موسوی و رفسنجانی و مواضع جدیدشان در مقابل جنبش و قیام مردم ایران — علی ديانتی

 

موسوی و رفسنجانی و مواضع جدیدشان در مقابل جنبش و قیام مردم ایران

 

فرستنده علی دیانتی

 

رفسنجانى كه تا همين اواخر از جانب رسانه هاى باند خامنه اى تنزل رده يافته و «حجتالاسلام» خطاب مى شد، پس از تن دادن به شرايط خامنه اى مجدداً در رسانههاى باند غالب، به رتبه آيتاللهى ارتقا يافت. چه مى شود كرد كه سلسله مراتب «هندسه الهى» مانند نرخ نفت و دلار در نظام ولايت شناور است!

رفسنجانى در روز 4 اسفند به خبرگزارى پاسداران گفت:
حضور گسترده مردم در راهپيمايى 22 بهمن سبب بر همزدن برنامهريزى دشمنان نظام و خنثىسازى تبليغات منفى آنان، عليه ولايتفقيه و نظام شد
نبايد مرز بين وفاداران بهانقلاب و ساختارشكنان مخدوش شود
مرزبندى ميان وفاداران بهانقلاب و نظام و ساختارشكنان و كسانى كه مى‌خواهند در برابر ولايت فقيه بايستند، واقعى است و جعلى و قراردادى نيست
ترديد ندارم همه وفاداران بهانقلاب و نظام اسلامى و اصول قانون اساسى مى‌خواهند كه اين مرزبندى رعايت شود و نبايد اجازه داد اين مرزبندى مخدوش شود.
امروز كسى غير از رهبرى نمى‌ تواند محور حركت همدلى و همراهى باشد
كسانى از ابتداى انقلاب اسلامى با اصل نظام مخالف بوده‌اند و اكنون نيز هستند و حتى ممكن است بر اثر زاد و ولد بيشتر هم شده باشند
امروز تروريستهاى واقعى در دنيا حكومت مى ‌كنند و از گروهى تروريست رسمى مانند منافقين حمايت و ما را متهم مى‌كنند. بايد در خصوص اين ترفند تبليغاتى دشمن هوشيار و مراقب بود و اجازه نداد از حرفهايى كه مى ‌زنيم، به نفع خود استفاده كنند.

رفسنجانى با اشاره بهكشورهاى عراق، افغانستان، يمن، غزه و لبنان و فعاليتهاى آمريكاييها در اين كشورها گفت: كارهاى آمريكا در اين كشورها ناكام ماند و آخرين ناكامى آنان نيز در عراق است كه خواستار وارد كردن اعضاى حزب بعث در مجلس اين كشور بودند كه با پايمردى ملت عراق در اين قضيه هم ناكام ماندند…».

رفسنجانى در همين روز با ادعاى  «ميدان دادن به مجاهدين از سوى آمريكا و حضور آنان در پارلمان اروپا» گفت: «گاهى اوقات آنها (مجاهدين) از حرفهاى نسنجيده ما استفاده مى‌ كنند و سند مى‌آورند» (خبرگزارى حكومتى ايرناـ 4اسفند 88).
اشاره رفسنجانى به «آتشفشانهايى» بود كه خودش در 19خرداد گذشته در نامه اش به خامنه اى، او را از اين آتشفشانها پرهيز داده و نوشته بود: «آتش‌ فشانهايى که از درون سينه‌هاى سوزان تغذيه مى‌شوند، در جامعه شکل خواهد گرفت که نمونه‌هاى آن را در اجتماعات انتخاباتى در ميدانها، خيابانها و دانشگاهها مشاهده مى‌کنيم.


***


اما زياده
 خواهى ولى فقيه ارتجاع را بنگريد كه درست در شب چهارشنبه سورى دوباره بهگوش كشيدن از رفسنجانى مىپردازد تا حواسش را جمع نمايد و مبادا دست از پا خطا كند. رسانههاى رژيم در 24 اسفند گزارش كردند:
«يک مقام وزارت اطلاعات، ضمن ايراد اتهامات مختلف به
هاشمى رفسنجانى و خانواده وى در مورد کمکهاى انتخاباتى به جنبش سبز، در دست داشتن تغيير قانون انتخابات و قصد کاهش اختيارات ولى فقيه ، جنبش سبز و رهبران آن را نيز مورد حمله قرار داد. اين مقام وزارت اطلاعات بدون اعلام نام هاشمى رفسنجانى و با رويکردى بهانتخابات دور نهم رياست جمهورى، ابتدائاً ادعا کرد: «در انتخابات نهم فرزند يکى از کانديداها به رسانههاى خارجى مبالغى پول داد تا تبليغ کنند که اگر پدرش رأى بياورد، اختيارات رهبرى را کاهش خواهد داد، همين فرد براى هزينه انتخابات، از پيمانکارانى که با يک شرکت وابسته به شرکت ملى نفت قرارداد داشتند، چندين ميليون دلار اخذ نموده و با سند سازى، بيش از 5 ميليارد تومان از بودجه همان شرکت را در انتخابات هزينه کردند که اسناد و مدارک معتبرى در اين رابطه وجود دارد… قابل توجه آن که پدر اين فرد از کل ما وقع اطلاع کافى دارد».


***

 

اكنون به موسوى و استراتژى جديد او تحت عنوان «گسترش آگاهيها» مى پردازيم.
آقاى موسوى تا بخواهيد حفظ ظاهر مى
كند و مىخواهد كماكان بهمخالفت با باند حاكم و ايستادگى در برابر آنها تظاهر كند. تا بخواهيد جمله پردازى مى كند و عبارات مطنطن به كار مى برد. اما وقتى نوشته او را در تماميتش سبك و سنگين مى كنيد مى بينيد كه هر چند از «بام خانه تا ثريا» را به شما مىبخشد، اما «از صحن خانه تا لب بام» از آن ولايت است. در برابر «قاطر چموش لگد زن» ولايت، دقيقاً و تماماً ، چارچوب و مرز بنديهاى اصلى و اساسى خامنهاى را مراعات مى كند. با وسواس بسيار «آسته برو، آسته بيا» كار مى كند مبادا  «گربه شاخش بزند» ! «انگشترى كه رفته سوادش» از آن خامنهاى اما  «سجعى كه پر نگين شده انشا» از آن ماست!

در فرداى 22 بهمن براى استمرار قيام در چهارشنبه سورى فراخوان داديم و گفتيم «با مرز بندى قاطع با خط انفعال و تسليم طلبى در برابر ولى فقيه ارتجاع، بايد جبهه تغيير و سرنگونى رژيم را تقويت كرد تا جناحهاى مغلوب نتوانند قيام را قفل كنند. درست به همين خاطر، بايد فرصت چهارشنبه سورى را براى شعله ور كردن قيام برحق مردم ايران عليه ديكتاتورى و فاشيسم مذهبى مغتنم شمرد…».
در 6
اسفند خامنه اى هندسه 3 پايه خود را در بحث آموزشى (!) «هويت و مرزبندى و شاخص»، برا ى مؤمنان نظام ولايت ترسيم كرد.
دو روز بعد در 8
اسفند، موسوى در سايت كلمه، «سجع پرنگين شده انشا» را با اعتراض شكيل و برحق به «راهپيمايى مهندسى شده 22 بهمن» زير عنوان «گسترش آگاهيها، استراتژى اصلى جنبش سبز» عرضه مى كند.


***


گوش كنيد:
– حرف اول يك باج سبيل اساسى به
 سپاه و نيروهاى انتظامى است و مى گويد: «حتى نيروهاى نظامى و انتظامى برادران ما هستند و مى دانيم که مجبور به اعمال خشونت مىشوند» (طفلكيها چقدر مظلومند كه مجبور بهاعمال خشونت و شكنجه شدهاند!).

– حرف دوم اين است كه هر چند بهنفع كشور (يعنى رژيم) بود كه «در چارچوب نظام»،  «به جاى سياستهاى سرکوب و پرکردن زندانها، سياست حمايت از ايجاد يک تشکيلات نيرومند» وجود مى داشت كه «بتواند چهرههاى مؤثر را دورهم گرد آورد تا به صورت آشکار و در چارچوب قانون اساسى کار را به پيش ببرند»، اما چنين چيزى امكان پذير نيست و  «فعلاً منتفى است». باقى مى ماند  «استفاده از فضاى مجازى (كه) معجزه كرده است» (كاش آثار اين معجزه را در 22 بهمن و چهارشنبه سورى مى ديديم!).

– حرف سوم كه يك  «نقطه كليدى» است «اجراى بدون تنازل قانون اساسى» است. (خداى بزرگ! با اجراى بدون تنازل «ولايت امر و امامت امت» طبق اصل پنجم قانون اساسى و « ولايت مطلقه امر و امامت امت» بر قواى مقننه و مجريه و قضائيه طبق اصل 57 قانون اساسى، چه چيزى فرق مى كند؟!).

– حرف چهارم اين است كه «دهها ميليون ايرانى… خواهان تغييراتى هستند که بهآنها مجال مىدهد با حاکميت بر سرنوشت خود، اين سرنوشت تحميلى از سوى کارگزاران بى کفايت را تغيير دهند» (بارك الله آقاى موسوى! لاكن، خود گويى و خود با اجراى بدون تنازل همين ولايت مطلقه، خندى؟!). آخر ما كدام را باور كنيم؟ از يك سو اذعان مىكند كه مردم ايران خواهان حاكميت بر سرنوشت خود هستند و از سوى ديگر باز هم همين قانون اساسى ولايت فقيه و اجراى بدون تنازل آن! آيا اين، حرف مفت نيست؟ اگر منظور آزادى مطبوعات و منع شكنجه و آزادى اجتماعات و احزاب است كه خمينى قانون اساسى ولايت فقيه خودش را با آنها بزك كرد. آخر، در 31 سال گذشته در كدام روز اين مطالب اجرا شده؟ يا با وجود ولى فقيه امكان اجرا شدن داشته است؟!

– حرف پنجم موسوى اين است كه به درستى اذعان مى كند «ملت ما آگاه و رشيد است». پس ما با يك ملت آگاه و رشيد مواجه هستيم كه خواهان حاكميت بر سرنوشت خويش است. پس لطفاً به ما بگوييد ديگر «استراتژى گسترش آگاهى» چه صيغه يى است! با اينهمه، آقاى موسوى بر «گسترش آگاهى در سطح ملى بهعنوان مهمترين وسيله براى نيل به پيروزى» تأکيد مى كند. به نظر مى رسد سؤال اصلى اين ملت آگاه و رشيد اين باشد كه بگو ببينيم چگونه و از چه راهى بايد اين رژيم را سرنگون كرد و به حاكميت دست يافت. آگاهى خيلى خوب است اما واللهالعظيم كه صورت مسأله و درمان درد، گسترش آگاهى نيست!

بوالعجب حرف ديگر موسوى كه لابد از آخوند خاتمى يا خود خامنه اى كپى بردارى كرده است،  «مردم سالارى دينى» است. (بار الها! اگر ما از طلا گشتن پشيمان شده و بخواهيم مرحمت فرموده ما را مس كنند؛ اگر مردم سالارى دينى را نخواهيم و به مختصر مردم سالارى ساخته باشيم؛ چه كسى را بايد ببينيم؟ و به كجا بايد عريضه بنويسيم؟ چرا مىخواهيد آگاهيهاى ما را بهحد مردم سالارى دينى گسترش بدهيد؟! به خدا ما اين قدر «آگاهى» نمىخواهيم! قدرى عمل مردم سالارانه بدون سانديس مىخواهيم!)

– حرف ششم موسوى كه خواننده را يخ مىكند، اين است كه «هدف ما، تغيير در چارچوب نظام است» با اين حال «سبز بودن يعنى… خودخواه نبودن» به اين معنى كه حتى «هدف آن نيست که اين تغييرات حتماً به دست اين يا آن فرد صورت بگيرد» بلكه «كمهزينه تر» اين است كه «خود حاکميت به سمت اين راه حلها  … پيش برود» (آه خداى بزرگ! كمكم داشتيم در چارچوب استراتژى گسترش آگاهيها بهعنوان مهمترين وسيله براى نيل به پيروزى، آگاه مىشديم كه مى توانيم در چارچوب ولايت مطلقه، به مردمسالارى و دموكراسى برسيم، بعد فهميديم كه خودخواهى بد است و نبايد فكر كنيم كه حتماً اين كار را بايد خودمان انجام بدهيم. دست آخر هم ديديم كه كم هزينه تر اين است كه بسپاريم به خامنه اى و برادرانمان در سپاه و بسيج و اطلاعات و پى كارمان برويم!) فقط مى مانند شهدا و مجروحان و زندانيان قيام و هزاران مصدوم و مضروب و شكنجه شده كه لابد به خاطر فقدان همين آگاهى، بهجاى اينكه بسپارند بهحاكميت، خودشان دست به كار شدند. اگر خود خواه نبودند، حتماً اين طور نمى شد…

– اما حرف هفتم و حرف اصلى موسوى، دو روز بعد از خط و نشان كشيدن خامنهاى، در انتهاى متن، درباره چهارشنبه سورى وموضع گيرى عليه فراخوان مقاومت است. موسوى مى گويد: «مهم آن است که اکنون قدمهايى برداشته شود که به فرايند بهبود اوضاع دامن بزند». نتيجه اينكه «سبزها در هيچ برنامه هنجارشکنانه يا تخريبى که موجب اذيت و آزار مردم بشود شرکت نخواهند کرد…».

اولاً ، فرآيند بهبود اوضاع كه بايستى به آن دامن زده شود، چيست و وعده كيست؟ كدام فرآيند؟ كدام بهبود؟ آويختن به دامن و قباى چه كسى؟ بهازاى چه چيزى؟

ثانياً ، مگر تا به حال ولىفقيه و باند غالب نبود كه ادعا مىكرد تظاهرات و راهپيمايى و اعتراضات و قيام بهخاطر آزادى «موجب اذيت و آزار مردم» مىشود؟ وام گرفتن اين حربه از ظالم عليه مظلوم، چرا و بهچه خاطر؟ آيا قيام 13 آبان و قيام 16 آذر و قيام عاشورا و 22 بهمن و چهارشنبه سورى موجب اذيت و آزار چه كسى بوده است؟ «مردم» يا «ضد مردم» ؟ خلق يا ضدخلق؟ مظلوم يا ظالم؟ ستم كشيده يا ستمگر؟ كدام يك؟ پس چه شد آن گسترش آگاهى؟ يا للمسلمين اقتضاى آگاهى چيست؟ فرق جهل و آگاهى دركجاست؟ قضاوت كنيد.

بگو آقا جان ما اين كاره نيستيم و نبوديم و خلاصمان كن. بگو خواستيم بهخامنه اى برگ بزنيم و با «اعتقاد قلبى و التزام عملى به ولايت فقيه »، روى دوش خود او سوار شويم اما او هم چنانكه حاجى خاتمى را لوله كرد و كنار زد، عذر ما را هم خواست.

بهراستى قباحت دارد كه آدم «هويت و مرزبندى و شاخص» پليد نظام ولايت را دربست بپذيرد و بگونه اى جنت مكان مردم و جوانان را از هر گونه «هنجار شكنى» و تخريب نظام برحذر بدارد و بگويد كه حتى ترقه و آتش بازى چهارشنبه سورى هم با «مشى سبز» ناسازگار است!
خبرگزارى آسوشيتد‌پرس امروز گزارش كرده است كه «هيچ
 كدام از دو رهبر مخالفين يعنى ميرحسين موسوى و مهدى كروبى كه مخالف احمدى ‌نژاد هستند براى تظاهرات امروز، سه ‌شنبه فرانخوانده‌اند».
خبرگزارى فرانسه هم مى
گويد: «موسوى از هواداران خود خواسته بود تا از چهارشنبه سورى براى راه اندازى گردهماييهاى ضد دولتى استفاده نكنند و افراطگرايان را تحريك نكنند».


***


اما درس بزرگ چهارشنبه آتشين كه به
 سوى بهار بزرگ آزادى راه مى گشايد، اين است كه به رغم آب بندى نظامى و امنيتى، به رغم فيلم و فتوا، به رغم آب بندى سياسى نظام و باندهاى غالب و مغلوب و بهرغم همه دعوتهاى ذليلانه و سازشكارانه براى ممانعت از آتش و قيام و پرهيز از هر حركتى عليه رژيم، باز هم نسل آتش افروز قيام به‌ پاخاست. مرعوب تنوره كشيدن ديو ولايت نشد. سينه سپر كرد. هم چون مجاهدان اشرف در منتهاى شجاعت و دلاورى، رو به دشمن كرد، «بيا، بيا» گفت. اصل طلايى «حداكثر تهاجم» را نصبالعين قرار داد و اين چنين كليد پيروزى را به دست گرفت و در سراسر ايران زمين پرو بال بياراست. ثابت شد كه ولى فقيه طلسم شكسته، ديگر گرگ كاغذى است.

فرستنده علی دیانتی

 

 

 

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *