چه کسانی در عقب اهانت کنندگان به اسلام قرار دارند ؟
نوشتۀ حميد
درین روز گار ما شاهد واقعاتی هستیم که محور آن اهانت به اسلام ، مسلمانان و پیامبر گرامی آن حضرت محمد ص میباشد .
یقینا که هیچ چیزی در دنیا از گزند هجوم در امان نیست هرچیزی بنا بر ملاحظاتی و عواملی زیر شلاق تهاجم قرار میگیرد: انسان و حیوان، بحر و بر، زمین و فضاء، فکر و اندیشه ، طبیعت و صنعت و… و اگر ما را عقیده بر این باشد که در هرچیز و هر عملی قواعد و ضوابطی وجود دارد پس در قضیه هجوم و حمله بر دیگران نیز قواعد و اساساتی است که باید آنرا هنگام هجوم و حمله بر دیگران مراعات کرد، شاید یکی از مثال های روشن آن در سطح کل دنیا که اقلا بصورت کتبی و روی کاغذ از طرف تمام کشورهای دنیا پذیرفته شده است همانا قوانین جنگ است که مهاجمین و جنگجویان باید در هنگام جنگ و ستیز آنرا مراعات کنند.
در بعضی حالات هجوم ( برهرچه باشد) بنا بر معیار هایی است که مهاجم در آن از اساسات شائسته و معقول کار میگیرد اما در حالاتی هم کاملا این هجوم غیر اخلاقی و بدور از هرنوع قواعدی است که بایست آنرا مراعات نمود که مثالهای آنرا در تهاجم های فیزیکی و عینی خیلی بوفرت میتوان یافت .
در کنار هجمات فیزیکی هجوم ذهنی وفکری یا هجوم و حمله بر عقیده، رسم و عادات و اندیشه دیگران نیز وجود دارد که باید تابع مقرارات و قواعدی باشد که در ظاهر چنین قواعدی مطرح هم است ولی عمل به آن چیزی است که بندرت صورت میگیرد.
در طول تاریخ اسلام اگر تاریخ آنرا مطالعه نماییم بمشاهده میرسد که اسلام هم چون هر پدیده دیگری مورد هجوم قرار گرفته و یا هجوم نموده است. درین میان چیزی که خیلی روشن و واضح است اینست که اسلام بصفت یک دین و عقیده ایکه پیروانش باید به تعالیم آن پابند بوده، پیروانش را همیشه بمراعات نمودن قواعد هجوم که زیر شرایط خاصی صورت میگرفت توصیه نموده و عملی نمودن آنرا ازجمله وجایب و حتمیات میدانست، توصیه پیامبر اسلام حضرت محمد ص به لشکر مسلمانان قبل از هر جنگ که : به طفل، زن، سالخوردگان، شخصیت های دینی ، مظاهر زندگی مردم، حتی جنگجوی دشمن که درحال فرار وگریز است، نباید اذیتی رساند، چنانچه به اسیر دشمن باید معامله کاملا انسانی و یا بتعبیری که پیامبر بزرگوار از اسیران یاد کرده معامله برادرانه کرد چنانچه میفرماید:" براداران شما زیر دستان شما یند! پس بخورانید برایشان از آنچه میخورید، بپوشانید ایشانرا از آنچه میپوشید، و کار بلند تر از طاقت و قدرتشان را از ایشان نخواهید و اگر کار ثقیلی بود خود شما هم با ایشان همکار شوید".
در پهلوی این، همین پیامبر گرامی از بستن دروغ بدیگران و دشمنان اسلام هم با شدت ممانعت میکند و اجازه نمیدهد که حتی بر دشمن هم دروغ و تهمت بست بخاطر کسب منافع مادی ویا معنوی و تقویت صفوف داخلی و یا بدنام کردن دشمن. آیت قرانی که میفرماید: " ولایجرمنکم شنئان قوم علی ان لا تعدلوا. اعدلوا هو اقرب للتقوی" به مفهوم اینکه : شما را به جرم و گناه نکشاند دشمنی تان با قومی با زیر پا قرار دادن انصاف و عدالت. عدالت و انصاف کنید ، چون این راهی است به سوی پرهیز گاری و تقوا. گواه این ادعا میتواند شود.
البته شکی نیست که در میان مسلمانان، مسلمانانی بودند و هستند که ازین دساتیر سرپیچی نموده کار های خلافی را انجام داده اند که مسئولیت آنرا نمیتوان بر دوش اسلام و عقیده گذاشت بلکه خود اشخاص مسئول بوده و عقیده اسلامی اولین جهتی است که بر علیه اینگونه اشخاص جبهه میگیرد و به این باکی ندارد که اینها منسوب به اسلام اند. و اگر بخواهیم مثال ساده و روشنی را ذکر کنیم میتوان از نوشته و ثبت نمودن اعمال زشت عده ازمسلمانان توسط شخصیت های بزرگ اسلامی یاد کرد که ایشان با ذکر قباحت چنین اعمالی آنرا ثبت تاریخ کردند بدون اینکه مسئله همدینی یا دیگر مؤثراتی را که سبب جانبداری از ظالم میشود مد نظر قرار دهند بلکه ایشان حق و حقیقت را بلندتر و والا تر قراردادند مثلا طبری ، ابن کثیر و دیگران که از جمله مشاهیر و برجستگان اسلام بودند هرگز در ثبت وقایع و حوادث از جانبداری های ظالمانه پیروی نکرده با امانتی که روح عقیده اسلامی را تشکیل میدهد نکات مثبت و منفی را ذکر کرده اند.
وامروز هم میبینیم که عده از مسلمانان هستند که قبل از دیگران عمل زشتی را که از جانب عده از مسلمانها رخ میدهد میکوبند و رسوا میدارند.
ولی در مقابل میبینیم عده یی هستند که روی عوامل خاص خودشان، بالای همین دینی که پیروانش را به اخلاق و رفتار شایسته در مقابل خودی و غیرخودی امر مینماید هجومی میکنند که در آن هیچنوع قاعده و اصلی را مد نظر نگرفته از بهتان و افتراء گرفته تا برخ کشیدن کار کرد های خاص فردي افراد و یا گروه و طائفه یی برای کوبیدن اسلام کار میگیرند. اینان هرگز از جوانب نیک در مجتمع اسلامی و افراد مسلمان یادی نمیکنند، اینها با چنان لهجه و حالتی به حمله خود دوام میدهند که گویی هیچ جنبه مثبتی در اسلام دیده نشده است ! اینجاست که انسان پی میبرد که نقد اینها از اسلام و مسلمانان نه بخاطر توضیح قضیه بلکه فقط برای بدنام ساختن این دین و آیین است و بس. در حالیکه توسط چهره های شناخته شده در همین غرب از مزایا و محاسن این دین که دینشان هم نبود خیلی ها تذکرداده شده است.
درینجا این افراد از قبل یک هدف مشخص را برای شان مشخص کرده اند که همانا کوبیدن اسلام است ولو بهر طریقه و شکلی که باشد. اینان هرگز در پی اظهار حقایق و برملاساختن ناشناخته ها نیستند بلکه میکوشند خیلی از مسایل روشن و واضح را تغییر مفهوم دهند، متن ها و نصوص خاص را به شکل عام بدیگران نشان دهند. عمل افراد را مربوط به زیر بنای دین میدانند. خلاصه هر کاری که از دست شان بدر آید از آن دریغ نمیدارند چون عقده های زشت شانرا که دارند باید از راه هجوم به اسلام ذوب نمایند. عقده هایی که از سرعت انتشار اسلام با وجود اینهمه موانعی که سر راهش میگذارند، شکست های جبران ناپذیری که توسط مسلمانان دیده اند، عقده ثبات مسلمانان در برابر اینهمه توطئه هایی که برعلیه آن براه افتیده و انجام شده ، تا عقده شهرت طلبی و رسیدن بمالی و جاهی و عقده های متفاوت دیگری که صاحبان آنرا وادار بچنین کارهایی میکند در پهلوی اینکه عده از اینان مستقیم و یا غیر مستقیم خودرا در خدمت ارگانهای ضد اسلامی قرار میدهند .
این افراد چنان باشرارت بر اسلام هجوم آورده و اسلام را با تمام آنچه از زشتی ها که در ذهنشان پیدا میشد توصیف میکنند که دربساموارد حتی برای خیلی ازهمکیشان و همنظرانشان نیز قابل هضم نیست و چه بسا که نتیجه منفی برای خودشان هم بار آورده زیرا عده کنجکاو و جستجو گر را واداشته است تا اسلام را از منابع آن و بدون پیش داوری ها مورد مطالعه قرار دهند که بلآخره گرویده این دین و ایین گردیده مسلمان میشوند.
درین جا چیزی که جالب است و از نظر خیلی ها مخفی باقی میماند نقش عده یی از کسانی است که در فامیل و محیط اسلامی تولدشده اند ولی روی عقده های مختلفی در عقب این حملات و هجمات قرار داشته برای افرادی که میدانند آنها هم پر از عقده های زشت ضد اسلامی اند با بافتن انواع تهمت و تحریف حقایق مواد خام تهیه کرده آنان را بمیدان میکشانند. ویا خود را بصفت یک مسلمان و اگاه از دین اسلامی معرفی کرده سپس بنام اینکه میخواهد حقایق را بگوید به اسلام هجوم میدارد. این افراد غالبا برای بدست آوردن شهرت وثروت و هم بخاطراهداف دیگری از قبیل پناهندگی در کشورهای غربی دست بچنین کاری میزنند ودر ینجا نیز از طرف جهت های خاصی مورد تشویق و ترغیب قرار گرفته استفاده اعظمی را از وجود این افراد برای حصول آنچه که خودشان مستقیما نمیتوانند انجام دهند میبرند و در جهان هم میگویند که اینها شاهدان واقعی ازمیان خودشان (مسلمانان ) است.
در میان این افراد نقش افرادی که قبلا در کشورهای خویش پیرو مکتب مارکسیزم بوده و بعد از شکست مارکسیزم که عامل عمده اش هم همان مبارزه مردم مسلمان درافغانستان برعلیه دست نشاندگان شان و بعدا مستقیما خود ابرقدرت شوروی بود جایگاه خاصی دارد. اینها با داشتن نام های اسلامی و تابعیت های کشورهای اسلامی در دیار غرب به یکی از وسایل زشت متوصل شده اند وآن اینکه خودرا از جمله هوا خواهان سینه چاک دیموکراسی بشیوهء غربی معرفی میدارند که همزمان با آن " بناء بگفته های شان" میخواهند از زشتی های اسلام هم مردم را نجات دهند!. این دیموکرات های امروزه هیچ برخ نمیارند که تا قبل از زوال کمپ کمونیزم بسرکردگی شوروی وقت ازجمله کسانی بودند که به اتهام طرفداری از همین دیموکراسی غربی هزاران هزار، بلکه میلیون ها انسان بیگناه را بدار زدند، تیر باران کردند و یا زنده زنده بزیر خاک فرستادند. اینها که داشتن مقداری ارز خارجی را نزد یکی ویا شنیدن رادیویی و یا هم قبول نکردن شوروی ( و در جاهایی هم چین مائویست ) را بصفت الگو، آمر و یا برادر بزرگ، سند وابستگی بهمین امپریالیزم غربی دانسته صاحبان چنین اتهام را خیلی انقلابی ! بدیار عدم میسپردند، اکنون خود در جستجوی دفتری و فردی اند که برایشان خودرا دیموکرات و لیبرال معرفی کنند و بهترین وسیله اثبات هم همان اکاذیب و تهمت هایی است که به اسلام میبندند ، وچه جالب که این افراد که تا دیروز انسان هارا جوقه جوقه بخاطر اینکه بخدا معتقدند نابود میکردند امروز در غرب آمده و بافریب میگویند که ما مسیحی میشویم و از اسلام دوری میجوییم. و انگاه از همین تخته بهرسوی خیز زده که ضربه زدن به اسلام قسمت بزرگ کاری شان را تشکیل میدهد. اینان در دعواهای خود برعلیه اسلام از بستن هرنوع تهمت دریغ نمیکنند، عادات و رسم و رواج های محلی شان را ولو که اسلام ضدیت روشنی هم با آن داشته باشد بنام مسائل اساسی اسلامی تعبیر میکنند، عمل منفی را که افرادی از مسلمانان در جامعه اسلامی انجام میدهند ناشی از تعالیم اسلام معرفی میکنند. خلاصه هرآنچه از بدی یافتند انرا به اسلام نسبت میدهند.
از جمله اینگونه افرادی که هیزم بزیر دیگ عقده های کسانی که در غرب دشمنی عمیقی با اسلام را با خود حمل میکنند میریزند یکی هم خانمی صومالیای الاصلی است بنام " ایان هرسی علی" که سالی چند قبل به هالند پناهنده شد و با گفتن دروغ های بزرگی خودرا در هالند بصفت پناهنده قبولاند. بعد از پناهندگی این خانم با تکیه بر خصومت اش با اسلام و گفتن اینکه اسلام دینی است که عامل سرکوب زنان بوده و خودش را هم مثالی میاورد که قربانی دساتیر اسلامی شده به این معنی که وی را روی دساتیر اسلامی در کوچکی ختنه نموده اند، و یا اینکه بازهم مطابق به سنن اسلامی بدون رغبتش ویرا جبرا بنکاح مردی در آورده اند توانست خیلی زود از طریق مصاحبه ها و ظاهر شدن در پرده های تلویزیونها به شهرت و مقام عضویت در پارلمان از جانب حزبی دست راستی برسد. مردم در اینجا که از اسلام چیزهایی مغشوشی را شنیده اند هرگز بخود زحمت ندادند که بفهمند مگر رسم ختنه زنان در اسلام است یا خیر؟ و یا اینکه در اسلام ازدواج بدون رضایت طرفین اصلا مجاز نیست ، از این خانم و قصه هایش استقبال کردند. تا اینکه دروغهایش افشا گردید که وی برضای خود ازدواج نموده بود، و از شوهرش در صومالیا فرار نکرده و اینکه نام اصلی اش رانیز مخفی کرده بود تا حقیقت وی را کشف نکنند، و رسوایی های دیگری از دروغهایش. اما این خانم بعوض اینکه مورد محاکمه و پیگرد قانونی قرار گیرد گروههایی وی را به امریکا دعوت کردند و اصلا قضیه دروغگویی اش را در آنجا مطرح هم نکردند.
این خانم در هالند هنگامیکه کارش اوج گرفته بود در همکاری با یک فیلمساز از درجه دوم بنام " تیو فان خوخ " اقدام به تهیه فیلمی در ضدیت با اسلام کرد که در نتیجه سبب ترور همکارش گردیده و قاتل هم بحبس ابدی محکوم گردید.
سؤالی که درینجا در ذهن خطور میکند اینست که اگر همه انسانها در برابر قانون برابر اند پس این خانم در مقابل آنهمه فریبی که به محققین داده بود چرا محاکمه نگردید؟ و آیا اگر کسی دیگری از مهاجرین بچنین عملی دست زند آیا باوی هم بهمین گونه سطحی معامله صورت میگیرد؟ یا اینکه وی را محاکمه کرده برایش جزا تعین میکنند. وآیا از چنین افراد دروغگویی امریکا چنین محترمانه پذیرایی میکند؟
از همین قماش زنی است دیگر بنام وفاء سلطان که حمله خیلی جنون آمیز بر اسلام را در امریکا براه انداخته است.
این خانم سوری الاصل یکی از مشوقین کارتونیست دنمارکی است که با کارتونهای ضد اسلامی خود خود را به شهرت رسانید. خانم وفاء سلطان به خاطر تایید این کارتونیست دنمارکی به دنمارک رفته و در پارلمان آنجا بطرفداری از عمل وی سخن رانی نمود.
این خانم که گاهی خودرا مسلمان و گاهی مسیحی و گاهی هم لائیک و بیدین معرفی میکند تنها دنبال یک چیز میدود وآنهم عیب در دین اسلام . در مورد این خانم چیزهای خیلی افشاء گردیده از جمله اینکه خود وی بعد از ورود به امریکا وابسته به یکی از شاخه های افراطی مسیحیت گردیده و چون عربی زبان و دارای نام عربی است لذا مورد استفاده گروه های افراطی انتی اسلام برعلیه اسلام در بین مسلمانان عرب زبان قرار گرفته است. در حالیکه از نگاه فامیلی مربوط به یکی از فرقه هایکه خودرا احیانا به اسلام و احیانا جدا از آن میدانند بوده که بنام فرقه علویه یاد میگردد و اکثرا در قسمت هایی از سوریه و ترکیه مقیم اند.
معقول نیست که در میان ادیان مختلفی که حتی بسنگ و چوب عبادت میکنند ویا اینکه خودرا تنها مخلوق نازدانه خداوندی دانسته و دیگر انسان ها را که از نژاد خودشان نیست بمثابه حیواناتی میدانند که بخاطر خدمت به ایشان آفریده شده اند، بیاید و تنها و تنها به اسلام هجوم داشته باشد. از فجایعی که در طول تاریخ توسط پیروان سایر ادیان رخ داده کاملا چشم بپوشد و تنها عمل مسلمانان را زیر میکروسکوب قراردهد و آنرا نقد کند ولوکه عمل مسلمانان با اسلام در ضدیت هم باشد بازهم آنرا ناشی از تعالیم دین اسلام بداند.
اینگونه افراد که خودرا در ظاهر غیر مذهبی هم جلوه میدهند و در دیار اسلامی هر آنچه را که به دین ربط دارد خودرا از آن جدا نگه میدارند اما در خارج از کشورهای اسلامی با افتخار به مراجع دینی رفته و از آنجا ضدیت شان را نه برعلیه هر آنچه دین است بلکه فقط بر علیه دین اسلام و در لفافهء از کلمات عام پسند اعلان میدارند.
در بسا جاها استناد به نصوصی میکنند که در موارد خاصی صادر شده اما اینان از آن نصوص حکم عام را میخواهند نشان دهند. ویا اینکه نصوص ( مثلا آیه قرانی یا حدیث نبوی) را از هم دیگر جدا کرده یک قسمت آنرا گرفته که مفهوم نص در ین حالت تغییر مینماید، سپس همین قسمت جدا شده از ماقبل و یا ما بعدش را بخاطر اهداف خود مورد استفاده قرار میدهند.
از شیوه های دیگری که معارضین با اسلام از آن استفاده میکنند، استفاده از خانم ها است که با بلند کردن دعوی مظلومیت زنان در اسلام خودرا بصفت شاهد برخاسته از متن زنان مسلمان که بعد از کسب دانش و علم توانسته زنجیر هایی ظلم اسلامی را بشکند عرض وجود میکنند. عده یی از این زنان که از خود چیزی ندارند توسط چندین قشر مردان دیکته گر و رهگشا بطرف شهرت پیچیده شده میباشند. برای هر صحبت و کلامش ولو بحد آخر غیر منطقی و جاهلانه هم باشد هورا و چک چک براه میندازند. در محافل بین المللی وی را بصفت قهرمانی معرفی میدارند.
از خصوصیات اینگونه افراد هم یکی اینست که بخاطر اینکه عده از عوام را اغواء کرده باشند در صحبت های ضد اسلامی شان در بین مسلمانان همیشه مگویند اسلام سیاسی در حالیکه در صحبت های خاص شان همه اسلام نزدشان مردود است.
این حق مسلم هر فرد است که هر دین و آئینی را که میپسندد اختیار کند ولی نه اینکه ادیان دیگری را تحقیر کند. چنانچه بجرم کارکرد افراد دیانتشان را نباید زیر حمله قرارداد.
در اینجا میخواهم به یکی دو نکته که به افرادی که خودرا مسلمان میدانند ارتباط میگیرد اشاره نمایم و آن اینکه تازمانیکه مسلمانان در قسمت تعلیم و تربیه دختران خویش نکوشند، و تا زمانیکه مسلمانان بنا بر مقتضیات غلط محیطی و اجتماعی حاکم، مانع اشتراک و حضور دختران و زنان خویش در فعالیت های سیاسی و اجتماعی گردند زنان دیگری به آسانی میتوانند که در صحنه حضور پیدا کرده و هر آنچه را بخواهند انجام میدهند. و بر هیچ عاقلی پوشیده نخواهد بود تاثیرگذاری حرکت و گفتار زنان در اجتماع.
همچنان هستند عده یی از مسلمانان که بصورت نا اگاهانه خدمت بدشمنان خود و دشمنی بدین خود از طریق عکس العمل های آنی و احساساتی و بدور از منطق و تعقل انجام میدهند که از آنجمله تخریب مؤسسات ، تهدید به قتل ، تا اقدام به قتل در عکس العمل به توهینی که بدینشان میشود، میباشد. شاید این افرادی که از اسلام کینه هایی بدل دارند هرگز به این شهرت نمیرسیدند اگر در مورد شان چنین عکس العمل هایی که بنظر من دور از تعقل است صورت نمیگرفت. در حقیقت این ماییم که آبرا به آسیاب آن دشمن کینه توز اسلام میریزیم و بجای اینکه ازمجرای منطق و عقل کار گیریم از مشت و بازوی خویش استفاده میکنیم که همیشه نتایج معکوس هم بار میآرد. بنظر من مقابله با منطق و فکر از طریق منطق و فکر باید صورت گیرد نه غیر آن.