برادر حکمتیار در پاسخ به پرسش های صدای افغان — دیلی شهادت

 

 

برادر حکمتیار در پاسخ به پرسش های صدای افغان

 

 

دیلی شهادت

 

۱ـ  به عنوان اولين سوال چرا همانند ديگر گروه هاى مجاهدين با دولت کنونى همراه نشديد.

 

جواب: از همراهى با حكومت دست نشانده اجانب به خدا پناه مى بريم، هيچگاهى اين لكه ننگ را بر دامن خود نخواهيم پذيرفت، كاش ديگران نيز اين اشتباه را مرتكب نگرديده، به اشغالگران تسليم نمى شدند و امريكاييها را در اشغال افغانستان كمك نمى كردند. به شما و تمامى افغانها معلوم است كه يك تعداد اينها اصلاً مجاهد نبودند، بلكه غرض ايجاد اختلاف در صفوف مجاهدين به صحنه آورده شدند، نقش شان در جهاد برابر صفر بود، درست نيست كه اينها را بحساب مجاهدين گرفت و عملكردهاى ديروز و امروز شان را به مجاهدين منسوب كرد، مجاهد كسيست كه براى خدا و در راه آزادى كشور خود مى جنگد. آنانكه به اين دولت پيوسته اند يا اصلاً مجاهد نيستند، و اگر قبول كنيم كه در گذشته مجاهد بوده اند پس از همكارى با اشغالگران و تسليم شدن به سلطه آنان شايسته اين نام مقدس نيستند، با اين كار گنه آلود گذشته شان را به هدر داده اند و آينده شان را به خطر انداخته اند.

 

 ۲ـ گفته مى شود حزب اسلامى در گذشته نيز با بسيارى از رژيم هاى سياسى جنگيده است از جمله دولت کمونيستى، مجاهدين، طالبان  و همينطور دولت فعلى، دليل اين امر چه بوده و از آن چه هدفى را دنبال مى کنيد؟

 

جواب: حزب اسلامي هيچگاهى و در برابر هيچ دولتى آغاز گر جنگ نبوده، همواره به دفاع از خود وادار شده، شما و هر افغان آگاه از وضع كشور مى داند كه سلسله جنگها پس از كودتاى اول كمونيستها (در 26 سرطان 1352) به رهبرى سردار داؤد آغاز شد، متصل اين كودتا همراهان كمونيست سردار داؤد در پى تصفيه رقباى خود افتادند، حزب اسلامي مورد حمله قرار گرفت و صدها عضو آن به زندان ها كشانده شدند، و عده اى به اعدام محكوم شدند، كودتاى هفت ثور آتش اين جنگ را شعله ورتر ساخت، تهاجم نيروهاى شوروى به قيام ملى منتج شد، پس از خروج نيروهاى شوروى مسكو و واشنگتن بر ادامه جنگ و جلوگيرى از تأسيس حكومت مجاهدين توافق كردند، جنگهاى بعد از سقوط حكومت داكتر نجيب نيز ادامه جنگهاى قبلى بود، سوق و اداره جنگ مثل سابق در دست جنرالهاى كمونست چون نبى عظيمى، آصف دلاور و جنرال دوستم بود، با اين تفاوت كه عده اى مجاهد نماها نيز به آنها پيوستند و تحت قومنده آنان به جنگ مجاهدين واقعى رفتند. اكمالات اين جنگ نيز مثل سابق از طريق مسكو صورت مى گرفت، در اين زمينه فقط شاهد يك تفاوت بوديم و آن اين كه ايران نيز به مسكو پيوسته بود و به اين ائتلاف كمك هاى نظامى و مالى مى كرد. طالبان زمانى روى صحنه آمدند كه ائتلاف آخرين نفسهايش را مى كشيد، از داخل شاريده بود و در لبه سقوط كامل قرار داشت، گروه طالبان از بدو تأسيس آن به جنگ مجاهدين حزب رفتند و از عقب بر جبهات حزب هجوم آوردند، برهان الدين ربانى از اين گروه و جنگ آن با حزب حمايت مى كرد و آنان را كبوتران صلح مى خواند، سلاح و پول در اختيار شان مى گذاشت، و سنگرهاى حزب را به نفع طالبان بمبارد مى كرد، شما حتماً از تفصيلات ائتلاف و همكارى ميان طالبان و ائتلاف شمال در آن زمان اطلاع داريد، كه عليه حزب به ميان آمد و سپس بر سر تقسيم اقتدار با هم درگير شدند، جنگ شان به تمامى كشور كشانده شد، و تا زمانى ادامه يافت كه كشور ما مورد تهاجم نيروهاى صليبى به رهبرى امريكا قرار گرفت، اشغال كشور به دست نيروهاى اجنبى هيچ بديل و انتخابى ديگر جز مقاومت را براى ما و هر افغان آزاديخواه و مؤمن نگذاشت. حال به ما بگوييد: حزب اسلامي مسئوليت آغاز كدام جنگ را به عهده دارد؟! 

 

۳ـ  اگر گفته شود حزب شما در پى دست يافتن انحصارى به قدرت است و در اين زمينه ديگر نيروها را ناديده مى گيرد چه پاسخى مى دهيد.

 

جواب: ما هيچگاهى به فكر انحصار قدرت نبوده ايم و نيستيم، معتقديم كه جايگاه هر حزب و هر شخص در نظام آينده افغانستان بايد توسط مردم تعيين شود. متأسفانه گروههاى كوچك سمتى و قومى مخصوصاً آنان كه حاميان بيرونى دارند با اين اصل موافق نيستند، سعى مى ورزند از طريق سازشها و حتى همكارى با اشغالگران جايگاه دلخواه در دولت داشته باشند، همينها اند كه اتهام وارد مى كنند حزب اسلامي در پى انحصار قدرت است.

 

 

۴ـ  شما با طالبان هم جنگيديد اکنون رابطه تان با اين گروه چگونه است و اگر در آينده قرار بر تشکيل يک دولت فراگير با حضور طالبان مجاهدين شمال و ديگر جريان هاى سياسى غير جهادى باشد در آن شرکت مى کنيد؟

 

جواب: ما عليه طالبان نه جنگيده ايم بلكه طالبان با ما جنگيدند، اكنون هيچ رابطه اى با اين گروه نداريم، سعى كرديم تمامى نيروهاى مجاهد را در صف واحد جمع كنيم، ولى برخى از زعماى طالبان از چنين وحدتى بيم دارند.

ترجيح مى دهيم كه در هيچ حكومت ائتلافى شركت نكنيم، بهتر است احزاب سياسى تا برگزارى انتخابات انتظار بكشند، اگر قرار باشد حكومتى موقت به توافق تمامى جناحها تأسيس شود ترجيح مى دهيم اين حكومت غير ائتلافى و متشكل از شخصيتهاى مورد اعتماد تمامى جناحها باشد.

 

۵ـ  ضعف و قوت قانون اساسى کنونى از نظر شما چيست و ديدگاه تان در باره حقوق زنان آزادى بيان آزادى هاى مدنى و حقوق بشر چيست؟

 

جواب: مسوده قانون اساسى از سوى امريكايى ها تهيه و به كميسيونى سپرده شد كه اعضاء آن از سوى سفارت امريكا انتخاب گرديد و حقوق آن از حساب امريكايى ها تأديه مى شد، ما ملاحظاتى زياد بر اين قانون داريم، در عوض نسخه كامل و جامع قانون اساسى سازگار با شرائط افغانستان و مبتنى بر باورها و خواسته هاى ملت خود را ارائه كرده ايم.

 

۶ـ آيا در انتخابات سال ۲۰۱۴ شرکت  مى کنيد؟

 

جواب: حزب اسلامي افغانستان نه تمايلى به شركت در انتخابات امريكايى، زير چتر هواپيماهاى جنگى ناتو؛ دارد و نه تا هنوز تصميم گرفته كه از كانديد مشخصى حمايت كند، اگر در ميان كانديدان رياست جمهورى شخصيتى را مى يافت كه آزادى كشور، خاتمه اشغال، خروج كامل قواى اشغالگر، انتخابات پس از آزادى كشور و تحت اشراف حكومت موقت مورد تأييد تمامى جناحها، تأمين وحدت ملى و تأسيس دولت صد در صد اسلامى از شعار هاى اساسى اش مى بود ما حتماً از او حمايت مى كرديم. متأسفانه چنين كسى را در گذشته نيافتيم، طبيعى است كه امريكائيها هر گز اجازه نخواهند داد كه چنين كسى وارد مبارزات انتخاباتى شود، آنها به خوبى درك مى كنند كه اين شعارها متعلق به اكثريت مطلق جامعه افغانى بوده؛ ملت مؤمن ما از كسى حمايت مى كند كه خواهان آزادى كشور و تأسيس حكومت منتخب اسلامى باشد.

 

حقيقت مسلم اين است كه در اثناى حضور قواى اشغالگر در افغانستان؛ انتخابات چيزى بيش از يك درامه نخواهد بود، نتائجش نيز شبيه به انتخابات گذشته، كه به تشكيل پارلمان مسخره و بى خاصيت منتج گرديد، پارلمانى كه اعضايش را مردم نه بلكه يوناما انتخاب كرد، به هدف مشروعيت بخشيدن به اشغال و منتخب جلوه دادن حكومت دست نشانده ساخت بن. يكى را با بيست هزار رأى ناكام اعلان كرد و ديگرى را با صد رأى به پارلمان آورد و نمايندۀ  مردم خواند!! اين بار نيز بازى مسخره قبلى را تكرار خواهد كرد.

 

اين نيز يك حقيقت دردناك است كه رئيس جمهور را سفارت امريكا در كابل انتخاب مى كند نه افغانهايى كه رأى شان را به صندوقها مى ريزند، امريكائيها نخست افغانستان را اشغال كردند، حكومت دلخواه شان را در بن ساختند، وزارتخانه ها را بر شركاى جرم شان در اشغال افغانستان تقسيم كردند، سپس انتخابات نمايشى را براى اغواى جهانيان به راه انداختند تا به حكومت مزدور شان مشروعيت ببخشند. اكنون نيز مى خواهند همان تجربه مضحك قبلى را تكرار كنند، مأمور خود خليلزاد را به همين منظور به كابل فرستاده و او زير شعار اجماع ملى در پى تكرار فاجعه بن است.

 

۷ـ گروه ها و احزاب ديگرى هم در چارچوب دولت از آدرس حزب اسلامى فعال اند همچنين اعضايى از اين حزب پست هاى مهمى در کابينه و پارلمان و ولايات دارند اين يعنى اينکه جنگ و صلح را يکجا مى خواهيد؟

 

جواب: كسانى كه با حكومت كابل همكارى دارند نه از كيان حزب اسلامي نمايندگى مى كنند و نه از اصول و خط مشى حزب.

 

 ۸ـ نيروهاى خارجى از کشور خارج مى شوند اما قرار است بخشى از آنها باقى بمانند و پايگاه هايى نيز داشته باشند قراردادهايى هم در اين خصوص با دولت عقد شده موضع شما در اين باره چيست؟

 

جواب: زعماى ايالات متحده امريكا در رابطه به خروج نيروهاى شان از افغانستان دچار دوگانگى و اختلاف اند، حزب جمهوريخواه و جنرالان جانبدار سياستهاى اين حزب بر عدم اخراج تمامى نيروهاى اين كشور تا 2014 ، داشتن نه پايگاه نظامى و امنيت قضائى براى سربازان مستقر در اين پايگاهها تأكيد دارند، ديموكراتها خواهان خروج كامل نيروها از افغانستان اند، حكام كابل، گروههاى شامل ائتلاف شمال، گروههاى شيعه وابسته به ايران از دوام حضور نيروهاى امريكايى در افغانستان حمايت مى كنند، از اين بيم دارند كه با خروج اين نيروها تمامى امتيازاتى را از دست خواهند داد كه زير چتر سلطه امريكايى ها بدست آورده اند. مجاهدين به چيزى كمتر از خروج بلاقيد و شرط و كامل نيروهاى اجنبى از افغانستان قانع و راضى نخواهند شد، ادامه حضور نيروهاى اشغالگر در افغانستان تعبيرى ديگر جز ادامه جنگ ندارد، در اين صورت نه جنگ پايان خواهد يافت و نه مذاكرات مثمر ميان اطراف درگير آغاز خواهد شد، مجاهدين هيچ موضوعى ديگر جز خروج تمامى نيروهاى اشغالگر را براى بحث و گفتگو با طرف مقابل ندارند، مذاكرات زمانى ممكن و سودمند خواهد بود كه قصر سفيد از ادامه اشغال كشور ما دست بكشد و با پايان دادن به اشغال افغانستان، توقف كشتار افغانان و خروج تمامى نيروهاى اجنبى از افغانستان توافق نمايد. 

 

پيمان ستراتيژيك با ايالات متحده امريكا پيمان ادامه جنگ است، به هدف تأسيس پايگاههاى دائمى نظامى در افغانستان تهيه شده، بنابر حساسيت موضوع آن را دو مرحله اى ساختند، بخش اول سند را در سفر دزدانه اوباما به كابل امضاء كردند، امضاء و اعلان بخش دوم آن را كه به ادامه حضور نظامى امريكا در افغانستان مربوط است به بعد محول كردند و احتمالاً در آينده قريب اعلان خواهند كرد.

 

۹ـ تا چه زمانى مى جنگيد؟

 

جواب: تا زمانى كه كشورم در اشغال اجانب و ملتم اسير باشد و دشمن مستقيماً و يا از طريق عمال خود بر كشورم مسلط باشد، و تا زمانى كه تلاشهاى خائنانه براى تجزيه كشورم را شاهد باشم، و تا روزى كه جنگ يك وجيبه دينى بوده و آزادى كشور و ملتم آن را ايجاب كند، به جهاد ادامه خواهم داد، و ملتم را هيچگاهى تنها نخواهم گذاشت، حاضرم تا پايان زندگى ام در كوهها و دور از خانواده و فرزندانم زندگى كنم، ولى هرگز به دشمن تسليم نخواهم شد و در يك وجب كشور خود نيز حضور قواى اشغالگر را، حتى براى يك لحظه، تحمل نخواهم كرد. من سرباز عادى سپاه مجاهدين اسلام ام، بر مقاومت فخر آفرين ملت دلير و سربلندم افتخار مى كنم، يقيناَ آنچه از افتخارات بزرگ نصيب كشورم گرديد؛ در قدم اول به اسلام عزيز بر مى گردد و سپس به ملت شهيد پرور و خدا پرستم كه تمامى دشواريها جانكاه و جانفرساى دو جنگ طولانى را با صبر و صمود تحمل كرد، نه دشواريهاى جنگ پاهايش را لرزاند و نه شهادت فرزندانش ايمانش را متزلزل ساخت و نه ظاهر نيرومند دشمن و تجهيزاتش واهمه اى در دلش ايجاد كرد و اعتماد و توكلش را بر خدا تضعيف كرد.

 

به آنان كه در پى تجزيه افغانستان اند مى گوييم: امكان تجزيه افغانستان وجود ندارد، تجزيه طلبان با مشت آهنين افغانها مواجه خواهند شد، إن شاء الله هيچ نيرويى قادر نخواهد شد كه افغانها را از هم جدا كند و خانه  مشترك شان را تجزيه نمايد، غايله  تجزيه  افغانستان را گروههاى عنوان مى كنند كه بيگانه پرست، خائن به كشور و دشمن وحدت ملى اند، همين گروههاى ذليل و مزدور اند كه تعصبات قومى و نژادى را دامن مى زنند، مى خواهند شمال را عليه جنوب، اقليتها را عليه اكثريت و شيعه را عليه سنى بجنگانند. 

 

۱۰ـ فکر نمى کنيد آثار منفى جنگ هاى طولانى بر زندگى مردم بيش از تبعات مثبت آن بوده و اکنون زمان آن است که به آن پايان داده شود؟

 

جواب: جنگ انتخاب افغانها نبوده بلكه بر آنان تحميل شده، آيا افغانها چاره اى جز تحمل دشواريهاى جنگ داشته اند؟ مجبور بودند در برابر اين جنگ تحميلى با همه آثار منفى و تبعات مثبت آن ايستادگى كنند. كليد خاتمه جنگ در دست سردمداران واشنگتن و ناتو است، نه افغانها. مشكل افغانستان از يك نگاه مشكل افغانها با اشغالگران است و از ناحيه ديگر مشكل جهان اسلام با غرب، زمانى مى توان به صلح در افغانستان دست يافت كه نيروهاى اشغالگر از كشور ما خارج شوند و افغانها را بگذارند كه حكومت دلخواه شان، نظامى مطابق عقيده  شان و زمامداران مورد اعتماد شان را داشته باشند، و مشكل غرب با جهان اسلام زمانى حل خواهد شد كه غرب از سيطره بر كشور هاى اسلامى، غارت منابع شان، اشغال سرزمينهاى شان، تحميل حكومتهاى دست نشانده  و حمايت از نظامهاى استبدادى و مطلقه دست بردارد. بحران افغانستان تنها يك راه حل دارد: خروج بلاقيد و شرط تمامى نيروهاى خارجى، توقف مداخلات بيرونى در امور افغانستان و برگزارى انتخابات آزاد و عادلانه پس از آزادى كشور.

 

غرب در عقب تمامى جنگهايى قرار دارد كه در كشور هاى اسلامى جريان دارد، شكست غرب در افغانستان باعث خواهد شد كه توان و امكان جنگ افروزى ها را از دست دهد، و طمعى به پيآمدهاى آن نداشته باشد، هيچ كسى نمى تواند از اين حقيقت انكار كند كه ناتو اين بزرگترين ائتلاف نظامى جهان در افغانستان شكست خورده، علل اين شكست را بايد در سياستهاى ناكام سردمداران ناتو جستجو كرد، ناتو اسلحه پيشرفته دارد ولى سرباز خوب ندارد، خواست اين خلأ را با استخدام جنگجويان مزدور و اجير پر كند، گروههايى را استخدام كرد كه در گذشته باعث رسوايى و شكست اتحاد شوروى شده بودند، كسانى را كه تا ديروز و تا زمانى كه در خدمت مسكو و مؤتلفين منطقوى اش بودند؛ جنايتكاران جنگى مى خواندند؛ پس از اشغال كابل همينها را بر اريكه قدرت نشاندند. حقيقت اين است كه ناتو تا زمانى در جنگ دست بالا دارد كه عنصر تعيين كننده در جنگ هواپيماها، راكتها و تانكهاى پيشرفته باشد، زمانى كه با جنگى روبرو شود كه اين وسائل در آن كاربرد نداشته باشد طعم شكست را مى چشد. به دليل برترى هاى تجهيزات نظامى اش حكومتها را به آسانى مى تواند سقوط دهد، و نيروهاى نظامى كشورهاى جهان سوم را به آسانى مى تواند شكست دهد ولى از اشغال كشورها و شكستن مقاومت هاى مردمى عاجز است، اين كار را بايد به كمك سربازان خود نه بلكه با استخدام سربازان اجير بومى انجام دهد. غرب در مجموع شايستگى سيادت دنيا را از دست داده، دوران سيادت غرب بر دنيا پايان يافته، تنها به زور اسلحه نمى توان بر دنيا حكومت كرد. 

 

۱۱ـ اگر قرار شود دولتى با حضور شما تشکيل شود نگاهش نسبت به کشورهاى همسايه، منطقه، جهان اسلام و همچنين غرب چگونه خواهد بود و سياست خارجى کنونى کشور چه کاستى هايى در اين زمينه دارد؟

 

جواب: ما خواهان روابط خوب و دوستانه با تمامى كشورهاى جهان مخصوصاً كشورهاى همسايه و جهان اسلام هستيم، روابطى كه مبتنى بر احترام متقابل باشد، به استقلال، حاكميت ملى و تماميت ارضى كشور ما احترام گذاشته شود، از مداخله در امور داخلى افغانستان خوددارى شود، هيچ كشورى به خود حق ندهد از گروه خاصى در كشور ما حمايت كند، ما حق معامله بالمثل در برابر كشورهايى را به خود مى دهيم كه در امور كشور ما مداخله مى كنند و با ارسال سلاح و پول به گروههاى وابسته شان باعث ادامه جنگ و بى امنيتى در كشور ما مى شوند. 

حكومت كابل نه در سياست داخلى اش استقلالى داشته و نه در سياست خارجى اش، خطوط سياستهاى داخلى و خارجى اش از بيرون ترسيم گرديده، در تمامى امور مجرى سياستهاى اجانب بوده و همواره منافع افغانستان را فداى منافع حاميان بيرونى اش كرده، در برابر تجاوزات سرحدى همسايه ها و تأسيس پوسته ها در نقاط حساس داخل خاك افغانستان نيز مهر سكوت بر دهن زده، حتى به يكى از همسايه ها اجازه داد تا مرزهايش با افغانستان را طبق دلخواه خود ترسيم و موقعيت پوسته هاى دو طرف به خواست اين كشور مشخص شود، كار اعمار پوسته هاى مربوط به افغانستان را نيز به آن واگذار شد. 

   

۱۲ـ مى خواهيد رئيس جمهور شويد؟

 

جواب: علاقه اى خاص به اين ندارم كه در رأس حزب يا حكومت قرار گيرم، من حتى از امارت حزب نيز استعفاء دادم ولى بنابر الحاح برادران اين مسئوليت را پذيرفتم، مى خواهم كشورم زعيم صالح، مؤمن، خدا پرست، متقى و اهل داشته باشد، كسيكه شايستگى رهبرى ملت سربلند افغان را داشته و در دفاع از عزت و آزادى كشور جسارت لازم را دارا باشد. ما مردم را به مقاومت عليه اشغالگران دعوت مى كنيم، نه به اين كه در آينده چه كسى رئيس جمهور خواهد بود و كدام گروهى حكومت خواهد كرد، انتخاب رئيس جمهور آينده كشور توسط خود مردم، بدون فشار و مداخله  بيرونى و در افغانستان آزاد و مستقل صورت خواهد گرفت. در شرائط كنونى هر كى به چيزى غير از اين مى انديشد اشتباه مى كند. 

 

۱۳ـ به عنوان آخرين سوال ديدگاه تان در خصوص گشايش دفتر طالبان چيست و چه تاثيرى در روند صلح دارد؟

 

جواب: اين يكى ديگر از اشتباهات بزرگ و تاريخى طالبان بود، هيچ تفاوتى ميان باز كردن دفتر در كابل و دوحه وجود ندارد، امروز موقعيت كابل و دوحه از لحاظ نقش و تأثير امريكا در آن يكسان است، اگر طالبان با مطالبى كه وزير خارجه امريكا به آن اشاره كرد توافق كرده باشند، حيرت آور خواهد بود، مقامات امريكايى به شمول وزير خارجه و سفير اين كشور در كابل ادعاء كردند كه گشايش دفتر طالبان در قطر مشروط به آغاز مذاكرات با حكومت كابل، آتش بس، و بحث بر چگونگى حضور نيروهاى امريكايى پس از 2014 بوده و عدول از توافقات قبلى باعث خواهد شد تا اين دفتر مسدود گردد. 

 

ما متعقديم كه بعد از اعلان قصر سفيد مبنى بر اين كه برخى از نيروهاى امريكايى پس از 2014 نيز در افغانستان حضور خواهند داشت و نيروهاى جرمنى، ايتاليا و تركيه آنان را همراهى خواهند كرد، آغاز مذاكرات با امريكا نه از لحاظ دينى جوازى دارد و نه از لحاظ سياسى توجيهى قابل قبول.

 

 

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *