جواد ضحاک توسط محمد محقق کشته شد
ارسالی: عبدالله حقبین
منبع: راز های نگفته صلصال
نویسنده: علیداد فرقانی
کشته شدن جواد ضحاک بازتاب گسترده ای در میان جامعه افغانستان و جهان داشته است. بسیاری بر این باورند که طالبان جواد ضحاک را به قتل رساندند و برخی دیگر افراد وابسته به حزب اسلامی را مسوول قتل جواد ضحاک می دانند اما طبق آخرین بررسی های بخش سیاسی و امنیتی یوناما ؛ جواد ضحاک به دست طالبان نه بلکه در اختلافات درون حزبی و درون سیاسی کشته شده است. این بخش معتقد است که گزارش ها و اسناد محرمانه ای وجود دارد که محمد محقق وکیل ولسی جرگه پارلمان در قتل جواد ضحاک دست داشته و او را با صحنه سازی های پیچیده بعد از چند روز اسارت به قتل رسانیده است.
هر چند طالبان رخداد واقعه قتل ضحاک را به دوش گرفته اند اما یوناما در گزارش محرمانه خود به نیویارک این موضوع را رد کرده و ادعای طالبان را یک مانور سیاسی می پندارند. آنها معتقدند که طالبان و حزب اسلامی از شیوۀ گروگانگیری بخاطر پول در بدل آزادی ضحاک استفاده نمی کنند و جواد ضحاک برای طالبان یک اولویت مهم برای حذف سیاسی نبود. جواد ضحاک حتی تهدید جدی برای حکومت نیز به شمار نمی رفت.
جواد ضحاک در دهه هفتاد خورشیدی درست زمانی که بحران داخلی و درگیری های احزاب جهادی تشدید یافته بود در کنار عبدالعلی مزاری و از محافظین او از افراد وفادار برای حزب وحدت و شخص آقای مزاری بوده است. گاهی در کنار خلیلی و گاهی در کنار محقق بود در ابتدا از محقق و روشهای سیاسی او بعنوان یک افتخار هزاره یاد می نمود. استاد محقق از ضحاک در بسیار از امور سیاسی حمایت می نمود و شرایط قدرتمند شدن را برایش هموار ساخت . محقق در بخشی از اوضاع سیاسی از ضحاک برای خنثی سازی برنامه های خلیلی در بامیان استفاده می کرد اما ضحاک جای پای خود را در جامعه سیاسی هزاره یافته بود و اینک نمی خواست بعنوان یک خر یاد شود لقبی که خود آن را در میان هواداران خود ترویج داده بود بلکه می خواست به تدریج به یک چهره متشخص سیاسی هزاره تبدیل گردد. با قدرت گرفتن او در ولایت بامیان مخصوصا رشد سیاسی او به حیث رییس شورای ولایتی بامیان دقیقا یک تهدید ویژه برای حریفان سیاسی ضحاک محسوب می شد.
جواد ضحاک بارها در مورد انحصار قدرت توسط حاجی محمد محقق انتقاد می نمود. او بامیان را برای بامیانی های می دانست و همواره می گفت که از بامیان و مردم بامیان بسیاری از رهبران به شمول محقق و خلیلی استفاده کرده و از حکومت به نام این ولایت امتیاز طلبی می نمایند.
جواد ضحاک از حیف و میل کردن مساعدت بیست ملیون افغانی حکومت توسط محمد محقق که برای کمک به مردم بهسود در جریان حملۀ کوچی ها تخصیص یافته بود شاکی بود. او حتی در جلسه ای که تعدادی از فرهنگیان بامیان در ماه اسد 1389 حضور داشت صراحتا از چور این پول ها توسط محمد محقق سخن به میان آورد و می گفت که نباید پول های خانه های سوخته شده هزاره های بهسود به حسابات بانکی آقای محقق ریختانده شود.
جواد ضحاک نسبت به کریم خلیلی نیز انتقادات تندی داشت. او کشته شدن شفیع دیوانه را کار استاد خلیلی می دانست و بسیاری از قتل های درون حزبی را کار او می دانست.
اختلافات زمانی آغاز یافت که جواد ضحاک با محمد محقق بر سر برخی زمین ها مشاجره پیدا می کند و جواد تهدید نمود که این موضوع را به پارلمان خواهد کشاند و بسیاری از جنایات محقق را در مقابل رسانه ها افشا خواهد کرد. این مشاجره سبب گردید تا رابطه ضحاک و محقق به سردی گراید تا جاییکه محقق با آمدن ضحاک به کابل و رفتن او به بامیان افرادی را موظف می نمود تا تمامی تحرکات و ارتباطات او را زیر نظر داشته باشند.
حدودا بیست روز قبل از کشته شدن ضحاک مشاجره سخت تلیفونی میان ضحاک و محقق ایجاد می شود که بنا بر گفته دوستان ضحاک مشاجره آنقدر تند بوده که جواد ضحاک از پشت تلیفون توهین ناموسی می کند و می گوید که : " او بی ناموس مرده گو خون هزاره ره چیقدر موچوشی. آمدم کابل باز کو… می کنم".
دوستان ضحاک که نمی خواستند از آنها نامی گرفته شود می گفتند که ضحاک بسیاری اوقات مخصوصا سالروز شهادت مزاری بیان می داشت که "جای وارثان شهید بابه مزاری را چند بی بند وبار گرفته است." او حتی در آخرین روزهای حیاتش اسنادی را تهیه می نمود که ثابت سازد که محقق چه کسانی را ترور نموده و از صحنه سیاسی حذف کرده است.
این روش های ضحاک که در اواخر یکصد و هشتاد درجه تغییر نموده بود حاجی محقق را ناچار به فکر وا داشت تا در مورد او و گستاخی هایش اقدامی نماید. از اینرو او با طراحی نقشه قتل ضحاک افرادی ناشناس که در قبال پول استخدام شده بودند را موظف ساخت تا او را از بین ببرند. از آنجاییکه طالبان در شمال مخصوصا در ولایت پروان تحرکات تازه ای را شروع کرده بودند محقق افرادی را وظیفه داد تا نحوه رفت و آمد ضحاک را بررسی کنند برای اینکار احتمالا 70 هزار دالر به مصرف رسید تا ضحاک به شکل طبیعی به قتل برسد و گویا اینکه طالبان او را به اسارت گرفته و کشته اند. در این میان محمد سرور جوادی نیز که از قظایا آگاه شده بود در وبلاگ خود به نام "لیگان صفحه ای از حقیقیت" به گزارش های لحظه به لحظه اسارت تا کشته شدن ضحاک پرداخت. سرور جوادی نیز با تیم جاده صاف کن محقق در زمینه تبلیغات هماهنگ شده بود از اینرو آنها کوشش داشتند تا تبلیغات را طوری سازماندهی کنند که مردم گمان نمایند که واقعا طالبان در ربودن و کشتن جواد ضحاک دست داشته اند .
جواد ضحاک در میان راه در قسمت سیاگرد ولسوالی غوربند توسط افراد اجیر شدۀ محقق اختطاف شد. آنها به این وسیله می خواستند که هم ربودن را به گردن طالبان بیندازند و هم به نوعی روابط همسایگی هزاره های بامیان را با پشتون های غوربند تیره سازند. جالب ایجاست که روش برخورد رباینده گان هیچگاهی مانند طالبان حقیقی نبود. آنها شماره استاد محقق را داشتند و ضحاک را ماندند تا همراه محقق صحبت نماید. اینکه چه صحبنی میان ضحاک و محقق مبادله گردید خدا می داند. برای او فرصتی داده شد تا با احتیاط از اینکه در کجا قرار دارند با آشنایان خود تماس داشته باشند.
رباینده گان که طالبان و یا از اعضای حزب اسلامی نبودند از هواداران ضحاک پول زیادی را برای آزادی اش درخواست کردند. این پول آنقدر زیاد بود که موسفیدان و هواداران و همچنین اقوام جواد ضحاک قادر به تهیه آن نبودند. از قضیه مشخص بود که ربایندگان مبلغی را درخواست کرده اند که آماده کردن آن محال باشد. از اینرو موسفیدان و اقوام ضحاک به استاد محقق متوسل شدند و مشکل را برایش بازگو کردند اما حاجی محقق که خو طراح قتل جواد ضحاک بود از پرداختن پول به بهانه های مختلف طفره می رفت و به صورت مشخص جواب نیز برای آنان نمی داد تا اینکه جواد ضحاک توسط افراد استخدام شده استاد محقق کشته شد.
نقشه قتل استاد محقق به اندازه ای دقیق و ماهرانه به اجرا درآمد که حتی حکومت و بسیاری از رهبران سیاسی کشور کشته شدن جواد ضحاک را به استاد محقق تسلیت عرض نمودند.
اکنون جواد ضحاک فردی که می خواست بسیاری از واقعیت ها را برملا سازد و چهره های مکارانه محقق و تیم کاری اش را افشا سازد پیش از انکه دست به این اقدام زند توسط حاجی محمد محقق به قتل رسید. کشته شدن جواد ضحاک ثابت ساخت که دامنه خواهشات و انحصار طلبی های آقای محقق به اندازه ای گسترش یافته که تحمل رشد هیچ جوان هزاره را در بستر های سیاسی کشور ندارد و در حقیقت می خواهد تا یکه تاز میدان خودخواهی و حرص باشد. ما نگران فرادیی هستیم که ضحاک های دیگری نیز توسط این هیولای خون آشام سر بریده نشود و خود بر سر گلیم ماتم تمساح گونه اشک نریز آنچنانکه محقق خود ضحاک را به قتل رساند و خود بر گلیم ماتم ضحاک نشست و گریه مکارانه خود را نثار جامعه هزاره نمود.