بسم الله الرحمن الرحیم
فاجعه دموکراسی غربی در جهان غرب
سيد احمد بشير افضليار
قبل از اینکه به بحث اعنوان بالا بپردازیم، باید یک ګذری داشته باشیم پیرامون تعریف دموکراسی، و موجودیت این پدیده از دیدګاه نظری و عملی.
اولآ: تعریف دموکراسی، از طرز بینش، تفکر و عقیده هر متفکرو صاحب نظر فرق میکند. دموکراسی که یک کلمه یونانی است واز دو کلمه دموس(مردم) و کراتوس ( حاکمیت، قدرت) مشتق شده است. اما در جامعه ما معنی دموکراسی را به آزادی تعبیر نموده اند. که این دموکراسی و یا آزادی نه تنها در جامعه ما بلکه در تمام جوامع نظر به شرایط فرهنګی، اقتصادی، سیاسی، عقیدتی و غیره عوامل زیست محیطی فرق میکند. چون مردم ما از معنی واقعی دموکراسی که همانا حق انتخاب شدن و حق انتخاب کردن بدون در نظرداشت اقلیت رنګ ، پوست، نژاد، قوم، مذهب، وغیره مسایل تفکیکی که یک شخص را نسبت به شخص دیګر تفکیک میدهد، مد نظرنه ګرفته و از آزادی صرف در مسایل پیش پا افتاده مانند برهنګی و بی حجابی زنان و یا مردان با نوشیدن الکول و بعضی دیګر از منکراتی را که هم خداوند منع قرارداده و هم جامعه منفور میداند. خودرا آزاد و یا دموکرات میشمارند.
و در کشور های غیر اسلامی این مسئله به اوج افراط رسیده که نزدیک به از بین رفتن قوانین خانواده و اجتماع ګردیده است. مثلا در جامعه غربی ازدواج که یک امر طبیعی است تقریبآ وجود ندارد و یکجا زندګی کردن مطابق به قانون این کشور ها ازدواج تلقی میشود. اینکه در جامعه به چی تعداد اطفال بدون پد ربه دنیا میآید در حقیقت یک موضع عادی تلقی میشود.
همچنان مطلبی را که باید قبل از همه یادآور شوم اینست که دموکراسی در هر جا و هر کشور به طور نسبی وجود دارد.و نظربه تجاربی که صورت ګرفته شده است آزادی بدون قیدو شرط فاجعه بار است و وحشت را ایجاد میکند. و انسان را که اشرف المخلوقات است از انسانیت و عالیترین عوج مخلوقیت کشیده به پستترین مخلوقات نزول میدهد.
ثانیآ: پدیده دموکراسی از نظر محتوا و واقیعت آن همچنان از دیدګاه نظری و عملی آن در هر کشور فرق میکند و اینکه دموکراسی در شرق وجود دارد یا در غرب؟ یا در جوامع اسلامی وجود دارد یا غیر اسلامی؟ هر کدام موضوعاتی است که باید مورد بحث قرار ګیرد.
در جوامع اسلامی که اساس و تهداب کانون خانواده و اجتماع را اسلام تشکیل میدهد، تا اندازه از برکت این دین مبین(اسلام) سالم باقی مانده اند، ولی باز هم نظر به شرایط محیطی، اقتصادی، فرهنګی، سطح پائین بودن اګاهی از اسلام و نداشتن امکانات تبلیغی وبودن سیاست مداران فروخته شده، که به خاطر بقای خود به هر نوع خیانت و وطنفروشی دست میزنند. هر کدام به نوبه خود مشکلاتی است که مانع به میان آمدن عدالت اجتماعی، حق مساوی، احترام متقابل، آزادی و همان کلمه ی که همه اینها را در خود احتوا نموده و بنام دموکراسی یاد میشود، میګردد. و این همه چالش های است که با عث نبود و یا کمبود دموکراسی میګردد. بطور مثال در افغانستان کشور عزیز ما که یک کشور مرد سالار است از اینکه مرد در اکثر خانواده ها و در طول تاریخ نان آور خانه بوده و است، فکر میکند که در هر مسئله زندګی و اجتماعی حق با اوست و اوست تصمیم ګیرنده هر پلان و هر عملی در زندګی مشترک (زنی و شوهری) . که این یک مشکل و معضله است که نشئات از شرایط محیطی و فرهنګی میکند. که با اندک تغیر اقتصادی و محیطی در زندګی زوجین مسئله زشت و ناخوشایند طلاق این پدیده شوم که با عث بربادی زندګی فرزندان و جانبین( زن و شوهر) میګردد، به میان میآید. چون زن از نظر ضروریات روزمره حیاتی بهرهمند میګردد. و از شرایط حاکم اجتماعی سوء استفاده نموده که اکثرآ در بین افغانهای مقیم غرب دیده میشود، و دعوی حق و عدالت میکند. و اینجا ست که برای مرد که سالها در امور زندګی به تنهائی تصمیم ګیرنده بوده، مورد قبول صورت نمیګیرد و به دو مسئله رو به رو میشود اول قبول حقیقت واحترام شمردن زن منحیث شریک در تمام امور زندګی، که اګر زن هم از خداوند بترسد و احترام شوهر را بنمائید و تناسب را و روحیه همسراشرا بداند و احترام بشمارد، زندګی ایشان به خوبی و شادمانی سپری خواهد شد و در غیر آن مرد اش را ذلیل و زبون ساخته و آنقدر از جاده انسانیت و اخلاق میګذرد که صحبت از قتل و از بین بردن همسر میګردد. ویا اینکه مردبه مسئله دوم تن داده و به لجاجت و قبول نکردن حقیقت پرداخته و از لت وکوب شروع نموده و ګپ را به جدایی و طلاق و یا هم به قتل و از بین بردن همسر اش با عث میګردد.
اګرپدیده دموکراسی یا آزادی را از محوطه خانوادهګی بیرون آورده به سطح جامعه فکر کنیم، میبینیم که در جامعه ما دموکراسی یک کلمه جدید و در اکثر مواقع کلمه جدید الورود و دارنده بوی غربی میباشد و هر کس که از دموکراسی صحبت بنماید، به وی به دید غربی زده و یا نوکر غربی ها و حتی به عقیده یک تعداد از نیمه روشنفکرها و یا هم تاریک فکر های که کلمه دموکراسی را در تقابل به اسلام میدانند، به بی دینی محکوم میګردند.
در حا لی که دموکراسی همان آزادی را ګویند. و انتخاب دولت از طریق آراء مردم بوسیله انتخابات و رایګیری را ګویند. در وطن عزیز ما دولت داری به شیوه انتخابات، یک پدیده نو و تازه است. در جوامع اسلامی تنها شاید یکی دو کشوری باشد که انتخاب دولت با آراء مردم صورت بیګیرد. و در داخل کشور های اسلامی چون شریعت غرای محمدی(ص) وجود ندارد. و اسلام بنام است از این خاطر مشکلات و نارسایی های خود را دارند. که مردمان آن با آن دست و پنجه نرم میکنند. و این نارسایی ها از سیستم دولتی سرچشمه میګیرد چون از آزادی اسلامی در قدم اول ملا های ما آګاهی ندارند و اسلام را تنها به شیوه افراطی و طالبانی آن فهمیده اند. و در اندک مسائل عادی حکم قصاص و بریدن سرو دست و پا مردم را میدهند. طبقه عالم با تآسف که وقت خودرا در مسائل اصلاح جامعه سپری نمیکنند و مردم رعیت هم از دین شان به طور شاید و باید آن خبر ندارند، فلهزا هرنوع بی عدالتی امکان بروز دارد.
اما درکشور های غربی به خصوص کشور (هالند) که من در آن زندګی میکنم، دارنده سیستم آزاد دموکراسی است که به باور خودشان در هیچ کشور دیګری دنیا دیده نمیشود. که حتی اولین کشور دنیا بود که در قانون مدنی خود ازدواج همجنس بازان را آزاد اعلان کرد،و دراین کشور دموکراسی به شکل افراطی و غیر نورمال آن میباشد که در شرح آن میپردازیم.
اینکه در زندګی روزمره من و بقیه هموطنان و مسلمانان با هالندی ها و با محیط و فرهنګ هالندی ها سر و کار دارند به خوبی همه مسایل را شاهد استند اما من در اینجا میخواهم توجه عزیزانرا به مقاله که در(روزنامه مترو) کشور هالند مورخ سه شنبه اول دسامبر ۲۰۰۹ از طرف دفتر احصایه هالند به نشر رسیده است معطوف میدارم که در آن به نشر رسیده است که ازهر ۵ نفرنو بالغ یک نفرمورد تجاوز قرار میګیرد که این تعداد شامل ۷٪ دختران و ۳٪ پسران میباشد. که این رقم به عقیده خود دفتر احصایه مرکزی هالند یک رقم تکان دهنده است. همچنان سوء استفاده از اطفال قرار اطلاعات واسله به دفتر( توسعه و اطلاع رسانی سوء استفاده از اطفال) سال قبل به حدود۵۳۰۰۰ سوء استفاده از اطفال ګزارش داده شده است.
و حدود تقریبآ ۳۳۰۰۰ طفل پائین تر از هجده سال سالانه شاهد جدائی والدین شان میباشند. که این یک فاجعه از دموکراسی غربی در جهان غرب میباشد. چون این سیستم دموکراسی افراطی غربی است که زمینه را به شهروندانشان آماده میسازد. تا کانون خانواده در جامعه از بین برود و زمینه آزادی فردی و اجتماعی در قسمت اخلاق و ادب تا حدی برسد که فاجعه را به میان میآورد.
دوستان باید دقت بکنند که اګر در کشور های اسلامی آزادی اجتماعی وجود ندارد و یا کم وجود دارد که علت را در بالا یاد آور شدیم به این معنی است که اساس اجتماع را دین اسلام تشکیل میدهد با وجود اینکه سطح دانش مردم پائین است. ولی این ایمان اسلامی است که مردم را از انجام اعمال نا شایسته وګناه های کبیره در امان نګهمیدارد.
اما در جهان غرب به جای دین قوانین دموکراسی افراطی غربی یا آزادی حیوانی بالای مردم غلبه کرده و جامعه را بسوی بربادی و فلاکت سوق میدهد که این فلاکت و بدبختی دوباره دامنګیر خودشان میشود . که مثال عمده و زنده آنرا مرض خانمانسوز و مدهش ایدز است که از اثر آزادی زیاد انسانهارا به بربادی میکشاند. که فعلا تعداد مریضان ایدز در جهان اضافه تر از سی ملیون میرسد. ګنجانیدن قانون ازدواج هم جنس با زان در قانون مدنی هالند و چند کشور دیګر اروپا زنګ خطر جدید یست که اروپا را هشدار میدهد که در اینده جهان شاهد منفجر شدن این بم خواهند بود.
خلاصه کلام ما انسانها و یا بنی آدم در فطرت خود میخواهیم که آزاد باشیم و این آزادی به شکلی از اشکال به دست آمده میتواند یا به زور یا به رضا یا از طریق صلح و آشتی که بهترین طریقه است یا به وسیله ریختاندن خون. اما اګر خود انسانها در آزادی لیمت یا اندازه تعین کنند و قوانین الهی را در حیات روزمره خود آیین نامه زندګی قرار بدهند و از سرحد و یا خط قرمزی که خداوند و کتابش به وسیله فرستاده ګانش به ما تعین کرده است نګذریم، میتوانیم که بګوییم ما انسانهای آزاد استیم. زیرا در آن صورت نه از حق خود میګذریم و نه اجازه میدهیم که دیګران به حق ما تجاوز بکند.
به امید آزادی و آمدن دموکراسی اسلامی در سراسر جهان به خصوص وطن عزیز ما افغانستان اسلامی.