اعدام از نظر دین مقدس اسلام
خليل بخشی از کارته پروان (کابل افغانستان)
با توجه به این که اسلام، در هر مورد مسائل را با واقع بینی همه جانبه دنبال می کند، در مساله خون بی گناهان و " اعدام " نیز حق مطلب را دور از هر گونه تندروی و کندروی بیان داشته است، نه هم چون آیین تحریف شده، " یهود " فقط تکیه بر قصاص و اعدام می کند و نه مانند " مسیحیت " کنونی، فقط راه عفو یا دیه را به پیروان خود توصیه می نماید، زیرا دومی مایه جرئت است و اولی نیز عامل خشونت و انتقام جویی است. لذا حکم اصلی در مورد خون
به ناحق ریخته را قصاص قرار داده و برای تعدیل آن حکم عفو را در کنار این حکم ذکر کرده است. به عبارت روشنتر اولیای مقتول حق دارند در برابر قاتل یکی از سه حکم را اجراء کنند:
1- قصاص
2- عفو کردن بدون گرفتن خونبها
3- عفو کردن با گرفتن خونبها
قرآن کریم در یک جمله کوتاه و بسیار پر معنا پاسخ بسیاری از سوالات را در زمینه مساله قصاص بازگو می فرماید: ( و برای شما، در قصاص حیات و زندگی است، ای صاحبان خرد)، هیچ وجه جنبه انتقام جویی ندارد، بلکه دریچه ای به سوی حیات و زندگی انسان ها است از یک سو ضامن حیات جامعه است، زیرا اگر حکم قصاص و اعدام به هیچ وجه وجود نداشته باشد و افراد سنگدل احساس امنیت می کنند و جان مردم بی گناه به خطر می افتد، همان گونه که در کشور هایی که اعدام به کلی لغو شده آمار قتل و جنایت به سرعت بالا رفته است. از سوی دیگر مایه حیات انسان است. زیرا دیگران را از فکر آدم کشی تا حد زیادی باز می دارد و کنترول می کند. و از جانب دیگر، به خاطر لزوم تساوی و برابری، جلو قتل های پی در پی را می گیرد و سنت های جاهلی، که گاه یک قتل مایه چند قتل و آن نیز به نوبه خود مایه قتل های بیشتری می شد، پایان می دهد.دقت در این آیه، روشن می نماید، که از بین بردن افراد مزاحم و خطر ناک گاه بهترین وسیله برای رشد و تکامل اجتماع است، از بین بردن افراد خونریز و فاسد در اجتماع، همانند قطع کردن و از بین بردن عضو شاخه مزاحم و مضر است که به حکم عقل باید آن را قطع کرد.
اسلام، حکم اعدام و قصاص را برای عموم دنیا و ملل، تشریع کرده و اختصاص به افراد و ملت معینی ندارد. به این ترتیب هر ملتی که از نظر اخلاقی و تربیت اجتماعی به ترقیات کافی نائل شده باشند، طبعاً به حکم " عفو " عمل می کند پس اگر کسی از ناحیه برادر ( دینی) خود مورد عفو قرار گیرد و حکم قصاص او تبدیل به خون بها گردد ( و قاتل نیز به نیکی دیه را به ولی مقتول بپردازد. )) نیز ناظر به این مطلب است، ولی ملت هایی که دارای انحطاط اخلاق هستند و نعمت های الهی را کفران می نمایند، باید به " حکم قصاص " در آن ها عمل کرد ولی در عین حال عفو هم در حق آنها جائز است. از نظر اسلام، استفاده از راُفت و محبت همیشه فضیلت محسوب نمی شود، بلکه بکار بردن حس رحمت، در مورد آدم جانی و سنگدل و سرکش که از هر گونه تعدی و اجحاف بر جان و عرض دیگران فروگذاری نمی کند، ظلم در باره افراد صالح است، از طرف دیگر بکار بردن این حس در تمام موارد، موجب اختلال وضع زندگی اجتماعی و هلاک انسانیت و از بین رفتن فضیلت خواهد بود. همچنین هدف از قصاص، حفظ حیات عمومی اجتماع و پیشگیری از تکرار قتل و جنایات است، مسلماً زندان نمی تواند اثر قابل توجهی داشته باشد. آن هم زندان های کنونی که غالباً طرز زندگی افراد جنایتکار و مجرم خیلی بهتر از زندگی پست و مشقت بار آن ها در خارج از زندان است، به همین دلیل در کشور هایی که حکم اعدام لغو شده، در مدت کوتاهی آمار قتل و جنایت فزونی گرفته، به خصوص اگر حکم زندان افراد، در معرض بخشودگی باشد که در این صورت، جنایتکاران با فکری آسوده تر و خیالی راحت تر دست به جنایت می زنند. اکنون در افغانستان مطابق به احکام دین اسلام و قانون جزای کشور بعضی از اعدام ها صورت گرفته که همه اتباع ما از آن پشتیبانی کرده و طرفداری خود را بر اعدام جانیانی که هیچ گونه ترحم نداشته و جان صدها هموطن بیگناه ما را گرفته اند گردیده و مافیت از مجازات نتیجه بس حوادث هولناک و دلخراشی را در پی دارد که آنگاه نه نهاد حقوق بشر و نه هم نهاد دیگری چاره ساز و جبران ساز خواهد بود. بطور نمونه تیزاب پاشی بروی دختران مکتب، حملات انتحاری که جان بسیاری بیگناهان را می گیرد، اختطاف و بعداً قتل و یا از بین بردن یک عضو بدن خود نقض شدید حقوق بشر نیست؟ آیا جانیانی که چنین کاری را انجام میدهند تنها چند سال زندان میتواند
زمینه برای عبرت دیگران واصلاح حال این جانیان باشد، که جواب منفی است. پس گفته میتوان به جزا رسانیدن مجرمین متکرر یک امر حتمی بوده و باید ادامه پیدا کند، زیرا این مجرمین اصلاح ناپذیر بوده و در صورت ختم دوره حبس و بعد از رهایی دست به جنایات بزرگتری خواهند زد که نمونه بارز آن شخصی بود که بعد از رهایی اش از زندان دست به اختطاف همایون شاه آصفی و پسر معاون عزیزی بانک زده بود.
با احترام
خلیل "بخشی"