جمهوری اسلامی در آستانه سقوط — عبدالله مؤحد

 

جمهوری اسلامی در آستانه سقوط

 

 

ارسالی محترم عبدالله مؤحد

 

نوشتۀ د. سعید صادقی ـ اصفهان

 

 

گروه هايی از اهل تشيع از ابتدای وجودشان در مسیر تاریخ اسلامی همیشه بعنوان یک شریحه‌ ی انزوایی در زیر زمین مشغول فعالیت بوده است. و فقهای شیعه اساسا به چیزی بنام حکومت اسلامی در زمان غیبت امام مهدی که خود در تاریخ اساسی ندارد و حتی در روایات شیعه نیاز به هزار و یک پینه دوزی دارد تا وجودش ثابت شود ـ و یا به عبارت دیگر به حکومت غیر معصوم معتقد نبوده‌اند.

وحتی آیت الله خمینی نیز چیزی بنام حکومت اسلامی را در ابتدای کارش نمی‌شناخت. بعدها تحت تأثیر تبلیغات آیت الله حسینعلی منتظری مفکوره ولی فقیه را بوجود آورد و با شاخ و برگ دادن آن توانست چیزی بنام حکومت ولایت فقیه درست کند. و چون در آن روزها بحث حکومت اسلامی در نوشته‌های اندیشمندان بزرگ جهان اسلام چون سید قطب و مودودی داغ بود، این آقایان نیز برای جلب توجه عوام مردم جهان مفکوره خود را "حکومت اسلامی" نام نهادند. تشابه اسمی این مفکوره تازه در تفکر شیعه با اصطلاح حکومت اسلامی در تاریخ مسلمانان باعث شد بسیاری از روشنفکران اسلامی غیر ایرانی آنرا در سطح بسیار پیشرفته‌ی که در میان مسلمانان مطرح بود ـ و چیزی حدود چهارده قرن حداقل در برخی نواحی زندگی حکمفرما بود و صلاحیت زمانی ومکانی خود را کاملا به اثبات رسانده بود ـ بفهمند.

تا روزهای اول انقلاب هنوز این مفکوره در اندیشه خمینی بدرستی جای نگرفته بود و او در سخنرانی 12/بهمن/1357 انقلابش را حرکتی در راه رفاه اجتماعی برای مجانی کردن آب و برق و اتوبوس و فراهم کردن مسکن برای مردم معرفی نمود و گفت که حکومت شایسته علما نیست، و او می‌خواهد به حجره تدریس خود به قم برود. ولی به مجرد چشیدن طعم سردمداری خود را محکم به کرسی چسپانید و تا دم مرگ حکومت نمود. سپس مهار را در سال1368 به آقای خامنه‌ای داد تا ایشان راهش را ادامه دهد.

و در 22/خرداد/1388 آقای خامنه‌ای آخرین تیر خلاص را به پیکر نیمه جان جمهوری اسلامی شلیک کرد، تا لفظ جمهوری را از آن حذف و حکومت را حکومت ولایی معرفی نماید.

حکومت ولایی که از آن در تاریخ معاصر شیعه با اصطلاح حکومت اسلامی پوشه نهاده می‌شود، عبارت است از حکومت تام الإختیار ولی فقیه که از سوی امام زمان انتخاب می‌شود وتماما اختیارات امام زمان را دارد و در همه امور مطلق العنان است، و با عصمت تنها یک مو بیشتر فاصله ندارد. حکم او حکم خداست و مخالف او مرتد و مخالف شریعت است!

این حکومت در حقیقت زائیده دو اندیشه مرده است:

1. اندیشه حکومتهای ساسانیان که پادشاه را سایه خدا می‌دانستند. و گمان می‌بردند روح خدایی در او دمیده شده است. (که البته این اساس نشأت تفکر عصمت در امامان شیعه که از فرزندان دختر کسرا خانم امام حسین (رض) هستند نیز می باشد).

2. اندیشه پادشاهی صفویت.

در حکومت ولایی؛ ولی فقیه پادشاه و امپراطور تام الإختیاری است که با مُهر امام زمان که همان امضاء خداست دستور می‌راند، رئیس جمهور نیز داروغه‌ی اجرائی اوست، و دیگر خلق خدا همه برده و بندگان او هستند!!..

و این همان صدایی است که پس از خطبه جمعه آقای خامنه‌ای از زبان رسانه‌های گروهی و از زبان آخوندهای درباری و احمد خاتمی امام جمعه تهران به کرات شنیده شد که هر کس حرف ولی فقیه را رد کند حرف امام زمان را نقض کرده، و هر کس حرف امام زمان را نپذیرد حکم خدا را زیر پا نهاده، و مرتد شده و باید با تیر و باتوم در خیابانها کشته شود!!..

مفکوره ولایی خمینی بدون شک با عقل و منطق ایرانی و انسانی در تضاد مطلق بود. ولی خمینی با زیرکی خاصی توانست سیاست فقهای شیعه را در ساختن لولوهای خیالی بصورتی جالب به اجرا درآورد. سران شیعه در طول تاریخ همواره برای پیروان خود دشمنانی خطرناک که آنها را دشمنان اهل بیت معرفی می‌کرده‌اند شناسایی کرده مردم را از آنها ترسانده و با ریتمی حزبی به فعالیت پرداخته، و توانسته همیشه چون خنجری در سینه حکومتها عمل کند. و با وجود دشمن خیالی ایمان پیروان را به برنامه حزب محکمتر نماید.

خمینی از اختلافات مرزی بین ایران وعراق سوء استفاده نمود و با کمک شوروی فتیله جنگ را که به نفع دو بلوک شرق و غرب بود آتش زد. و بدینصورت کشور نوپای ایران در مقابل دشمن خارجی قرار گرفت و اندیشه‌های ایرانی از مشکلات داخل بسوی خطر بزرگتر منحرف شد. در سایه این جنگ حکومت ولایی خمینی ریشه‌هایش را در زمین محکم کرد.

{ برای درک بهتر آنچه در پشت پرده جنگ ایران و عراق بود به کتاب "الثورة البائسة" ـ انقلاب شوم ـ نوشته‌ی حجت الإسلام موسی موسوی یکی از نزدیکان به آیت الله خمینی و استاد اقتصاد اسلامی دانشگاه تهران بین سالهای 62 – 1960، مراجعه شود.}

پس از پایان جنگ آرامش می‌توانست چهره‌ی واقعی رهبران را برای ملت بر ملا کند این بود که ایران در 30 سال انقلاب یک شب نیز به آرامی نخوابید. همیشه یا رسانه‌های گروهی کشور را در خطر حمله ناگهانی آمریکا و اسرائیل معرفی می‌کردند، ویا با جنجالهای ساختگی دشمنان داخلی و اشرار و قضایای فرعی محاکمه‌ی مجرمان و اعدامها و گریه و زاری بر تاریخ و غیره و غیره مردم را در حالت اضطراب خمار می‌کردند.

برنامه‌های انتخاباتی که در حکومت ولایی هیچ معنا ندارد، با استفتای "بله و خیر" شروع شد و سپس به دو کاندیدایی و از آن پس به چند کاندیدایی نیز رسید و هر یک بخاطر رسیدن به عرش دیگری را لو داد تا اینکه کوزه شکست و هر آنچه در آن بود بیرون ریخت.

از زیر عبای مقدس آخوندهای پارسا و زاهد و با تقوا و خاکی حسابهای چند صد ملیارد دلاری بیرون آمد.. شمه‌ای از دزدیها و چپاولها به گوش مردم رسید. کوخ نشینان گم نام نظام ولایی روی سیاه کاخ نشینان رژیمهای شاهنشاهی را سفید کردند.. کشوری که امروزه به فضل ثروت هنگفت و باد آورده خیالی نفتش ـ که پنجمین کشور نفتی جهان است ـ می‌بایستی سرآمد کشورهای جهان باشد در تلاش است خودش را بهتر از صومال و آفریقای گرسنه‌ی بی نهایت فقیر جلوه دهد. احمدی نژاد زاهد و پارسایی که از تجملات گریزان است و جز نان و پیاز غذایی نمی‌شناسد سرش را می‌دهد اما حاضر نیست اقتدار را رها کند. و یا حرفی از ملیاردها دلار بتاراج رفته زند!..

رفسنجانی که نیمی از اموال کشور را در جیب دارد نمی‌خواهد جوابگوی ملت باشد!

خامنه‌ای که ولی فقیه است و کسی حق ندارد از ملیاردها دلاری که دفتر مقام معظم بجیب می‌زند، و یا از حسابهای بانکی مصادره شده‌ای پسرش مجتبی حرفی بزند..

دیوار این خانه که از بن بست ویران است در حال فرو ریختن است. جوانان ایرانی بکلی از دین زده شده‌اند. مقدمات برای روی کار آمدن حکومتی دیکتاتوری و لائیک کینه توز با سازمانهای اطلاعاتی و جلادان و دستگاههای آدم کشی تماما مهیا شده است.

ایران بر سر یک پرتگاه است.

تنها راه نجات ایران بمیدان آمدن دعوتگران اسلامی و موحدان و مؤمنانی است تا چهره‌ی واقعی اسلام را بر مردم بنمایانند. پرده از حقیقت آخوندهای دین فروش بردارند و مردم را از قبر پرستی و بدعتها و خرافات بسوی خداپرستی دعوت دهند.

ملت ایران که قرنها در فضایی مغشوش و دروغین بسر برده چون نور اسلام قرآنی را ببیند مدهوش زیبایی و سادگی و لطفش خواهد شد. بر خرافات و احساسات کینه توزانه‌اش نفرین نموده دین قرآن و پیامبر خدا را به آغوش می‌گیرد. و بسوی ایران قبل از صفویت پر می‌کشد..

ایرانی که در آن آزادی است..

عقل و دانش حکم فرماست..

دانشمندانش سرآمد دنیا هستند..

ایرانی که معلم بشریت بسوی رستگاری است..

ایرانی که امید سلمان فارسی یار رسول اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) بود..

ایرانی که آرزوی خلیفه دوم مسلمانان؛ عمر فاروق رضى الله عنه فاتح بزرگ ایران زمین بود…

ایران عدل و آزادی در سایه قرآن، زنده بادا…

منبع:سنى نيوز

 

 

 

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *