نگاه اجمالی بر موافقتنامه تاریخی بن — عالم جوينده

 

نگاه اجمالی بر موافقتنامه تاریخی بن

 

عالم "جوینده"

 

آنگاه که درپی دو حادثه هولناک و بهم پیوسته نهم و یازدهم سپتمبر (2001) بحران کشور ما با بحران جهانی گره خورده ، سایر ملت های دنیا غم شریک ملت ما شدند و در سحر گاهی که اشعه های زرین خورشید فضائی مه آلود شهربن رادرنورمی نوردیدطومار جنگ تحمیلی (23 ) ساله در افغانستان نیز درهم پیچید وسنگ بنای  تحولی گذاشته می شد که برای اسلام آباد خوشایند نبود و به آن مضطربانه  نگاه میکرد و مردمان سایر کشورهای دنیا نیز ناباورانه به آن می نگریستند که ناگهان موافقنامه تاریخی بن در ماه قوس (1380) برابر دسمبر (2001) تحت نظارت و ضمانت سازمان ملل متحد و جامعه بین المللی از طرف شخصیت های مهم سیاسی و جناح های مختلف سیاسی افغانستان که خواهان اعاده صلح و آسایش درکشور بودند به امضاَ رسیده این پیش آمد عظیم ، مردم دنیا را شگفت زده و ملت افغانستان را که غرق در اندوه و ناامیدی بودند سرشار از شادی و امید ساخت .

این موافقتنامه منحیث یک سند مهم تاریخی از عظمت و جایگاه بلند در سیر تحولات سیاسی و نظامی تاریخ افغانستان برخوردار است که در گام نخست روند صلح آمیز تحول سیاسی و انتقال قدرت را در قبال افغانستان بدنبال داشت که  به مثابه نقطه عطفی در روند پرتلاطم تحولات سیاسی و نظامی افغانستان به شمار میرود که تاریخ این خطه باستانی این پیش آمد فوق العاده را که از تعقل سیاسی و روش اعتماد ملی منشاَ میگرفت هرگز به تکرار نه گرفته است . لیکن آنچه از همه مهمتر توجه ناظران اوضاع و تحلیل گران مسایل سیاسی منطقه را به خود معطوف ساخت به چگونگی موقف و میزان صداقت و پایداری نیروهای محوری یا همان بازماندگان جبهه مقاومت ملی به رهبری شهیداحمدشاه مسعود (رح) و چشم انداز تحولات سیاسی و اصلاحات اداری و ساختار نظام حکومتی در آتیه بود که می بایست در روشنی این موافقتنامه گام به گام تحقق پیدا میکرد . هم چنان تمکین و عدم تمکین کشورهای منطقه بخصوص کشورهای همسایه و در گام نخست اسلام آباد مورد توجه جدی قرارداشت که آیا در برابر حاکمیت ملی و استقرار حکومت مقتدر مرکزی و کمک به بازگشت صلح و ثبات در افغانستان چه واکنشی از خود بروز خواهند داد ؟

این ها از مسایل مهم و مورد بحث در محافل سیاسی ، مطبوعاتی و همینطور چالش های پایه ای در برابر تحقق مواد این موافقتنامه محسوب میگردید . که درهاله ای از بیم و امید به آن پرداخته می شد .

از دیگر پی آمد های مهم موافقتنامه (بن) این بود که نهادها و سازمان های بین المللی و حکومات کشورهای جهان از جمله ایالات متحده امریکا که اسلام آباد زیر چتر حمایت های بی دریغ مادی و معنوی آن کشور سیاست های ددمنشانه خودرا در افغانستان به منصه اجرا میگذاشت خود مستقیماً باحکومت مرکزی و تازه تاَسیس افغانستان وارد تعامل گردید متعاقباً چنان روابط و مناسبات دوجانبه افغانستان با اکثریت قریب به اتفاق کشورهای دنیا شکل گرفت که تاریخ روابط سیاسی افغانستان آنرا بخاطر ندارد .

سایر کشورهای همسایه که تحولات سیاسی و نظامی در افغانستان در اشرافیت آنان شکل میگرفت و به نحوی از انحاَ در امور افغانستان زیدخل بودند و منافع شان در قبال مساله افغانستان گاهی در تقابل و گاهی در تطابق هم قرار میگرفت نیز دروهله نخست  منفعلانه جریانات را دنبال میکردند .

اسلام آباد که ابتکار عمل سیاسی را در قبال مسَله افغانستان در میان کشورهای منطقه طی سالهای متمادی بدست گرفته بود . زیرکانه حادثه آفرینی میکرد و کشورهای جهان و منطقه را منفعلانه بدنبال خود می کشاند . بنابرآن اسلام آباد  این تحول عظیم سیاسی را که درپی شکست نظامی نیروهای ساخته و پرداخته خویش و قوت های چند ملیتی جنبش تروریستی القاعده به افغانستان اتفاق افتاد . شکست بزرگ برای خود در راستای جلوگیری از تحقق دکترین نظامی استراتیژیک جنرال ضیا رئیس جمهور وقت آن کشور تلقی کرد . چون تاَثیرگذاری این ابتکار عمل تاحدی بود که کشورهای غربی و بالاخص ایالات متحده امریکا و تعداد زیادی از کشورهای اسلامی ، افغانستان را از پشت عینک های دودی جنرالان دستگاه استخباراتی پاکستان نگاه میکردند و به شکل غیر واقعبینانهَ آن  ظاهراً از منافع خود در افغانستان گذشته بودند  و آن را (منافع خودرا) گره خورده در تحقیق منافع پاکستان تلقی می نمودند . و هیچ معامله ای بدون مشورت و یا در میانی اسلام آباد با افغانستان ، از دیدگاه آنان مقدور به نظر نمی رسید .

حتی ایران که خود یکی از مهمترین و قدرتمندترین کشورهای همسایه افغانستان به شمار می آید علی الرغم داشتن سیاست های ناهماهنگ و نامتوازن در قبال قضایای افغانستان کماکان از حکومت های رسمی و قانونی در افغانستان حمایت کرده است ، هیچگاه نتوانسته از جایگاه پراهمیت منطقه ای خود در جهت مهارساختن پاکستان که هر روز به منافع ایران در افغانستان و منطقه آسیب می زند ، استفاده کند . البته فهمیده نمی شود ، شاید اتخاذ چنین سیاستی در چارچوب مصالح و منافع ملی آن کشور مورد تاَئید می بود . چنانچه یکی از مسَولان عالیرتبه سابق ایران در وزارت امور خارجه ج . ا . ا گفته بود در روابط ما با افغانستان در حاشیه مناسبات ما با پاکستان قرار دارد .)) بناً در حاشیه تحولات پس از (11) سپتامبر (2001) و اجلاس (بن) ظاهراً فعال اما عملاً متفعل بود .

شایان ذکر است که عده افسران رده های مختلف ارتش پاکستان که بنابر داشتن اندیشه های افراط گرایانه به عضویت سازمان القاعده درآمده  بودند ، این شکست را یک شکست تاکتیکی ناگزیر و ناشی از اشتباهات مدیریتی می دانند . نه یک شکست ایدیولوژیکی . چون آنان در محوریت نظامی نیروهای که تعدادشان از ده ها هزار نفر تجاوز میکرد که روز به روز فزونی میگرفت ، در یک فرایند گسترده و عمیق طرح و تفکر ایجاد خلافت نوین اسلامی را به رهبری اسامه بن لادن و محوریت نظامی اسلام آباد به سر می پروراندند . که حوزه جغرافیائی آن از اقیانوس هند تا قفقاز و از سینکیانگ چین تا خلیج فارس را، احتوا میکرد ((لوران دینانتیه)) محقق فرانسوی در کتاب خویش تحت عنوان ( اسلام گرایی در آسیای مرکزی ) نوشته است (در حال حاضر دو جریان بزرگ در آسیای مرکزی وجود دارد . آنها نطق های انقلابی می کنند و می گویند  که خواهان استقرار یک خلیفه و حکومت اسلامی هستند .)

گرچه به عقیده نویسنده کتاب روابط آن چنانی داخلی با القاعده ندارند ولی روش این تفکر با خواست های که به آن اشاره کردیم هم خوانی و همگرائی مطلق دارد . و گفتنی است که چندین تن از چهره های معلوم الحال سران جهادی با این تفکر هم نوائی داشتند که تحقق آن را یک وجیبه دینی برای خود میدانستند و از آن در ذهن خویش پلینومی ساخته بودند که هرکدام منحیث یک عنصر در آن پلینوم جایگاه تعریف شده خودرا داشت . بررسی این همان فرمولی بود که درآن "مسعود" حذف شده بود و باید از سرراه برداشته می شد . این تفکرغلط  با وجود آنکه پایه های سست و متزلزل فرهنگی و تمدنی در شبه قاره هند داشت . باخود بزرگ بینی ای که برای ارتش مجهز به سلاح اتمی پاکستان و با تحت فرمان داشتن نیروهای داوطلب چند ملیتی و تروریستی القاعده ، و عناصر هویت باخته و طالبان بی خرد افغان دست داده بود فکر می کرند خلای نظامی استراتیژیک منطقه را که در پی شکست ارتش سرخ و اضمحلال امپراتوری شوروی بوجود آمده بود پر میکند . ارتش پاکستان لباس شیر به تن کرد اما چندی نپائید که ثابت شد لباسها از نوع شیر ماده بوده نه از شیر نر .

به هرحال اسلام آباد مداخلات خودرا بعد از یک مرحله توقف کوتاه مجدداً ساماندهی کرد در حالیکه می توانست با استفاده از فرصت جدید بدست آمده در سیاست های خویش بازنگری کند و شیوه جدیدی را در روند تحکیم مناسبات خود با افغانستان روی دست گیرد ، به عباره دیگر با جاگزینی اشخاص و مسَولین جدید در مناصب و شعبات زیربط به امور افغانستان دروازه نوی را به رخ دولت و مردم افغانستان می گشود . چون دراین شکی نیست که کشور پاکستان یکی از مهمترین کشورهای همسایه افغانستان بحساب می آید که می تواند به اثر توسعه مناسبات اقتصادی و بازرگانی و تحکیم پایه های مناسبات و روابط فرهنگی دیرینه میان دوملت مسلمان جایگاه قدرتمند خودرا در چارچوب سیاست تعامل و آشتی منافع و احترام متقابل باز یابد . لذا موافقتنامه (بن) که در واقع خط مشی سیاسی ، دستورالعمل اداری و تعین کننده وظایف ، مسَولیت ها و صلاحیت های دولت موَقت ، بعد انتقالی که در فرایند لویه جرگه اضطراری شکل گرفت محسوب می گردید ، طی عمر دوساله سیاسی دولت های موَقت و انتقالی که درسایه آن علی الرغم کم و کاست های که وجود داشت با وصف آن ساختار منظم برای ایجاد نظام سازی مبتنی بر ارزشهای اصول پذیرفته شده جهانی باهمکاری همه جانبه بین المللی در عرصه های بازسازی ، کمک های بشردوستانه ، کمک به تاَمین امنیت و تحکیم صلح پایدار ، تحکیم و توسعه مناسبات سیاسی ، اقتصادی و تجاری تلاش صورت گرفت که بی تردید بدون کمک و همکاری اساسی نیروهای نظامی و سیاسی جبهه مقاومت ملی این پیش آمد مشکل و حتی غیر عملی به نظر می رسید .

نکته که ایالات متحده امریکا و شخص رئیس جمهور کرزی از مفاد این موافقتنامه یافته بودند . این بود که مطالب و دستورالعمل های آن یکی پس از دیگری باید به مرحله اجرا گذاشته می شد . چنانچه تدویر لویه جرگه ، ایجاد حکومت موَقت ، انتقالی ، تدوین قانون اساسی از اهم مفاد این موافقتنامه بود که به انجام رسید . وهمچنان انتخابات ریاست جمهوری ، انتخابات یا تشکیل شورای ملی (پارلمان) که بعداً در شعاع قانون اساسی تحقق پذیرفت نشان دهنده موافقت آمیز بودن توافق نامه بن بود و موفقیت اقدامات ذکر شده به سه عامل مهم و اساسی بسته گی داشت .

1- عزم و اراده بین المللی در راستای ختم جنگ و بازگشت صلح و ثبات در افغانستان که بی تردید این عزم بین المللی در چارچوب سیاست های بازی بزرگ جهانی ، درجهانی بعد از پایان جنگ سرد که عمدتاً در پی جهانی شدن امنیت ، اقتصاد و تجارت در دهکده جهانی و همینطور آشتی منافع و توحید اهداف کشورها و مجامع بین لمللی در قبال افغانستان تبارز کرد .

2- عزم و اراده ملی مردم رجال سیاسی و جریانات سیاسی ، نظامی کشور در راستای بازگشت صلح و امنیت و چیدن دامن فقر و حرکت به سوی ترقی و شگوفائی وطن .

3- بلند بودن میزان صداقت ، مردانگی ووفاداری نیروهای محوری و بانی این تحول که بدون بکارگیری قواعد بازی سیاسی امضاَ گردیده و ادامه داده شد .

عامل سومی تا حدی زیادی بصورت یک جانبه و انفعالی ، غیربرنامه ریزی شده ، محافظ کارانه و تواَم بایک نوع هراس سیاسی مشهود که ناشی از بکار گیری عمل سیاسی خالصانه و عاطفی بجای بازی سیاسی که قواعد خودرا دارد و همینطور ناشی از نفاق و چند دسته گی نیروهای محوری بود ، تبارز کرد و در طبق اخلاص گذاشته شد .

اما بعد از تدویر موَفقانه لویه جرگه اضطراری ، دیری نپائید که نقش منفی عناصر قشر گرا متعصبین قبیله گرا بانقش عناصر ستون پنجم اسلام آباد در مناسبات داخلی دولت هم محور شد . و آرام آرام روحیه سالم و روش تفاهم و اعتماد ملی و شیرازهَ نیم بند همگرائی سیاسی ای را که به هدف ساختن یک افغانستان واحد و یکپارچه ، باعزت و مترقی و روی کار آمدن نظام کارآمد و خدمتگذار باعناصری ممثل هویت فرهنگی و اقتدار ملی کشور ، که درپی امضاَ  این توافقنامه رونما گردیده بود ، سست و متزلزل گردیده و فضای بی اعتمادی ملی را که پس از کودتای کمونستی (7) ثور (1357) بالاثر مداخلات خارجی ، جنگ های تحمیلی سال های دهه هفتاد شمسی در جامعه میان روشنفکران و مبارزین سیاسی و عدهَ از دانشمندان اقوام مختلف به وجود آمده بود و به اثر تلاش های مستمر و مبارزات اندیشمندانه مسعود (رح) تا حدود زیادی از بین رفته بود ، یکبار دیگر در فضای غبار آلود کشور مستولی گردید .

دولت و اعضای آن را دچار عطالت و آشوب سیاسی ساخت که با گذشت هر روز بحران اعتماد فراگیرتر شد ، دولت را از اهداف و مقاصد اصلی آن دور ساخت ، مردم را که آماده گی هرگونه همکاری با دولت را داشتند نسبت به صداقت و اجرای برنامه های دولتی بی باور نمود وزرای کابینه متهم به بی کفایی و خانواده سالاری در وزارت ها شدند ، تحکیم مناسبات دوستانه و آشتی منافع با پاکستان را که دنبال داشت  از سوی عناصر معلوم الحال سبوتاژ گردید .

نیروهای واقعی مجاهدین سالم نه تنها باگذشت هرروز نقش مفید خودرا کمرنگ می بینند بلکه خودرا به حاشیه رانده شده و بی سرنوشت تلقی می کنند . یعنی همان نیروهای که سینه به سینه و دست بدست در مقابل جنگ های دیکته شده و زنجیره ای رزمیدند و مقاومت کردند تا نگذارند افغانستان در حلقوم کمونیزم جهانی و تروریزم بین المللی فرو رود و چون خنجری بران حلقوم هردو را دریدند .

مصاف بر آن زخم زبان شنیدن ها و تحقیر شدن های که درصحبت های عناصر تشکیل دهنده  دولت و مطبوعات غیر مسَول و ناآگاه به مصالح علیای امروز و فردای وطن ، شنیده و دیده میشد بعضاً تا امروز ادامه دارد که درمقابل چهره های از مجاهدین هم به دفاع منفی مبادرت ورزیدن و بجای اینکه از در تسامح و تعقل ، روند فرهنگ سازی و مبارزه سالم فرهنگی ، سیاسی را با در نظرداشت اوضاع و شناخت پارامترهای سیاسی نوین ، درک اشتباهات گذشته و اصلاح شیوه های رفتاری قدیم و بازنگری میتودیک و قبول شکست یا عقب نشینی در روند مبارزاتی خویش روی دست گرفته باشند ، برعکس از در احساسات و رادیکالیزم وارد میدان شدند که به سوالات جدید و امروزی پاسخ قدیم و کهنه ارایه گردید که به این ترتیب ناخود آگاه برای آن عده از عناصر استفاده جو و فرصت طلب که از سلاح و افتخارات جهاد و مقاومت سوَ استفاده می نمودند که لقب تفنگ سالار آویزه گوش او است پناگاه ساخته شد . این ها همه چالش های بود که مجاهدین پس از توافقات "بن" به آن روبرو هستند در حالی که عقل سلیم حکم می کند که هر دورهَ از تاریخ سیاسی ، نظامی کشور افتخار و انحطاط خودرا دارد که می بایست هرکدام در جای خودش مورد نقد و بررسی قرار گیرد . لقب زدن ها ، مرزبندی های جدید منافی منافع ملی و درهم کوبنده روحیه آشتی و تفاهم مردمی شعله ور ساختن آتش اختلافات و کشمکش های کهنه با روحیه و روند سیاسی امروز کشور و جهان سازگار نیست و کار بجای نمی رساند ، جز ایستادن هرچه بیشترما در ایستگاه تاریک فقر و عقب ماندگی .

یقیناً اتخاذ و حمایت از چنین راهبردها راه رسیدن به هدف را دشوار و صعب العبور ساخته مردم را ناامید ، دوستان را رنجور و دشمنان را در افق نه چندان دوردست پیروزی قرار داده است و یا حد اقل امید زنده شدن دوباره و سامان دهی مجدد را به آنان بخشیده است .

حالا اگر امضا کننده گان اصلی ومحوری این موافقتنامه ارزشمند که با گذشت هر روز ارزش آن کاسته می شود باهمان صلابت نحستین روند سیاسی شدن مبارزات مردم ، تحقق عادلانه مفاد و حفظ روحیه سالم و ارزش های نهفته در آن را تبین میکردند و بااعلامیه های پیاپی از تحقق آن نوید و از تخطی از آن هشدار می دادند کلیه مناسبات جدید و تحولات سیاسی و نظامی رونما شده که بتاَسی از موافقتنامه مذکوروجدا از آن در افغانستان می اتفاق می افتد ، برای مردم و جهانیان بصورت شفاف بیان می شد و اگر برای سوالاتی از قبیل چگونگی حضور قوای ائتلاف بین المللی به رهبری ایالات متحده امریکا و نیروهای آیساف ، نقش ملل متحد ، سازمان های بین المللی و سایر مسایل زیربط برای مردم مطرح می شد امروز فاکت های که از جانب دشمنان صلح و ثبات افغانستان در این زمینه به خورد مردم داده می شود .

با انتشار به موقع این اعلامیه های تاریخی پاسخ لازم ارایه می شد . ضمناً در مفاد آن موقف و موقعیت سیاسی و نظامی و اجتماعی جبهه مقاومت ملی به عنوان نیروی محوری امضاَ کننده این موافقتنامه تاریخی بی ریا و شفاف بیان و تعریف می شد . امروز این پدیده ارزشمند به ضد ارزش مبدل نمی شد . و آن را قرین توافقات جدی (1358) مسکو و مشابه ورود قوای شوروی سابق ، تلقی نمی کردند گرچه اگر ازحق نگذریم این پیش آمد قابل مقایسه  نیست . اما بی توجهی به آن مسلماً آسیب های فراوان سیاسی را برای امضا کنندگان محوری موافقتنامه بن از آن تاریخ به بعد که فاقد هرگونه مشی سیاسی مدون و آرایش سیاسی جهت دار و هدفمند به نظر می رسند با توجه به این مهم که در روند مبارزات سیاسی از اهمیت به سزای برخوردار است وآنان تا کنون به آن دست نیافته اند مبرهن وانمود شده است  .

در نتیجه موافقتنامه بن که سیر تحولات جدید سیاسی را با پشتوانه بی دریغ مجامع بین المللی بخاطر ایجاد یک نظام با ثبات و تاَمین امنیت سراسری در افغانستان و منطقه به همراه داشته باید به آن ارج گذاشت و مفاد آنرا بدون تناقض و گرایش های منفی معتبر شمرد و جای تردد و اغماض که هر آن دشمنان مردم افغانستان از آن در تبانی تروریزم بین المللی سود می برند نادیده نه گرفت و از سیاست های تحمیلی ستون پنجم اسلام آباد که منحیث قوه فشار در داخل نظام عمل می کنند و مفاد این اعلامیه را از تحقق باز می دارند و افکار عامه را نسبتاً در مورد آن مغشوش ساخته اند مجال بیشتر نداده و زمینهَ رفتن بسوی یک جامعه مدنی و ایده آل که خواست مردم افغانستان است مهیا ساخت و در تحقق قانون اساسی کشور و رعایت آن کاملاً جدی برخورد نمود که در غیر آن صورت فاکتورهای است که اگر در چشم اندازی نزدیک به آن پرداخته نشود ره مان به ناکجا آباد و سند موافقتنامه بن نیز مایه سرافگندگی خواهد بود .

بااحترام

عالم "جوینده"

 

 

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *