چند سخنی با آقای ترکانی — ادارۀ صدای افغان

 

چند سخنی با آقای ترکانی

 

ادارۀ صدای افغان

 

اقای ترکانی !  نامه شما را گرفتیم، و از نشر آن بناء بر معاذيری که در پايين ذکر خواهد شد معذرت ميخواهيم. در آن چیزهایی را دیدیم که سبب شد تا در پهلوی تعجب، تأسف مارا نیز بر انگیزد.

شما در نوشته هایتان نتنها نمایندگی از خود، که مظهر هویت فکری و شیوه اندیشه و برخوردتان با قضایای متنوعی که پیرامون شما وجود دارد، مینمایید، بلکه شما ائینۀ افرادی میباشید که در زمان موجود با استفاده از ناهنجاریهای  موجود، میخواهند زهرعقده های شان را پوشیده در غلافی از شیرینی کلمات ، اصطلاحات و مفاهیم عام پسند بحلقوم مردم کم خبر و نا اگاه فرو کنند.

 

اقای ترکانی شما انچه را در مورد دیگران عیب گرفته اید خود مرتکب میشوید!. استفاده از کلمات زشت ، هجوم بر معتقدات مردم، استناد بر هر انچه دم دستتان امد بخاطر برآورده ساختن هدفی پوشیده در عقب پرده هایی اندیشوی که پاک نخواهند بود، تزکیه کردن خودی  و اهانت بدیگران، ( که اگر طرف مقابل شما چنین کرد، پس بکدام منطقی خودت هم  همان کنی و باز نشینی و گریه من مظلوم کردن سردهی ) . 

 

اقای ترکانی ما نمیخواهیم  زیاد در این پیله بپیچیم ، تنها میخواهیم خیلی کوتاه و سریع بر چند  گره  در نوشته بلکه در اندیشه و طرز تفکر و شیوۀ برخورد تان با وقایع ، حوادث و جریانات  انگشت گذاریم.

 

شما حق دارید که همچو هر انسان دیگری پیرو انچه باشید که میپسندید، ولی فکر میکنیم که این حق را هیچ کسی ندارد که  از اهانت ، بهتان ، و برداشتن فقط انچه منفی امده  " ولو که در صحت ان عقلا و نقلا شک باشد"، برای کوبیدن عقیدۀ که از چنان اعمال بریء است، استفاده کرد.

 

 شما که خود را روشنفکر میدانید چگونه بخود حق میدهید که بدیگران بصورت ناجائز اهانت کنید!. نامبردن شما از کسانی که باشما هیچ پاپیچی ندارند مگر نمونه است از این روشنفکری شما؟!. و یا باز کردن عقده های سنگک شدۀ تاریخی تان ؟!. مگر کدام عاملی سبب شد تا اقای  نگار گر و …، را مثالی  اورده  و از انها طعنه زنان و کنایه گویان ذکری کنی. چرا انهارا غمازانه میکوبی بخاطر انتخابشان ، اما بخودت این حق را میدهی.  

برای بد گفتن به چهار صد ملیون انسان ( و ما ندانستیم که این شمار را از کدام مرجع احصائیه  بدست اوردی ؟) گریه میکنی  ولی بر عقیده کم و بیش  ملیارد انسان دیگر که همین چهار صد هم جزء شان میشوند میتازی؟!  آیا این همان گهی بنعل زدن و گهی به بوت ( به میخ )  زدن ….  نیست ؟!.

 افکار فاشیستی را با قلم تان میکوبید اما مطلب تان را روی همان فکر طراحی میکنید!، چگونه به حرفت گوش دهیم.

 

تو حقداری که بر اسلام و مسلمانان نقد گیری ، با آنها همراه نباشی، آنرا ردکنی . اما بشرطی که از اصول روشنفکرانه که ادعایش را داری پیروی نمایی. اگر از عیبش گفتی ، خوبش را هم بگو. اخبارضعیف را ناسخ هرمتن صریح ندان. عمل عددی از افراد را محک برای عقیده کل مردم و اصل عقیده  قرار نده.

 اگر بگفته تو تمدن 2500 ساله را دراین اواخر، عدۀ خراب کردند، بازهم همین مردم معتقد به همین عقیده، انرا بیش از هزار سال حفاظت کردند.

بد بختانه عدۀ عادت کرده اند به کوبیدن و هجوم کردن عقده یی  بر عقیدۀ مردم که  بصورت ناعادلانه و از قبل تصمیم گرفته بر آن هجوم میبرند و درین راه سر خدمت به پای انانیکه در ظاهر هیاهوی ضدیت با ایشانرا ( امپریالیزم و…) دارند، میگذارند.

 

یکی از اصطلاحات معروفی که خیلی مورد سوء استفاده قرار میگیرد؛ کلمه روشنفکر است که توسط عدۀ  تعبیر غلطی شده، انرا مرادف هر بی بند و باری ، آزادی نامحدود و حتی تجاوز بر مقدسات مردم میدانند . که نوع اخیر ان مراد عدۀ از افراد میباشد. و این خطایی است به بزرگی خود ان.

در بارۀ مسائل تاریخی ، شاید آنچه را شما بنام مسلمات تاریخی پذیرفته اید، درست نباشد. از طبری همان مؤرخ معروف نقل کنند که میگوید : انچه را من اورده ام همانیست که شنیده ام. جاهایی که مشکوک اند  صحت و سقم انرا شما باید بعد از تحقیق روشن کنید. از همین جهت است  که بعد از وی ابن کثیر و ابن اثیر از کتاب اوانچه را ضعفیف دانستند، در کتابها یشان نقل نکردند، و روی همین اصل بود که در مسائل نقل اخبار رشتۀ جدیدی بنام علم الرجال را بوجود اوردند. با وجود این انچه را در قسمتی بگونه شاهد اورده اید، شمارا بمراجعه دوباره وقایع تاریخی از مدارک متنوع  بخاطر درک درست وقائع تاریخی توصیه میکنیم .

البته هیچ کسی منکر اعمال خلاف در بین مسلمانان، بلکه در بین هیچ طائفه و فرقه و عقیدۀ  نیست،  ما اعتراف میکنیم که در بین مسلمانان هم  کارهای زشتی صورت گرفته که ننگ ادمیت میتواند باشد. ولی این را هیچگاهی بحساب اسلام نگذارید چون اسلام قبل ازهمه این اعمال را رد کرده است. همینکه این واقعات را مسلمانان مخلصی  ثبت کرده و انرا نکوهیده اند میتواند  دلیلی باشد به اینکه همین دین و ایمان شان انهارا وادار کرده است تا این مخالفت هارا گوشزد کنند. ویک اشاره سریع هم به اینکه نه عمر ( و بگفته شما ابوبکر) و نه عثمان و نه هم علی را دوستان شان کشته اند بلکه همه را دشمنان شان کشته اند که حتی دوستان فکری شان هم نبودند.  

بلاخره بشما در مورد مقایسۀ که کرده اید میخواهیم بگوییم که بازهم شکر خدای را ؛ انهایی که شما از انها بدفاع نشسته اید بقدرت نرسیدند  و الا افغانستان کمبودیای  دیگری و چین دیگری میشد. کمبودیایی که یک ثلث مردم ان بزیر خاک رفتند و از جمله، هزاران زنده جان بشری  زنده زنده بزیر خاک شدند.

ولی باهمه اینها، اگر عام مردم از قضایای داخل این جریان در افغانستان چیزی کمتر شنیده اند، مردم چیز فهم ما که خیلی چیزها در مورد ایشان از هرات ، تاشمالی کابل از مشرقی تا کوهپایه های هندوکش چیزهایی را میدانند. شما و یا دیگران نمیتوانید این جریان را که در تندروی و خشونت سرامد همه جریانات سیاسی بودند از خط سیری که تمام جریانهای سیاسی افغانستان در ان دخیل بودند جداکنید. نوشته هایی را بنام  دریا  حتما خوانده اید.

 

امیدواریم تا عقده گشایی را گوشه گذاشته، اهانت به مردم و عقاید مردم را به استناد انتخاب قسمت هایی از تاریخ یا تحریف نصوص و یا استناد به عمل افرادی ولو که ظاهرا خودرا متدین بحساب اورند، از خود دور کرده  بلکه عاقلانه و عادلانه  قضایایی را که خواستید نقد کنید.

 

 

 

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *