خلیلزاد و مزدورانش کاندید مردم افغانستان نمی باشند — بريالی ارغستانی

 

خلیلزاد و مزدورانش کاندید مردم افغانستان نمی باشند

 

نویسنده:  ارغستانی

 

به هر اندازه که زمان انتخابات آینده افغانستان نزدیکتر میگردد  بهمان پیمانه بازار  معاملات  و زد و بند های سیاسی در افغانستان گرمتر شده میرود ، اما موضوعی که بیشتر از همه چیز توجه محافل افغانی را بخود معطوف نمود ه به وسعت چنین زد و بند های در خارج از افغانستان ارتباط میگیرد که ابعاد آن خیلی وسیع تر از ائتلاف ها و تلاش های جریانات سیاسی در داخل افغانستان است.

 

تلاش ها و ائتلاف های کنونی در خارج  از کشور انسان را بیاد گفته زیبای از صدیق افغان می اندازد که گفته بود:"  فرق بین افغانها و زنبور ها در این است که زنبور ها خود شان ملکه خود را انتخاب مینمایند در حالیکه ملکه ما افغانها را در طول تاریخ بیگانگان تعیین نموده اند". چون موضوع نوشته ما به انتخاب زعامت آینده افغانستان ارتباط میگیرد ابراز نظر در باره زعمای پیشین را کنار گذاشته و بحث خود را با تبصره در باره توافقات بن آغاز مینمائیم .

 

طرح کنفرانس بن که گفته میشود توسط کمونستها و بوسیله یکی از وابستگان بارق شفیعی ارائه گردیده از همان ابتدا بدلیل ارائه آن توسط کمونستها ، تطبیق آن توسط بیگانگان و در نظر نگرفتن خواسته ها و نیاز های مردم افغانستان  مشروعیت خود را از دست داد. اگر کانفرانس بن بر اساس خواسته ها و باور های مردم افغانستان و بدور از اعمال نفوذ بیگانگان دایر میگردید وضعیت کنونی افغانستان باید خیلی بهتر از آن چیزی می بود که امروز جهانیان شاهد آن میباشند و با توجه به حضور چهل و چهار کشور خارجی و سرازیر شدن ملیارد ها دالر کمک جامعه جهانی در افغانستان این کشور باید به بهشت کشور های منطقه مبدل میگردید. اما باید با کمال تاسف به پذیریم که امروز افغانستان از نگاه امنیت و رفاه اجتماعی در وضعیت نگران کننده ای قرار گرفته و ضمن اینکه به عنوان بزرگترین مرکز تولید و قاچاق مواد مخدر در جهان شناخته میشود ، حتی به  آزمایشگاه انواع جنگ افزار های ممالک بیگانه مبدل گردیده است.  

 

ناکامی ها و مصائب امروزی کشور ما از ارمغان های کانفرانس بن میباشد، کانفرانسی که داعیه حاکم ساختن دموکراسی را با کنار زدن آقای عبدالستار سیرت در اولین مجلس خود بزیر سوال برد و آقای سیرت را با و جود داشتن هفده رای در مقابل دو رای آقای کرزی با سوته دموکراسی از صحنه خارج  و کرزی را با وجود داشتن دو رای با استفاده از استبداد دموکراسی با گله های از سگان امریکائی وارد کاخ ریاست جمهوری گردانید.

 

بلی ! این اولین چماق دموکراسی بود که برفرق آرزو های ملت مظلوم و جفاکشیده افغانستان وارد شد و خواب های رنگین شان را به کابوس های وحشتناکی مبدل گردانید که تا امروز هم مردم ما در آتش این دموکراسی نام نهاد  که دستاوری به جز از طالب پروری  و ارمغانی بجز از نفاق افگنی و اشاعه فرهنگ بیگانه نداشته میسوزند و  شاهد افزایش سرسام آور فقر، بیکاری، فساد و نا امنی در کشور میباشند  در حالیکه در طی هشت سال گذشته  شنیدن صدای ساز و دهل دموکراسی گوش های ایشان را کر نموده است.

 

 

دیگر وقت آن رسیده است که ملت افغانستان از تجارب تلخ هشت سال گذشته بعنوان سرمشقی برای انتخاب زعامت آینده کشور استفاده نمایند تا سرنوشت آینده افغانستان بر اساس خواسته ها و باور های خود شان رقم زده شود و اجازه ندهند که ارزشهای اعتقادی و فرهنگی مردم ما در آینده نیز بوسیله  یک عده از انسانهای هرزه و مزدور و مجهول الهویه بنام آزادی و دموکراسی مورد تاخت و تاز قرار بگیرد.

 

یکی از کسانی که در طی هشت سال گذشته بزرگترین جفا ها  را به خاطر منافع خود و باداران خود در حق ملت افغانستان روا داشته آقای خلیل زاد میباشد. او در کانفرانس بن آقای کرزی را که در گذشته باوی بعنوان مامور در موسسه نفتی یونوکال همکار بوده جبراً  بعنوان رئیس دولت بر ملت افغانستان تحمیل کرد تا تسهیلاتی را در جهت تسریع تمدید پایپ لاین گاز ترکمنستان از طریق افغانستان ایجاد نماید. اگر موضوع تحمیل زعامت و لوله نفت را کنار بگذاریم یکی دیگر از جفاهای آقای خلیل زاد نسبت به مردم افغانستان به حمایت غیرمستقیم او از طالبان و اغفال دیگران در مورد دستگیری و خلع سلاح ایشان ارتباط میگیرد  تا بتواند  از آنان بعنوان لشکر خصوصی خود در جهت سرکوب اقوام و ملیت های دیگر افغانستان در شمال ، غرب و مرکز افغانستان استفاده نماید که این کار را با وقاحت تمام در زمان تصدی پست سفارت امریکا در افغانستان انجام داد و هنوز هم خیال استفاده از این لشکر خصوصی را به کنار نگذاشته است.  بهرصورت  هر آنچه که اتفاق افتاده اکنون مربوط به گذشته محسوب میگردد اما مسئله مهمتر  این است که در مورد تعیین زعامت آینده کشور توجه بیشتری معطوف گردد تا کسانی که دیروز سرنوشت مردم ما را به بازی گرفتند مجال آنرا نیابند که سرنوشت فردای مردم ما را نیز بر حسب منافع خود و باداران خود رقم زنند.

 

درین روز ها بار دیگر یک عده از مار های آستین فعالیت های گسترده را در داخل و خارج کشور آغاز نموده اند تا باز هم مطابق سلیقه بیگانگان  عروسک دیگری را بنام رئیس جمهور بر مردم ما تحمیل نمایند. در فعالیت های کنونی که به سرکردگی ابلیس بزرگ یعنی جناب آقای خلیلزاد آغاز گردیده تلاش های فراوانی صورت میگیرد تا یکی از مخنثان و فاحشه های سیاسی که طوق های مزدوری ممالک بیشتری را در گردن داشته باشد به سمت زعیم آینده کشور انتخاب گردد.  از جمله افرادی که آقای خلیلزاد میخواهد آنها را مانند شادی بازان وارد صحنه نماید میتوان از آقایان علی احمد جلالی ، احسان الله بیات ، گل آقا شیرزی و داکتر عبدالله  یاد آوری کرد که هیچ کدام شان از درایت ، کفایت ، آزاد اندیشی و حمایت مردمی برخوردار نمی باشند و مناسب خواهد بود  تا خصیصه ها  و وابستگی های هرکدام ایشان را بصورت جداگانه مورد بحث قرار دهیم.

 

علی احمد جلالی:

علی احمد جلالی که زمانی مهمترین پست امنیتی کشور در اختیارش قرار داده شده بود کوچکترین کاری را برای تامین امنیت مملکت انجام داده نتوانست و بالاخره از فرط بی عرضگی و بی کفایتی بنام اینکه میخواهد به تحقیقات علمی خود ادامه دهد  پا به فرار گذاشت و تا اکنون هم که آرزوی کاندید شدن ریاست جمهوری ذهن کوچک او را  بخود مشغول نموده است  مردم ما حتی کوچکترین اثر علمی  یا غیر علمی را از وی مشاهده نه نموده اند.

 

بهتر است جناب ایشان که در هنگام قدرت به اختلاس ملیون ها دالر از بودجه وزارت داخله و قصر سازی در شیرپور متهم میباشند از این بیشتر وقت خو د  و مردم ما را با حرافی ها و دیده درائی های خود ضایع نسازند و به تحقیقات به اصطلاح علمی خود ادامه بدهند.  ایشان که به خاطر حفظ تابعیت امریکائی خود  و پرده انداختن بر بی کفایتی ها ، اختلاس ها و قصر سازی های خود از سمت وزار ت داخله استعفا دادند ، اکنون چه تضمینی وجود دارد که حاضر شوند ریاست جمهوری افغانستان را بر ستیزن شیپ امریکائی خود ترجیح داده و  خدمتگذاری را بعوض زر اندوزی و نفاق افگنی  پیشه نمایند؟

 

یگانه دست آورد بزرگی که در دوران تصدی وزارت داخله به آقای جلالی مربوط میگردد و از آن میتوان به عنوان یک خیانت ملی یاد نمود این است که یکی از مزدوران سرشناس ایران یعنی حسین انوری را بر سرنوشت مردم غرب کشور مسلط ساخت تا  رهبری تحقق اهداف شوم و امیال رذیلانه ایرانی ها را در غرب افغانستان به عهده بگیرد.

 

در ابتدا هیچ کسی نمیدانست که چرا آقای جلالی ، آقای انوری را در یکی از ولایات هم مرز با ایران بعنوان والی انتخاب نموده است اما آهسته آهسته  گره کور این معما باز گردید و دانسته شد که انتخاب  آقای انوری  بعنوان والی هرات یک عمل تصادفی نبوده بلکه بصورت آگاهانه و بنا به علایق مذهبی  و روابط زیر پرده آقای جلالی با ایران صورت گرفته چون آقا ی جلالی شیعه مذهب بوده  و انوری را بر اساس روابط زیر پرده خود با ایران برای اداره آن گوشه از کشور مسلط گردانیده است.

 

آقای جلالی خیلی مکارانه مسایل مذهبی و اعتقادی خود را در عقب لسان پشتو پنهان نموده تا بتواند با سوء استفاده و فریب مردم بعنوان یک  کاندید پشتون وارد کاخ ریاست جمهوری گردد در حالیکه آقای جلالی از نگاه نژادی ترک، از نگاه مذهبی شیعه ، از نگاه لسانی پشتو زبان و از نگاه دینی بعلت شایعاتی در مورد گرویدن او به مسیحیت یک مسیحی میباشد. پس بهترین تعریفی را که برای معرفی ایشان ارائه نموده میتوانیم این است که: جناب آقای علی احمد جلالی یک تبعه امریکائی با نژاد ترک، لسان پشتو ، مذهب شیعه و دین مسیحی میباشد که گذشته کاری او از وی تصویر یک انسان بی کفایت ، استفاده جو، مکار و بیگانه پرست را ارائه نموده است. 

 

تلاش های آقای خلیل زاد در جهت بزرگ ساختن آقایان جلالی و بیات و … انسان را بیاد مکارگی ها و وطنفروشی های آقای چلبی در عراق می اندازد که با بدست آوردن مبالغ فراوانی از جانب ایران  به سوء استفاده از روابط نزدیک خود با مقامات امریکائی پرداخت و امریکا را در جهت حمله به عراق و سرنگونی رژیم صدام که در مخالفت با حکومت ایران قرار داشت  تشویق کرد  که در نتیجه رژیم عراق به نفع ایران سرنگون گردید و ایرانی ها بدون هیچگونه  تلفات و مصارفی به آرزو های دیرینه خود در عراق دست یافتند که پایدار نخواهد بود.

 

اکنون هم فکر میشود که آقای خلیل زاد میخواهد نقش چلبی را در افغانستان ایفا نماید و با بدست آوردن مبالغ گزافی از ایران  یکی از مهره های مورد نظر آن کشور را با سوء استفاده از اعتماد مقامات امریکائی در راس اداره افغانستان مسلط گرداند.

 

آقای جلالی بر علاوه اینکه یک شخصیت بی کفایت و بی درایت میباشد از نگاه  مذهبی و قومی نیز در چنان اکثریتی قرار ندارد که واجد شرایط کاندیدشدن به مقام ریاست جمهوری باشد و باید میدان را بصورت داوطلبانه رها نموده و آرزوی راک استار شدن در افغانستان را از کله بی مغز خود بیرون  نماید. او روزی بیکی از خبرنگار های نیوزویک که علاقمند مصاحبه با او بوده گفته است که من یک راک استار هستم و شما باید به دنبال من بدوید تا من با شما مصاحبه نمایم. این طرز فکر آقای جلالی نشان میدهد که نامبرده  در یک دنیای تخیلی  زندگی مینماید و بهمین دلیل بهتر است بعوض ثبت نام در انتخابات ریاست جمهوری افغانستان که به یک دنیای واقعی ارتباط میگیرد ، به ثبت نام در هالیوود به پردازد تا اگر استعداد آنرا داشته باشد موقعیت و نقش یک راک استار تخیلی را بازی نماید.

 

ملت افغانستان بهمان پیمانه که از مداخلات و خیانت های روسها و پاکستانیها  در افغانستان خسته و متنفر میباشند از مداخلات ظالمانه و خائنانه ایرانی ها  هم در امور کشور شان متنفر بوده  و نمیخواهند  که با آمدن افرادی مانند جلالی و بیات و  امثالهم مناصب لشکری و کشوری افغانستان در اختیار مزدوران ایران قرار داده شود و حیات سیاسی و ملی افغانستان را به خطر نابودی روبرو گرداند.

 

نه ! بس است آقای جلالی ! ما هم درایت ، هم کفایت ، هم صداقت  و هم غلام صفتی شمارا  به اندازه کافی  مشاهده و تجربه نموده ایم و نیازی به باز گشت دوباره شما احساس نمیشود.  بهتر است به تحقیقات به اصطلاح علمی خود ادامه دهید و برای راک استار شدن در هالیوود ثبت نام نمائید.

 

احسا ن الله بیات :

آقای بیات که امروز در نتیجه چور ملت غریب و بی بضاعت  افغانستان از طریق موسسه افغان بی سیم  و از برکت دالر های باد آورده ایرانی به سرمایه های فراوانی دست یافته و ادا های یک آدم خیر اندیش را از طریق تلویزیون خود  به نمایش میگذارد  حتی پنج فیصد هم از خونی را که مانند کنه در طی هفت سال گذشته از وجود بیمار و نحیف مردم افغانستان مکیده است در جهت کمک به مستمندان به مصرف نرسانیده است.  اما همیشه در تلویزیون بیات شاهد آن هستیم که خبر نگاران بی خبر و ماموران معذور این شبکه  همواره در حال تلاش میباشند تا از بیات یک چهره استثنائی  و بافضیلتی را ارائه نمایند.

 

دیگر وقت آن رسیده  است که آقای بیات بعوض کاندید شدن در مقام ریاست جمهوری  با ظاهر شدن در صفحه تلویزیون خود بصورت  صادقانه از منابع ناشناخته مالی خود پرده بر دارد و  چهره حقیقی خود را به ملت افغانستان معرفی نماید. مردم ما بر علاوه اینکه هیچگونه شناخت عمیقی از جناب آقای بیات ندارند، حتی از حرکات و چهره دوگانه او بکلی خسته گردیده اند. او که در یک شب از تلویزیون خود به کمک در جهت اعمار مساجد تظاهر مینماید در شب دیگربرای تشویق رقاصه ها به کف زدن می پردازد و در شب  بعدی آن گردانندگان پروگرام های ضد اسلامی و ضد ملی را تشویق و تشهیر مینماید. دانسته نمیشود که کدام عمل او معرف چهره واقعی  اومیباشد؟ اعمار مساجد  یا ترویج فساد ، خرافات و رقاصگی؟

 

بهرصورت آقای بیات هم باید مثل آقای جلالی پای خود را بیشتر از گلیم خود دراز نه نماید چون جناب ایشان در هیچ یک  از ابعاد لازم شایستگی و مقبولیت کاندید شدن به مقام ریاست جمهوری  را ندارند و به نفع ایشان خواهد بود تا کمافی السابق به چور و غارت مردم بی بضاعت افغانستان و دریافت مساعدت های نقدی از جانب ایران ادامه دهند تا بتوانند در کنار بخشش یک قطی  روغن چهار کیلوئی به یک فامیل مستمند ،آنهم در مقابل ده ها کامره تلویزیونی،  توانائی پرداخت مصارف کانفرانس های بزرگی مانند کانفرانس دبی را نیز در اختیار داشته باشند.

 

بر اساس خبر های که شایع گردیده گفته شده است که مصارف کانفرانس اخیر دبی  نیز  از طریق ایرانی ها و بوسیله آقای بیات پرداخته شده تا ایرانیها  بتوانند از طریق این کانفرانس  به تشهیر و نصب مهره های خود در  افغانستان توفیقاتی را حاصل نمایند.  آقای بیات هم که  از نگاه مذهبی شیعه و پیرو خط امام میباشد یکی از مهره های متذکره بشمار میرود که  بعد از فراغت از پروگرام های رقص و هرزگی تلویزیون شخصی خویش برای ظهور امام زمان دست دعا بلند مینماید تا به برکت عنایت امام غائب به  قله های بلند قدرت دست یافته و در کار مراجع تقلید ایرانی در افغانستان  سهولتی را پدیدار گرداند.

 

گل آقا شیرزی:

در باب آقای شیرزی به بحث مفصلی ضرورت نیست  چون یکی از امتیازاتی که جناب ایشان نسبت به دو نفر اولی دارند در این است که حد اقل مردم افغانستان از ایشان یک شناخت نا مکملی را حاصل نموده اند. مردم افغانستان آقای شیرزی را بعنوان یکی از دستبوسان کرنیل امام و یکی از حامیان قاچاق در منطقه میشناسند و ابعاد اخلاقی دیگر  ایشان  هم  ضرورت به تحلیل خاصی ندارد چون مردم ما با چهره این بدمعاش لاابالی به اندازه کافی آشنائی دارند. اما فقط یک نقطه که قابل  تامل است این است که جناب آقای شیرزی با چه جرئتی و با کدام گذشته پر افتخار خویش حرف کاندید شدن به مقام ریاست جمهوری افغانستان را به زبان می آورد، شاید این خود بزرگ بینی های  ایشان از تاثیرات منفی دود حشیش ناشی شده باشد.

 

داکتر عبدالله:

داکتر عبدالله هم که امروز وسوسه رسیدن به قدرت و ریاست جمهوری ذهن کوچک او را اشغال نموده دقیقا مثل آقایان جلالی و بیات  و شیرزی از نوکران بیگانه بشمار می آید و هیچ مزیتی بر دیگران ندارد.  او که از وی بعنوان شریک توطئه شهادت شهید احمد شاه مسعود نام برده شده  گفته میشود که در اکثر سفر های خارجی خود بیشترین وقت خود را به عوض اینکه در جهت مصالح علیای کشور به مصرف میرسانید در قمار خانه های ممالک مختلف سپری نموده است.  نامبرده که در ایام حیات شهید احمد شاه مسعود هیچگاهی از پشتون بودن خود حرفی بمیان نیاورده بود بعد از حوادث یازدهم سپتامبر طی مصاحبه خود را از قندهاری الاصل معرفی کرد و گفته شده است که برادرزاده خود را به خاطر رسیدن بقدرت در عقد برادر زاده آقای خلیل زاد در آورده است در حالیکه منسوب بودن او به ملیت های پشتون و تاجیک و یا نزدیکی او به آقای خلیل زاد گذشته ها و بی کفایتی های او را از نظر ها پنهان نگه داشته نمی تواند. او چیزی به جز از یک مهره بیگانه ، یک کلانکار بی شخصیت و یک نادان خوش لباس با ادا های زنانه نمی باشد و پیشینه کاری او شاهد این مدعا است. اما دانسته نمیشود که او با جسارتی  میخواهد وارد معرکه انتخابات گردد.

 

اما باز هم در مورد آقای خلیل زاد :

 

آقای خلیل زاد که اعمال متناقض او باعث تباهی های بیشماری برای افغانستان گردیده بهتر است این دلسوزی های خود را که بیشتر به دلسوزی های گرگ برای  بره شباهت دارد کنار بگذارد و اجازه دهد تا مردم افغانستان این بار خود شان سرنوشت خود را تعیین نمایند. آقای خلیل زاد که به علت شراکت در ترانس افغان پایپ لاین در گذشته از روابط بسیار خوبی با طالبان برخوردار بوده  تا کنون هم که هشت سال از سقوط طالبان میگذرد  به علت منافع اقتصادی و احساسات قبیلوی خود علاقمندی شدید خود نسبت به  طالبان را حفظ نموده است.

 

جناب آقای خلیل زاد از یک طرف فریاد مبارزه برای دموکراسی را بلند  میکند و از طرف دیگر به حمایت از گروه متحجر طالبان ادامه میدهد و تلاش مینماید تا آهسته آهسته افرادی را وارد بدنه قدرت در افغانستان  نماید که مورد تائید و حمایت مردم افغانستان نمی باشند. حتی خبر های شنیده میشود که وسوسه های کاندید شدن در انتخابات آینده ریاست جمهوری افغانستان نیز آقای خلیلزاد را تنها نگذاشته و او را به  شرکت در انتخابات آینده علاقمند گردانیده است. اگر قرار باشد که آقای خلیل زاد نماینده سابق امریکا در سازمان ملل  بعنوان رئیس جمهور افغانستان کاندید گردد بی مناسبت نخواهد بود که آقایان بوش و رفسنجانی و ملکه انگلیس هم در انتخابات آینده ریاست جمهوری شرکت نمایند. آقای خلیلزاد باید درک نماید که همه افراد مورد حمایت او بلادرنگ و بلاشبهه از جانب ملت افغانستان نوکر و مزدور بیگانه تلقی میشوند.

 

توصیه ما به جناب ایشان این است که بعد از این همه کار و زحمات منافقانه در مورد افغانستان مدتی را به استراحت به پردازند و یا اینکه در جهت رفع این خستگی ها  سفری در دور دنیا را آغاز نمایند اما به شرطی که افغانستان شامل تور مسافرتی ایشان نباشد چون مردم ما از دیدن قیافه ابلیس مآبانه ایشان بشدت نفرت دارند و این نفرت در کانفرانسی که در جلال آباد دایر گردیده بود متجلی گشت. مردم قهرمان و وطندوست جلال آباد هنگام کمپاین انتخاباتی خلیلزاد در جلال آباد با پاره کردن شعار ها و شکستن عکس های تبلیغاتی او و سردادن شعار مرگ بر خلیل زاد چنان سیلی محکی را بر صورت بی حیا ی او نواختند که طعم آرزوی رسیدن به ریاست جمهوری را در دهان او به زهر هلایل مبدل گردانید . اما آقای خلیل زاد باید بداند که این آخرین سیلی مردم افغانستان نخواهد بود و هر باری که به دیده درائی به پردازد با یک سیلی جانانه دیگر  نشئه رسیدن به ریاست جمهوری افغانستان از سر او  پرانده خواهند شد. 

 

و اما در باره ایرانی ها و پلان های مزورانه پشت پرده شان:

 

هر وقتی که خیال خام تسلط بر افغانستان در ذهن متحجر ایرانی ها  خطور مینماید بهتر است قبل از ضیاع وقت خود به تاریخ گذشته خود مراجعه نموده و شکوه اهتزاز  بیرق حکومت های هوتکی و ابدالی را در قلب سرزمین شان بیاد  بیاورند تا بار دیگر این هوس های بیجا باعث آزار ذهن بیمار شان نگردد و بدانند که اگر مردم افغانسان سلطه یهود را هم در سرزمین خود به پذیرند هرگز سلطه ایرانی ها را نخواهند پذیرفت. همین افغانها بودند که سلسله ضد اهل سنت صفوی های ایران را سرنگون نمودند و به سلسله حکومت ننگین شان که کاری به جز از قتل عام مردم اهل سنت و جماعت نداشت خاتمه دادند.  درست است که ما ملت فقیر و ناتوانی هستیم اما این یک واقعیت غیر قابل انکار است که همین ملت فقیر اما با ایمان همه امپراطوری سرکش و متکبر دنیا را با عنایت پروردگار پاک راهی گورستان تاریخ ساخته اند . سردمداران کنونی  ایران هم باید به پذیرند که  از استعداد و توانائی بیشتری نسبت به انگلیسیها و روسها برخوردار نمیباشند  و هروقتی که افول دکتاتوری خرافاتی شان نزدیک شده باشد با ملت خدا جوئی افغانستان در خواهند افتاد  و آن روزی خواهد بود که خودکامگان ایرانی هم  مزه فرو رفتن در گورستان تاریخ را به تجربه خواهند گرفت.

 

لاتراوسه یی ماغزه په کرار نه دی … چا چی ماسر ه وهلی سر په سنگ دی

 

 

آ

 

 

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *