نبود همبستگی و تفاهم سیاسی ضعف عمدۀ صفوف مقاومت
احمد طارق فیض
جوامع عقب مانده متاسفانه ذهن راکد و جامد دارد تصورات و محاسباتش کلاسیک می باشد همواره مشکل می آفریند، در مکان که زندگی میکنیم از زمان و قافله تمدن بشری عقب مانده است، درد عقب ماندگی واقعا جانکاه و طاقت فرسا است. باوجودیکه مفاهیم در گذر زمان متحول هستند اما متاسفانه ما برداشتها و تصورات کلاسیک از اصطلاحات داریم، در جامعه همواره سعی میشود تا واژه ها و اصطلاحات دینی با محافظه کاری و امانتداری در قالب مفاهیم گذشته بکار برده شود. اکثرا اصطلاحات دینی مانند جهاد بدون مدنظر گرفتن تفاوت زمانی و مکانی به مفهوم جهاد در میدان بدر و یا احد بکار میرود در حالیکه جهاد را در میدان بدر و احد جز قتال تعبیر دیگر نمیتوان کرد. اصطلاح شکست نیز به مفهوم (کلاسیک) مغلوبه مطرح می باشد و این موضوع سبب شده است تا زبان دیپلوماسی غرب را که از طریق مطبوعات عملا شکست نیرو های ناتو و همپیمانانش را در افغانستان معترف اند و اعلام میدارند آنچنان که لازم است متوجه نشویم. ما در جستجوی شکست یعنی مغلوبه ساختن متجاوزین هستیم در حالیکه آنها عملا شکست خود را در کشور پذیرفته اند اما افغانستان، میدان بدر نیست که در ختم جنگ طرف درگیر مصروف رسیدگی به کشته شده ها و مجروحین شوند و برای جنگ بعدی زمان و مکان مشخص تعین نمایند. بلکه در افغانستان نیاز به مکانیزیمی دیده میشود که از یکطرف زمینه خروج نیرو های بیگانه را مساعد سازد و از طرف دیگر منتج به نظام دین محور مردم سالار شود، پایه های اخلاقی جامعه تحکیم بخشیده شود، آبرو و ناموس مردم در پناه شریعت محفوظ و مصئون گردد، رکود اقتصادی جامعه شکستانده شود و چرخ اقتصاد خانواده ها بحرکت آید، استبداد، تک رایی و نابرابر ها، تعصب و تقدس گرایی ها پایان یابد و افغانستان به بستر مناسب برای زندگی و خانه امید برای شهروندان و افغانان مبدل گردد.
در منطقه شکل قدرت در حال تغییر است عنقریب خط کشی های جدید سیاسی و اقتصادی صورت خواهد گرفت. رشد اقتصادی و نظامی کشور چین واقعا امریکا را مشوش نموده است، قدرت نظامی، اقتصادی و رهبری سیاسی امریکا در سطح منطقه و جهان رو به ضعف است. امریکا به هیچ عنوان در مقابل رشد اقتصادی و نظامی کشور چین خاموش نخواهد نشست و از قرائن طور معلوم میشود که همکار منطقوی امریکا در آینده کشور هندوستان خواهد بود تا در مقابل رشد اقتصادی چین دیوار دفاعی ایجاد نماید. آمریکا بخاطر اینکه قناعت هندوستان را بدست بیاور کشور پاکستان را قربانی خواسته ها و استراتیژی دراز مدت خودش در منطقه نمود. از جانب دیگر گوش هندوستان را آرام کرد تا فردا رقیب بنام کشور پاکستان نداشته باشد بلکه تمام تمرکز اش روی چگونه کاهش دادن رشد اقتصادی و نظامی کشور چین باشد. بهر صورت باوجودیکه پاکستان فردا متعهد کشور چین در بازی های منطقه یی خواهد بود اما حامیان چون عربستان سعود و انگلستان نیز دارد.
امریکا خوب میداند که اگر در افغانستان بیشتر مصروف بماند قدرت سیاسی، نظامی و اقتصادی اش آسیب های جبران ناپذیر میبیند و همینطور برایش مشکل می باشد تا کشور های چون چین، روسیه، ایران، برازیل، امریکای لاتین و بهار عرب را تحت نظر داشته باشد. بنا ضرب الاجل 2014 برای خروج نیرو های امریکایی از افغانستان بشکل حتمی تحقق پیدا میکند و ما بعد از سال 2014 افغانستان آزاد و مستقل را تجربه خواهیم نمود. اما و صد اما، همانطوریکه در بالا تذکر دادم آیا خروج نیرو های خارجی منتج به ثبات، امنیت و بوجود آمدن نظام دین محور مردم سالار و عدالت گستر میشود؟ تا افغانان در سراسر کشور زیر پرچم آزادی و استقلال با حفظ ارزشهای اسلامی و دینی شان زندگی مصئون و امن داشته باشند و دریچه امید برای فردای بهتر به روی آنها باز شود.
دو دستگی در صفوف مقاومت واقعا ذهن مردم را نا آرام نموده است و خاطره های جنگهای داخلی سال 71 را در اذهان تداعی می نماید. حزب اسلامی طرح هفده فقره یی میثاق ملی نجات را برای بیرون رفت و گذر از شرایط کنونی ارایه نموده است. همینطور بر اساس هدایت برادر حکمتیار شورای ده نفری تشکیل داده شده است تا مذاکرات رسمی حزب اسلامی را با جوانب خارجی و داخلی دنبال نمایند. اما متاسفانه تحریک طالبان ترجیح میدهند تا ملاقات و مذاکرات دزدانه با نیرو های آمریکایی در کشور های خارج داشته باشد. مذاکرات پت و پنهان که نه موضوع آن روشن است و نه اعضای هئیت طالبان. بلاخره مردم افغانستان حق دارند تا بدانند نیرو های مقاومت در پهلوی خروج نیرو های خارجی که در واقع خواست حقه تمامی شهروندان افغان می باشد، چه خواسته ها و اهداف سیاسی دارند و روی کدام موضوعات و مسایل با نیرو های خارجی و حکومت کابل مذاکره می نمایند. البته حزب اسلامی بحیث یک طرفی از مقاومت با پیش کش نمودن طرح میثاق ملی نجات تاجای زیاد تشویش مردم را برطرف نموده است و ذهنیت روشن برای مردم از چگونگی خروج نیرو های خارجی و رفتن بطرف ثبات و نظام دین محور مردم سالار ارایه نموده است.
به نیرو های مقاومت حزب اسلامی و تحریک طالبان لازم است تا در قضایای کشور به تفاهم سیاسی برسند و در مقابل نیرو های خارجی و حکومت کابل موقف واحد سیاسی اختیار نمایند و همینطور در مذاکرات بشکل مشترک حضور بهم برسانند. اگر نیرو های مقاومت از بحران دو دستگی راه بیرون رفت پیدا نکنند و فاصله ها همواره حفظ شود و مذاکرات بشکل جداگانه تعقیب گردد در این صورت عواقب وخیم بدنیال خواهد داشت. عمدتا سه نقطه قابل پیش بینی می باشد:
1 – حمایت مردمی نیرو های مقاومت تضعیف میشود، مردم بر عزایم نیروهای مقاومت شک میکنند سوال خلق میگردد اگر مجاهدین خواهان خروج نیرو های خارجی و بوجود آمدن نظام اسلامی هستند پس درینصورت عنصر همبستگی و تفاهم سیاسی روی قضایای کشور تاثیر حیاتی بر اهداف نیرو های مقاومت دارد. همینطور عدم همبستگی نیرو های مقاومت تعابیر منفی نیز میتواند شود و نیات طرفین زیر سوال میرود.
2 – اگر تفاهم سیاسی روی قضایای کشور در بین نیرو های مقاومت بوجود نیاید احتمال تکرار دهه 1371 هـ ش بسیار زیاد است، یکبار دیگر شاهد تصادم نظامی در بین نیرو های مقاومت خواهیم بود. نیرو هایکه بیشتر از یک دهه در مقابل نیرو های متجاوز صلیبی مبارزه نمودند و در نتیجه قربانی ها، شهادت، مبارزات بی امان نیرو های خارجی را مجبور نمودند تا وادار شوند که کشور را ترک گویند و بگذارند افغانان بر مقدرات و سرنوشت ملت و جامعه شان حاکم باشند. واقعا ملت از این بابت تشویش دارد و ما باید ملت خود را حق بدهیم که تشویش داشته باشند. سقوط حکومت کمونستی داکتر نجیب، ائتلاف های منحوس و قدرت محور که کابل را به امام خون مبدل ساخت، ظهور تحریک طالبان و جنگهای داخلی تا سقوط این تحریک و بلاخره اشغال و تجاوز نیرو های بیگانه به کابوس می ماند که هر لحظه گلون مردم را فشار میدهد و آرامش و قرار را از مردم گرفته است.
3 – همچنان عدم همبستگی سبب ضعف نیرو های مقاومت در مقابل نیرو های خارجی و حکومت کابل میشود. اگر نیرو های مقاومت صف واحد و یا حد اقل برای بدست آوردن استقلال کشور و بهبود شرایط زندگی مردم خواسته ها و سیاست واحد داشته باشند در اینصورت مجبور به باج دهی نمیشوند یعنی کوشش نیرو های خارجی مبنی بر اینکه خواسته های شان را بر نیرو های مقاومت بقبولانند ناکام خواهد شد و همینطور حکومت کابل مجبور میشود تا خواسته های نیرو های مقاومت را بپذیرند.
بهر صورت درایت سیاسی و منافع علیای ملی کشور حکم میکند تا نیرو های مقاومت به تفاهم سیاسی برسند. حال زمان آن رسیده است تا رهبران و مسئوولین نیرو های مقاومت در یک اقدام آگاهانه و مسئوولانه تشویش و دلهره مردم را برطرف نمایند و با رسیدن به همبستگی و تفاهم سیاسی قدم محکم بطرف استقلال کشور و اهداف شهداء و ملت هردم شهید بگذارند.