حرکت بسوی وحدت
این ملت توحید که از یک شجرند
و ز فیض بهار یک چمن جلوه گرند
دادند بخلق درس یکرنگی و خود
چون مرغ قفس در شکن یکدیگرند
باوجودیکه وحدت و همبستگی ضرورت مبرم و حیاتی مردم ستمدیده و دردمند افغان می باشد اما باز هم بعضی نفرت دارند، بعضی دل گیر هستند و قشری هم گلایه و شکایات دارند از گوینده و اصطلاح وحدت و همبستگی، چرا که دزد هم میگوید دزد و صاحب خانه هم میگوید دزد. مردم مظلوم و بی بس ما که بزرگترین سرمایه و دولت شان به یغما و تاراج برده شده است آنها هم با صدای خفه شده وحدت و هم صفی تقاضا و خواهش دارند و آن فرزندان ناخلف، دشمنان وحدت و همبستگی، بیگانه با ارزشهای جامعه و طاغوت صفتان طوغیانگر علیه عقیده و باور مردم هم کاذبانه وحدت گفته گلو پاره میکند. پس نفرت، دلگیری، گلایه و شکایات شما هم بی دلیل نیست.
شاید نزد بعضی وحدت و همبستگی در حد معقوله جذاب مطرح باشد، و شاید هم اتحاد و وحدت صف مبدل به شعار سیاسی و ورد کلام سیاسیون و دولتمردان باشد، اما باور کنید وحدت و همبستگی در نزد مردم و ملت فقیر افغان یکی از ذی ارزش ترین و پربها ترین ارزش اجتماعی و حلال اکثر مشکلات جامعه تلقی میشود. باوجودیکه ما در جامعه خود وحدت و همبستگی را تجربه نمیکنیم اما تک تک از افراد جامعه آروزی داشتن این نعمت را دارند و با پوست و جان خود دقیقه شماری دارند لحظه ای را که این ملت یکبار دیگر با صدا و مشت واحد اتخاذ موقف مشترک نموده از غنی فرهنگی و ارزشهای اعتقادی و اجتماعی شان مشترکا دفاع کنند و جهت رشد آگاهی دینی و بالا بردن غنی اجتماعی و بیشتر نهادینه نمودن ارزشهای اخلاقی کار و پیکار نمایند.
غبار کینه را از دل بشوئید رهی غیر از ره وحدت نپوئید
در یک جامعه یا وحدت سایه انداز است و یا نیست یعنی حالت سوم وجود ندارد که ما هم وحدت و هم نفاق ملی را یکجا تجربه نمایم . پس اگر جامعه مغتنم به نعمت و پدیده وحدت است در آنصورت یک روند محسوس، سالم و سازنده در جامعه به حرکت می یاید؛ اخلاق اجتماعی موجودیت اش احساس میشود؛ همکاری و همدردی و سوختن در درد دیگران این خلق پسندیده اجتماعی همه شمول میگردد و آن زمان برای افغان بدخشی برداشت ناله و فغان طفلکان سنگین هلمند و عزیز آباد هرات امر مهال می باشد و آن افغان مزاری و سمنگانی حاضر و آماده خواهد شد تا جان بدهد اما هیچگاه تحمل نخواهد کرد که آن طفلک افغان خوستی در دهن سگ امریکایی جان بجان آفرین بدهد. در پهلوی اخلاق احسن اجتماعی ذهنیت های سالم و روبرشد چون فقر زدایی، بیگانه زدایی، آینده نگیر، خرافه زادیی و غیره به کثرت در جامعه تولید و واریز میشوند.
اما جامعه محروم از وحدت یک جامعه ضعیف، بی ثبات، آسیب پذیر و لجنزاری است که افراد آن شکار هر نوع اندیشه ها و باور ها شده، وجوهات مشترک فی مابین مردم بیشترین آسیب و اضرار را متحمل میشود، ملت در درون خود به کتله های خورد و کوچک منقسم میگردند هر کدام برای احقاق حقوق شان تقاضا های حقوقی را مطرح میکنند. تاثیر نفاق ملی بر حکومت داری تا سرحد است که ذهنیت حکومت ملی، معیار های چون اهلیت، سلیقه، رشد، اخلاق، کار شناسی، کار فرمائی وغیره…. همه اش زیر سوال میرود و در عوض تقاضا ساختن حکومت ترکیبی بر اساس نفوس اقوام یعنی همان ذهنیت و فرضیه دگم و تاریک چون اکثریت و اقلیت مطرح میگردد. و این ذهنیتی است که بجز در جامعه بسته، تاریک، عقبگرا و سقوط کرده کار برد و قابلیت تطبیق را ندارد. همچنان از فراورده های همچون یک فضاء این هم است که دیگر هیچ نورستانی، ترکمن، ازبک و دیگر اقلیت ها آرزوی رئیس جمهور شدن را نمیکنند چون حق آنها در حکومت از یک الی دو وزارت بیشتر نمیرسد. دردا که امروز خانه ما شکار معضلات فوق شده است.
مسلمان فاقه مست و ژنده پوش است زکارش جبرئیل اندر خروش است
بیــا نقــش دیگـــر ملــت بـــریـــزیـــم که این ملت جهان را بار دوش است
نقطه مضحک آور همزمان درد آور اینکه تمام فاجعه آفرینی ها تحت عنوان اسلام عزیز انجام می یابد و طور نشان داده میشود گویا مقصر تمام این فاجعه آفرینی ها، رکود، عقب افتادگی و دگم گرایی ها اسلام عزیز است. در حالیکه اسلام از تک تک اعمال اینها اعلان بیزاری نموده و نفاق، کینه، بغض، راه اندازی حرکت های قوم گرایانه و یا هر اندیشه پلید دیگر همه را جرم می پندارد. در اسلام ذهنیت اکثریت و اقلیت مردود است پروردگار عالم در قرآن تک تک از مسلمانان و دینداران را مسئول قرار میدهد تا کار و مسئولیت را بدوش کسانیکه اهلیت و تقوا بیشتر داشته باشد بسپارند. خوب حال این فرد هر کسی و یا به هر قوم که تعلق داشته باشد مهم نیست بلکه آنچه مهم است مسئولیت من مسلمان یعنی سپردن کار و مسئولیت به اهل اش می باشد. حضرت ابوذر رضی الله عنه هنگامیکه از پیامبر صلی الله علیه وسلم خواست تا او را در یکی از مقام و مسئولیت های بزرگ بگمارد آنحضرت صلی الله علیه وسلم فرمودند ای اباذر! همانا تو ناتوانی و آن امانت است و نتیجه آن در روز قیامت خواری و پشیمانی است مگر کسیکه آن را به حقش گرفته و واجبی را که در ین مورد بردوش اوست بجای آورد. (رواه مسلم)
همچنان در حجت الوداع پیامبراکرم صلی الله علیه وسلم مسلمین را مخاطب قرار داده فرمودند اگر زعیم و قاعد شما سیا پوست که سرش بمانند دانه کشمش هم باشد از آن اطاعت و فرمان ببرید.
حال برای داشتن ملت واحد و کاشانه و جامعه سالم، جامعه ای که بستر خوب برای اتباع و سر نشینان اش باشد، جامعه ایکه امید ده و ذهنیت و جهت سازنده دهد مردم را و جامعه ایکه رشادت داشته باشد و مردم را در خود رشد بدهد چه اقدامات مقدماتی را روی دست بگیریم.
باوجودیکه این موضوع نیاز بشرح مفصل دارد اما اکنون اگر ما دست باقدام انجام چند اعمال بزنیم که هم امکان انجام آنها وجود دارد و هم ما میتوانیم چه بشکل فردی و یا گروهی آنها را انجام بدهیم. دیگر بنده تصور میکنم انقلاب بزرگتر از انقلاب کارگر را ما در محیط جامعه خود خواهیم آورد.
1- تعصب زدایی – اولین قدم که انسان را بسوی وحدت صف، هم دلی، اخوت و برابری می کشاند آن تعصب نداشتن و تعصب زدایی است. ما ضرورت به جامعه تعصب زدا داریم، ما نیاز به انسانهای تعصب زدا و انتی تعصب داریم. مسئولیت ما در قبال جامعه و افراد آن حین مسئولیت و وظیفه انتی ویرس در کمپیوتر است. مسئولیت انتی ویرس مسدود ساختن و بسته نمودن در ها و راه های کمپیوتر بروی ویرس می باشد و کمپیوتر را حفاظت میکند تا آسیب به آن نه رسد. اگر ویرس زیرکانه سرحدات کمپیوتر را عبور کند، انتی ویرس در آنواحد آن ویرس را شناسائی نموده آنرا بی تاثیر و قرنتین اش کرده و صلاحیت تحرک و رشد را از آن صلب میکند.
به همین شکل هر فرد در جامعه رول تعصب زداگرایانه و انتی ویرس گونه باید داشته باشد و هر گونه اندیشه، ایده ومفکوره های خرفاتی، نفاق برانداز، ضد وحدت و همبستگی و کشنده را شناسائی نموده بدون وقفه آن ها را صلب رشد، تحرک و قرنتین شان کنید.
2- شناسائی افراد و گروه های مرتجع و خائین به وحدت ملت – قدم دوم برای داشتن جامعه سالم و ملت واحد شناسائی دشمنان آن است. هدف از شناسائی آنها نه ذیق نمودن جامعه بالای شان است و نه هم بخاک و خون کشاندن شان بلکه هدف مطالعه نمودن عمق افکار آنها؛ شناسائی ابزار مورد استفاده شان، پی بردن بر ماهیت کار و پیکار شان، شناسایی نقاط مورد حملات اینها، انگیزه یابی، شناختاندن خود اینها برای ملت و در نهایت آمادگی فکری گرفتن برای مبارزه علیه این دشمنان وحدت و همبستگی و بیگانه با ارزشها و باور های جامعه می باشد. چنانچه گفته آمدیم تنها شناسائی کفایت نمیکند بلکه داخل اقدام باید شد و بشکل دقیق و همه پسند این فکار مزمن و مریض را چه در محیط خانواده و چه هم در محیط اجتماع خونثا و نقد کرد.
3- مبارزه علیه طبقه دولتمرد – حد اقل از روند سه دهه اخیر کشور و نتایج آن دو درس عمده باید گرفت. اولا اینکه هیچگاه نباید بالای طبقه قدرتمندان و دولتمردان اعتماد کرد. قدرتمند دین ندارد، مذهب ندارد، در نزدش هیچگونه معیار اخلاقی مطرح نیست بلکه دین، مذهب، معیار اخلاقی و … همه نزد او قدرت می باشد. یعنی یک قدرتمند بیشتر قدرت پرست است تا خدا پرست، او برای ابقاء قدرت خود کار میکند تا رضاء خدا و او برای اصول و یا ابقاء قدرت از هرنوع ابزار استفاده میکند خوا آن دین باشد و یا هم ملت. چنانچه آقای چکری در استدیوم کابل بعد از هر دو کلمه حرف عبدالرشید دوستم نهره (الله اکبر) را سر میداد و زمانیکه برایشان در برنامه تلویزیونی و در حضور همه گان یاد آوری شد، گفتن بخاطر (الله اکبر) میگفتم یعنی خداوند بزرگ است نه عبدالرشید دوستم و نمونه دیگر جبهه ملی تشکیل یافته از عناصر با خدا و بی خدا است. همچنان سند تسلیمی ناموس ملت و حریم در بن به دست همین طبقه قدرت طلب به امضاء رسید و امروز بعد از هفت سال همه جهانیان بالخصوص ملت تسلیم شده بدست امریکا پیامد های شوم آن را بهتر و خوبتر درک میکند. امروز برای هیچکس پت و پنهان نیست اگر سیاسیون میخواهند به اریکه قدرت برسد باید بالای ارزشهای جامعه و ملت مظلوم افغان با بیگانگان معامله کنند. یعنی یک دولتمرد قبلا بپذیرد که خواسته بیگانگان را بیشتر ارزش و اولویت میدهد تا خواسته های ملت زیر پا شده افغان و بعدا منحیث مجریان خواسته ها و تقاضا بیگانه بر منصب های دولتی میرسند. بنا به هیچ عنوان نباید بالای زورمندان و دولتمردان اعتماد کرد بلکه همواره علیه اینها مبارزه پیگیرنمود چون اینها معامله گرند، استقلالیت ندارند پس ناگزیر برای حصول قدرت سازش کنند. و همچنان باورمند به وحدت و هم صفی ملت نیستند بلکه بیشتر بقاء خود را در نقاق ملت احساس میکنند تا وحدت ملت.
4- تجربه وحدت مهال است در موجودیت اشغالگر – درس دوم را که باید حداقل از روند سه دهه اخیر گرفت آن اضرار مهلک اشغال می باشد ما هیچگاهی نمیتوانیم وحدت و همبستگی را در جامعه و فضاء اشغال شده تجربه کنیم. یعنی تا زمانیکه اشغالگر وجود خارجی داشته باشد هیچگاه نخواهد گذاشت تا ما صاحب وحدت و هم صفی شویم. از طرف دیگر وحدت ملی تجربه ای است که جوامع باز، مستقر بر حمایت مردم، مستقل و صاحب حکومت طبق اراده و خواست مردم میتواند آنرا تجربه کند نه جوامع اشغال شده و در خدمت بیگانه. اگر ما نگاه مختصر به دو قرن اخیر جهان و یا استعمار بی اندازیم، مشاهده میشود کامیابترین فرضیه انگلیسها در مستعمره سازی ممالک آسیاه ای و افریقا ای همان فرضیه نفاق بی انداز حکومت کن، بود. حین پالیسی را امروز اشغالگران در افغانستان تعقیب دارند و میخواهند ملت را پارچه پارچه کنند توقع ماهم با کمال احترام احمقانه است. برای اینها اگر سیاست ( نفاق بی اندازحکومت کن) ابزاری خوب برای دوام و بقاء شان در افغانستان اشغالی باشد چرا آن سیاست را به پیش نگیرند بالخصوص که برخورد غربیان با هر پدیده، برخورد علمی است نه اخلاقی. پس دو انتخاب داری وحدت و یا اشغال. یکی اش تو را صعود میدهد و دیگرش سقوط چنانچه داده است.
این نقاط عملی بود، بنده طوری تصور میکنم با انجام دادن آنها ما انشاءالله به سرحدات وحدت خواهیم رسید. از آنجا که وحدت کسب میشود پس نیاز به اراده کسب آن دیده میشود تا ما اراده کنیم برای کسب وحدت و عملا داخل اقدام شویم. همچنان حاضر گردیم تا ارزشهای پائین تر از وحدت را در ره حصول وحدت قربان کنیم.
اخیرا چند کلمه مختصر به همه افغانان عزیز!
نعمت خداوند را برخود بیاد بیاورید، آنگاه که دشمن یکدیگر بودید و او میان دلهای شما الفت ایجاد کرد و با این نعمت او برادر یکدیگر شدید. (قرآن کریم)
اسلام عزیز در اولین روزگارش صهیب رومی (رض)، بلال حبشی(رض)سلمان فارسی(رض) و ابوبکر عربی (رض) را زیر پرچم لااله الاالله محمد رسول الله در آغوش کشید. تبعیض و تعصب قوم، نژاد، رنگ، وطن، قبیله و …. را خاتمه داد و نور اسلام در هر خانه، قبیله، دهکده و شهر درخشید پیامبر بزرگ اسلام صلی الله علیه وسلم فرمودند: آنکه دعوت به عصبیت نماید از ما نیست و آنکه بر عصبیت بجنگد از ما نیست و آنکه بر عصبیت بمیرد از مانیست. اینگونه کاسه نژاد پرستی با تمام اقسام و انواعش فرو ریخته و از هم پاشید.
اسلام و نژاد پرستی
تو ای کودک منش خود را ادب کن
مسلمــان زاده ئی ترک نســب کــن
همچنان پیامبر اکرم صلی الله علیه وسلم میفرماید: مسلمان برادر مسلمان است، بر او ستم نمی کند و خوار و ضعیف اش نمیگرداند، نسبت به یکدیگر حسادت نکنید!!! و کینه نورزید و رقابت ننماید!!! بنده گان خدا و برادر هم باشید.
خداوند در قرآن و چراغ راه مومنان تذکر داده است که مسلمان در پیشبرد کار ها و اوامر نیک معاون و همکار برادر مسلمان خود است. پس ما مسلمانها باید در داشتن جامعه مستقل، آزاد، عدالت گستر و داشتن بستر مناسب برای رشد نسل های آینده مخلصانه کار و پیکار باید کنیم.
در اخیر چقدر زیبا رسول مقبول صلی الله علیه وسلم میفرماید: کسیکه عملش او را عقب بی اندازد، نصب اش نمیتواند او را سبقت دهد.
با احترام
احمد طارق فیض