را مقایسه کرد، به صورت واضح نتیجه ګیری خواهید کرد که این پيام ومشی به همان صادره ووارده عادی ادارات ما میماند که متذکر میشدند و افاده میکردند : «نقل مطابق اصل است کاپي به شعبـﮥ اجرائیه فرستاده شد». یعنی منطقاً و قابل درک که مرجع صادر کنندﮤ اصل مشی واین موضع ازیک جای و یک مرجع بوده میتواند.
درچنین شرایط با توجه به ګذشته و حال عراق و افغانستان (آقای نورالمالکی و جناب حامد کرزی) در رابطه به ګذشته و حال عراق مبنی بر دامن زدن به تفرقه های قومی، لساني، منطقوی، ضعف اداره و رهبري، غیر مشروع بودن درموارد زیاد، عدم مجهزبودن عراق و افغانستان به سلاح قوي، عدم تجهیز عراق وافغانستان به نیرو های هوایی، التفاف نموده خاص نیرو های جهانی وامریکا به تمایلات و خواست ترکیه وپاکستان و عملا انکشافات وتمایلات آقای نورالمالکی به روسیه برای بدست آورد سلاح موردنظرش، وعملا تحت تسلط قرار ګرفتن عراق توسط ایران و یا بخش های آن درتحت تأثیر ترکیه (درحالت ما پاکستان و ایران)، عملا تجزيــﮥ عراق و دهها مطالب دیګر ما را به یافتن شباهت ها، و مشکلات مشابه جناب حامد کرزی و جناب نورالمالکی ( افغانستان و عراق) میرساند که سرنوشت هردوی آن به اساس این شباهت های هنوز درستاره ها است و مشترکات به اثر سیاسیت مشابه امریکا و متحدین درعراق و افغانستان دارند. اینکه کدام یک ازاینها دراین ګیرو دار منافع و مصالح این و آن سر به سلامت خواهند برد ویانه برای ملت آنقدر مهم نخواهدبود اما اینکه ملت ها قربانی اصلی بودند و هستند و عاقبت کار چه خواهد شدو اینکه رسالت ما درین راستا چیست؟ مطالب اند جدا قابل دقت و تعمق.
عمق و بُعد مطالب چنین است که جهان ما خاصتاُ در دهــــﮥ اخیر شاهـد حوادث بوده که درآن نقش حکومت ایالات متحدﮤ امریکا را بحیث بازیګر یکه تاز جداُمتبارز و درسطح جهانی بی حد فعال است. نقش حاکمیت ادارﮤ آقای جورج بوش درین راستا آنقدر وسیع و دارای جوانب وسیع بود که درموارد پُـل های عقبی سقوط داده شده بود و جانشین بعدي آن (جلالتمآب براک اوباما) مجبور به دنبال کردن همان اقدامات و برنامه های شد که ادارﮤ بـوش – چـینی آنرا آغاز کرده بودند.
این پروسه ادامه دارد و درین راستا تراژیدی مردم ما درقطار اول قربانیان و بازیګران جنګ های نیابتی و چوب سوخت آن قرار ګرفته اند.
درین ګیرو دار ها خطرات صلح جهانی شدت میګیرد، تقابل تمدن ها، خسارات بزرګ انسانی، نتایح وعواقب بس عظیم المناک با خود داشت که درموارد زیادی باز هم ملت ما قربانی داده و این حالت تراژیدی مردم ما ومردم بی ګناه جهان ادامه دارد.
مسلم این است که درطراحی و اجرای حملات جنایت کارانــﮥ ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ م بر برجها درنیویارک و انفجارات طیارات ملکی همان وقت درامریکا نه افغانها فزیکی و نه از لحاظ طراحی ویا اجراء کننده، نقش داشتند. اما متصل آن درظرف چند روز برافغانستان حمله میشود و تقریبا هفت سال تمام جنګ انتقام جویانه تحت نام مبارزه علیه تروریزم درقریه و محلات افغانستان براه انداخته میشود.
تعجب آور این است که درحمله بر افغانستان بعد از یازدﮤ سپتامبر ۲۰۰۱ چند روز کفایت کردتا تصمیم ګرفته و حمله صورت ګیرد اما درحمله وازبین بردن لانه ها و عاملین اصلی این همه جنایات یعنی پاکستان سازمان های استخباراتی اینکه بیشتر از یاده سال است با احتیاط تمام عمل میکنندو برعلاوﮤ موجودیت تمام شواهد برای پاکستان وجنرالان آن جزیه پرداخته میشود. به این ترتیب لبــﮥ تیز تیغ – کور قهر شده به صورت دوامدار به قُراء و قصبات ما متوجه است و ملت افغان به دهها تجاوز و تخلف مواجه میباشد.
درادامــﮥ این حالت افغانستان باز هم به میدان جنګ و زور آزمايي دیګران مبدل شده، زعامت بوجود نیامد که از این ملت دفاع کند، این ملت را رهبری سالم ساخته و درکشور خویش حاکم سرنوشت خویش بسازد و از دیموکراسی و انستیتوت های آن به صورت وقیحانه سوء استفاده میشود و مردم ما قربانی میدهند و تراژیدی ملت ادامه دارد.
بر سر ملت حاکمیت تحمیل میشود که نه توانایی مسلکی اجرای امور را دارند و نه هم مشروعیت سیاسي دارند.
با پیش کردن تلګرافی و مختصر بعضی شباهت ها، تفاوت و مشکلات کشور عراق و افغانستان (جناب حامد کرزی و نورالمالکی) خواستم، بیشتر برآقای مالکی و عراق متمرکز شوم تا توانسته باشیم به عمق و بُعد مسایل توجه هموطنان را جلب کنیم که ما درکدام آتش میسوزیم و چه وقت با درایت، فهم لازم، باحوصله مندي، تفکر دراعماق مسایل، تفاهم و تدبر نیک، موضع و جایګاه خویش را یافته و ادای رسالت خیر ونجات دهنده کنیم.
تفنګ دیګران را از شانه پایین کرده بجای برادر کشی، بمب ګذاری و انتحاری و قتل انسانهای بی ګناه، مکتب و معلم آن، کتاب و سرک آن، یکدیګر را درآغوش کشیده ، ملت، مرد و وطن خویش را نجات دهیم.
مسلم این است که دربیشتر از ده سال کشور ما فرصت های طلایی عصر، امکانات وسیع مالی را به هدر دادو تراژیدی های بزرګ را ملت ما متحمل ګردید.
نمی خواهیم درسه کتګوری انسانها (۱/منفی ګرا – پسیمست،۲/ خوشبین – اوپتیمست،۳/ واقعیت ګرا – رئالیست ) از جملــﮥ اولی باشم وبیشتر علاقه وتلاش داریم تا درجملـﮥ خوشبین و رئالیست قرار داشته باشیم و عوض دیدن جانب خالی ګیلاس، جانب پُر ګیلاس را دید و امید وار کننده بحث را به پیش برد. اما باید بیشتر رئالست بود. به همین علت هم معترف ایم که افغانستان دیګر درآن حالت بیش از ده سال قبل قرار ندارد . اما درمقایسه به مصارف، وقت و فرصت های طلایی عصر، درمقابله و مقایسه به دست آوردها حالت دست آوردی غدودی از ګاو میماند و مردم ما باوجود اینکه سخت قربانی دادند تا حال روز خوب ندیده اند و بازهم این تراژیدي ادامه دارد. عوامل آن خارجی نیز خواهد بود اما فکتور داخلی و کارکرد های افراد بې کفایت، چالاک و مضرافغانی درین راستا قابل بخشش نیست.
تراژیدي درمردم ما درده یازده سال ګذشته آغاز نه شده، ګذشته های بیشتر دارد اما توقع مردم ما ازین ده سال اخیر و با فرصت های طلایی عصر بیشتر بود و اګر بهتر عمل میشد نتایج آن به صورت قطع صدها مرتبه بهتر میبود.
درین راستا وضع کشور ومردم ما بس حساس است و. وضع درموارد معینی به لبــﮥ پرتګاه رسیده و مسأله هست وبود مطرح است، ما اصلاوقت برای ضایع کردن نداریم. فرصت های خوب از دست رفت و این حالت ادامه دارد.
برماست با شناخت و اعتراف به ناکامی، مشکلات، شناخت دقیق از وضع و عوامل آن متوجه رسالت خویش شده و این کشتي درحال غرق شدن را به کشتي نجات مبدل سازیم. نقش خود را در آنچه میګذرد نباید فراموش کرد. پایان