جنگ و صلح — محمد عظيم آبرومند

 

 

جنگ و صلح

اوباما آخرين امپراتور

 

 

محمد عظيم آبرومند

 

عنوان این نوشته را جنگ وصلح گذاشتیم تا دقایقی با حکیم بزرگ روسی لئو نیکولایویچ تولستوی (1828-1910 ) همراه گردیده ، زیبائی درکلام واندیشه تولستوی را بمنزله یکی ازآثارپر ازلطف ومهرورزی  برای عدالت ، برابری و صلح میان انسان ها درخاطره ها دوباره احیا کنیم و فساد  جنگ ، جنایت ،خونریزی و تجاوزبحق همنوعان را با اعلام انزجار محکوم کنیم . این کار را تولستوی با تمام قوت فکری وهنری وچیره دستی خویش درنویسندگی انجام داده است. اگر روشنفکر افغان متعهد به خواسته ها وتمنیات و آرزو های بحق ملت خود ، احساس مسئولیت نماید ، بایست درین برهه اززمان ، که خون ملت می ریزد وتجاوزگران با همه توانمندی های مادی وفکری خویش درپی به زنجیرکشیدن ملت مظلوم افغانستان تلاش می ورزند ، فریاد ملت را به گوش مردم دنیا برساند وخود موضع خویش را درمتن ملت پیدا کند ، نه میمون واراز مفاهیم فرنگی و رفتارتقلبی و اخلاق لیبرالی بمثابه ایده لوژی ستیزه گر نسبت به دین وفرهنگ بومی دربسترحیات اجتماعی ملت افغان بخاطر توسل به مظاهر جریان مدرنیته سینه فراخ کند بلکه به مانند فرزندان صالح و آزادگان باهمت الگوی ازاخلاق ، شهامت درایت فکری وهوشیاری سیاسی درمتن جامعه منعکس کننده مدبر آرمان های حق محور ملت خود باشد.

جنگ وصلح دومفهوم حیاتی درجهان انسانی بوده ، منابع دینی ، فلسفی وسیاسی درتاریخ بشر سرشاراز فهماندن این دومفهوم است. 

اوباما بعنوان آخرین امپراطور قلعه رفیع تمدن مادی غرب در اوسلو پایتخت ناروی بمناسبت اخذ "جایزه نوبل صلح" نطقی ایراد نمود  که متن آنرا به کمک همه اندوخته های فکری ، سیاسی ، ادبی وحتی دینی  برای توجیه جنگ علیه ملت مظلوم افغانستان هماهنگ ساخته بود.

رئیس جمهور ایالات متحده امریکا ادامه جنگ وخونریزی در افغانستان را توسط همه کارخانه های فکری ، سیاسی و تبلیغاتی جهان غرب توجیه می نماید تا ذهنیت شوریده شده عوام جهان وبخصوص حلقات روشنفکر مفتون به لیبرالیسم دردنیای اسلام را بنوعی زیر اداره و وجاهت خود ومراکزتبلیغاتی دنیای غرب قرار دهد.

 جای تعجب و شک نیست که حلقات مدیریت سیاسی واجتماعی و تبلیغاتی غرب اوباما را منحیث سمبول و منجی ارزشهای سیاسی وفکری خویش استقبال می کنند، زیرا نظام اخلاقی کنونی غرب و حتی نظام فکری آن سرزمین دیگر توان تولید الگو های خجسته انسانی را ندارد و مظالم اجتماعی واقتصادی و خمیدن قامت رسای علم گرائی منحیث اعلی ترین  مسند جبروتی سرزمین غرب درآخرین روزهای عصرمدرنیته معرفت گرائی علمی ودغدغه خداگونه آنرا با باد نقد فلسفی پریشان نموده است و اتکای فکری وروانی انسان های آن سرزمین را متزلزل نموده است واندیشمندان روشن بین را به فغان ودارنموده است. به همین لحاظ هابرماس فیلسوف شهیرآلمانی دعوت به پذیرفتن همنشینی دین وعلم را می کند و نقش خلاق دین را درروابط اجتماعی دوباره یاددهانی می کند وتکبرعلم را نا مناسب با فطرت انسانی محسوب می دارد.

تولستوی حکیم فرزانه روسی و دلباحته نود ودو حدیث نبوی (ص) دررومان ادبی ، فلسفی خویش بنام جنگ وصلح نقش پلید اشرافیت ، چپاول وتکبر را درسیمای چند بازیگر آن داستان تصویر می کند که یکی ازآنان ناپلئون است که به سرزمین روسیه حمله برد. دربرابر آن تصویری از سادگی ، ایمانداری، قناعت مادی  ، عشق ومحبت  وایثار و پابندی به اساسات اخلاقی وپایمردی به صداقت وراستی  را درسیمای یک افسر صادق بنام نیکولیای و یک زن جوان بنام ناتاشا مجسم می کند که  همه نام ونشان وعزت اشرافی  ومقام ومنزلت مادی را ترک گفته اند  تا دربرابر تجاوز ایستادگی ومقاومت بورزند ، دعوتی است برای  هر انسان آزاده تا با  صبر وتحمل در برابر مصائب تلاش ورزیده برای ریشه کن ساختن  ظلم وستم  از هیچ نوع فداکاری دریغ نکنند.

 

رئیس جمهور ایالات متحده امریکا با وجود همه نازکی ذهن وهوش بهتر بود یکبار آن رومان سرتاسر حماسه آفرین جنگ وصلح تولستوی را مطالعه می کرد. ویا بهتر بود قبل ازسخنان اوسلوی خود یکبار

به عوض گفتار جان اف کندی گفتار جنرال شیرمن سلف ارتش امریکا را مطالعه میکرد که می گفت : "یک سرخ پوست مرده، یک سرخ پوست نیک سیرت است" که به تبعیت ازین گفتار کلونل چووینگتان 450 مرد وزن سرخ پوست را درسال  1864 به طور وحشیانه بقتل رساند.

   

یکی مقایسه متناظر خاطرنشان می کند ، که کشورهای ناتو در افغانستان ازیک جانب   با قویترین لشکر ، مجهز با مدرنترین سلاح میخواهند که حق خود ارادیت و استقلال ملت افغان را زیرپا کنند وازجانبی با همه مایه های تمدنی خویش چه فلسفه ، تاریخ وفرهنگ برعلیه مردم افعانستان صف آرائی می کنند و  تبلیغات گسترده ای سخیف را  براه انداخته اند ، تا جنگ بی رحمانه را صلح بشر دوستانه ، تجاوزرا تساند ، ویرانی رااعمار ونوکرگیری را دیموکراسی  ایستادگی ومقاومت را دهشت افگنی ، خداپروائی ودین ورزی را ، وحشت وافراطی گری قرون وسطائی ، انسان شرقی را تمثالی ازعقب ماندگی و بلاخره افغان آزاده را فاقد عقل جمعی وبسته به عنعنه قبیلوی بنمایاند وروشنفکر افغان را به خوش خدمتی درباریان درجه دو وسه دنیای خویش بگمارد.

باید بدانیم که ازحمله ناتو به رهبری ایالات متحده امریکا به افغانستان تاکنون بیشتر ازیکصدوبیست هزارمرد وزن بیگناه افغان بخصوص درمناطق جنوب ، جنوب شرق وغرب افغانستان بخاک وخون کشیده شده اند و درمقابل به اساس ارقام رسمی یک هزارپنجصد عسکر ناتو بقتل رسیده است. بکلام دیگر دربرابرهرعسکر ناتو هشت نفر افغان جان خود را ازدست داده است. درپهلوی تلفات جانی ، خسارات روانی ، اجتماعی ، محیط زیست وبلاخره مادی به مردم افغانستان وارد گردیده است. اگر دقیق وبدون تعصب تبلیغاتی به وضعیت کنونی افغانستان نگاه کنیم ، بیدرنگ به این نتیجه خواهیم رسید که جنگ کنونی درافغانستان یک جنگ وحشیانه وغیرمتناظر است.

آقای اوباما رئیس جمهور امریکا درسخنرانی  خود درناروی گفت که :" به باور من، بکار گیری زور می تواند بر اساس دلائل انسانی توجیه پذیر شود، کاری که در بالکان یا مناطق دیگر انجام شد. بی عملی در این موارد باعث عذاب وجدان شده و ممکن است در آینده به دخالتی گسترده تر منجر شود. به همین دلیل، تمام کشورهای مسئول باید اصل مفید بودن استفاده از نیروهای نظامی با اهداف مشخص به منظور حفظ صلح را بپذیرند."

دربرابر این سخن باید گفت که بکارگیری زور وابزارجنگی را مردم دنیا در ایروشیمیا وناگاساکی به چشم هوش دیدند وبجسم سلیم احساس کردند و صحنه های ازوحشت انسانی را درسال 1968 میلادی درقریه می لی ویتنام هیچ انسان با فطرت حساس فراموش نکرده است . وسیله زور را در زندان ابوغرائب ، بگرام و گوانتانامو تا کنون ذهنیت افغانی بفراموشی نسپرده است.

اوباما درجای دیگر ازسخنان اوسلوی خود میگوید :" بعضی کشته می شوند وکسانی می کشند." بلی 1500 عسکر ناتو دربرابر 120000 افغان . این چه مضحکه ای است . برای کدام صلح و برای کدام عدالت و برای کدام انسان دوستی و برای کدام تعاون وهمکاری با دنیای اسلام .

بگفته ای معاون اسبق پارلمانت آلمان داکتر انتی فولمار هراستراتیژی جنگ که مبنای تبشیری باخود همراه دارد یکنوع مستی است که درپهلوی خود بسا  شبه الکهولیکر ها را می پروراند ، مگر اصلاً واقعیت را ازدیده اخفا می سازد.

دراخیر آقای اوباما را دعوت بمطالعه آثارگرانمایه شاعر فرهیخته آلمانی راینرماریا ریلکه می کنیم که بعد ازبازگشت ازسفر شمال آفریقا و ملاقات با مسلمانان آن سرزمین به یک دوست خود درسال 1924 چنیین نوشت :" ما انسانهای را دیدیم که صبور اند و بسادگی ازپا نمی افتند."

 

محمد عظیم آبرومند

دوم محرم سال 1431 هجری قمری مصادف به 18 دسامبر 2009 میلادی

آلمان

 

 

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *