همسايۀ بخيل — حمید عطا

 

همسايۀ بخيل

 

حمید عطا

 

جمله کوتاه برخاسته از یک واقعیت ملموس را در بحث تلویزیونیی شنیدم : " همسایه های بخیل " !.

 

این جمله کوتاه  مرا بیاد زاویه از سه دهه اخیر عمرم  کشاند که از شروع  آن دوره تا کنون، با چه تزویر و ریایی  ما را ، مردم ما  و حتی خیلی های دیگر را فریفتند،جادو کردند و بگفته ان دهگانزادۀ گریخته از شر هجوم تتار : کشتند و سوختند و بردند !  …. ،

از مدتی است که مردم عامه ما که همیشه فریب شعار ها را خورده اند ، پی به یک حقیقت تلخ برده  و ان اینکه رژیم ایران در برابر مردم و مصالح ملی ما از شیوه های  غیر اخلاقی و خلاف ارزش های انسانی کار میگیرند. ( ارزش های اسلامی که همیشه  از ان برای رسیدن به اهداف پنهانی  خود پیراهن عثمان ساخته اند ، چیزی است که  کم کم در زیر افتاب کردار و اعمالشان چون برف  در حالت ذوبان است).

رفتار غیر انسانی با مهاجرین، مداخله در امور داخلی ما  تا حد در خواست علنی (  اما درخواست های داخل چاردیوار ها را که خدا میداند) سفیر رژیم  ایران در کابل، بدون مراعات رسم دیپلوماتیک از مقامات عدلی و اجرایی افغانستان مبنی بر انجام این کار و منع ان کار، مانع شدن استقلال اقتصادی و رشد پروژه های اقتصادی، کمک کردن به مخالفین برای اخلال امنیت و تداوم هرج و مرج در کشور ما، و بسا موارد دیگری که هرگز انتظار انرا از رژیمی  نداشتیم که خود را در قالب مدافع از مظلومان ودشمن سرخ و سیاه  جازده  و همیشه اشکهایش را بخاطر" مستضعفان " از چشم بزیر چکاند؛ اشک هایی که تمساحها عادتا  بعد از بلعیدن شکار مظلومشان  از چشمانشان میریزند.

 

اصلا ما چرا انگشت انتقاد را به انها بگیریم وقتی در خانه خود ما ، رئیس خودما ذلیلانه از انها رشوه میگیرد تا بعدتر اوامرشان را پیاده کند. وقتی افرادی از خانه خودما اگر شکمش در خانه است ، سر و ذهن و دست و قلبش در قدم انها است. وقتی هم گلیمان خودما برای توجیه هر غلط و بد وبیراه ان دشمن مکار دهان تا گلو میدرند ، خود را ذلیل میسازند ولی نمیخواهند پرده از چهره انها بزیر افتد.

 

شواهد قابل دید زیادی است که دشمنی این رژیم را با ملت و کشور ما برای انانیکه  چشم شان قابلیت دید را دارد و در گرو دشمنان نیست ، نشان میدهد. انگشت افگار ما را محکم گرفتن شاید یکی از زشت ترین شیوه هایی است  که این رژیم بکار میبرد.

 

شندیم و خواندیم که سفیر رژیم  ایران در کابل ( مکناتن جدید با رنگ و شیوه دیگر) از حکومت و مقامات افغانی با جدیت خواسته اند تا تمام انانیرا که در مظاهره برعلیه ستم این رژیم در برابر ملت بیچاره و مظلوم ما ، انجام داده اند شناسایی و دستگیر نمایند!…. البته چسپاندن اتهامات  بر مخالفین هم هرگز از یادشان نمیرود و نرفته.

وقتی اعتراض  و دفاع از کرامت ملی تو سط هموطنان ما  برای  رژیم ایران آنقدر ناپسند باشد که حتی در خارج از مرز های جغرافیایی خودشان نیز خواهان همان معامله اند که خود شان در برابر معترضین مظلوم ایرانی در داخل ایران انجام میدهند، این دیگر اندازه مداخله صریح این رژیم را در کشور ما نشان میدهد. شاید هم اقای سفیر و دیگر همکاران و همفکرانش میخواستند تا خودشان همان معامله را بسر مظاهره کنندگان در مقابل سفارت ایران بیاورند  که بر سر مهاجرین بیچاره  ما در داخل ایران میآورند که بتازگی یکی از انها  که بر روی جاده  توسط  مامورین ایرانی بسر رسید، ببرکت انترنت افشا گردید.

 

رژیم ایران برای توسعه نفوذ و بسط سیطره خود در خارج از ایران همیشه ازنوعی نفاق و دو رویی استفاده کرده و مردمی را با شعار های دروغین و نفاقباری اغفال نموده است که یکی از این شعارات هم پیوند های عمیق نژادی ، مذهبی ، فرهنگی و … میان کشورایران و افغانستان است . اما زمانیکه پای مصلحتی برای هموطن و کشورما درمیان میاید با هر حیله و وسیله که باشد  میخواهد مردم مارا از ان محروم کند. بطور اندک نمونه : ایجاد موانع در راه اعمار بند سلما و استفاده از اب های کشور خودما، سنگ اندازی در راه عبور پایپ لاین گاز ترکمنستان به نیم قاره هندی از خاک افغانستان، ضربه زدن بصنعت ملی نوپای ما با طرق مختلفه، ایجاد موانع در راه ترانزیت و تجارت اموال ، و از همه خطرناکتر ایجاد تفرقه مذهبی و قومی درمیان اقوام کشور و غیر اینهای دیگر ….، که در برابر مردم و کشور ما مرتکب میشوند. و درین اواخر هم توقیف تانکر های نفتی خریده شده ما .

 

مسئولین این رژیم درکابل دلیل اسیر گرفتن وسایل انتقال نفتی را که در بدل ان پول گرفته اند، استفاده  قوت های امریکایی از مواد نفتی دانسته است.  بهانه یکه رسوایی ان از دور قابل درک است.

این رژیم که با امریکا بر خلاف شعارهای عوام فریبانه اش، در  خورد و بزرگ های زیادی همکار و همیار است ، دلیل میارد که این نفت به قوت های خارجی هم داده میشود.

آنچه دیگر برملا شده است اینست که رژیم ایران برای براورده شدن اهداف ناپاک خود همیشه شعار هایی گمراه کن و عوامفریبانه را سر میدهد. همکاری های پشت پرده شان با امریکا ( شیطان بزرگ ) در عراق و پیش از ان در افغانستان هیچ غیرت دینی و ملی شان را تحریک نکرد که امروز چند لیتر تیل دیگ غیرتشان را بجوش اورد.

در سابق  وقتی شعار دفاع از مردم ( مسلمان) افغانستان را بلند میکردند و گروههایی را در زیر چادر خود داشتند ، بدون شرم و حیایی با طرف مقابل آنان ( روس ها و حکومت زیر دست روسی )  به مغازله و معاشقه مشغول بودند. نوشته های  اقایی خاکستر و نوشته های  نویسنده و دانشمند عزیز  داکتر اکرم عثمان در این اواخر صفحه جدیدی بر صفحات نفاق این رژیم افزود.

 

هروقت و ناوقتی رژیم ایران و مزدوران این رژیم  از وجود مهاجرین در کشور ایران یاد کرده و منت گذاری غیر اخلاقی و ضد اسلامی  بر ما میکنند و میخواهند وجود این مهاجرین را که داغهای ناسوری از انها  بردل داردند وسیله برای اسکات ما در برابر هر تعدی شان قرار دهند. اما انها هرگز یادی از سهم گیری افغانان در ابادانی کشور شان نکردند. نمیخواهم بگویم از ان بیگار گیری های ظالمانه شان در پاسگاههای خشونت بارشان و یا در دیگر دستگاههای این رژیم یادی کنند، و یا هم از شهادت هزاران هموطن خوشباور ما در جبهه های جنگی شان در مقابل عراق تجلیلی کنند بلکه از همان کارگرانی که با اندک مزدی سخت ترین کار هارا برایشان کردند هم یادی نمیکنند. توگویی همه مهاجرین افغان هر صبح و شام بر سفره " من و سلوی " این حکومت غذا میخوردند؟!!. این رژیم بخیل تر از انست که بخواهد هموطن ما را کمکی بدون مطلب و هدفی بکند.

درخواست سفیر ایران برای سرکوب معترضین در برابر ظلم حکومت ایران بر مردم ما ، شاید هم جزئی از پس پرداخت  همان پول های رشوتی باشد که  تا قصر ریاست جمهوری در کابل رسیده است . انها که این پول ها را بخاطر رنگ زیبای چپن این و یا برکت عمامه آن که نمیدهند. این پول ها و تحفه ها پیش پرداختی است برای درخواست های نا مشروع شان در داخل خانه ما. بدون شک هم پروگرام بازنگری بر توزیع آبهای کشور یکی از همین عوض هایی است که درداخل کشور ما برای منافع ایران مطرح شده است.

انچه در ان توده های مظلوم این دو کشور باهم اختلافی ندارند،  دوستی و برادری این دو ملت با تمام ویژگی های فرهنگی، عقیدتی و زبانی شان است که بدور از سایه بهره برداری رژیم قرار داشته و میخواهند استفاده های ناسالم سیاستمداران از این ویژگی کوتاه باشد.

 

مردم ما و بخصوص انانیکه که تامدتی هم فریب شعار های دروغین شان را خورده بودند و یا در تار های عنکبوتی نژادی و مذهبی شان گیر مانده بودند کم کم متوجه شده اند که این عجوزه هزار داماد انها را بیخود فریب داده بود و این اشک هایکه بر رخش از غم ما دیده میشود همه اشک تمساحی است که بعد از هر بلعیدن از ان به بیرون میتراود.

 

آینده ها  بر ملاگر بیشتر ( بگفته برادران ایرانی ) مچ این بخیلان خواهد بود.

 

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *