خطاب به آنهائیکه مصالحۀ سیاسی را نمی پذیرند و به تعریف رسمی دشمن تأکید دارند! — دوکتور صلاح الدین سعیدی

 

خطاب به آنهائیکه مصالحۀ سیاسی را نمی پذیرند و به تعریف رسمی دشمن تأکید دارند!

 

 

دوکتور صلاح الدین سعیدی – سعید افغانی

۱۶/۰۷/۲۰۱۱

 

اصل قبول شده است تازمانیکه در ستیج سیاسی یک کشور ویک جامعه تمام نیرو های سیاسی  واقعی جامعه از طروق مجاری نورمال و مردمی حضور  نه یابند  درآن جامعه صلح دوامدار قایم نه خواهد شد.   

ضرورت به تأکید است که جزئیات،  حدود وثغور مطلب فوق و در مجموع هــرتعـریف و افاده باید دقیق و باید جامع و مانع باشد. تعریف جامع: یعنی در بـر گیرندۀ تمام مشخصات و مانع: تعــریف که سبب منع دخول مفاهیم دیگر درتعریف  معین گردند. دریـن رابطه ضرورت جدی است مازمانیکه مصالحۀ سیاسی میگوئیم باید دقت کنیم که آنرا نباید با معاملۀ سیاسی مبنی بر خیانت به اهداف مطروحۀ که به آن معتقـدیم و آنرا برای حل مسایل مطروحه درست میدانیم، خیانت به اهداف مشروع خویش، خیانت و گذشت از معتقدات و نسخه های خویش ، خیانت به وطن، عبور گذرا از ملت، درخدمت قرار گرفتن دشمن و جور آمد مؤقت به هرقیمت، توافق بر ســربریدن ها  به کارد تیز و یا کُند، توافق بـرمثلا محلات  بمب گذاری ها وبمباردمان ها و…نیست.

بلی مصالحــه  به معنای گذشت و رها کردن  برنامۀ تأسیس امارت اسلامی هم نیست.

مصالحۀ سیاسی توافق و عدم توافق بر تطبیق دیموکراسی غیر تعریف شدۀ غربی در جامعۀ ما نیست.

مصالحۀ سیاسی قبول به شانه کشیدن یوغ اسارت اجنبی نیست، مصالحۀ سیاسی خود فروشی نیست.

مصالحۀ سیاسی حق تلفی زنان و تجاوز از ارزش های عام قبول شدۀ معقول و قابل انطباق بر سطح انکشاف جامعۀ ما هم نیست.

مصالحه سلاح به زمین گذاشتن و تسلیم شدن نیست.

مصالحۀ سیاسی به صورت حتمی قبول نسخۀ اپوزیسیون و یا هم مخالف نیست.

مصالحۀ سیاسی تقسیم غنایم  وملت را به حاشیه کشاندن نیست.

مصالحه به آی اس ای  و دیگر مراجع استخباراتی امتیاز دادن نیست.

مصالحۀ ملی عذرخواهی و طلب ترحم  نیست.  در سیاسیت مصالح است و منافع است، عذر و خیرات و مطالبات خیر است و خیر است گنجایش وجای ندارد.

بلی ما حق داریم عفوه کنیم اما حق نداریم فراموش کنیم.

ما حق داریم شناخت از دیګران داشته  و تعیین کنیم که با کی دریک راه میرویم و با کې و کدام اندیشه ها همګامی کرده نمی توانیم.

بلی ما حق داریم حق خود را عفوه کنیم اما حق عفوی حقوق دیگران را برای افراد ثالث بدون نیابت صریح از ایشان نداریم.

ما وظیفه داریم باموزیم ومسؤولیت داریم به مردم  خویش و جهان بگویم که کدام نسخه ها و کدام برنامه چه حالی را بر ملت ما آورد و چه حالت را خواهند آورد اگر حاکمیت را بدست بگیـرند. ملت را باید قدم به قدم به انتخاب خیر شان مساعدت و همکاری انتخاب خیر نموده اما حق نداریم گستاخانه حق انتخاب ملت را با تدویر جرگه ها و نشست های فرمایشی به خود انتقال بدهیم.

جرگه ها، کنفرانس ها، تماس ها و نشست ها که معمولا درآن افراد و جوانب بــر اساس من شما را حوال دار میگوئیم و شما من را کوته والدار خواهید گفته دعوت، به راه انداخته  وتدویر میشوند،  برای آماده گی و زمینه سازی های بعدی خوب، ضروری اند و باکی ندارد. اما مشکل اساسی درین است که درین  کنفرانس ها و جـرگه ها  (کنفرانس بن و جـرگه های پلان شدۀ عنعنوی ویا مشابه) تصامیم گرفته شوند که ملت را به حاشیه برانند.

پس مصالحۀ سیاسی در شرایط ما چیست؟

مصالحۀ سیاسی در شرایط ما توافق سیاسی براین است که مشروعیت حاکمیت از مردم بدست می آید.

مصالحۀ سیاسی  توافق مقدماتی،  زمینه سازی و بکار اندازی صادقانۀ تمام امکانات است که  تمام نیروهای سیاسی و نسخه دهنده گان حل مسایل مطروحۀ افغانستان و صلح منطقه و کسانیکه حاکمیت و مشروعیت حاکمیت  را از مردم میدانند، نسخه های خویش را به ملت پیش کش نموده و ملت انتخاب میکند که کدام نسخه به دردش خواهد خورد؟ کدام نسخه را قبول دارد؟ و کدام را نه؟ و به ایــن ترتیب مشروعیت اجرای نسخه و مشروعیت حاکمیت از ملت برخاسته و تصمیم میګیرد.  ملت ما مسلمان است و انتخاب خویش را دارد. نقش علماء و روحانیون در انتخاب ملت ممدوهمکار خوب خواهد بود. درین رابطه هرگونه پیش شرط های دیگر مانع عملی کار است و سبب ادامۀ خونریزی در افغانستان و سبب باقی مانند عدۀ از هموطنان در قید اسارت استخبارات خارجی شده و برادر کشی ادامه پیدا میکند.  

شاید گفته شود که در انتخابات ریاست جمهوری  و پارلمانی اخیر در افغانستان تقلب شد. این سیستم به درد ما نمی خورد  واین دیموکراسی در افغانستان قابل تطبیق نیست. بلی به نحوی که در افغانستان تطبیق شد و توسط اشخاص بی کفایت سیاسی و بی کفایت مسلکی که تطبیق شده،  قابل تطبیق نیست.

اما بشریت امروز با تمام کمبودی های دیموکراسی و انستیتوت های آن قایمقام خوب دیگری دردست  ندارند. به یقین گفته میتوانیم که این سیستم و انستیتوت های آن کامل نیستند و نواقص خویش را دارند اما آنچه در افغانستان به نام دیموکراسی عملی شد از دیموکراسی امروزی ، قواعد و اصول آن  فرسخ ها فاصله دارد و سؤ استفادۀ صریح از نام دیموکراسی و حقوق بشر بود و است.  

از ملیارد ها و بیلیون ها دالر مساعدت های جامعۀ جهانی در ده سال اخیر به اساس بی کفایتی ، تعصب و ادارۀ ناسالم و مداخلات خارجی ها و عدم بوجود آوردن بستر های لازم حقوقی برای استفادۀ آن عمدا و غیر عمدی استفادۀ مؤثر صورت نه گرفت.

بر علاوۀ دهها کمبود حاکمیت و حامیان بین المللی آن تا حال نتوانسته است  احصائیه گیری و ثبت احوال نفوس الکترونی ومدرن که اساس بسیاری از پروژههای انکشافی و تأمین دیموکراسی و مردم سالاری است، کار مؤثر و عملی نمایند.  

دقیق این است که با دیموکراسی و حاکمیت مردم بیشتر از همه کسانی مشکل دارند که این امر را یک امر جدی تلقی میکنند. آنهائیکه که از دیموکراسی بحیث روپوش جنایات وتخلفات خویش استفاده میبرند با دیموکراسی مشکل اساسی نداشته و استادانه ازآن استفاده غیر مشروع میبرند.

این انتخابات گذشته و این معامله گری های قومی و لسانی و تخلف از اصول دیموکراسی و این اقتصاد بازار آزادوحشی که تحت حاکمیت قانون نیست، عدم استفاده از اقتصاد مختلط به حیث وسیله برای رسیدن برای بازار تحت نظر قانون و به ایـن ترتیب عدم ایجاد ظرفیت های رقابت آزاد که برای کاری بودن اقتصاد بازار آزاد ضروری است و حاکمیت روابط مافیایی در اقتصاد و …………. هیچگاه قابل قبول نه بوده ونیست.

بلی آموزنده است که حزب اخوان المسلمین مصر چندی قبل اعلان کرد که مشروعیت حاکمیت از مردم و به اساس اصل تابعیت است. به عمق این مسایل دقت نموده و از جهان باید آموخت. بلی یکی از تفاوت های عمده بین انسانان ودیګر حیوانات همین است که انسان عقل دارد و زبان و تجارب خویش را به یکدیګر انتقال داده میتوانند.

بلی  بشریت و جامعۀ ما بدون از نظام دیموکراتیک و حاکمیت مردم در شرایط امروزی کدام بدیل دیگر ممکن و عملی ندارد.

مصالحـه و توافق سیاسی تعریف شده و با ذکر جوانب که در بالا گفتیم  ذکر دادیم  بدیل ندارد.

راه حل و نسخۀ اساسی در شرایط امروزی:

کارمشترک دوامدار وایجاد میکانیزم عملی و ممکن حاکمیت مردم. میکانیزم که تمام نیرو های موجود سیاسی جامعه مشروعیت نسخه های خویش را در انتخابات آزاد به طور دوامداربدست آورند و آنرا در برابر انتخاب مردم قرار داده و دوامدار مفیدیت و مناسب بودن  آنرا امتحان کنند.

و اما آنهای که مصالحۀ سیاسی را رد نموده و به تعریف رسمی دشمن تأکید دارند و به ایــن ترتیب عوض ارادۀ ملت مانند نظام ها و حاکمیت های توتالیته وخود کامه با دادن تعریف رسمی از دشمـن و دوست های انقلاب را روشن ساخته، مخالف سیاسی، اپوزیسیون را با خرابکار مغالطه کرده  و میکانیزم دولتی را در مبارزه برعلیه دشمن؟! تعریف شدۀ خود شان بسیج کردن میخواهند و تأکید دارند تا باشد که اردو ونیرو های امنیتی دولتی  از کسی  ویا ګروه مشخص دوست(تعریف شده توسط افراد معین ) دفاع ودشمن را سرکوب کند. این مطالبه مرا به یاد نظام های کمونیستی ، فهم طبقاتی و دیگر نظام های توتالیته و خود کامه می آندازد که ماشیـن دولتی در خدمت شان بود و خودکامه حکومت میکردند و با تعارف و ایدیولوژی های رسمی و خویش و حزب خویش ملت را به حاشیه رانده بودند.

مسلم این است که کدام حرکت و سازمان یاغی و باغی و کدام یک جنبش رهایی بخش ملی است و کدام سازمان و حرکات سیاسی مراحل مختلف زندګی خویش دست به ترور، دهشت و از بین بردن مخالفین زده اند و کدام یک برحق و کدام غیر حق است؟ کدام یک ازین سازمان ها ازمراحل یاغی و باغی ګذشته و در مرحلۀ معین به حیث جنبش آزادی یبخش ملی مبدل شده.  و این مسایل را درین مقطع زمانی  کې روشن خواهد کرد   و کی صلاحیت قاضی را خواهد داشت؟ بحثی است طولانی و این کار را درین مرحله برای حل مشاکل روی دست و زخم های باز مردم ما مدبرانه نمی بینم. این بدان معنا نیست که امر حرام را برای حرام مبرر بدانم و این وحشی ګری ها را به نحوی مثبت توجیه کنم.

برای این افراد و گروه های که به تعریف رسمی دشمن تأکید دارند وملت را به حاشیه میکشانند  میخواهم چنین تعاریف را خدمت شان تقدیم بدارم تا به آرمان خویش نایل آیند و انتخاب کنند با کدام یک ازین تعاریف که بخش ازآن غیر از تعریف مطلوب شان است و در جامعه وجود دارد موافق اند:

دشمن کسی و یا گروهی بود و یا است که با خواندن کتابهای سرخ و ایدیولوژی سرخ نا مأنوس و نا مقبول برای ملت ما ملت را به خون کشاندن ومانند ستون پنجم سبب مسلط ساختـن اردوی سرخ درافغانستان در نتیجه سبب خانه خرابی افغانها و بـربادی نظام شوروی شدند.

دشمن کسی است که به امر جهاد مردم مسلمان افغانستان خیانت کرد وبا معامله با روس وبا گرفتن مراکز در کشور های همسایه دشمن صفوف جهاد را شکست و ملت را به خاک و خون نشاند.

دشمن کسی است که با موضع گرفتن در محلات مسکونی کابل درسالهای نود قرن قبل  کابل را به خاک و خون کشانده  که در نتیجهء آن مردم ما حتی  بخاطر حفظ نأموس خویش خودرا از منازل پنجم میکرویان به زمین پرتاب کرده و خود کشی را بهتر دانستند.

دشمن کسی است که  به اساس قومی، منطقه و گروپ سیاسی خویش مدت بیشتر از ده سال در تمام حلقات دولتی و کلیدی قرار دارند و هنوز هم خود را اپوزیسیون میگویند.

دشمن کسی است که در داخل نظام علیه نظام دسیسه میکند و انتحاری را تا دروازهء هوتل انترکانینتال انتقال داده وسبب تشنج و گرفتن امتیاز بیشتراند.

دشمن کسی است که از ایران پول میگیرد تا در افغانستان تفرقه های قومی و مذهبی را تشدید کند.

دشمن کسی است که در خدمت استخبارات ایرانی و هندی قرار دارد وبرنامه های آنها را قدم به قدم درافغانستان عملی میکنند.

دشمن کسی است که در خدمت استخبارات نظامی پاکستانی قرار دارد و  خود آگاه و نا آگاهانه برای منافع استراتیژیک آن کار میکند.

دشمن کسی است که با رابطه  و درخدمت قرار گرفتن در استخبارات اجنبی تمام مصالح و منافع کشور و مردم خویش را زیر پا کرده.

دشمن کسی است که ستون پنجم اشغال گر شده است.

دشمن کسی که به زور اجنبی به قدرت سیاسی رسیده.

دشمن کسی که پلان صلح ملل متحد را در سالهای نود قرن گذشته ناکام و افغانستان را به جنگ های قومی و منطقوی کشاند.

دشمن کسی است که با سر دادن شعار هایی قومی ( من و استاد پاسپورت مان در جیب ما ست اگرنمی خواهید که دیگراز عقب دروازه های شما شنیده  شود – څوک يې ؟ پس بیائید که متشکل شویم و سلاح برداریم و آنها را نابود و …. کنیم .) ملت را به جان هم انداخت و تحت شعار مبارزه علیه تروریزم به قتل های دسته جمعی قـومی و تصفیه های قومی پرداخت.

دشمن کسی است که جامعۀ جهانی را فریب داده  و عامل اصلی قتل اولاد آنها در افغانستان اند.

دشمن کسی است که مانع نشست و تفاهم نیک افغانها شده ویا سیاسیت تعصب و پیش داوری مخالف تفاهم اصولی نیک بود و به این ترتیب زمینۀ در خدمت ماندن افغانان برای استخبارات پاکستانی و دشمن آماده نموده و سبب بقای وجود نیروهای نظامی خارجی در افغانستان و خونریزی شده و ادعای دوطن دوستی و خدمت ګاری به مردم را هم دارد.

دشمن …………………………….

کدام یک از تعاریف و اتهامات فوق را موجه و وارد میدانید؟  کدام تهمت است و کې این را روشن خواهد کرد؟ میدانم به کدام یکی ازین تعاریف نیم بند و غیر جامع کیها موافق و برای کی ها دلپسند و کدام آنرا کی نمی پذیرد.

اما باید قبول کرد که این مطالب و بخش ازین حقایق دراذهان و خارج از موافقه و عدم موافقۀ ما وجود دارند. شما میخواهید ازتمام این حقایق انکار کنید ویا میخواهید تعریف خود را داشته و همه باید تعریف شما را قبول کنند؟

میخواهید که تعریف رسمی و دولتی دشمن شود و آن تعریف را شما انتخاب کنید؟

عملا نادرست، غیر عملی، غیر دیموکراتیک و به جای نمی رسد. حق انتخاب ملت را از وی میگیرید و ملت را به حاشیه میکشانید. نباید به شرارت ادامه داد مفسد فی الارض بود. هوا و هوس به کرسی و قدرت  سیاسی رسیدن نباید ما را کور وکر کند که به هر قیمت باید جانبداری  حلقات نظامی و تشدد گرای  اجنبی را به دست آورد که درین دنیای فانی چند روزی حاکمیت کنید. 

بلی چنانچه قبلا هم متذکر شدم، ما حق داریم در چوکات حزب، حرکت، سازمان و بحیث افغان و هموطن وانسان خیر اندیش تعاریف از مسایل و دوست و دشمن داشته و درزندګی تعیین کنیم که حدود و ثغور حرکت مان از کجا تا کجا است و خطوط سرخ کدام اند که نباید ازآن عبور کرد. اما این معیار ها، تعاریف شخصی، اولویت ها و موضع ګیری های شخصی و ګروپی  را نباید به هیچ صورت تعاریف رسمی و دولتی ساخت و به اساس آن، ارګانهای دولتی را درخدمت این اولویت ها و دوست و دشمن ها تعریف شدۀ خویش نمود. ارګانها دولتی مراجع عدلی و قضایی باید در دفاع از حاکمیت قانون و دفاع از انستیتوت های ارادۀ ملی و مردم و درخدمت مردم قرار بګیرند و از ارګانهای قومی، سمتی و حزبی و منطقوی باید به ارګانهای مسلکی دفاع از ارادهء ملت تحت نظر قانون مبدل شوند. اما شواهد نشان میدهد که درافغانستان در بخش از ادارات دولتی و امنیتی  پروسه برعکس آن جریان دارد و امادګی های کادری  حتی برای تجزیــۀ افغانستان محسوس است.

مردم و درک مردم رانباید کم ګرفت و ګمان نه کرد که کسی این تخلفات و تدابیر خرابی وطن و بی عدالتی ها را با عوامل دیروز و امروز آن درک نمی کنند.

بلی افغانستان دریک بُـن بست قرار دارد اما عوامل این بُـن بست در مسایل است که قسما آنرا متذکر شدم. عوامل آن در بکار گیری نسخه های جنگ سرد و انجماد فکری مسؤولین است. دنیا جدید را نمی توان با نسخه های کهنه و تاریخ زده ساخت.

با یک خوشبینی موجه، با درایت و فهم و با استفاده از تجارب گذشته با عظم و اراده و بسیج مردم با درک درد های شان و طرح شعار های شان که مردم حاکمیت را از خود دانسته و در خدمت خود بداند باید به پیش رفت. مسایل را ساده و عام فهم مطرح و با ملت راه حل آنرا جستجو کرد.

زمانیکه حضرت نوح (ع) کشتی نجات را میساخت به همراهان و ملت خویش همه حقایق را گفت و هیچ مطلب را از آنها آمخفی نه کرد. مردم میدانستند چه میکنند و برای چه کارمیکنند؟ اما در کشور ما وضع چنین نیست. به گمان من سر نشینان  دست اول و با امتیاز این کشتی تیتانیک با افتخار تلاش و مباهات دارند که در کرسی های دست اول نشسته اند و امتیاز دارند. اما با این روش ها عاقبت کشتی تیتانیک و سرنوشت سر نشینان آن به شمول سرنشنینان امتیاز دار و درجه اول آن معـلوم است.

نگذارید این کشتی به کشتی تیتانیک مبدل شود. این کشتی باید کشتی نجات ملت ما و جامعۀ جهانی شود. اوضاع دارد پیچیده و غیر مهار میشود و پاکستان درین راستا در مرحلـۀ بس خطر ناک غیر قابل مهار قرار دارد.

پاکستان نه خواهد گذاشت در افغانستان اداره و حکومت متکی به خود و متکی بر ارادۀ افغانهای بوجود آید.

پاکستان به اندازه کافی کدر در تمام حلقات حاکمیت افغانی و خارج از آن دارد. این یکی از مشاکل اساسی ما است که باید به اندازۀ لازم با سیاسیت واضح جامعــۀ جهانی آنرا حل کرد. درغیر آن خارجی و جامعۀ جهانی از افغانستان باز خواهد گشت و سرنوشت ملت ما باز هم بدست همان جنرالان پاکستانی خواهد افتاد. این است واقعیت که باید آنراجدا در نظر داشت و اولویت های خورد و شخصی خویش را کنار گذاشت.

به یقین که میدانیم و قابل درک هم است که نیرو های مؤثردوست و دشمن  در مسایل افغانستان اهداف خویش را دارند و آنرا دنبال خواهند کرد اما بــرماست از خواب غفلت و هوای قدرت خواهی شخصی بیدار شده به اشک و ماتم مردم خوش و ادای رسالت درین دنیا فانی و ابتلا متوجه شده وبا اعتقاد راسخ به را ه درست و راه  برحق بودن اراده وتوان ملت خویش ومساعدت خیر اندیشان جهان و عون الهی اتکا داشته ، مدبرانه، پیگیر و با عقل و هوش با حوصله مندی استوار با کار مشترک در اهداف مشترک با ایجاد پلاتفورم و حرکات مشترک مانند قطره های خورد باران، جوی های خورد به دریا های  خروشان مبدل شده و رسالت خویش را اداء وملت خویش و جامعۀ جهانی را ازین فاجعه برهانیم.                پایان بی پایان

 

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *