تحولات افغانستان، منطقه وتحلیل های آقای امرالله صالح درمورد! — دوکتور صلاح الدین سعیدی

 

تحولات افغانستان، منطقه وتحلیل های آقای امرالله صالح درمورد!

 

 

دوکتور صلاح الدین سعیدی – سعید افغانی

 ۰۴/۰۱/۲۰۱۱

 

اظهارات ویدیویی – صوتی آقای امرالله صالح رئیس اسبق امنیت ملی (ادارﮤ استخبارات) افغانستان و فعال سیاسی  جنبش شمال (قرار افاده های  خودش درنشست مذکور) را در مورد تحولات افغانستان و پاکستان   به سازمان دهی و  گردانندگی بنیاد جیمزتاون منعقده واشنگتن – امریکا در انترنیت و  در سایت وزین افغان جرمن آنلاین– به زبان انگلیسی بتاریخ ۰۱/۰۱/۲۰۱۱ استماع و مشاهده نمودم. ازین طریق خواستم دید گاه ها و ملاحظات خویش را به بخشی ازین اظهارات و تحلیل های جناب شان با شما خوانند گان معزز و هموطنان شرافتمند خویش و آقای امرالله صالح به ترتیب که در اظهارات یک ساعتـﮥ جناب شان آمده است، شریک ساخته و به این طریق سهم خویش را دردادن تصویری وسیعتری  از وضع، عوامل و تدابیر عملی حل جهت انتخاب و قضاوت آزاد شما تقدیم کرده باشم.

من به این باورم که تأمین صلح پایدار و مستقر در یک جامعه برعلاوﮤ دیگر زمانی ممکن است که تمام نیرو های اصلی سیاسی آن جامعه در ستیج سیاسی نمایندﮤ خویش را  داشته و بر قواعد زندگی سیاسی در یک جامعه بین نیرو های سیاسی موجود توافق صورت گرفته و مطابق به آن صادقانه عمل صورت گیرد.  تازمانیکه به این امر معتقد نه شویم و برای آن عملا کار صادقانه نه کنیم به  صلح دوامدار و مستقرمتوصل (متوسل) نه خواهیم گشت.

آقای صالح در اظهارات خویش از نابودی، مغلوبـیـت و… مخالفین افاده ها و اظهارات دارند و متذکر میشوند که به این هدف تا حال نايل نه گردیده اند.

باید گفت که مشکل القاعده از افغانستان آغاز نه شده و نابودی و مغلوبیت آنرا در افغانستان مطرح کردن طرح دقیق و بجاء هم نیست.  مشکل القاعده با مشاکل شرق میانه و برخورد های متعدد و دوگونـه به مسایل جهانی و بخشی از مفاهیم افراطی فهم از مسایل دینی ارتباط دارد و درین راستا مطرح کردن توقعات مغلوبیت و نقطــــﮥ پایان گذاشتن به این حرکات و سازمان ها در افغانستان ویا هم پاکستان یک طرح غیر عملی، اغوا گرانه و عدم درک عمق مسایل میباشد.

مطرح کردن محوه، مغلوب ساختن ویاهم نابود کردن حرکت مخالف سند واضح عدم موافق بودن و عدم صداقت آقای صالح را به مشی تفاهم و توافق نیک در بین نیرو های موجود در جامعه افغانی میدانم و این برخورد قابل قبول نیست. در سیاست اروزها را معیار قراردادن و واقعیت ها را نادیده گرفتن خطاء و نادرست است.

آقای صالح قرار اظهارات خویش اصلا قبول ندارند و معترض اند که چرا دولت افغانستان  بخش از طالبان را اولاد وطن و برادران رنجیده مینامند.  فهم برادران افغان که در موضع غیر از موضع حکومت کابل قرار گرفته اند و تلاش برای توافق خیر و تفاهم را  مطابق به اظهارات خویش دقیق نه پنداشته و آنرا یک سیاسیت  نادرست و مردود میشمارند.   

مسلماً قابل فهم است که حکومت و رهبری سیاسی حکومت باید داری پالیسی واحد قبول شده باشد که اراکین همان اداره آنرا در عمل تحقق بخشند. در صورتیکه که با مشی مخالف باشند باید از تیم کاری خارج شوند. اما آقای صالح هفت سال در تیم که مخالف پالیسی آن بود در بخش کلیدی باقی ماند.  اگر دولت افغانستان بر  مشی مصالحه وتفاهم سیاسی معتقد و آنرا به پیش میبرد و رئیس ادارﮤ مهم ، حساس و کلیدی مانند ادارﮤ امنیت ملی  کشور که مدت هفت سال آقای صالح  آنرا رهبری مینمودید، مخالف این پالیسی باشد. مسلما که چنین پالیسی به مشکل موفق خواهد شد.

قابل تذکر و تأکید میدانم که مصالحه و مفاهمـﮥ سیاسی  به مفهوم تسلیمی به مقابل، قبول حتمی نسخـﮥ مقابل، گذر و تخطی از اصول و اعتقاد برحق  خویش، رشوت و معامله غیر وطنی و … نیست. مصالحـﮥ سیاسی نیرو های موجود سیاسی در یک جامعه  توافق این نیرو ها بر قواعد زندگی سیاسی در خانــﮥ مشترک است تا در فضای مسالمت آمیز و متمدن برای تحقق اهداف و عملی کردن نسخه های خویش در مطابقت به ارزشهای عام قبول شدﮤ جامعـــﮥ بشری از طریق گرفتن مشروعیت آن نسخه ها از مردم عملا کار کرد. دقیقا همان چیزی که شما به آن آشاره کردید که حرکت طالب چیزی برای گفتن ندارد و در دیموکراسی خواهند مرد. بلی اگر درهمین سخن هم صادق هستید، گذشته ازینکه صحت دارد ویا نه. باید برای تحقق تفاهم سیاسی و مصالحه کار کرد تا نیرو های که دلیل خشونت دارند دیگر اساس و مبادی توده ای خویش را ازدست بدهند.

مصالحه توافق برین است که مشروعیت حاکمیت از مردم حاصل شده و بدست می آید ومردم ما مسلمان اند و انتخاب خویش را دارند.

طرح های جناب صالح مبنی بر خلع سلاح، آوردن شان به کابل. کابل که تحت سلطه و اداره شما باشد و …. امثال آن طرح های غیر معقول، غیر واقعی و خیال های اند که جنبـــﮥ عملی و منطق لازم سیاسی ندارند و نشانـــﮥ روشن از همان پالیسی حل مسایل به توپ و تانک و زور گویی ها میـباشد. زور گویی که در میدان با نیرو خود تاب مقاومت آنرا نداشتند.

جناب صالح  مخالفین مسلح را از ابتداء صحبت تا اخیر در حرکت طالب خلاصه میدارند. ازیک طرف از مداخله پاکستان که واقعیت غیر قابل انکار است صحبت دارند و از جانب هم از حرکت طالب به حیث یگانه نیروی مخالف صحبت میکنند.

به فهم من حرکت طالب جــزء چهرﮤ مخالف مسلح دولت امروزی کابل است نه کل آن.

واقعیت چنین است که پالیسی سازان اصلی پاکستان و عدﮤ از کشور های مجاور مانند ایران وبه نحوی  خویش هند از نیرو ها سیاسی در افغانستان  برای اهداف ستراتیژیکی خویش در موارد زیادی حتی بدون پرسیدن و اجازﮤ ایشان از آنها  استفاده برده اند و میـبرند.

جدا قابل تأکید و روشن ساختن است که آقای صالح و عدﮤ از همکاران  و همنظران شما برای تحقق اهداف فوق همسایه ها مبنی بر زمینه سازی عملی برای اجانب تا بخشی از افغانها درخدمت این همسایه های قرار گیردند عملا کار کردند.

از کجاء آغاز کنم؟

در همان آغاز بعد از سقوط  حاکمیت طالبان و تحت نام مبارزه علیه تروریزم هزارها هزار انسان در صفحات شمال کشور کشته، بسته و بی عزت گردیدند.  خانه های شان چور وزمین  های شان غصب و به ناموس شان تجاوز صورت گرفت. بلی قبر های دسته جمعی و قتل عام های  در دشت های لیلی و دشت … در مزارشریف  و امثال آن به صورت منظم و سیستماتیک تصفیه های قومی و محروم ساختن کتله های عظیم از مردم کشور از اشتراک در قدرت سیاسی چه در سطح مرکز و چه در سطح ولایات و عدم موجودیت قانون و عدالت و نبودن ادارﮤ دولتی در سرتاسر کشور و کاغذ پرانی ها و بی عدالی های و بی کفایتی دولتی که آقای صالح  مهرﮤ کلیدی آنرا تشکیل میدادید عامل اصلی و آب به آسیاب پالیسی سازان اصلی پاکستان ریختن بیش نبود. بلی این روش ها و درنتیجـﮥ ازین قماش کارنامه های شما  به اجانب  توانایی بخشید تا عدﮤ از اولاد وطن و برادران مان حتی بدون قصد و ارادﮤ شان در خدمت اهداف ستراتیژیک اجانب قرار داده شدند.

برای تکمیل بحث باید گفت اینکه این قتل عام ها را کی آغاز کرد و کی اول بود و کی آخیر باید گفت امر حرام و امر نامشروع و خلاف قانون امر خلاف قانون و نامشروع است و به هیچ صورت دلیل و مبرر برای اجرای جنایت دیگر شده نمی تواند.

 در مورد بی کفایتی و تخلفات به یک مثال در نظر اول ساده توجه شما را جلب میدارم: آقای صالح از یک طرف اظهار میدارند  که این  نظامیان پاکستان اند که در امور افغانستان مداخله دارند و منابع  اصلی اعمال تروریستی  و مغزمتفکرآنها درافغانستان  اند. آقای صالح  در زمان کار خویش در کرسی کلیدی دولتی (رئیس اداره امنیت ملی افغانستان) نتوانستند اسناد این ادعا را به جامعه جهانی تقدیم بدارند. آقای صالح با ادارﮤ ضعیف خویش عملا عکس این ادعا را ثابت میساختند.  توجه کنید به حادثــﮥ تروریستی در شهر کابل که درنتیجــﮥ آن فروشگاه بزرگ افغان حریق و تخریب شد. شخص متهم دستگیر شده به ارتباط  این قضیه به روی تلویزیون افغانستان  آورده میشود تا  به جهانیان بگوید که این عمل از جانب حرکت حــقانی طراحی، سازمان دهی و اجرا شده است. یعنی جانب ادارﮤ افغانی (شما) در بازی استخباراتی همان کاری را کردید که پالیسی سازان پاکستانی و استخبارات پاکستانی خواهان آن بودند. این یک نمونـﮥ بسیار کوچک از ضعف و نقص کاری ادارﮤ آقای صالح بوده که مثال های زیادی دیگر هم وجود  دارد. ادارﮤ که آقای صالح رهبری میکردند در سفر ها و صحبت و ملاقاتها سران کشور اسناد دقیق و با استفاده از تخنیک امروز را به جهانیان نشان داده نتوانستند تا ثابت سازند که پاکستان عـدﮤ از افغانها را برای اهداف ستراتیژیک خویش استفاده میبرند. لذا باید از خود آغاز کرد و خود را عامل این وضع ناهنجار شناخت تا از مرجع و محل ثالث خارج از عملکرد شما. بلی گذشته از برحق بودن و عدم برحق بودن شعار ها و روش های معین مخالفین مسلح نقطه مرکز خطاء در ادارﮤ جانب افغانی بود وآقای صالح یک مهرﮤ کلیدی را تشکیل نموده اند. بلی ادارﮤ آقای صالح  نتوانست به جهانیان نشان بدهد که پاکستان در سال ۲۰۰۸ بیشتر از یکهزار موترسایکل به اختیار  گروپ آقای حقانی گذاشته و مساعدت کرده است.

بلی افادﮤ پرچون فروشی و عمده فروشی پالیسی سازان اصلی پاکستان گذشته از برحق بودن و عدم برحق بودن این اجناس عمده و پرچون  افادﮤ بس عالی بود که ماهیت تجارت سیاسی پالیسی میکران اصلی پاکستان را روشن میسازد.  اما جامعـﮥ جهانی را با دادن اسناد قناعت بخش و مستـند و به موقع قناعت داده نتوانستند.

ادارﮤ آقای صالح نتوانست مستند نشان دهند که متخلفین،  غاصبین اموال و بی عدالتی ها در کشور، خلاف رفتاری ها، بی عدالتی ها  در انتخاب و انتصاب کادر ها، معامله گری های قومی و زبانی و سمتی  و دهها مظالم در کشور صورت گرفته و باید متخلفین به پنجال محکم قانون سپرده میشد و متخلف بدون درنظر داشت تعلق شان به سمت، حزب، سازمان و حرکت آقای صالح  مورد پیگرد قانونی قرار میگرفت.

بلی این بخشی از وظایف اساسی ادارﮤ امنیت ملی کشور بود که اسناد برای و مدارک را به اختیار مراجع عدلی و قضایی میگذاشت.   

بلی آقای صالح با وظایف کلیدی شان دراداره کشور  نتوانستند انستیتوت های دیموکراسی و حاکمیت قانون و تطبیق ارزشهای عام قبول شدﮤ جامعـــﮥ بشری در مطابقت به ارزشهای افغانی را مساعد وظیفوی بدارند.  

بلی همین نبودن اداره و حاکمیت قانون توانست فرصت را برای دیگران و اجانب آماده کند تا افغانها درخدمت این همسایه ها قرار بگیرند.  

بلی این است عوامل اصلی، بلی این است ایجاد گر مشکل که وضع را در موارد به بن بست گشانده و راه های حل مشکل به نظر میخورد.

این و دهها موارد دیگر از صحبت های و ملاحظات جناب امرالله صالح به اصول و اساسات غیر علمی و عملی وتصویر نادرست از حوادث استوار است که از نسبت طول کلام که همین حالا هم از حوصلــﮥ خواننده بیرون است، تماس نمی گیرم. 

زمانیکه ما از حاکمیت این حزب ویا آن حزب و گروه معین در قدرت سیاسی بحث میکنیم معمولا معیار ها این در قدرت بودن حرکت سیاسی و یا قومی با بررسی اینکه کې ها در کرسی های کلیدی، اساسی و عمدﮤ ارگانهای های دولتی و در شرایط افغانستان در ارگانهای کلیدی قوﮤ اجرائیه قراردارند. ادارﮤ امنیت ملی که آقای امرالله صالح هفت سال  سال ریاست آنرا به عهده داشت از چنین ادارات به حساب میرود. لذا موفقیت و عدم موفقیت و فاسد بودن و عدم فاسد بودن اداره که شما آنرا به کسی و مرجع خارج و بیرون از سهم خویش افاده میدارید یک فهم و افاده اغوا کننده، غیر دقیق و بی عدالتی بیش نیست. میتوان آنرا حالت مسخ بعضی انسانها شناخت. 

آقای امرالله صالح!  تیاتر سیاسی کابل را غیر مطلوب میدانند در صورتیکه خود گردانندگان اصلی بودند و یکی از مهره های  اساسی این بی کفایتی را تشکیل میدادند.  شما گفتید وکسی هم قبول کرد!!! نه چنین نیست.

آنهای که قدرت و امتیاز خویش را در نفیه بخش بزرگ از جامعه میبینند و ازاین وضعی غیر عادلانه و غیر ملی به منفعت شان استفاده اعظم برده اند و میبرند، چطور ممکن است برای نور مال شدن وضع کار عملی وصادقانه نمایند؟ جواب واضح است.  

تحلیل سیاسی به فهم من گذاشتن قطعات کوچک تصویر بزرگ در جای های مناسب آن میباشد. تحلیل سیاسی به فهم من به بازی فوزل شباهت دارد.  اگر ما قطعات کوچک تصویر بزرگ را دربازی فوزل به  جای مناسب نه گذاریم و گوش را عوض بینی گذاشته و بینی را عوض چشم جا بجا سازیم ویا هم عوض گوش انسان شاخ کدام حیوان دیگر را بجای گوش بگذاریم و دم را برای تصویر انسان انتخاب بداریم،  تصویری بدست می اید، نادرست و یا هم اقلا مغشوش و غیر قابل تفکیک خواهد بود.  در تحلیل جناب امرالله صالح چنین عدم دقت ها عمدی و غیر عمدی فراوان وجود دارد. قضاوت تاریخ سخت بی رحم است. شما گفتید وکسی هم قبول کرد! نه چنین نیست.

ما در مورد از مسؤولیت های اخلاقی، سیاسی، دینی و جزائی صحبت میکنیم. درست نه خواهد بود همه را در مورد همه موارد به صورت  عام و ساده سازی مسؤول بدانیم. چنین ساده سازی عادت ماست و چنین ټاپه زنی ها کدام کاری مشکل هم برای ما نیست. نمی خواهم درین جمله باشم اما بخش از حقایق را باید درک کرد وکسی باید آنرا انگشت نما سازد.

آنچه در دهـــﮥ اخیر در افغانستان گذشته درآن با تفکیک مسؤولیت های فوق محترم امرالله صالح شریک اند.

درمورد اظهارات شان که  طالبان را از افغانستان خارج ساختند و پاکستان مانند متحد باید به خدمت طالبان میرسید و به اصطلاح کار شان را یکسره میکرد، نیز غیر دقیق است. شما به نام مبارزه به تروریزم دست به تصفیه های قومی و قتل عام ها زده و چنانچه گفتیم زمینـــﮥ خوبی برای عمده و پرچون فروشی پاکستان مهیا ساختید. حتی گپ به جای رسید که آقای پرویز مشرف در حین زمامداری خویش در موضع دفاع از این کتلــﮥ بزرگ افغانها برآمد و استدلال میکرد که از آنها بخاطر حق تلفی درحق شان توسط اداره کابل دفاع میکند. بلی دقیقا مبارزه به ضد تروریزم که پاکستان با عملیات بی سر وپای خویش در مناطق سرحدات آزاد میکند و هر حرکت ملی و مردم  و شخص ملی و مردمی  را به نام تروریست و افراطی از بین برده و میبرد. مسلم است که پاکستان درین راستا از وضع بهره برداری سیاسی و اقتصادی کرده و خواهد کرد.  اما جناب آقای صالح و حرکات مشابه  با کار کرد های خویش چنین زمینه را برای پالیسی سازان پاکستانی مساعد ساختید. متأسفانه هنوز هم با کوته نظری عمدا ویا هم به صورت غیر عمدی  درخدمت همین اندیشه های ضد وطنی وضد افغانستان شمولی قرار داشته وعمل صورت میگیرد.  (یکی بر سر شاخ بُــن میـبُــرید…).   

پاکستان در سرزمین بیگانه اعمار و بوجود آمده. موجودیت افغانستان مستقل و متکی به خود درپالیسی پاکستان نمی گنجد و این را به حیث واقعیت باید قبول کرد. بدون علاج اساسی این غدﮤ کشندﮤ به نام پاکستان مشکل منطقه و افغانستان حل نه خواهد شد.

 

اینکه آقای صالح  در تقسیم بندی زمانی خویش در ده سال اخیر حوادث افغانستان در  مرحلــﮥ ساختن دولت،  وظایف خویش را به صورت نسبتا خوب  اجرا شده میدانند. به فکر من زیاد خوش بین هستند. درین مرحله نیز کتلـــﮥ بزرگ از جامعه را محروم ساخته اند و خود هر کاره بودند  و ملت در رنج و عذاب بسر میبرد.  میلونها وملیارد ها کمک مالی  جهانی مانند غدودی از گاو برای اعمار کشور به مصرف رسید و به کار گرفته  شد و بقیه حیف و میل گردید.  درین حالت که غدودی از گاو نیز به نفع کشور استعمال گردیده  عامل  حضور نیرو های خارجی را باخود داشت.

آقای صالح میافزاید: بعدا ویا حالا  هریک تأسف میخورد چرا ما سالهای زیادی را سپری کردیم و  نتایج مطلوب بدست نیامید؟ و آقای صالح به نبودن نسخـه  و راه حل  اشارات دارند.

من به این باورم که نسخه  ها و راه حل وجود داشت و وجود دارد اما افراد چون آقای صالح  فرصت های خوبی را به هدر دادند  و به این افراد و نسخه های کاری وقعی گذاشته نه شد.  آنهایی که میدانستند نتوانستند به مراجع برسند ویا نه خواستن به مراجع برسند که مانند شما به آنها نیز قدرت سیاسی را تفویض کنند.  لذا شکایت شما از وضع که خود در آن مقصر و عامل آن  هستید بی جاء و غیر دقیق است. راه های حل بر اساس تحلیل های شما مبنی بر هماهنگ ساختن ستیج و ستراتیژی سیاسی کابل با ستراتیژی نظامی که شما به آن تأکید دارید،  صرف و صرف به ادامـــﮥ رنج و آلام مردم افغانستان و جامعـــﮥ جهانی ادامه خواهد داد و بس.  

آقای صالح متذکر میشوند که طالبان واپس آمدند و متشکل شدند. باز هم اشتباه.

مردم کشور در همین کشور بودند و هستند و عدﮤ زیادی شان در همین جا بودند و هستند. علت تشکل قبل از همه در بی کفایتی حاکمیت و اینکه مردم حاکمیت را با روش های که قبلا تشریح کردم از خود نمی دانند. مشکل را باز هم در ادارﮤ که شما ممثل عمدﮤ آن برای مدت هفت سال بودید جستجو کرد. باید سیستم اداره و ارگانهای اداری به نحوی تغییر و ریفورم شوند که مردم پُــل، سرک، مکتب، شفاخانه، معلم، شفاخانه و اداره را خدمتگار خود یافته، سوختاندن و خراب کردن آنرا سوختاندن وخراب کردن خانـــﮥ خود بدانند. این کار به نسخه های که شما طرح میدارید و هماهنگی ادارﮤ ملکی را به ادارﮤ نظامی و استراتیژی های نظامی میخواهید ممکن نیست. پروسه باید برعکس باشد تا ستراتیژی ها نظامی باستراتیژی و رهبری سیاسی و خواست ملت تلفیق داده شود.    

با شعار های جنگ سرد و نسخه های که زمانی این نیرو ها که در اختیار پاکستان قرار دارند باری دیگر به ضد روسیه و یا هم ایران بکار خواهند رفت تحلیل های تاریخ زده است و این راباید جهانیان بدانند. بلی این باید یکی از جهات اساسی کار توضیحی و مستند سازی افغانان بادرد و احساس گردد.   دنیا جدید را نمی توان با نسخه های تاریخ زده ساخت. بلی درین راستا عوض ادعا های محض  و به عوض انگشت انتقاد به کسی گرفتن باید اسناد ارایه کرد. کاری که ادارﮤ آقای صالح نه کرد.

باید عملا برای افغانستان شمول بودن کار کرد که شواهد زیادی عکس آنرا نشان میدهد.  و …..

در مورد  پروژﮤ میدوزه جنرال ریچارد که عسکر کافی نداشت و پروژﮤ انکشاف بخش های از افغانستان مانند نمونه و مثالی برای بخش دیگر که در نتیجـﮥ آن طالب و مردم تحت سلطــﮥ طالب باز به محلات نمونه ای شما مراجعه  و انتخاب بدارند.  آقای صالح  شکایت دارند که حکومت کابل به این برنامه و پروژه مخالفت  کرد.

خدمت شما بنگارم که این اظهارات و نظریات در دونقطه مرکزی خطاء و غیر دقیق اند:  

آقای صالح میخواهید بگویند مشکل افغانستان مشکل نظامی است و جنرال ریچارد عسکر کافی نداشت که مشکل را از طریق نظامی حل کند. این طرح و فهم از مشکل افغانستان خطا و اصل مشکل است.

اول:  مشکل افغانستان قبل از همه مشکل سیاسی است تا مشکل نظامی. شما های که برخلاف تـفاهم،  مصالحه و توافق بر قواعد زندکی مشترک در خانـــﮥ مشترک معتقدهستید دنیا را به تباهی و تقابل تمدن های خواهید کشاند و کشانیده اید.

دوم: در دولت که بخش کلیدی اداره ویا ادارات در دست افراد مانند افکار آقای صالح باشند و از محل که به صورت طبیعی و تعداد نفوس مقام ومنزلـﮥ ولسوالی را داشته باشد اما شما به زور خویش آنرا ولایت ساختید و دهها پروژه را به جای اینکه افغانستان شمول باشند به محلات مخصوص به خود منحصر ساختید. مسلما برنامـــﮥ ( میدوزه)  شما ویا هم جنرال ریچارد (مطابق به برنامه شما) چال سیاسی بیش نبود و نیست. شما فکر میکنید که به یک گل باغ وطن را میسازید؟ دقیقا شما درین راستا خلاف ادعا های خویش مبنی بر افغانستان شمول بودن خویش را ثابت ساختید.  برنامه ساختن نمونه دریک بخش در حالیکه مشکل اساسی را  به دوش استخبارات پاکستان و … میاندازید اصلا یک فریب سیاسی بیش و نیرنگ دیگری بیش نبوده و نیست. اینکه حکومت افغانستان (اگر منظور شما آقای حامد کرزی باشد )این را رد کرد، موضع وبرخورد دقیق و بجاء بود. بلی مردم افغانستان در ساختن نمایشی بودن دوشهر مثالی و نمونه ای  شما و یکی دو تن از زورمندان انتخاب میکردند و به شما میپیوستن. چه تصور ابتدایی و غیر علمی از مسایل کشور داری؟!

اظهار آقای امرالله صالح مبنی بر اینکه هــر سرباز خارجی برای عزت و ناموس و ….. میجنگد مطلب بود که خود به آن معتقد نیستید ومطمینا یک جملـــﮥ بود تا مهماندار را خوش سازند. عدﮤ زیادی از سربازان خارجی قرارداد دارند تا وظیفه را اجرا و معاش و عاید مالی معین داشته باشند تا قسط خانه (مارگیج) و مصارف فاکولته اطفال و خانواده خویش را بپردازند و در اکثر موارد به این اهداف سیاسی که این جاء وآنجا مطرح میشوند هیچ کار و دخلی ندارند لذا درین مورد باید دقت کرد.  

تأکید آقای امرالله صالح مبنی براینکه به  اصطلاح وی افغانی صاف اند و دیگران  در خارج اند و گویا غیر صاف اند و اینکه اولاد شان  درافغانستان به مکتب میرود و گویا از دیگران نه. یک تلاش غیر دقیق و عوامفریبی است. اگر امکانات آقای امرالله صالح را  هر کس داشته باشد چنین خواهد کرد. بزرگان تاریخ و حتی پیامبران هجرت کرده اند و هجرت کدام گناه نیست.

بلی باید مطرح کرد که پرابلم ستراتیژی امروزی چیست؟  و راه های حل کدام اند؟

این است بخش اساسی کار که حالا باید بر آن متمرکز میشدید که حداقل تمرکز شما را میسازد. بلی مانند یک مسلمان باید  در هر حال الله تعالی را حاضر وناظر دانست و برای خیر کار کرد. طرح های آقای امرالله صالح  که اداراه کابل از واقعیت های جامعه بیرون مانده و گسسته وباید  ادارﮤ کابل به واقعیت های پیوند داده شود…  نشانــﮥ کاملا واضح همان تشنگی آقای صالح برای به قدرت رسیدن  سیاسی در افغانستان به کمک خارجی های و قیمت  خون و ماتم مردم افغانستان و اولاد مردم از کشور های جهان اند. خدا کند اشتباه کرده باشم اما اظهارات آقای صالح  به همین جهت در حرکت بود و هست.

بلی کار را به اهل کار سپرد و برای از بین بردن بی عدالتی ها و فعال ساختن دولت و دهها تدابیر دیگر است که تفصیل طولانی خواهد داشت ضرورت است.

کار برای پیاده کردن عملی و صادقانه مشی تفاهم ملی و کار برای اینکه بر قواعد زندگی سیاسی در خانـــﮥ مشترک بین تمام نیرو های سیاسی توافق صورت گرفته و تمام جوانب صادقانه به آن عمل نموده و مشروعیت حاکمیت را آن مردم دانسته وبرای رسیدن به آن عوض تلاش برای بدست آوردن قدرت سیاسی به زور  اجانب، مسایل و مطالب اند کلیدی.

بلی حاکمیت و مشروعیت حاکمیت باید به ملت تعلق بگیرد تا ملت در یک انتخابات آزاد، شفاف، مطابق به قانون سازمان دهی شود.

اصلاح قانون اساسی و نظام ادارﮤ کشور، از بین بردن ادارات وسطی و اضافی اداره، محدود ساختن قدرت های ادارات ولایتی و ازبین بردن پست های تشریفاتی مانند والی، ولسوال و علاقدار و انتقال صلاحیت های شان به واحد های اداری شاروالی و محلات با انتخابی ساختن ادارات ولسوالی و علاقداری (انتخابی ساختن شاروالی با دادن صلاحیت ولسوال و علاقدار برای شان )ایشان، تقسیم صلاحیت های والی هاقسما به ادارات مرکزی و قسما به ادارات ولسوالی و علاقداری، تنظیم بهتر سیاست کادری کشور با تقسیم پست های دولتی به پستهای سیاسی و مسلکی و تصحیح فهم از پست های سیاسی با معامله گری های قومی غیر ستندرد وکُشنده برای افغانستان، توافق بر انتخاب تغییرات در نحوﮤ انتخابات در کشور، توافق و تعمق بر انتخابات  پارلمانی مستقیم و انتخاب رئیس جمهور و صدراعظم توسط پارلمان. به نحوی که انتخاب رئیس جمهور به فیصدی بیشترو  سبکدوشی وی به شکل پیچیدﮤ قانونی برای استقرار کادری صورت گیرد.

تقویت اتوریتــﮥ ارگانهای عدلی وقضایی کشور، تقسیم مراجع عدلی و قضایی و بخش ارگانهای امنیتی افغانستان به زون های ده گانه کشور و بلند بردن دقیق و بهتر ظرفیت های ایشان.

انتخابات قبل از وقت و شفاف ، تحت نظر قانون و با قوانین نافذ و به تعقیب آن آوردن تغییرات در قانون اساسی و بخشی از سترکتور ها وساختار های دولتی  به نحوی که کشور دارای رئیس جمهور،  صدراعظم، قوﮤ قضایه و تقنینه با صلاحیت های متوازن که یکی دیگر را به صورت متوازن اداره و کنترول نموده و قوای سه گانه دولتی در یک توازن سالم قرار گیرند.

تعریف دقیق از ستراتیژی های  اقتصادی، اقتصاد بازار آزاد تحت نظر قانون و استفاده از اقتصاد مختلط برای ایجاد ظرفیت های رقابت آزاد و تدابیر به موقع درین راستا مبنی بر ایجاد  بستر های خوبی حقوقی برای آن.  

این و دهها تدابیر دیگر که تفصیل و توضیح جداگانه میطلبد. همان نسخه های که آقای صالح  از نبودن آن شکایت دارند.

مردم و اکثریت ساکت، بلادیده  و عذاب کشیدﮤ  ما دیگر به جان آمده اند و کارد به استخوان رسیده. شما آقای امرالله صالح نتوانستید در کرسی بس کلیدی و حساس برای مدت هفت سال از مردم و هموطنان خویش دفاع بدارید. شما مجریان و مساعدین هزار ها بی قانونی، شکنجه ها و تخلفات، بمباردهای کور و کر و بی عدالتی های شده اید. این تراژیدی مردم ما  و تراژیدی مردم و فرزندان جامعــﮥ جهانی  با به  قدرت رسیدن شما آغاز نه شده. حداقل بیشتر از سه دهه ادامه دارد.  اما شما جـزء  مجریان و یکی از حلقات  مهره ای در دهـــﮥ اخیر بودید.  بلی طرز فکری ما درین نتیجــﮥ چنین تجارب تلخ  تغییر خورده و  تار های اعتماد کاملا گسسته است.

بلی دزد و صاحب خانه هردو میگویند و فریاد دارند که نمان!  عجب حالتی!

من در اخیر سال ۲۰۱۰ ، مصاحبـﮥ یک کور(آقای دیوید بلنکت) که تقریبا دوبار وزیر داخلــﮥ آقای تونی بلیر در حکومت انگلستان نیزبود، شنیدم.  نامبرده مطلب و افادﮤ بسیار جالبی را ارایه کردند. وی در برابر سوالی که شما چه وقت فهمیدید که کور هستید؟  جواب داد:  من نمی دانستم که کورم. من از کور بودن خود در سن خورد سالی زمانی فهمیدم که اطرافیان ام برایم گفتند که کور هستی. در غیر آن از کوری خویش آگاهی نداشتم.

بلی بر ماست تا حقایق را دیده و خوانده و به آن آگاهی حاصل کنیم تا درین الفباء ومراحل اولی فهم سیاسی، تحلیل و برداشت خویش و ارایه آن به جهانیان و جستجوی راه حل آن  کور نبوده و تراژیده مردم خویش و جامعــﮥ جهانی را با این تحلیل های خویش ادامه نه داده و موجب فساد بیشتر نه گردیم.

بلی دقیقا پالیسی میکران اصلی پاکستان به جزیه گرفتن از جامعــﮥ جهانی و در رأس جزیه گرفتن از امریکا را ماهرانه  ادامه میدهند.  بلی جنرالان پاکستانی و دیگر افراد چالاک و تاجران خون و آزار مردم در افغانستان و پاکستان منفعت خویش را در ادامه حالت موجود دیده و برای ادامـــﮥ آن و فریب جامعه جهانی کار خواهند کرد.

سفارش من برای محترم امرالله صالح این است اگراین  طرح ها و اظهارات  ترواش فکری خود شان و یا هم کسی دیگری باشد لطفا نظریات و طرح های و اظهارات خویش را با نظریات، طرح ها و اظهارات رئیس سابق آی اس ای و نطاق امروزی پالیسی میکران اصلی پاکستان جنرال حمید گل مقایسه کنید که وی چطور برای پاکستان که عمرکشورش برابر عمرخودش است  با صداقت و پاکستان شمول پیگیرکار میکند. شما  خود قاضی شوید و اظهارات و مواضع خویش را در مقایسه به آن قرار داده  که تاچه حد افغانستان شمول اند؟  فکر میکنم به زودی خود به نتایج بهتری متوصل خواهند شد.   

بلی در سیاسیت منافع است و مصالح.  این طرز دید وبرخورد در اساس کدام مشکل ندارد. درصورتیکه این منافع  ومصالح انسانی باشند. برما افغانهاست تا  منافع و مصالح کشوری و مردم ما باید همیشه اساس و مبداء تعیین کننده و معیار تمام تلاش های ما گردد.

ضرورت است تا افغانستان شمول اندیشید و درین راستا منافع و مصالح ملی از حلقات خورد حزبی و سمپتی و علاقمندی  های  شخصی خارج ومنافع ملی را اولویت داد.

ما برین معتقدیم و یقین کامل داریم که مزﮤ مرگ را خواهم چشید واز اعمال خویش نزد پرودگار خویش جوابگو خواهیم بود.

من به این باورم که انسانها از خطا خالی نیستند. اما بر ماست به  حقایق  پی برده خود و جامعـﮥ جهانی را به عذاب وشقاق بیشتر مبتلا نه سازیم. برماست جهان را به تقابل تمدنها مواجه نه سازیم.

در صورت عدم دقت در تصحیح امور قیمت بس گزاف و غیر قابل پیشبینی  آنرا مردم ما و جامعه جهانی  خواهد پرداخت. عدم دقت به موقع و بی تفاوتی در برابر حقایق افغانستان مانند بی تفاوتی در دهــﮥ نود قرن گذشته تلفات و آلام زیادی را در بر خواهد داشت.  

ضرورت است تا دیر نه شده باید به حقایق پی برده و برای بیرون رفت ازین بن بست و راه های عملی و انسانی با واقع بینی و قبل از همه با انتقاد و تصحیح خود کارعملی و صادقانه کرد.  

                                                      ماعلینا الا البلاغ المبین     پایان بی پایان

Email: strategicstudies@yahoo.com    

 

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *