آقای ترکانی کمی دقیق تر و مسئولانه تر!
ادارۀ صدای افغان
آقای ترکانی نامه دوم شمارا گرفتیم از شما تشکر، و برای اینکه کمی از ابهامات شما کاسته باشیم ، میخواهیم بچند نکته موجود در نامه شما انگشت گذارده، انرا حلاجی نماییم.
از اینکه در این نامه مارا هم فاشیست ، نادان و … و چندین صفت داده یی ، بشما جز سلامی چیزی نداریم. تنها برای معلومات شما بگوییم که ما هرنوع فاشیسم را و لو که در لباس ضدیت با فاشیسم هم باشد، مردود میدانیم. شاید منکر نباشید که فاشیسم در یک قوم خلاصه نمیشود، چنانچه شما میخواهید آنرا افاده کنید.
گفتید مطلب قبلی تان را که شامل اهانت به افراد حقیقی و حکمی مختلفی بود برای ما بخاطر نشر نفرستاده بودید!. پس برای چه فرستاده بودید . اینجا محلی برای تبارز افکار و نشر آن است ، نه برای گدام هجو نامه ها و بهتان نامه ها.
برای ما در اول هویت تعین کردید که مارا میشناسید. و کمی بعدتر، از ما میخواهید که عکس های خودرا خدمت شما نشر کنیم تا مارا بشناسید. مگر از آن جنابانی که شما انهارا حاکم بر این سایت دانستید هیچ عکسی ندیده ائید؟، عکسهایشان که در فتراتی در کاغذ پاره های سرخ و سبز نشر شده و خودت هم یقینا آنطوری که از مطلبت بر میاید آنها را دیده ایی. اما با افتخار تمام و با تمام مسئولیت برایت عرض میدارم ما با آنها هیچ نوع ارتباطی نداریم ، چنانچه در سایت مطالبی برعلیه آنها و جهت های فکری آنها نیز بنشر رسیده است. اگر شما مطالبی را از آنها بنام مستعار در سایت صدای افغان کشف کرده اید، بنبوغ ! شما آفرین میگوییم و از شما میخواهیم تا دلیلش را هم برای ما بنویسید تا ما انرا عیناً نشر نماییم، ما که چیزی نفهمیدیم امید است همیشه در این کشفیات ! خویش پیش قدم باشید.
ما شمارا بکدام صفت و نام مشخصی ( بگفته خودت شعله یی! ) متصف نکرده ایم ، و بدون شک در این مکتب نیز چون مکاتب دیگر فکری افرادسالمی در کنار افراد ناسالم وجود دارد. وما را به این ربطی نیست که تو از کدام فکری و مکتبی پیروی میکنی. تنها ما فکر و اندیشه شمارا که در ضدیت با فرهنگ و عقیده اکثریت مردم و بشکل افراطی آن تبلور میکند، رد میکنیم. همان گونه که در مطلب اولی بشما گفتیم ، شما و هرانسان دیگری حق دارید هر راه و اندیشۀ را که پسندید پیروی نماید. اما نباید روی عقده های بیمار گونه بدیگران بخاطر انتخاب شان، اهانت صورت گیرد بویژه آنانیکه با شما نه در حرفی ویا کوچۀ ته و بالا شده اند.
اگر از دشنام دادن بدت میآید نباید بکس دشنام بدهی چون گفته اند کسی که برسرش ظروف سفالی است نباید سنگ بسوی کسی پرتاب کند!. و تو که در نوشته هایت همه دشنام ، اهانت و تهمت موج میزند. چرا از اینکه کسی تکرار بمثل کرده است مینالی.
یکی از پایه های گفتاری و فکری ما، همانا تعادل و انصاف است در برخورد هایمان با قضایا. مهم نیست که آن قضایا از خود ما باشد یا از غیر ما . ولی اقلاً بصفت یک انسان صاحب فکر و عقل، نباید قضاوت ها را روی حسابات خودی و غیرخودی انجام دهیم. بد اگر بد است ، نزد هر کسی که پیدا شد بایدش بد گوییم و بر عکس خوب را هم هر جا باشد باید خوب گوییم. بخاطر اینکه فلان یک باری با من و تو همراه نشد نباید جام غضب خویش را مملو از زهر بهتان و تهمت بر سرش بريزیم ، چون این کار انسان عادی و نیکو نیست . روشنفکر اصلی که اصلاً چنین نمیکند.
از تاریخ آنقدری میدانیم که بتوان در مسائلی مشت عدۀ را باز نماییم . و برای معلومات شما نویسنده این سطور مدتی در دهلیز های پوهنتونی رفت و آمد داشت امتحاناتی را سپری کرد و بلآخره بدون مشروطی و ناکامی بلکه با درجه خیلی خوب قسم تاریخ را بسر رساند. جالب تر اینکه کارکنان این سایت چون شما بشمول نویسنده این سطور همه یا معلم بودند و یا هنوز هم هستند. ولی ما هرگز نمیخواهیم، خدای نخواسته شاگرد خود را با معلومات نادرستی بار کنیم ، چون حق و حقیقت برای ما مقدستر است.
ترکانی صاحب ! ما را بضد و نقیض گویی متهم کردی !. خوب کردی!، چون غیر از این از خودت توقعی نداریم. اما برای روشن شدن این در آمیخته گی در فهم شما از نوشته ما ، باید توضیح مختصری دهیم : سایت یا صفحه ما هیچوقت در انحصار مذهب خاصی در میان مذاهب موجود افغانستان قرار ندارد. اما هرگز مانع و یا دست بردار از فهماندن دین و مذهب بشکل درست آن بمردم نخواهیم شد. سرمقاله اخیر ما هم که تصادفا قبل از رسیدن نامه خودت نشر شد، مگر در تضاد با همینگونه افکاری که بنام مذهب و بغلط، بخورد مردم داده میشود نیست؟!. ما خودرا از تعصب کور بمذهب جدا میدانیم . بهمین گونه ما خودرا از تعلق و یا وابستگی بزبان خاصی میرهانیم. اما اگر بخواهیم دروسی در خواندن و نوشتن دری یا پشتو پیاده کنیم ما را در جمله نژاد پرستان خواهی گرفت؟. باز هم اگر دوباره آن مطلب را بخوانی، در جمله اولی مذهب تنها ذکر شده که بمعنی شاخه از دین است. ولی در جمله دومی کلمه دین با مذهب اضافه شده . و طبعا وقتی دین را شرح میکنیم باید از دید یکی از مذاهب موجود در آن بنگریم.
ما فکر میکنیم که خودت از نگاه فنی و نوشتاری با ما مشکل نداشته باشی . بلکه مشکل خودت با ما بخاطر اصل دین است . چون خودت با تعصب شدید و بدور از تعقل و انصاف با دین برخورد میکنی، لذا هر آنچه رنگ دین داشت تو خود را مکلف میدانی تا با آن بجنگی و در این جنگت از هروسیله مشروع و نا مشروعی کار میگیری و زمانی هم روی ضرورتی کلماتت را با رنگ همان دینی که با آن در ستیزی پالش میکنی که همه اینها بلآخره به شخصیت خودت بر میخورد.
راه ما روشن است . اینکه تو ویا هر فرد دیگری تعبیرات خود شان را دارند، داشته باشند. بگفته شاعر :
هرکس بگمان خویش اورا صفتی بخشید یک طائفه فرزانه، یک طائفه دیوانه
در قسمت آمار و ارقام ، کمی باید دقیق بود. ویکیپیدیایی که در انترنت بدسترس همه است حدود 10 فیصد مجموع مسلمانان را ذکر میکند. بعداً شما هم میتوانید خودتان با یک جمع بندی تقریبی از پیروان شان در جهان، تعداد مجموعی شان را تخمین کنید که با آمار شما خیلی تفاوت دارد. البته برای ما تعداد این یا آن طائفه مهم نیست ، سخن مسئولانه زدن خیلی مهم است، خصوصا که شما معلم هستید و خودرا در مسند حکمیت هم قرار میدهید.. امید واریم بمطلب رسیده باشید.
اینکه میگویی کدام نوشته من اهانت به دین اسلام و به پیغمبراست که چماق بدست ایستاده شدید؟ سواد ندارید!…
ما هرگز بخود حق نمیدهیم که اذهان مردم را تفتیش کنیم و یا روی انتخابشان بالای شان حساب کنیم. اما روی برخورد نا درست شان با مسائلی که بما ربط میگیرد و برای ما اهمیت دارد، حساب میکنیم. شما و دیگران هم حق دارند تا در صورت تجاوز و ناحقگویی پیش روی مارا بگیرید، چنانچه ما پیش روی شما ایستادیم.
اما برای اینکه مفهوم نوشته های تان را خودتان درک کنید یکبار دیگر انهارا بصفت خواننده بیغرض، نه نویسنده آن مطالب مطالعه بکن تا بدانی که چه داری و چه نداری.
تونه تنها تعرض نا بجا به مقدسات مردم میکنی بلکه با هرکسی که همراه تو، همراه نشد هم تعرض و تعدی میداری. این تو و همراهان تو اند که محکمه تفتیش عقاید را دائر کرده اید. شمارا چه به اینکه کدام شخصی چه راهی را انتخاب کرده بود و یا تغیر مسیر داده است ؟. تا زمانیکه آن شخص به محرمات فردی شما و یا کس دیگری تجاوز نکرده است تو حق نداری که وی را صراحتاً یا غمازانه مورد اهانت قرار دهید.
در قسمت های پایانی نامه ات بازهم به همان شیوه نادرست بلند پروازی و خود بالا انداختن شروع کرده یی !. طبری ( کلمه طبری عَلَم است و تغیر دادنش ضدیت با شیوه درست نویسی و علمی است.) و ویل دورانت را هم میشناسیم. شاید قبل از اینکه خودت آن کتابها را بدست گرفته باشی آنرا مطالعه کرده باشم، شاید هم دیروز.
سخن اساسی بر سر این نیست که سابقۀ زندگی سیاسی یکفرد تا کجا امتداد دارد، بلکه در این است که درین مسیر سیاسی خود چه کرده و چه میکند. سیاستمدارانی اند که همه عمرشان را در سیاست بجز دوره اندک طفولیت شان سپری کرده اند ، اما وجود شان ننگی است بر دوششان . و برای رفع تشویش شما میخواهیم بگوییم که در میان ما کسانی اند که اگر نسبت بشما بیشتر سیاست راتعقیب نکرده باشد ، یقینا که کمتر نبوده . اما تعهد ما به این است که اجازه ندهیم تعصب کور ؛ سیاسی ، اجتماعی ، مذهبی ، قومی یا هر شکل دیگر آن، مارا از عدل و انصاف یا حق و حقیقت کنار زند. چیزی که با تأسف در بین عدۀ نا محدودی از هموطنان آنرا میبینیم.
بار دیگر خودرا در نمد روشنفکری پیچیده اید. آیا نمیشود تعریفی روشن از روشنفکری داشته باشیم؟. آیا میشود به فردی که خطی را صحیح یا غلط مینویسد روشنفکر گفت؟!. آیا روشنفکری تعهدی در قبال خود ندارد به احترام طرف مقابل تا زمانی که تجاوزی از وی صورت نگرفته باشد. آیا روشنفکری مسئولیت است یا مدال و سندی که هر خورد و کوچکی آنرا در تخته سینه اش برای فخر فروشی آویزان کند؟.
چه روشنفکرانی داریم اما از نعمت سواد محروم ، و چه تاریک اندیشانی داریم که کتاب میخوانند، اما در حقیقت، کتاب حمل میکند!. و هم هستند روشنفکرانی که فکرشان را با خواندن و نوشتن درست، روشن تر و مزین تر میسازند. از همین جهت نباید این صفت را طبق دلخواه خویش طبق بخشی کنیم .
نه هرکسی که کله کج نهاد و تند نشست! کلاه داری و آئین سروری داند.
آقای ترکانی بیایید کمی بدیگران هم حق بدهیم و تنها خودرا عقل جهان ندانیم. با تغیری در راه و مسیرشان آنهارا چون شاهراه سالنگ زیر انبوهی از برفکوچ های تهمت و بهتان قرار ندهیم. و بلآخره این منطق را از خود دور کنیم که اگر با من نیستی پس دشمن منی ! . چیزی که در ادبیات سیاسی خیلی ها حک شده است و با تأسف . و هر صحبت و سخنی باید مسئولانه باشد.
باز هم پیش کش شما احترام ما باشد.
صدای افغان