فقدان علایم صلح درافغانستان وجایزه نوبل — محمد عظيم آبرومند

 

فقدان علایم صلح درافغانستان وجایزه نوبل

 

محمد عظيم آبرومند

 

هشت سال ازجنگ خونین امریکا درافغانستان می گذرد و شدت خونریزی ، ویرانی وتنفروانزجار نسبت به این جنگ نابرابرو تجاوزبالای ملت افغانستان بخصوص مناطق پشتون نشین افغانستان منحیث یک جرم سترگ اخلاقی و یک روش ضد حقوق بشر درذهنیت عامه دنیا رسوب نموده است. این جنگ نظامی وتبلیغاتی غیرمتناظرکه تاکنون باعث کشته شدن یکصدوپانزده هزارشهروندان افغان و یک هزاروچهارصد عسکرناتوگردیده است ، گاهگاهی منحیث نکته عطف درتاریخ سیاسی دنیا ملاحظه میگردد ، زیرا دیده میشود که سرنوشت ملت افغان طوری رقم می خورد که کاشانه افغانها  ازیک تجاوزبه تجاوزی دیگری روبروگردیده ومردم این سرزمین ازیک مقاومت به مقاومت دیگری مجبورمیگردند. متجاوزین مضمحل می گردند وافغانهای مصیبت زده متفرق میشوند. البته یک سوال اندیشه سوز وپرابهت این است که چطور میتوان ازتجاوزجلوگیری کرد وازتفرق ومصیبت اجتناب ورزید؟ سوالی دیگری که ذهن افغانی را بخود مشغول میسازد، این خواهد بود که چرا افغانها دردفاع ازآزادی واستقلال خویش قهرمانی دارند ، لیکن درحراست ازآن لغزش وکم لطفی میورزند. اخرالامرسوالی دیگری که مطرح است ، ظهورشخصیت درخشان ضد استعماری سید جمال الدین افغان ،مبارزات فکری وسیاسی وی، واحیای مجد تمدن اسلامی ازطریق اعتلای علمی وفلسفی باروش اخلاقی وایمانداری خاص مسلمین که این مسئولیت بزرگ درمحدوده توانمندی افغانها بدوش ایشان گذاشته شده ، و چرا تنها یک طیف خاص سیاسی وفکری  افغانی بابرداشت ازطرزفکرسید جمال الدین افغان احساس مسئولیت دربرابر آن اندیشه ها می کند و دیگران نسبت به آن کم التفات می باشند.

البته به این سوالات درآینده پاسخ های آماده خواهیم ساخت وحلقات خبیر افغان را نیزدعوت می کنیم تا درین راستا نظریات خود را ارائه بدارند.

لیکن موضوع نوشتار کنونی مکثی دررابطه اهدای جایزه صلح به رئیس جمهورامریکا ، فعالیت نظامیگران امریکائی درافغانستان ونقش آقای خلیلزاد درین مورد وطرزالعمل محافظه کاران جدید (نئوکانزاروایتف ها) نسبت به افغانستان میباشد.

 

نوبل در وصیتنامه خود در27 نوامبر 1895 چنین نگاشته بود: "من الفرد برنهارد نوبل ، بعد از سلامتی خاطر وجمع فکرسالم اراده خودرا درمورد ملکیت بازمانده بعد ازمرگ خویش چنین بیان می کنم………… یک قسمت  آن (منظور عایدات ملکیت وی)  به کسانی تعلق گیرد که به بیشترین وبهترین وجه درتقویت وسامان دهی برادری بین ملت ها ، در تعدیل ویا تقلیل عساکرجنگی و برگزاری  وتقویت گنگره های صلح تلاش ومساعی بخرچ می دهند."

 

کمیته پنج نفری که ازطرف پارلمانت ناروی انتصاب میشود  ،تاهرسال مصادف به روزمرگ آقای نوبل بتاریخ دهم دسامبر جایزه صلح  نوبل را به شخصیت ها ویا نهادهای حقوقی اعطا کند این بار قرعه را بنام آقای باراک اوباما رئیس جمهور ایالات متحده امریکا  کشیده است. ضمن اینکه اراده ومساعی کمیته پنج نفری ناروی را برای اعطای جایزه نوبل به دیده قدرمی نگریم ، لیکن ضرورت آن احساس میگردد ، تا انگیزه های سیاسی  این اقدام را مورد دقت قراردهیم که چه نکات مهم وشامخ درعملکرد سیاسی آقای اوباما باعث گردیده تا  جایزه نوبل بوی اهدا گردد. توجه کنید به وصیت نامه الفردنوبل که گفته بود اشخاصی میتوانند برنده این جایزه گردند که به بهترین ویا بیشترین وجه برای تقویت برادری بین ملت ها تلاش می ورزند.

 

طوریکه میدانیم معضله افغانستان یکی ازنکات شایان توجه برای تثبیت صلح درمنطقه وجهان محسوب میگردد و ازناحیه دید جئوپولتیک حساس ترین منطقه به شمارمی رود. لیکن شواهد کنونی نشان می دهد که امریکا برای تشدید جنگ درافغانستان اصرارمی ورزد. اصرارامریکا برای حضور درافغانستان باعث کشتار مردم افغانستان گردیده وصلح جهانی را برای مدت مدیدی به مخاطره میکشاند. فقدان علایم صلح درافغانستان بمنزله پیش کردن یک استراتیژی جنگی تلقی شده و غوغای که قومندان ناتووقوای امریکائی درافغانستان، درسطح جهانی برپا کرده است ، بیشتر میلان نظامیگری درمنطقه رابرملا می کند. قوای ناتو بسرکردگی امریکا درافغانستان به شکست فاحش مواجه می باشد. این شکست فاحش امریکا درافغانستان ناشی ازعملکرد تجاوزگرانه واشغالگرانه نظامیگران امریکائی بوده وتاکنون هرنوع گفتمان سیاسی با نیروی مقاومت درافغانستان را کتمان می کند. یعنی کوشش وتلاش امریکا برای تشدید جنگ وخونریزی درافغانستان است و ناتو خواهان گسترش جنگ به کشور همسایه ما پاکستان نیزمی باشد.

توجیه اولیه جنگ ازجانب قوای امریکائی پدیده ای دهشت افگنی بود که  کشورهای غربی مدعی بودند که درافغانستان واقعه هولناک نیویارک برنامه گذاری شده بود. بعداً اصراربراین ورزیدند که درافغانستان برای ترویج  دیموکراسی ،تعمیم ارزش های حقوق بشر ، دفاع ازحقوق زن ، مبارزه علیه کشت خشخاش و تأمین امنیت مساعی بخرچ میدهند وصرف با دولت کابل درین امر کمک وهمکاری میکنند.

این تلون مزاج وتناوب اهداف بعلل ضعف روانی  وشکست جنگی متجاوزین می باشد. دیموکراسی   دستوری با اجرای عملیه انتخابات فرمایشی به یک مضحکه ابتذال آمیزمبدل شد. ادعای تعمیم حقوق بشر جزبه تمسخر گرفتن انسان ها چیزی دیگری نبود. محافظت ازحقوق زن به معنی ترویج فساد اخلاق وجنسی دیگر مهمی باخود نداشت ، حتی موج فساد اخلاقی درصدرکانون اصلی دیموکراسی یعنی ولسی جرگه زبانه کشیده است ، صرف نظر ازبدنه قبیح الوهیت اکثر سازمان های بد اخلاق گویا کمک های بشری.  امنیت ،عدالت و رفاه مفاهیم بی محتوا گردیده اند، هیچ فردی درافغانستان به این مفاهیم، به اندازه ای جوی اعتبار قایل نیست ،بخصوص موقعیکه این عبارات ازحلقوم  مراجع رسمی ونیمه رسمی کشوروحامیان زورمدارخارجی  آنها برآید.

درسطح جهانی امریکا ، مسئول کشته شدن بیشتراز 1،2 دومیلیون عراقی ومصارف جنگی بالغ بر سه هزارمیلیارد دالرمیباشد.  درآخرین جنگ اسرائیل علیه ملت مظلوم فلسطین درنوارغزه امریکا قطعا، وبیشرمانه ازحملات وحشیانه هوائی اسرائیل بالای ملت فلسطین تا آخرین دقایق پشتیبانی نمود.

پس کدام انگیزه وکدام دلایل باعث براین شد که جایزه جهانی  صلح برای آقای اوباما اهدا گردد. چرا مراجع ذیصلاحیت جایزه نوبل اغماض می کنند که میک کریستال قصاب جنگ عراق دریکی ازسخنان سری خویش گفته است که برای خاموش کردن مقاومت درافغانستان به پنج صد هزارنظامیان ضرورت است. این موضوع را خانم اندرا میچل یک ژورنالیست مشهور امریکائی ازطریق مصاحبه تلویزونی با کارشناسان افشا کرده است. پنجصد هزارنیرونظامی به این معنی که دربرابرهرشصت شهروند افغان یک عسکر امریکائی تا دندان مسلح برای منافع امریکا وسایرکشور های ناتو به جنگ علیه ملت افغان نیاز است.

همچنان وقایع اخیر درافغانستان که کلاً نمایانگر کشتارجمعی مردم ملکی درکشور است ، خود ازعلایم خشونت ودهشت میباشند. شکنجه وبه قلع قمع کشیدن زندانیان در گوانتانامو ، بگرام ، پنجشیر، قندهارودیگر نکات افغانستان ، منظره هولناک ووحشیانه عساکرامریکائی در داخل سفارت امریکا درکابل ، این ها همه وهمه  شمه ای ازپیشآمد های ضد حقوق بشر وضد حقوق الملل درافغانستان است که امریکا آنرا دنبال نموده وآقای اوباما منحیث رئیس جمهور آنکشور مسئول درین عملکرد ها شمرده میشود.

لذا بازهم میخواهیم این سوال مطرح شود که کدام عملکرد های نیک اوباما تاثیرگذاربود ، تا وی را مفتخربه جایزه نوبل نمود؟

درسطح سیاست داخلی روش سیاسی وی بنابر عوامل ضعف تحقق عدالت اجتماعی به ناکامی مواجه است. 46 میلیون امریکائی بفقر فاحش اقتصادی دچارمیباشند. سیاه پوستان ، لاتینوز و سرخ پوستان درمراودات اجتماعی و مراجع اجرائی درسطح برخورد عملی انسان های درجه دوم قلمداد می گردند.

رقم بیکاری طوری است که دربین هر شش شهروند امریکائی یک نفر بیکار می باشد. بحران اقتصادی قد امریکائیان را خمیده ساخته است.

نکات بالا را منحیث برهان های موثق ذکرکردیم که نشریات تحقیقی بیشتر از آنرا شرح می دهند و به این اختصارخاطرنشان میسازیم که آقای اوباما درسطح ملی هم کدام عمل بسا پرارج برای استحکام پایه های صلح داخلی نیز انجام نداده است.

چند نکته ای مختصردررابطه با تقابل قدرت سیاسی در ایالات متحده لازم به یاد آوری است. قدرت سیاسی امریکا به دوپایگاه تقسیم گردیده است . پایگاه اول که میراث خوراداره بوش است ، درحلقات سیاست جهانی مشهور به نئوکانزارواتیف ویا محافظه کاران جدید می باشند ، خواهان دنیای هستند که بهرقیمت که باشد باید امریکا قیومیت دنیا را دردست داشته باشد.

نئوکانزارواتیف ها بصورت کل ازمنابع مالی سرشاری کانسرن های تسليحاتی پشتیبانی می شوند. تراکم سرمایه در دست 222 میلیادرامریکائی است که اکثر آنها به جبهه ای نئوکانزارواتیف ها تعلق خاطردارند. باید خاطرنشان شد که درسال 2008 میلادی رقم ملياردرها بلند رفته است . 2400 هزارمیلیارد دالر را 973 نفر بین خود تقسیم می کنند که بالاترین رقم میلیاردرها یعنی بیشتر از222 نفر آن امریکائی می باشند.

 زلمی خلیلزاد امریکائی که درافغانستان تولد شده است ، یکی ازشاگردان این مکتب تلقی میگردد. دبیر و رهنمای فکری وی ویا به کلام دیگر اصلاً ترزیق کننده فکری و حامی اصلی وی خانمش است. خانم خلیلزاد دراصل چیریل بنارد نام دارد. این خانم که دراصل اطریشی تبار است، یکی ازبازیگران سینمائی آلمان واطریش بوده وبعد ازدهه شصت قرن بیست به  تخصص آکادمیک در جامعه شناسی پرداخت واکنون یکی ازپرآوازه ترین چهره است که میخواهد درجوامع اسلامی حرکت های سکولاررا ترویج وتشویق نموده برای  تثبیت حقوق زن درجوامع اسلامی تلاش می ورزد. خانم خلیلزاد یعنی چیریل بنارد عضوی معتبر یکی ازفابریکه فکری امریکا ، بنام پناک PNAC  میباشد.  زلمی خلیلزاد در یک فابریکه دیگری فکری امریکا بنام RAND  ایفای وظیفه می کند.

هردو سازمان غیردولتی ، مولد تولیدات فکری اند ، تا مشاورت های نظامی واستراتیژیک را به دولت امریکا ارائه بدارند وقیومیت نظامی وسیاسی امریکا را درشرق با قوت وشدت نظامی نه تنها حفظ کنند بلکه برای گسترش آن فعالیت وسیعی انجام دهند. اکنون مشاهده میگرددکه یک قسمت ازارباب قدرت درامریکا دوباره زلمی خلیلزاد را برای افغانستان مطرح ساخته اند و درمصاحبه اخیرخود بابی بی سی آقای خلیلزاد امریکائی، افغان تبار ازایجاد کردن یک سازمان سیاسی بنام جنبش موفقیت درافغانستان یاد آوری کرده است.  این ابتکارخلیلزاد امریکائی  درسطح پایگاه های قدرت درامریکا ازپیچدگی خاصی حکایت می کند. هویدا است که نظامیگرایان امریکا که درراس آن کسینجر وزیراسبق خارجه امریکا قراردارد و وی فردیست که بسیاری ازکودتا های امریکای لاتین را(برازیل ، چلی) به منفعت امریکا برنامه ریزی نموده است وبه احتمال قوی برنامه ریزی کشتن روسای جمهور بعضی ممالک مدیون تلاش های فکری او میباشد ، خواهان شدت جنگ درافغانستان و گسترش آن در پاکستان می باشند. این گروه روابط خیلی عالی ودوستانه باسران جمهوری اسلامی ایران نیز دارد. درسطح مراودات سیاسی میانجیگری وتفاهم بین اسرائیل وجمهوری اسلامی ایران ازشهکاری های این گروه محسوب میگردد.

 گرچه اوباما منحیث رئیس جمهور ایالات متحده امریکا یک شخصیت محبوب در ذهنیت عامه اروپائی بوده ، زیراجوامع اروپائی بعلت عدم تبارز شخصیت های الگو سیاسی واجتماعی درکشورهای شان به باراک اوباما به حیث یک بارقه امید وارکننده نگاه می کنند، مگر درسطح ملی گروه رقیب وی بیشترموفق بوده ، وی را یک رئیس جمهورناموفق وضعیف معرفی میدارند. امریکائیان حتی درین اواخر این سوال را مطرح ساخته اند که کدام ویژگی ومهارت سیاسی واجتماعی آقای باراک اوباما کمیته پنج نفری ناروی را (کمیته جایزه جهانی نوبل) معتقد ساخته است که به رئیس جمهورشان جایزه یک میلیون دالری صلح را اهدا نماید.

خانم چیریل بنارد (همسرزلمی خلیلزاد امریکائی) نه تنها حامی معنوی وفکری شوهرش بوده بلکه قراین موجوده حکایه ازآن می کند که پست مشاورتی درشرکت اونیکال را به آقای کرزی نیز همین خانم زمینه سازی نموده بود ، طوریکه نشریه لوماند فرانسوی درماه دسامبر سال 2001 میلادی آنرا افشا نموده است.

گرچه مردم افغانستان شاهد تلاش های مذبوحانه آقای خلیلزاد جهت تثبیت منافع امریکا درافغانستان بقیمت خون ده هزارافغان  بیگناه می باشند ، لیکن بی وقاحتی این شخص نسبت به ملت افغان قابل دقت می باشد. قراین چنین مشهود است که جبهه متحد ملی به ابتکاراستاد برهان الدین ربانی ارتباطات سه جانبه ای را برای حفظ حیات سیاسی خود زیر دست گرفته است. استاد طی پیامی ازطریق یونس قانونی نزدیکی مجدد خویشرا نسبت به ابتکارات آقای  خلیلزاد امریکائی ابرازداشته است. همچنان گفته شده است که خلیلزاد تلاش می ورزد تا بیشتر ازپیش با بعضی ازحلقات قدرت درایران روابط گرم دوستانه ایجاد کند. لیکن ایرانی ها دررده های بالاتر با امریکائیان درتماس می باشند وخلیلزاد را منحیث یک شخص خیلی بدنام درذهنیت عامه جهانی می شمارند. استاد برهان الدین ربانی همچنان پیام های متواتر ودلگرم کننده ای به حلقات طالبان نیزارسال نموده است. استاد تلاش می ورزد تا بعضی حلقات طالبان را با تشیع صفوی ایران آشتی دهد ، زیرا وی معتقد است که برداشت های تشیع صفوی ایران ازرهبریت و بعضی حلقات طالبان درنهایت با هم همردیف اند ، به همین لحاظ این میانجیگری را اطمینان بخش می داند. درسطح بالاتر مثلثی درحالی شکل گیری است که دریک راس آن امریکا ، درراس دیگرآن ایران ودرراس سومی آن روسیه قرارگیرد. زمامداران سیاسی ایران مسئله فلسطین راصرف ازمنظرتبلیغاتی جهان اسلام ممد منافع خود می شمارند والا کوچکترین وقعی به منافع ملت فلسطین نداشته ، میخواهند زمینه های ایجاد کنند ، تا ایرانیان دوباره نقش پولیس درمنطقه را بازی نمایند و تولیدات داخلی ایران بدون مشکلات به کشور های اسلامی شمال افغانستان انتقال یابد. همچنان ایران مجال بیشتر برای امتعه فکر سیاسی خود پیدا خواهد نمود زیرا درداخل کشور خود ایرانیان به مذاهب تسنن کوچکترین مجال فعالیت نمی دهند. شیوه کاری تشیع صفوی اکنون خیلی افتضاح آمیزاست ، طوریکه بعضی نشریات تلویزونی  باسرآغازتوهین به خلفای راشدین و اهل تسنن تزئین احساسی می یابد.

ازطرف دیگر ممکن بنظرمی رسد که ترکیه وعربستان سعودی نقش معتدل نسبت به افغانستان بازی کنند. گرچه عربستان سعودی تاکنون ازطریق دیپلوماسی عقب پرده به مسئله افغانستان می پردازد ، لیکن احتمال میرود درساحت امکانات سیاسی به همکاری ترکیه ابتکاری دردست گیرند ، تا مسئله افغانستان منتج به یک صلح پایداردرافغانستان گردد. صلح پایداردرافغانستان شامل مراعات جدی ازاساسات عدالت درسهمگیری قدرت سیاسی ملت افغان خواهد بود واین مامول موقعی عملی خواهدگردید که افغانها بدون فشارودخالت دیگران نظام سیاسی آینده خویش را بدست خود اعمارکنند.

 دراخیر یک نکته را قابل تذکر می دانم مبنی براینکه بخاطرنقش مسلمین جهت سهم گیری برای حراست صلح دردنیا اکنون بیشترازپیش ضرورت آن احساس می گردد ، تا کنفرانس کشورهای اسلامی یک موسسه بنام دارالسلم تاسیس کنند که دررقابت سالم با جایزه جهانی نوبل ، برای تشویق وترغیب پروژه های صلح مدارشخصیت های جهانی را نامزد یک جایزه سازند. البته درپهلوی آن یک وجیبه دینی واخلاقی همه سازمان های پرصلاحیت اسلامی می دانم ، تا اقدامات خیرخواهانه وصادقانه نسبت ایجادفضای صلح درافغانستان نموده خدا وامت مسلمه را ازخودخشنود سازند.

 

محمد عظیم آبرومند     

 12 اکتوبر سال 2009 میلادی ، آلمان

 

 

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *