استقلال + آزادی
برای نودمین بار در کشور ما از روزی بنام " روز استقلال " یاد میکنند و در سال، یکروز را بنام آن اختصاص داده اند.
در ظاهر این روز را بخاطری ارج میگذارند که کشور ما بعد از سالها توانست آزادی عمل و اراده اش را بدست خود بگیرد ! و همانگونه که از نامش هویدا است استقلال و آزادی همین مفهوم را ادا میکنند اما در واقع چنین نبود!.
از روزی که پای ورقه یی را جباران زمان ( امپراطوری بریتانیای کبیر) و عده یی از نمایندگان افغان امضاء کردند مبنی بر اینکه دیگر انگریز ها در امور کشور ما مداخله نخواهند کرد از همان زمان ببعد این روز رنگ و بوی آزادی را با خود حمل میکرد ولی در حقیقت از آزادی حقیقی چیزی را با خود نداشت.
استقلال که همان معنی مشخص واژه آزادی را دارا است در افغانستان بزودی از مفهوم اصلی و حقیقی اش به دور گردید و از کلمه استقلال جز مفهوم " پوست بدون مغز " چیزی در وطن ما وجود نداشت این دو کلمه ( استقلال – آزادی ) که در قاموس زبان و تکلم یک مفهوم را ادا میکردند، در کشور ما از همدیگر جدا شدند : ما استقلال داشتیم (بمعنی صوری و شکلی آن) اما آزادی نداشتیم ، اراده نداشتیم ، و اگر مبالغه نباشد اختیار خود را هم نداشتیم . در طول این 9 دهه شاید بجا نباشد که ما بگوییم اراده خود ما بدست خود ما بوده !، بلکه ما زیر تأثیر ارادهء دیگران در دور و نزدیک بودیم که تاحال هم هستیم . و اگر یک فتره کوتاه و اخیر دورۀ ریاست مرحوم داؤد خان را مستثنی قرار دهیم دیگر ما همه تابع به این یا آن بودیم که این مخالف و در تضاد با آزادی حقیقی است . و آن دوره و تجربۀ کوتاه مرحوم داؤدخان آنقدر پر بها بود که در پهلوی اینکه خود داؤد خان و فامیلش در بدل آن سر هایشان را باختند همه کشور ما و تمام مردم اغلب هستی و سرمایه های مادی و معنوی خویش را از دست دادند و امروز هم دست و پای مردم ما را و کشور ما را تار های پلید عنکبوتی در خود پچیده است که نمیتوان حرکتی کرد.
امروز بار دیگر از این روز بنام روز استقلال یاد آوری میگردد….
یاد گردد !… ، اما آیا این استقلال بمعنی آزادی است یا بعباره دیگر آیا این استقلال مساوی ( = ) با آزادی است ؟.
شاید خود را فریب دهیم اگر جواب ما مثبت باشد. ما همانگونه که سالیان دراز از اراده خود بیگانه شده بودیم امروز نیز از خود ارادۀ کامل و ثابتی نداریم و با تأسی از گفتۀ فرد بظاهر اول کشور ( آقای کرزی) : ما در خانهء خود مهمان ( بلکه اجیر ) هستیم. این دیگرانند که صاحب خانه ما شده اند دیگرانی که ازما دورند و یا بما نزدیک اند.
میتوان گفت که کلمه استقلال منحصر به امضا کردن در پای ورقی است بدون اینکه به مطالب سطور آن وقعی گذاشته شود طوریکه مفهوم آزادی از آن سلب گردیده است و از این لحاظ میتوان گفت استقلالی که همراه با آن آزادی نباشد، متاعی است بی ارزش. یا بگونه دیگری : استقلال + آزادی بهایی دارد، و بدون آزادی اراده و عمل ، استقلال و تجلیل از روز مشخصی چیزی است بی مفهوم و خالی از فائده.
به امید روزی که ما واقعا استقلال و آزادی خویش را داشته باشیم.