سرکوب فریاد های ملازاده، یاد آورحوادث محرم درکربلا است — احمد علی کوهستانی

 

سرکوب فریاد های ملازاده یاد آور حوادث محرم در کربلا است

نامه سر گشاده به آقای عمر خطاب

 

احمد علی کوهستانی

 

هر گاهی که حرفی از کربلا و محرم بمیان می آید، بیدرنگ سخن از شهادت مظلومانه حضرت امام حسین و یارانش (رض) آغاز میگردد که از یکطرف  تبلور ایثارگری در آئینه خون و تجلی حقانیت در افق حیات انسانی و از طرف  دیگر یاد آور خدعه و جفای کوفیان نسبت به قرة العین حضرت سید کونین میباشد.

 

اگر چه فریاد های عدالتخواهانه و آزادیخواهانه حضرت امام حسین و یارانش رضی الله عنهم ظاهراً در ماه محرم سال 61 هجری به خاموشی گرائید و یزیدیان خود را برنده فکر نمودند ، اما این طور نشد بلکه حرکت حضرت حسین(رض) بعنوان سرمشقی برای آزادگان جهان  و عمل یزیدیان بعنوان نمادی از خدعه و ستم در تاریخ بشریت ماندگار و جاودانه گردید که ادامه حرکت ها و قیام های آزادیخواهانه و عدالتخواهانه مسلمانان در امتداد تاریخ  گذشته و حال امت اسلامی شاهد این مدعا است.

 

آری! در مرحله کنونی مبارزات آزادیخواهانه و عدالتخواهانه امت اسلامی ، ملازاده به نماد این مبارزه حسینی در برابر یزیدیان زمان مبدل گردیده و حسین وار در کربلای تلویزیون پیام افغان مورد حمله ابوالحنوق ها، زرعه ها و شمر های معاصر در غالب و هیئت های افرادی چون منجم زاده ها، افضلیار ها، ویس ناصری ها و … قرار گرفته و آقای عمر خطاب هم مانند عمر بن سعد که برای رسیدن به حکومت ری از جانب عبیدالله ابن زیاد تطمیع گردیده بود از جانب ابن زیاد ها و یزید های زمانه ما با تهدید و خام طمع ساخته شدن به پیشقراول یزیدیان معاصر در خاموش سازی فریاد های حسین گونه ملازاده  مبدل گشته است اما غافل از اینکه این فریاد های حق طلبانه با استدلال های کودکانه و قیل و قال اعوان ظلمه  خاموش شده نمیتواند و در هر عصر و زمانی آزاد مردانی ظهور خواهند کرد که علم مبارزات حق طلبانه و آزادیخواهانه حضرت حسین (رض) را بر افراشته نگهدارند.

 

اگر کمی تاریخ را به عقب ورق بزنیم بوضاحت مشاهده خواهیم کرد که حق ستیزی ها و نفاق افگنی های فعلی مسئله جدیدی نبوده بلکه از آغاز گسترش فتوحات اسلامی و نفوذ روز افزون مسلمانان در صدر اسلام ، تا کنون که بیش از چهارده قرن از آن زمان میگذرد، تلاش های فراوانی در جریان بوده تا عده ی از دشمنان اسلام با تظاهر به مسلمان بودن ، عظمت و یکپارچگی امت اسلامی را از داخل صفوف مسلمانان متلاشی نمایند. تاریخ نشان میدهد که سلسله این حرکت های ضد اسلامی و نفاق افگنانه که بوسیله عبدالله ابن سبا آغاز گردیده  و در عهد صفویان به اوج خود رسیده ، در زمان کنونی هم  برهبری انجمن حجتیه  به پیش برده میشود. اما مسئله که قابل دقت و تاسف میباشد این است که همهء نفاق افگنی های صورت گرفته در تاریخ گذشته و حال امت اسلامی ، با سوء استفاده از نام تشیع و در زیر نقاب حُب علی و حسن و حسین رضی الله عنهم  و محبت اهل بیت پیغمبر اسلام  صورت گرفته و میگیرد در حالیکه شیعیان واقعی یعنی شیعیان علوی که پیروان راستین سیدنا حضرت علی (رض)  و دوستدار اهل بیت نبی کریم (ص) میباشند ، تشنه وحدت و یکدلی در میان مسلمانان بوده  و با کسانی که  بنام شیعه به سب یاران و اهل بیت پیامبر و تحریف عقاید اسلامی می پردازند و از پشت بر مسلمانان خنجر میزنند سخت در مخالفت قرار دارند.

 

با کمال تاسف باید بپذیریم که در طول تاریخ یک اقلیت مغرض و محدودی از احساسات پاک و عاشقانه شیعیان علوی به سوء استفاده پرداخته اند تا از آن  در راه تضعیف مسلمانان و یا در جهت تحقق خواسته های سیاسی و اقتصادی شان به بهره برداری به پردازند که فتنه گری های عبدالله ابن سبا ، ستم های صفویان و نفاق افگنی های فعلی انجمن حجتیه ایران از نمونه های بارز آن بشمار می آید در حالیکه هیچ یک از سه  جریان متذکره معرف عقاید و باور های شیعیان علوی در جهان شده نمیتواند.

 

اگر چه بحث پیرامون جریانات سه گانه فوق که بعنوان عوامل اصلی مصائب و تفرقه های گذشته و حال امت اسلامی پنداشته میشوند ، خارج از  حوصله این نامه می باشد ، اما بی مناسبت نخواهد بود که قبل از پرداختن به سرکوبی فریاد های ملازاده در کربلای تلویزیون پیام افغان، معلومات مختصری هم در زمینه سه جریان متذکره ارائه شود تا خوانندگان این نامه در روشنی بیشتری در مورد پس منظر تعصبات و حق ستیزی های کنونی و علل کوششهای افرادی که میخواهند با سوء استفاده از شعار وحدت مردم را در تاریکی نگه بدارند بقضاوت پرداخته بتوانند.

 

اول : جریان عبدالله ابن سبا

 

عبدالله ابن سبا که از یهودیان یمن بوده و در زمان سیدنا حضرت عثمان (رض)  بصورت ظاهری به اسلام مشرف گردیده از جمله کسانی میباشد که به منظور صدمه زدن به وحدت و ابهت اسلامی به ایجاد نفاق و شقاق در میان مسلمانان آغاز است 1". او با سفر های متعددی در بین بلاد اسلامی ، با پیدا نمودن همفکرانی از جمع مردمان کم علم و بی خبر  به اشاعه اندیشه های از قبیل وصایت ، امامت ، رجعت و ترویج بدعت طعن به سه خلیفه اول پرداخته که گفته میشود بعد ها در زمان صفویان به اساسات مذهبی بنام  تشیع صفوی مبدل گردیده است.

 

ابن سبا با طرح مفکوره وصایت در میان پیروان خود به اشاعه این اندیشه پرداخته است که هر پیامبری از خود یک وصی داشته  و علی وصی محمد(ص) است. او  بعد از ایجاد این وسوسه ها مسئله جانشینی حضرت پیامبر (ص) را مطرح نموده  و گفته است که چی کسی ظالمتر از شخصی میباشد که به وصیت پیامبر خدا عمل نکرده و امور امت را بدست گرفته است. ابن سبا در ادامه پلان های نفاق افگنانه خود به تقویت این ذهنیت در میان پیروان خود پرداخته است که گویا بخاطر اینکه عثمان به این وصیت پیامبر عمل نکرده  و امور امت را بدست گرفته ، باید بر علیه او قیام صورت بگیرد. در نتیجه همین نفاق افگنی های او بوده که جمعی از اهل مصر و بدوی های اطراف  آن راهی مدینه گردیده و بعد از محاصره چند روزه خانه حضرت عثمان (رض)، خلیفه سوم مسلمانان را بشهادت رسانیده اند.

 

افراد عبدالله ابن سبا که بعد از شهادت حضرت عثمان به حمایت از حضرت علی (رض) تظاهر نموده و در جمع پیروان او قرار گرفته بودند باعث تداوم مصیبت های بزرگی در میان مسلمانان گردیده و اسباب مقابله بین سپاه حضرت علی (رض) در نزدیکی بصره را با سپاه حضرات بی بی عایشه ، طلحه و زبیر (رض) که قصد مجازات قاتلان حضرت عثمان را داشتند فراهم نمودند. اگر چه بعد از مذاکرات  قعقاع بین عمرو تمیمیی که بنمایندگی از حضرت علی (رض) با حضرات بی بی عایشه ، طلحه و زبیر(رض) صورت گرفت طرفین به مصالحه رسیدند و امکان جنگ منتفی گردید اما طرفداران ابن سبا که در سپاه علی (رض) بودند از شنیدن این خبر احساس خطر نمودند چون مصالحه به محاکمه ایشان منتهی میگردید. آنها با تدارک پلانی تصمیم گرفتند تا خود را در تاریکی شب در بین دو سپاه تقسیم نموده و هنگام سپیده دم جنگ را از میان دو سپاه در مقابل همدیگر آغاز نمایند تا با از بین رفتن زمینه مصالحه و اشتعال جنگ در میان طرفین از محاکمه در امان بمانند که این تاکتیک شان موثر واقع شده و باعث کشتار زیادی در بین مسلمانان گردید. حضرت علی (رض) به عبدالله ابن سبا و همفکران او علاقهء نداشت و وقتی ابن سبا حضرت علی را خدا خواند ، حضرت علی او را از خود راند. حضرت علی (رض) از آنچه در جنگ جمل واقع شده بود متاثر بود و  وقتي در مقابل جسد حضرت طلحه (رض)  که در این جنگ بشهادت رسید ايستاده بود سخت گريست  و درحالي كه خاك را از صورت آنحضرت پاك مي كرد فرمود : " اي ابا محمد بسيار دشوار است كه تو را زير ستاره هاي آسمان آغشته به خاك و خون ببينم"  سپس فرمود: "اي كاش خداوند بيست سال پيش از اين روز قبض روحم مي كرد 2". برای معلومات بیشتر در این زمینه به سایت های انجمن انترنتی مسلمانان و اسلام پورت  به آدرس های ذیل مراجعه فرموده میتوانید:

 

http://ww.mosalman.net/showthread.php?t=3132

http://www.islamport.com/c/Persian/books/ALI.htm

 

خلاصه در نتیجه همین نفاق افگنی های ابن سبا بود که اساس اندیشه وصایت، امامت و رجعت ایجاد گردیده و مردم بدو دسته یعنی شیعیان علی و شیعیان معاویه  رضی الله عنهم  تقسیم گردیده اند که ادامه این وضعیت باعث مصیبت های زیادی از جمله فاجعه بزرگ کربلا گردیده  و با مصیبت های دوره صفویان و حجتیه کنونی تداوم یافته است. البته باید یاد آور شد که کلمه شیعیان علی و شیعیان معاویه در آن زمان بمعنای پیروان ایشان مورد استفاده قرار گرفته چون در آن وقت از مذهبی که امروز بنام تشیع وجود دارد اثری وجود نداشته است.

 

دوم : تشیع صفوی

 

صفویان از نوادگان شیخ صفی الدین اردبیلی هستند. یکی از فرزندان شیخ صفی الدین بنام اوزون حسن با کاترینا دختر امپراتور روم ازدواج میکند و به این ترتیب پیوند خانوادگی صفوی ها با خانواده امپراتور روم شرقی اساس گذاشته میشود. بعد ها اوزون حسن و کاترینا که از مسیحییان ترابزون میباشد 3". صاحب دختری بنام مارتا میشوند که مادر شاه اسماعیل صفوی است. قابل تذکر است که پدر کلان مارتا در جنگ های عثمانی ها بقتل رسیده بود و کاترینا این عقده را به دختر خود یعنی مارتا که همسر شیخ حیدر و مادر اسماعیل صفوی بود منتقل نمود.

 

شیخ حیدر پدر اسماعیل صفوی که از شیعیان زیدی بود به مریدان تاتار خود که همان قزلباشان بودند فتوای را صادر نمود که در آن گفته شده بود: "جهاد با اهل سنت یک واجب شرعی است و غارت اموال و اسیر کردن و فروختن زنان و فرزندان آنها ثواب عظیم دارد 4". او با این فتوای خود مرتکب جنایات نا بخشودنی و طغیان خشم مردم گردید تا اینکه سلطان یعقوب ، شیخ حیدر را بخاطر فرو نشاندن خشم مردم بقتل رسانیده و همسر و فرزندان او را به شیراز تبعید مینماید. حملات ترک ها و دشمنی های که با خانواده مارتا از جانب دولت های عثمانی و ایران صورت گرفته بود ، اسماعیل صفوی را نسبت به سنیان سخت عقده مند ساخت. قزلباشان تاتار که از مریدان شیخ حیدر پدر اسماعیل صفوی بشمار می آمدند بعد از تبعید مارتا و فرزندان او، اسماعیل را در هفت سالگی به لاهیجان بردند و در منزل کارکیا میرزا علی که از بقایای شیعیان زیدی طبرستان بود پنهان کردند. اسماعیل صفوی با عقده های که از جانب مادر و تلقیناتی که از جانب قزلباشان در ذهنش پرورش داده شد، آهسته اهسته به یک عنصر ضد اهل سنت مبدل گردید تا اینکه بعد از بقدرت رسیدن، مردم ایران را که اکثریت مطلق شان در طی هزار سال قبل از دوره صفویان، از اهل سنت و جماعت بشمار می آمدند جبراً وادار به تغیر مذهب شان کرد و آنانی را که از پذیرفتن خواسته هایش سر باز میزدند همه را از دم تیغ میگذرانید. او جملاتی را  در اذان اضافه نموده و سب خلفای راشدین و اصحاب پیغمبر(ص) را ترویج نمود و از همین جهت است که عده از تاریخ نگاران حرکت صفوی ها را یک حرکت فاشیستی می نامند. ملا صدرا و دکتر ذبیح الله صفا از فرهنگ ستیزی صفویان مذمت نموده اند چون صفوی ها زبان ترکی را جانشین زبان شیرین فارسی نمودند و اکثریت علما ، شعرا و دانشمندان ایرانی را که از اهل سنت بودند یا کشتند و یا اینکه عرصه را چنان بر ایشان تنگ نمودند که مجبور به ترک کشور گردیده و در کشور ها ی دور و نزدیک از جمله هند متوطن گردیدند. در آن زمان زبان فارسی در امپراتوری عثمانی زبان سیاست و ادب شمرده میشد. برای معلومات بیشتر در باره شاه اسماعیل صفوی و مظالم او بر علیه اهل سنت ایران بالای این لینک کلیک فرمائید.

 

http://www.mukerian.com/laparakan/Farsi/tarix/Sefewi/Safawi3.pdf

 

شاه اسماعیل که در زمینه سنی ستیزی اسیر وساوس شیطانی گردیده بود ، به جواب مشوره یکی از نزدیکانش که از او خواسته بود تا مردم تبریز را که اکثریت شان سنی میباشند به تغیر مذهب شان مجبور نسازد میگوید: " مرا به این کار واداشته اند. خدای عالم و همه ائمه معصومین همراه من اند. من از هیچکس باک ندارم. به توفیق الله تعالی اگر رعیت حرفی بگویند شمشیر میکشم و یک تن را زنده نمیگذارم4". از همین جا است که دکتر شریعتی در کتاب تشیع علوی و تشیع صفوی از کشتار سنیان در ایران بعنوان نهضت سنی کشی با استفاده ازنام تشیع یاد نموده  و در صفحه هفدهم  همین کتاب در باره مظالم شاه اسماعیل در برابر اهل سنت ایران چنین نوشته است: " یک نسخه ی خطی در کتابخانه مجلس هست که نشان میدهد در اوایل کار قزلباش های صفوی با تیغ توی خیابان  ها راه می افتادند و دسته جمعی فریاد میزدند: مرگ بر عمر ، مرگ بر ابوبکر. ره گذران و کسبه که در آنجا بودند باید در جواب میگفتند بیش باد! هر کس تردید میکرد بلافاصله کارد قزلباش شکمش را سفره میکرد و از تردید بیرونش می آورد!". برای مطالعه کتاب شریعتی میتوانید به آدرس ذیل در سایت دکتر علی شریعتی مراجعه فرمائید.

 

http://shariati.nimeharf.com/wp-content/uploads/2008/09/shieaalavisafavi.pdf

 

دکتر شریعتی از حکومت صفویان بعنوان جبهه جدیدی در مقابل خلافت عثمانی نام می برد که اروپای غربی و روم از آن در هراس بوده اند و از همین جهت است که فکر میشود وصلت کاترینا با حسن ازون بر اساس چنین محاسبه های صورت گرفته باشد که جبهه دیگری  بر علیه حکومت عثمانی در مرز های شرقی آن دولت گشوده شود تا با درگیری های جدید،  رومی ها و اروپائی ها نفس براحتی کشیده بتوانند.

 

بخاطریکه بحث ما در باره صفویان و شیعه صفوی بدرازا نکشد  بهتراست  به مطالعه صفویان از دیگاه شریعتی به پردازیم تا استناد ما در مورد خرافاتی بودن رسم و رواج های که وارد تشیع گردیده از متانت بیشتری بر خوردار گردد. شریعتی بر این باور است که نهضت صفوی بر دو اصل مذهب شیعی و ملیت ایرانی بنا شده که این مسئله باعث تجرید ایران از امت بزرگ اسلامی و امپراطوری عثمانی گردیده است. صفوی ها مسئله مذهب شیعی و ملیت ایرانی را چنان در هم جوش داده اند که بقول شریعتی تشیع ملی بوجود آمده و همه چیز را عوض کرده است. شریعتی در این زمینه میگوید: " و آن گاه خیلی چیز ها عوض شد و حتی تاریخ ! و این است که می بینیم شهر بانو دختر یزد گرد ، پادشاه ساسانی ، میشود همسر امام حسین؛ برای اینکه فرزندان امام حسین که نه امام شیعی هستند، با ذریه ی ساسانیان پیوند خورند ، آن گاه امامتی تازه تشکیل میشود؛ امامتی که در آن (نور محمدی) با (فره ایزدی) ترکیب میشوند و ذریه ی رسول با تبار ساسانی در صلب امامت شیعی پیوند میخورد و خاندان ساسانی که به دست عمر نابود شدند ، از طریق شهر بانو وارد " اهل بیت " پیغمبر اسلام میشوند و در نسل ائمه ادامه می یابند و موعود آخرالزمان  اسلام نیز که از نوادگان ساسانی می شود با ملیت ایرانی خویشاوند می گردد و بدین گونه است که ملیت و مذهب این چنین هشیارانه جوش میخورند و تشیع بر پایه های قومی و نژادی سوار میشود و قدرت صفویه بر این دو بنیاد استوار مر گردد 4".

 

شریعتی در مورد رسم و رواج های که بنام مذهب شیعه از دوران صفوی ها آغاز گردیده چنین مینویسد: " یک مقام رسمی وزارتی به وجود آمد و شخصیتی به اسم وزیر امور روضه خوانی ، ماموریت یافت تا در این زمینه دست بکار شود. این وزیر امور روضه خوانی ، اولین تحفه های غرب را در قرن 16 و 17 به ایران سوغات آورد و این اولین تماس فرهنگی ایران است با غرب 4".

 

حرف های شریعتی در مورد تحفه های غرب به سفر وزیر روضه خوانی صفوی ها به اروپا اشاره دارد که وزیر مذکور با تقلید از مراسم عزا داری مسیحیان، رسم ورواج های ایشان را که عبارت از زنجیر زنی، قمه زنی ، نوحه خوانی،  روضه خوانی، استفاده از تکه های سیاه برای عزا داری، و مسایل دیگری میباشد شامل مذهبی بنام تشیع صفوی نموده است که با تشیع علوی در تضاد قرار دارد. شریعتی در این باره چنین مینویسد: "وزیر امور روضه خوانی و تعزیه داری رفت به اروپای شرقی(که در آن هنگام صفویه روابط بسیار نزدیک و مرموز ویژه ای با آن ها داشتند) و درباره مراسم دینی و تشریفاتی مذهبی آن جا تحقیق کرد، مطالعه کرد و بسیاری از آن سنت ها و مراسم جمعی مذهبی و تظاهرات اجتماعی مسیحیت، و برگزاری و نقل مصیبت های مسیح و حواریون و شهدای تاریخ مسیحیت و نیز علائم و شعائر و ابزار ها و وسایل خاص این مراسم و دکور ها ی ویژه محافل دینی و کلیسا را اقتباس کرد و همه را به ایران آورد و در اینجا به کمک روحانیون وابسته به رژیم صفوی، آن فرم ها و رسوم را با تشیع و تاریخ تشیع و مصالح ملی و مذهبی ایران تطبیق دادند و به آن قالبهای مسیحی اروپایی، محتوای شیعی ایرانی بخشیدند بطوریکه ناگهان در ایران سمبل ها و مراسم و مظاهر کاملا ً تازه ای که هرگز نه در ملیت ایران سابقه داشت و نه در دین اسلام و نه در مذهب شیعی، بوجود آمد. مراسمی از نوع تعزیه گردانی،شبیه سازی، نعش و علم و کتل سازی  و پرده داری و شمایل کشی و معرکه گیری و قفل بندی و زنجیر زنی و تیغ زنی و موزیک و سنج زنی و تعزیه خوانی و فرم خاص و جدید و تشریفاتی "مصیبت خوانی" و "نوحه سرائی جمعی" … که همه شکلش اقتباس از مسیحیت است و هر کس با آن آشنا است، به سادگی تشخیص می دهد که تقلید است…………………………قفل زنی و سینه زنی و زنجیرزنی و تیغ زنی حتی هم اکنون، به همین شکل در لورد”Lourdes” سالیانه در سالروز شهادت مسیح برگزارمی شود و این است که با اینکه از نظر اسلامی این اعمال محکوم است و علمای حقیقی اسلامی نه تنها آن را تایید نکرده اند که جداً مخا لفند و این نمایش ها را بر خلاف موازین علمی شرع می دانند ولی همواره و همه ساله در این دو سه قرن انجام می شده و این در عین حال که شگفت انگیز است روشن کننده این است که این مراسم ابتکار سیاست بوده است نه روحانیت واقعی و نشان می دهد که این تظاهرات پرشور و سازمان یافته و بسیار نیرومند، با اینکه صد در صد مذهبی و شیعی است و به نام امام و خاندان پیغمبر و ولایت علی و عشق مذهبی انجام می شود مورد تایید علمای شیعی نیست و حتی علما غالباً در برابر آن ناچار" تقیه " می کرده اند و از مخالفت علنی و جدی خودداری می نموده اند و این روشن می کند که مصالح سیاسی و قدرت حکومت بوده است که این مراسم و اعمال و شعائر را بر علما تحمیل کرده است و گردانندگان آن نیز خود به این امر بیش و کم واقفند که عالم و فقیه واقعی شیعی آن ها را تایید نمی کند ولی بنام اینکه: این، کار عشق است، کار شرع نیست، خود را از قید فتوای عالم رها میکرده اند ؛ چنان که در پاسخ عالمی که به یکی از همین سر حلقه ها گفته بود این اعمال با موازین شرع نمی خواند گفته بود: " آقا یازده ماه از سال را ما به حرف های شما گوش میدهیم و این یک ماه را شما به حرف ما گوش کنید. این کار مستحب و مکروه و حلال و حرام نیست. جنون محبت علی و عشق حسین است. عاشورا ما را دیوانه میکند ، خونمان را به جوش می آورد دلمان مان میخواهد خود مان را آتش بزنیم دستگاه امام حسین از دستگاه خدا سوا است، اگر خدا ما را به گناه عشق حسین به جهنم ببرد، با شوق و شکر خود ما رادر آتش می اندازیم ، بگذار ما را بسوزد…" این گونه استدلال و احساسات ، پیدا است که با منطق عقلی و عقلائی اسلام و تشیع علمی ارتباطی ندارد ………………. این مراسم غالباً به روشنی با سنت ها و حتی احکام شرعی  منافات دارد . حرمتی که مسلمان و شیعه برای ائمه و خاندان پیغمبر و امام قائل است ، پیدا است و در عین حال در شبیه ها ؛ یک نره مرد نتراشیده ، سکینه می شود یا زینب ، و در صحنه ظاهر میشود، یا موسیقی که علما آن همه با کراهت و حرمت تلقی می کنند، در شبیه و تعزیه حفظ شده است و پیدا است که از مسیحیت آمده است. شبیه و تعزیه و نعش تقلید کورکورانه از مراسم" میسترهای هفتگانه Sept Mysteres" و" میراکل Miracles" و نمایش نعش عیسی بر صلیب و فرود آوردن و دفن و صعود و دیگر قضایا است………………. نوحه های دسته جمعی درست یادآور" کور "های کلیسا است و پرده های سیاه که به شکل خاصی بر سر در تکیه ها و پایه ها و کتیبه ها آویخته می شود و غالبا ً اشعار جودی و محتشم و غیره بر آن نقش شده بی کم و کاست از پرده های کلیسا در مراسم تقلید شده و شمایل گردانی و نقش صورت ائمه و دشمنان و حوادث کربلا و غیره که در میان مردم نمایش داده می شود،پرتره سازی های مسیحی است حتی اسلوب نقاشی ها همان است، در حالیکه صورت سازی در مذهب ما مکروه است، حتی نوری که به صورت یک هاله گرد سر ائمه و اهل بیت دیده می شود درست تقلیدی است و شاید با فره ایزدی و فروع یزدانی در ایران باستان توجیه شده است ………………این مراسم و تشریفات رسمی و مخصوص عزاداری اجتماعی و رسمی، همه فرم های تقلیدی از عزاداری و مصیبت خوانی و شبیه سازی مسیحیت اروپایی است، و حتی گاه بقدری ناشیانه این تقلید را کرده اند که شکل صلیب را هم که در مراسم مذهبی مسیحی ها جلو دسته ها می برند، صفویه بدون اینکه کمترین تغییری در آن بدهند آوردند به ایران و همین الان هم بدون توجه به شکل رمزی و مذهبی آن در مسیحیت، جلو دسته ها راه می برند و همه می بینند که شاخصه نمایان هر دسته سینه زنی همین صلیب یعنی جریده(عَلم) است. و در عین حال در نظر هیچکس معلوم نیست برای چیست؟ و هیچکس از آنهایی هم که آنرا می سازند و حمل می کنند نمی دانند برای چه چنین می کنند؟ اما، با اینکه این جریده در میان ما هیچ مفهومی ندارد و کاری نمی کند، همه شخصیت و عظمت و افتخار یک دسته به همان جریده اش وابسته است، دعواها سر جریده است، ارزش و اعتبار و شکوه و فداکاری، اندازه ایمان و شور دینی یک دسته به بزرگی و سنگینی و زیبایی و گرانی جریده اش بستگی دارد، جریده نه تنها از نظر شکل همان صلیب است، بلکه از نظر لفظ هم همان صلیب است که همراه مسمی از اروپای شرقی و از زبان لاتین به فارسی آمده چون کلمه"جریده" نه در فارسی و نه در عربی با این شکل هیچ مفهومی ندارد، دکور ها و پوشش ها و پرده هایی که در اروپای شرقی و ایتالیا و غالب کلیسا های کاتولیک وجود دارد و همه می بینند، با همان شکل به ایران آمد، و چون مسجد امکان پذیرش این مراسم و این تزئینات جدید را نداشت و برای چنین کارهایی ساخته نشده بود، ساختمان های خاص این امور بنا شد بنام  تکیه 4". واقعاً مرحوم دکتر علی شریعتی معلومات جامعی را در این زمینه ارائه نموده است. کسانی که به مطالعه کتاب تشیع علوی و تشیع صفوی علاقه داشته باشند میتوانند کتاب مذکور را با کلیک کردن بر روی لینک ارائه شده بدست بیاورند.

 

سوم : انجمن حجتیه

 

قسمیکه گفته شد در هر مقطعی از تاریخ افراد و گروه های خاصی به سوء استفاده از نام تشیع پرداخته اند تا از این طریق در کنار دشمنی  با فرهنگ، یکپارچگی و گسترش نفوذ مسلمانان،  بر اهرم های قدرت و منابع اقتصادی در سرزمین های اسلامی نیز سیطره خود را گسترش بدهند. بهمین دلیل بود که به  توطئه های عبدالله ابن سبا در زمان صفویان جامه عمل پوشانیده شد  و ملت بزرگ و مسلمان ایران بنام تشیع از متباقی ملل اسلامی خصوصا دولت وقت عثمانی تجرید گردید. در همین عصر صفوی ها بودکه زبان شیرین فارسی مطرود شد و اکثریت علماء ، بزرگان و شعرای ایران بنام های مختلف یا کشته و یا مجبوربه  فرار از ایران گردیدند . در همین زمان بود که شیوه عزا داری مسیحیان بنام مراسم تعزیه تشیع  وارد فرهنگ اسلامی گردید. با گذشت بیش از  500 سال از زمان صفویان هنوز هم دست دسایس استکبار از دامن مسلمانان کوتاه نگردیده و در عصر کنونی هم انجمن حجتیه را برای تحقق اهداف استعماری خود تاسیس و بکار گرفته است.

 

اگر جریان انقلاب به اصطلاح اسلامی و بقدرت رسیدن آخند های حجتیه  در ایران را هم  با عمق و دقت بیشتری مورد مطالعه قرار بدهیم، دیده میشود که زمینهء وقوع این انقلاب هم بخاطر جلوگیری از نفوذ کمونزم مساعد ساخته شده و استکبار جهانی از همان آغاز بعنوان مددگار پشت پرده در کنار آن ایستاده بوده تا با تقویه آن ، ضمن جلوگیری از نفوذ کمونزم  به تطبیق پلان های نفاق افگنانه خود در میان امت  اسلامی به پردازد. همه شاهد می باشیم که با وجود همهء سر و صدا های که قدرت های جهانی در طول بیشتر از سی سال گذشته در مقابل ایران براه انداخته اند تا کنون هیچ عکس العملی که بیانگر واقعی قهر و غضب آنها در مقابل ایران باشد بمشاهده نرسیده است. در طی این مدت حتی دشمنان حکومت ایران یعنی مجاهدین خلق هم از صحنه برداشته شده و بعنوان گروهگ های تروریستی ثبت نام گردیده اند. در هنگام جنگ با عراق نیز اکثریت اسلحهء مورد نیاز ایران بوسیله همین کسانی که آخند های ایرانی  آنها را سران استکبار میخوانند تامین گردید و در نهایت صدام هم از سر راه حکومت آخند های حجتیهء ایران برداشته شد و تقریبا عراق بشکل غیر مستقیم در اختیار ایران قرار گرفت،  مثلیکه ایرانیزه کردن افغانستان هم با توافقات پشت پرده مستکبرین با آخند های ایران در جریان است تا ایران به یک قدرت بزرگ منطقوی در خلیج فارس مبدل گردد.  من به این عقیده هستم که قیل و قال های موجود پیرامون برنامه هستوی ایران هم هیچ هدفی به جز  از فریب اذهان عمومی ندارد  و در نهایت ایران اجازه خواهد یافت که در منطقه به یک قدرت هستوی مبدل گردد  تا خواسته های اقتصادی  استعمار گران با عرض وجود این تهدید جدید در منطقه خاور میانه و خلیج فارس جامهء عمل بپوشاند و باج گیری از ممالک اسلامی را در تحت فشار ایران و اسرائیل آسانتر گرداند. اگر تبلیغات غرب در باره ایران از کوچکترین واقعیتی برخوردار میبود باید حساسیت غرب در زمان جورج بوش بشکلی از اشکال در مقابل ایران منعکس میگردید. اگر احتمالاً در آینده شاهد عکس العمل های جدی تری در مقابل آخند های حجتیه ایران باشیم شاید به اختلافات جدیدی وابسته باشد که از این به بعد  در پشت پرده رو نماگردد و یا اینکه به ختم پروژه های استعمار در مورد حمایت های غیر مستقیم ایشان از آخند های حجتیه در ایران ارتباط بگیرد. بخاطریکه از موضوع معرفی انجمن حجتیه بکلی خارج نشده باشیم بهتراست بحث خود را در باره تشکیل و فعالیت های این انجمن ادامه دهیم. 

 

 انجمن حجتیه که در سال 1332 توسط شیخ محمود حلبی تاسیسس گردیده  از چندین دهه بدین سو مسئولیت تفرقه و نفاق اندازی در میان مسلمانان را بعهده گرفته است و در همه فتنه های که در جهان اسلام وجود دارد یعنی از ایران تا افغانستان، پاکستان، عراق، سوریه، لبنان، غزه، یمن ، مصر و … رد پای آن بوضاحت بمشاهده میرسد.

 

انجمن حجتیه که از آن بعنوان یک شبکه مخفی مافوق ارتجاعی  و وابسته به محافل قدرتمند فراماسیون انگلستان تعریف گردیده و از حوزه علمیه قم بعنوان پایگاه ایدیولوژیکی اش نام برده شده است، در تمام رده های قدرت در ایران از نقش تعیین کننده برخوردار بوده  و شریان های اقتصادی کشور را عملاً بدست گرفته است.

 

انجمن حجتیه که  ابتدا با بهانه  مبارزه با بهائیت تاسیس گردید بعد از مدتی مبارزه با مارکسیزم را در سرلوحه کارش قرار داد ، اما طوری که گفته میشود اکنون لبه تیز تیغ مبارزاتی آن متوجه مسلمانان اهل سنت گردیده  و با ادعای دروغین دفاع از تشیع بوسیله عوامل خود در گوشه و کنار ممالک اسلامی به آتش نفاق و تفرقه دامن میزند.

 

امروز انجمن حجتیه در ایران بر علاوه اینکه اداره نهاد های سیاسی از قبیل  هیئت موتلفه اسلامی ، گردانندگان روزنامه رسالت؛ جامعه روحانیت مبارز، فدائیان اسلام، انصار حزب الله ، جامعه وعاظ ، هسته های رهبری ارتش-سپاه-بسیج  و حوزه علمیه قم را در دست دارد ؛ کنترول کامل خود را از طریق جنتی و امامی کاشانی بر مجلس خبرگان نیز گسترش داده و منابع بزرگ اقتصادی از قبیل کمیته امداد امام خمینی، تولیت آستان قدس رضوی ، صندوق قرض الحسنه بازار و حتی بقولی تجارت مواد مخدر را نیز در اختیار گرفته است. گفته میشود انجمن حجتیه با همکاری عوامل عالی رتبه خود در ارتش ، سپاه و بسیج در اکثریت ترور ها و عملیات های خرابکارانه دست دارد که از جمله قتل مرموز احمد خمینی هم به آنها نسبت داده میشود. در مطلبی که وبلاگ تریبون آزاد به ارتباط انجمن حجتیه  به دست نشر سپرده ، انجمن مذکور را از طریق دو لژ ماسونی انگلستان بنام های ارگنتسیوم و گلدن دراین اوتر با شبکه بین المللی صهیونزم مرتبط دانسته و بقدرت رسیدن احمدی نژاد را ناشی از سیاست ها و تصمیمات پشت پرده این انجمن میداند. شما میتوانید برای معلومات بیشتر در اینباره به وبلاگ تریبون آزاد به آدرس ذیل مراجعه فرمائید.

 

http://tribun-e-azad.blogspot.com/2008/08/blog-post_2428.html

 

نقش تعیین کننده انجمن حجتیه دیگر از هیچ کسی پوشیده نمانده ، حتی سران معروف جمهوری اسلامی ایران نیز از فعالیت های سلطه جویانه و اقتدار روز افزون آن به تنگ آمده اند طوریکه بعد ازانتخابات اخیر ریاست جمهوری ایران ،  آیت الله دستغیب طی نامه به مجلس خبرگان از نفوذ و خودسری های انجمن حجتیه شکایت نموده و گفته است که امروز حجتیه قوای سه گانه کشور را فتح کرده و از آن بعنوان فاجعه برای جمهوری به اصطلاح اسلامی ایران یاد نموده است. آیت الله دستغیب در بند سوم این نامه که بتاریخ 31 سنبله 1388 به اعضای مجلس خبرگان رهبری فرستاده است در باره  انجمن حجتیه چنین مینویسد:" 3 – چرا دستهاى مرموز انجمن حجتيّه را كه امام امت‏(رحمه الله) آنها را خطرى براى انقلاب مى‏دانست، در پشت صحنه لمس نمى‏كنيد چه اشخاصى قواى سه گانه مقنّنه، قضائيه و مجريه را دور زده‏اند.   چه شده كه كسى مسئول آنهمه اتفاقات غير قانونى نيست. چه شده كه صداى فريادرسى و عدالتخواهى با حكومت نظامى جواب داده مى‏شود. آيا اينها غير از وجود بيگانگان به انقلاب، در پشت صحنه مى‏باشد." . برای مطالعه متن این نامه به این جا کلیک نمائید:

 

http://www.peiknet.com/1388/06mehr/02/PAGE/DASTGHZB.htm

 

جناب آقای عمر خطاب !

شما بحث نفاق افگنی های سبائیان ، شیعیان صفوی وپیروان انجمن حجتیه در میان مسلمانان  را مطالعه فرمودید و دیدید که جریان آخری یعنی انجمن حجتیه به حدی در نفاق و تفرقه در میان مسلمانان دامن زده است که حتی خود علمای تشیع نیز از آن نفرت پیدا نموده اند.  امروز وقتی می بینیم که اکثریت علمای تشیع با این انجمن نفاق افگن در تضاد قرار دارند و کاری کرده نمیتوانند باید از خود به پرسیم که این ها کی ها هستند؟ چرا این ها علماء و شخصیت های شیعی ایران را که دوشادوش خود شان در جریان انقلاب کار نموده اند سران فتنه میخوانند؟ چرا آقای احمدی نژاد با وجودیکه حتی در میان همفکران خود جای پای ندارد، برای افغانستان ، فلسطین و عراق  طرح وبرنامه ارائه مینماید؟ چرا اینها بنام دفاع از تشیع آتش نفاق را در قلب ملت های اسلامی افروخته اند؟ و چرا امروز سلاح ها، بمب ها و مواد منفجره ایرانی از افغانستان تا پاکستان و عراق و از لبنان تا غزه و یمن به منظور ریختن خون مسلمانان بیداد میکند؟ باید از خود به پرسیم که چی هدفی در عقب ایجاد این همه آشوب و نفاق و قتل و غارت توسط عوامل ایران در منطقه و جهان وجود دارد؟ همه شاهد بودیم که این ها حتی به هموطنان خود هم رحم ننموده و در روز عاشورا مردم عزادار خود را با زیر گرفتن بوسیله موتر های نیروی انتظامی بخاک و خون کشیدند؟  4". آیا کشتن عزاداران روز عاشورا برای ایشان مجاز میباشد یا اینکه اینها به یزید های زمانه ما مبدل گردیده و  مسلمانان دنیا در خواب غفلت بسر می برند؟ همین ها بودند که آیت الله منتظری را بجرم بزبان آوردن یک کلمهء بنام  وحدت شیعه و سنی سی سال تمام زندانی کردند و همین ها هستند که اکنون رفسنجانی ، خاتمی، کروبی و موسوی را سران فتنه نام نهاده اند در حالیکه خود شان سران فتنه میباشند که نه به ملت خود رحم می نمایند و نه به ملل مسلمان دیگر و همهء مسلمانان را یا علی گویان و یا حسین گویان به خاک و خون میکشند. مگر همین ها نبودند که پس از انتخابات به خواهران و برادران مسلمان خود به چنان شدتی در کهریزک تجاوز نمودند که از فریاد و شکایت های آقای کروبی زمین و زمان بناله در آمد که گفت: "عده‌ای از افراد بازداشت ‌شده مطرح نموده‌اند که برخی افراد با دختران بازداشتی با شدتی تجاوز نموده‌اند که منجر به ایجاد جراحات و پارگی در سیستم تناسلی آنان گردیده است. از سوی دیگر افرادی به پسرهای جوان زندانی با حالتی وحشیانه تجاوز کرده‌اند به طوری‌که برخی دچار افسردگی و مشکلات جدی روحی و جسمی گردیده‌اند و در کنج خانه‌های خود خزیده‌اند 5".

آیا همین است تشیعی که سران حکومت حاکم  ایران مدعی دفاع و گسترش آن میباشند؟  انجمن حجتیه که خود را از دوستان امام زمان معرفی مینماید ، چرا بجرم چند تا شعار و شرکت کردن در یک یا دو راه پیمائی قُبُل و دُبُر یاران  دیگر امام زمان را یکی میکند؟ هیهات من الذله!  این وقت است که باید همهء شیعیانی که فریب این ها  را خورده اند ، فریاد هل من ناصر ینصرنی را سر دهند و به مکر و فریب این غداران که چیزی به جز از مزدوران استعمار برای کشت تخم نفاق و تفرقه در بین مسلمین نمی باشند پی برده و با رها کردن دنبال آنها به شیعیان ناب علوی به پیوندند که روح علی مرتضی (رض) از اعمالی که بنام او و اهل بیت پیغمبر انجام میشود نا خشنود میگردد. این ها بنام حُب علی و حُب اهل بیت پیامبر مردم را از دین بیگانه کرده اند. امروز باید جوانان نازنین شیعه در میان جاده ها و خیابان ها با کارد و قمه و زنجیر خون های خود را بریزند و  از اسلام چهره یک دین خرافاتی را به جهان ارائه نمایند تا حکومت این شیاطین پا برجا بماند در حالیکه آخند های حجتیه و آخند های صفویه حتی حاضر نیستند که با برگ گلی هم که شده به شانه  و سینه و یا به سر و صورت خود بزنند. اگر قمه زدن و زنجیر زدن که نماد مسیحیت در تشیع صفوی است چیز خوبی میباشد پس چرا تا حالا از وجود یکی از این آخند های نفاق افگن شیعه یک قطره خون هم بطور نمونه بزمین نریخته است. آیا همهء  این رسم و وراج ها تنها خاصهء جوانان و عوام الناس است؟ 

بیائید بالای این لینک ها کلیک نمائید تا وحشت تشیع صفوی را با رسم و رواج های به عاریت گرفته از مسیحیت به تماشا به نشینید :

http://www.armans.info/2009/01/05/2668.html

http://peymane.ir/files/fa/news/1388/10/5/8412_948.jpg

 

در تصاویر فوق  جوانانی را مشاهده میکنیم که با پطلون های جین ، خود را مانند gay های غربی در وسط سرک ها و ملاء عام برهنه نموده و با سوء استفاده از نام حسین (رض) به نمایش بدمعاشی پرداخته اند و فکر نمیشود که به هیچ معیاری پای بند باشند و یا اینکه بعد از پایان این مراسم بار دیگر به اعمال خلاف و منکرات آغاز ننمایند. جوانانی که اکثراً اوامر و مناهی اسلامی را رعایت ننمایند ، یعنی به صوم و صلواة پای بندی چندانی نداشته و رقص و موسیقی و الکل و چشم چرانی و فساد به عادات روزمره شان مبدل گردیده باشد و حتی همین برهنگی شان در مقابل چشم زنان و مردان در هنگام زنجیر زنی نیز یک عمل نا پسندیده و خلاف شرعی به شمار می آید چگونه میتوانند با این اعمال خویش خود را سمبل محبت حسین (رض) معرفی نمایند؟ آیا این اعمال حُب حسین شمرده میشود و یا اینکه حب حسین در پیاده نمودن سیرت مبارک آن حضرت در ابعاد مختلف زندگی انسانها نشان داده شده میتواند.

 

جناب آقای خطاب !

 

من فکر میکنم همین قدر برای معلومات تان در مورد خرافات شیعیان سبائی ، صفوی و حجتیه کافی باشد تا برای شما ثابت شود کسانی که شما را مورد ملامت قرار داده اند به وحدت و اخوت اسلامی علاقه و باوری ندارند. این ها کسانی اند که به نمایندگی از لژ فراماسیون حجتیه ایران در افغانستان فعالیت مینمایند و میخواهند با سوء استفاده از نام  وحدت، صدای مردم مسلمان افغانستان و ملازاده را در حلقوم شان خفه نمایند تا با در تاریکی  قرار گرفتن عوام الناس برنامه های رذیلانه خود را با دست باز تری به پیش ببرند. امروز که ما در جهانی مملو از علم و دانش و آزادی بیان زندگی مینمائیم چرا از صحبت یک شخصی بنام ملازاده این همه نگرانی و اظطراب تولید میشود و فریاد های حسین گونه او با قیل و قال اعوان ظلمه خفه ساخته میشود؟ آیا بخاطر این نیست که منطق شان در مقابل ملازاده می لنگد و مشت شان باز میشود؟ اگر چنین نیست باید در مقابل حرف های معقول و منطقی او سد و مانع ایجاد نه نمایند.

 

امروز در افغانستان که یک کشوری با اکثریت اهل سنت میباشد می بینیم که تمام عقاید مردم آن بوسیله عوامل انجمن حجتیه ایران که تعداد شان به پنجاه هزار نفر هم نمیرسد مورد حمله قرار گرفته است. اگر تعداد کل جمعیت اهل سنت افغانستان را بالای 50 هزار شیعهء صفوی و حجتیه تقسیم نمائیم در برابر هر فرد ایشان حدوداً 500 نفر سنی قرار میگیرد. آیا سلب کردن حقوق 500 نفر از پیروان اهل سنت بمنظور خوشی خاطر یک فرد شیعه صفوی و یاحجتیه بر پایهء کدام منطق توجیه شده میتواند؟  مردم افغانستان با شیعیان علوی در طی اعصار و قرون به حدی برادرانه زندگی نموده اند که هیچگاهی آنها را از خود جدا ندانسته اند چون شیعیان علوی کسانی هستند که هیچ وقتی به سب یاران و اهل بیت پیامبر نه پرداخته و هیچ تلاشی از ایشان در راه تحریف عقاید و اندیشه های اسلامی به مشاهده نرسیده است.

 

همه مردم افغانستان  شاهد میباشند که امروز ایرانی ها با مصرف نمودن ملیون ها دالر از طریق عوامل خود در سراسر کشور و با اعمار ده ها مکتب و مدرسه و پوهنتون و تاسیس ده ها اخبار و مجله و تلویزیون بصورت نرم و سیستماتیک عقاید و فرهنگ مردم ما را مورد هدف قرار میدهند اما نام این همه مداخله و جفاکاری را مساعدت های برادرانه و اسلامی گذاشته اند  در حالیکه خود شان جمعیت 25 ملیونی اهل سنت ایران را چنان در تنگنا قرار داده اند که حتی از کوچکترین آزادی ها هم آنها را محروم ساخته اند. اگر کمک و مساعدتی بر مبنای اعتقادات اسلامی و بشری وجود میداشت اولتر از همه باید مسلمانانی که در بند رژیم جمهوری اسلامی هستند از آن مستفید میشدند چون آنها از مردم افغانستان به آنها نزدیک تر میباشند. اما این طور نیست بلکه بعوض ساختن مدرسه ، مدارس شان ویران میشود ، بعوض ساختن مساجد  مساجد شان بخاک برابر میشود، بعوض مشارکت در حکومت حتی از صدور تذکره و حق رای هم به ایشان جلوگیری میشود. بصراحت گفته میتوانیم که حکومت ایران هزارم حصهء تسهیلاتی را که برای عوامل خود در افغانستان در عرصهء تعلیم و تربیه و نشرات و مطبوعات و مشارکت در قدرت دولتی ایجاد نموده  و از آن با چنگ و دندان دفاع مینماید برای مردم اهل سنت ایران ایجاد ننموده است.

 

امروز عوامل ایران افراد خود را در اردو و پولیس و همه دستگاه  های دولتی افغانستان جا بجا نموده و هر چه دل شان میخواهد میگویند در حالیکه تحمل و توان شنیدن حتی یک صدای بنام ملازاده را هم در هزاران کیلومتر دور تر از افغانستان و ایران ندارند و یزید گونه به ابوالحنوق های خود دستور میدهند تا آنرا با تیر قلم های ناپاک خود هدف قرار داده و از پا در آورند. اما افسوس که متصدی تلویزیون پیام افغان هم که نام خود را عمر خطاب گذاشته است نا آگاهانه و یا آگاهانه در خدمت یزیدیان زمان قرار گرفته و مثل کوفیان با شکستن عهد نامه خود بیوفائی را پیشه کرده و با عقاید و فرهنگ یک امت بزرگ پشت میگرداند و بقول بعضی از دوستان دین را در بدل دنیا و یا خوشی خناس های زمانه ما به ثمن قلیلی بفروش میرساند. بدا به حال ملتی که فرهنگیان آن تصمیمات خود مبنی بر مصالح آن ملت را بر اساس مصالح شخصی و نفسی خود اتخاذ و آئینه تمام نمای مصلحت جوئی و معامله گری باشند.

 

اگر امروز ملازاده بر علیه بیداد و ستم و باطل قیام میکند  با الهام از حرکت حضرت حسین (رض) میباشد و باکی ندارد که اگر ابوالحنوق ها ، زرعه ها و شمر های زمانهء ما او را با تیر قلم های ناپاک خود مورد هدف قرار بدهند  چون او میداند که چیزی به جز از سر افگندگی دنیا و آخرت نصیب آنها و کسانی که نقش عمر بن سعد را بعهده گرفته اند نخواهد شد. در حادثه کربلا ابوالحنوق جبین مبارک حضرت حسین (رض) را با تیر هدف قرار میدهد ، زرعه بن شریک با شمشیر دست چپ شان را مورد اصابت قرار داده و شمر ابن ذی الجوشن سر مبارک شان را ازتن جدا مینماید . آنها فکر میکردند که با این اعمال ظالمانه و غیر انسانی خود حرکت و مبارزه آزادیخواهانه وعدالتخواهانه حضرت حسین (رض) را خاموش ساخته اند در حالیکه این حرکت به سر مشق بزرگی برای آزادگان جهان مبدل گردید. با توجه به آموزه های حرکت حضرت حسین (رض) به این نتیجه میرسیم که تلاش های کنونی هم برای خفه کردن صدا های حق طلبانه و عدالتخواهانه بجای نخواهد رسید و چیزی به جز از شرمساری دنیا و آخرت نصیب کسانی که با ملازاده به مبارزه بر خاسته اند نخواهد شد.

 

جناب آقای خطاب !

 

مردم افغانستان وقتی آقای ملازاده را در شبکه پیام افغان مشاهده نمودند با بی باوری برنامه های آنرا دنبال میکردند و کمتر کسی فکر میکرد تعهدات شما در جهت تداوم برنامه های ملازاده پایدار  بماند چون حرکت ها ، صحبت ها و استدلال های شما در جریان برنامه ها ی پیام افغان تصویر یک انسان مذبذب، خود خواه و معامله گر را در ذهن هموطنان  ما  ترسیم نموده بود و فکر میکردند که پرداختن  به کار های بزرگ از انسان های کوچک ساخته نیست که چنین شد.

 

جناب آقای خطاب ! شما باید بخاطر اعمال غیر موجه خود از تقدیر افرادی از قماش آقای ویس ناصری مغرور نشوید چون تقدیر ایشان چیزی به جز از قدردانی بوسیله یک انسان بی حیا و بی آبرو که بیشتر به یک لنگ حمام شباهت دارد نمی باشد. منجم زاده دلقک بیسواد دیگری میباشد که در تلاش است تا بقول ایرانی ها ادای یک نویسنده را ازخود در آورد. من وقتی هفته گذشته او را دیدم با خود گفتم ای ابوالحنوق تو همان بی معرفتی هستی که با بورس حکومت کمونستی راهی اروپا گردیدی و بعد از ازدواج با یک زن غیر مسلمان همان بیچاره را هم به گمراهی کشانیدی اما حالا دعوی مذهب را براه انداخته ای و میخواهی که مردم ما به خاطر تحقق اهداف انجمن حجتیه در تاریکی نگه داشته شوند. وقتی منجم زاده با شیعیان مینشیند،  تمام هم و غم او به مسئله شیعیان اختصاص دارد اما وقتی جملاتی را بروی کاغذ مینویسد، داد وحدت شیعه و سنی را سر میدهد و از آدرس عموم مردم افغانستان حرف میزند. هیچکسی نمیداند که این حق را چی کسی به وی اعطا نموده تا به نمایندگی از ملت مسلمان افغانستان سخن بگوید.  من با پر روئی ها و گستاخی های او آشنائی دارم و  او را خیلی خوب می شناسم و فکر میکنم همان ابوالحنوق برای وی نام مناسبی است . خلاصه باید  به پذیریم که قدردانی بوسیلهء  دلقک های از قماش ناصری و منجم زاده کسی را بجائی رسانیده نمیتواند.

 

 

جناب آقای خطاب !

 

شما بعنوان یک انسان مسلمان و افغان نباید  مشعل کوچکی از حقگوئی و هدایت را که آنهم در بدل پول در صفحه تلویزیون تان روشن گردیده بود خاموش میکردید چون این کار عقیده اسلامی و غیرت افغانی شما را بزیر سوال برده است. شما نباید فریب حرف های بنام وحدت تسنن و تشیع بر پایه افکار سبائی-صفوی-حجتیه را بخورید چون به نزد آنها چیزی بنام وحدت تسنن و تشیع  مفهومی ندارد. این سنی های خوشباور هستند که به مقوله وحدت دل خوش میکنند اما شیعیان سبائی-صفوی-حجتیه این چنین نیستند و آنها از مقوله وحدت که به آن هیچ عقیده هم ندارند استفاده سیاسی و مذهبی کرده و هدفی بجز از ترویج آسانتر افکار و عقاید خود را ندارند. اگر باور ندارید به استماع ویدیوی مستندی به پردازید که یکی از علمای بزرگ شیعه بنام دانشمند را نشان میدهد . او از فراز یکی از منابر ایران فریاد ضد وحدت را بلند کرده و حتی خمینی را که متهم به علاقمندی وحدت در میان شیعه و سنی گردیده نیز تبرئه میکند و میگوید: " بنیان گذار وحدت شیعه و سنی امام نبودند. امام را لکه دارش نکنید. امام نگفتند رهبر انقلاب هم نگفتند یکی دیگر بود که الحمد لله سیلی فاطمةالزهرا را خورد و رفت ". آیا میدانید که منظور آخند به اصطلاح دانشمند از شخص سیلی خورده کیست؟ منظور آقای دانشمند از کسی که بقول او سیلی فاطمةالزهرا را خورده همان آقای مرحوم منتظری است.

 

آیا شما خود شاهد نبودید که  آقای منتظری فقط بخاطر ابراز یک علاقمندی خشک و خالی در مورد وحدت شیعه و سنی سی سال تمام را در حصر و حبس خانگی بسر برد تا اینکه اخیراً وفات یافت. اما تا هنوز هم حاکمیت اسلام ستیز ایران با چوب و چماق بر سر و صورت و گرده های طرفداران او می کوبد و حتی اجازه تدویر یک مراسم ترحیم را هم به هواداران او نمی دهند. بلی این است حقیقت وحدت شیعه و سنی که حتی علمای خود را نیز بجرم تمایل به آن برای سالها نظربند مینمایند.

 

شما در همین ویدیو می بینید که آخند دانشمند از حضرات خلفای راشدین با چی بی احترامی یاد میکند و همه مردم اهل تسنن جهان را بنابه فقه شیعه بزعم باطل خود بعنوان حرامزاده ثابت مینماید و وقتی به وجد می آید از فراز همین منبر فریاد میزند و با خشم و نفرت میگوید " بر پدر و مادر هر چی سنی است لعنت". برای دیدن این ویدیو به این جا کلیک نمائید تا به مفهوم وحدت شیعه و سنی بیشتر آشنا شوید.

 

http://www.youtube.com/watch?v=B2d5BHmWk-c

 

همین آخند دانشمند که از فراز منابر ایرانی به سخنرانی می پردازد در محفل دیگری همه مردم اهل سنت ایران را قاچاقچی و آدمکش خطاب نموده و از دولت ایران میخواهد که حتی جلو بچه دار شدن سنی ها را هم بگیرند و ایشانرا از صدور تذکره و تحصیل هم محروم بگردانند. بالای لینک زیر کلیک نمائید تا با مشاهده این ویدیوی مستند با افکار واقعی و حقیقی  شیعیان پیرو انجمن حجتیه در افغانستان بیشتر آشنا شوید.

 

http://www.youtube.com/watch?v=QkqnAUD9wEA

 

 آیا همین است فلسفه وحدت شیعه و سنی!!!  درحالیکه آخند دانشمند از شخصیت های بلند مذهبی ایران بشمار میرود او در همین ویدیو دولت ایران را مورد انتقاد قرار داده و فریاد میزند که اگر میخواهید در حرم ابولوءلوء را به بندید جلو بچه دار شدن مردم اهل سنت ایران را هم بگیرید!

 

جناب آقای خطاب !

 

آیا شما تا حالا میدانستید که عده از همین آیات به اصطلاح عظام ایران  به زیارت حرم به اصطلاح ابو لوءلوء میروند  تا به اصطلاح از مزار این قاتل خائن به فیض ها برسند؟ ابو لوءلوء قاتل حضرت سیدنا عمر (رض) در کاشان ایران حرم بزرگی دارد یعنی بلاتشبیه مثل حرم امام رضا(رض) از خود زایران و مخلصانی دارد و حتی آیت الله های شان مدعی حصول فیض از حرم این قاتل میباشند. آیا این قوم گمراه نمیباشند؟

 

جناب آقای عمر خطاب! اگر کسانی از مقوله های وحدت شیعه و سنی  با شما صحبت کرده باشند شما را اشتباه فهمانده اند. وحدت شیعه و سنی در حقیقت همان چیزی است که قبلا خدمت شما عرض کردم یعنی همیشه باید اکثریت مطلق هموطنان شما که از اهل سنت میباشند بدنبال یک شیعه صفوی یا حجتیهء مسلح به تقیه دویده روان باشند و از همه چیز بخاطر بر آورده شدن اهداف همان یک نفر بنام وحدت شیعه و سنی بگذرند، اماهمان یک نفر شیعه با فریب و خدعه و مظلوم نمائی از تمام توان و امکانات اکثریت مطلق نفوس افغانستان در جهت تحقق اهداف نامشروع خود به بهره برداری به پردازد. مگر همین مردم مظلوم و تشنه وحدت نبودند که وقتی به کوچکترین قدرتی دست پیدا نمودند با کوبیدن میخ های بیست انچه بر فرق برادران اهل سنت خود حسن نیت خویش را در جهت وحدت شیعه و سنی به اثبات رسانیدند؟ آیا همین عاشقان وحدت نبودند که سینه های زنان مسلمان را بریدند و درهمین کابل زیبای شما با ریختن روغن سرخ شده بر گردن های بریده برادران به اصطلاح اهل سنت شان به تماشای رقص مرده یعنی وحدت شیعه و سنی نشستند؟

 

جناب آقای خطاب!

 

قسمیکه به همگان معلوم است اکثریت مطلق نفوس ایران تا زمان صفوی ها سنی بوده  که در عهد صفویان جبراً به تغیر مذهب وادار گردیده و شیعه ساخته شده اند. آیا میدانید که بالای بیشتر از 25 ملیون نفر از مردم اهل سنت ایران که تا هنوز بر عقاید خود ثابت مانده اند چی میگذرد؟ اگر از مظالمی که در حق اهل سنت ایران روا داشته شده بطور شاید و باید آگاهی حاصل نمائید نا خود آگاه فریاد  خواهید زد که هزار رحمت بر اسرائیل و یهودیان!

 

آیا شما میدانید که در همین شهر بیست ملیونی تهران، مردم اهل سنت آن شهر که تقریبا سوم حصه نفوس آن را تشکیل میدهند  تا حالا مسجدی برای اقامه جماعت ندارند و در شهر های دیگر ایران هم همه روزه علما ، مدارس و مساجد اهل سنت بصورت سیستماتیک نابود میگردند! برای معلومات بیشتر در این زمینه بالای لینک های زیر کلیک فرمائید تا گزارش های از تخریب مدارس  و اعدام بزرگان اهل سنت در ایران را مشاهده نمائید.  کاری که اسرائیل هم شاید شبیه آن را بندرت انجام داده باشد!

 

http://www.youtube.com/watch?v=LWY9K18h5q8&feature=related

http://www.youtube.com/watch?v=dTduEnSxhYI&feature=related

http://www.youtube.com/watch?v=OlHwZqlbxeE&feature=related

http://www.youtube.com/watch?v=KPVErQf0uH4&feature=related

 

 

آیا همین است مفهوم وحدت شیعه و سنی که بخاطر تحقق اهداف پلید عدهء محدودی که حتی قرآن ها را به فاضلاب ها انداخته اند  دهان ملازاده و کسان دیگری که به بیان حقایق میپردازند بسته شود؟؟؟

 

جناب آقای خطاب !

 

اگر دنبال وحدت میگردیم حرف های زیادی است که باید روشن گردد و حقایق بیشماری است که در عقب سوژه وحدت از چشم مردم بدور نگه داشته شده است. باید اجازه ندهیم که مردم  بیخبر ما در تاریکی نگهداشته شوند و به گمراهی سوق گردند! باید به شخصیت های با دانشی مانند ملازاده و امثالهم اجازه روشنگری داده شود تا وحدت مورد نظر در یک فضای آزاد ، بر اساس عقل و منطق صورت گرفته و حل مسایل مورد اختلاف از طریق مباحثه  و بر مبنای پاسخگوئی علمی و منطقی تحقق پیدا نماید نه اینکه دهان مردم را به بهانه وحدت بدوزند تا هر بلائی که دیگران میخواهند بر سر دین و عقاید شان بیاورند!

 

امروز که بحث وحدت و تقریب مذاهب اسلامی گوش ها را کر نموده، باید با یک دید نقادانه به حل قضایا پرداخته شود تا تقریب و وحدت مورد ادعا بشکل واقعی آن جامه عمل بپوشاند. تنها ادعای وحدت مصداق وحدت شمرده شده نمیتواند همان قسمیکه گریه و سینه زدن و قمه زدن مصداق اخلاص ، ایمان و مظلومیت شمرده شده نمی تواند، درست مثلیکه گریه برادران حضرت یوسف (ع) با حقیقت در تناقض قرار داشت. آنها برادر خود را به چاه  انداخته بودند اما در حضور حضرت یعقوب اشک می ریختند یعنی مشابه همین کاری که شیعیان علی و حسین (رض) در کوفه کردند. همین شیعیان علی و حسین (رض) بودند که حضرت حسین (رض) را با ارسال بیعت نامه های خود به کوفه دعوت نمودند اما هنگام رسیدن در جمع لشکریان ابن زیاد ایستادند و آن حضرت را مظلومانه به شهادت رسانیدند. اما از آن وقت تا کنون با تظاهر به دوستی حضرت حسین(رض) به خاطر برائت از این بدنامی ابدی به سر و صورت خود زده و  نوحه سر میدهند. اگر در وجود همان 50 هزار نفری که در کوفه خود را شیعیان علی و حسین میخواندند ذرهء از صداقت و مردانگی موجود میبود باید حد اقل یک صد نفر از ایشان بدفاع از حضرت حسین (رض) بر میخاستند. اما آنها او را مظلومانه در دشت کربلا رها نموده و زندگی ذلت بار دنیا را با خون نواسه رسول خدا خریدند. آیا همین است دوستی با اهل بیت؟؟؟ کسانی که امروز هم سینه میزنند هیچ فرقی با کوفیان و لشکریان یزید ندارند و اگر حضرت حسین (رض) امروز هم زنده میبودند و بار دیگر مورد حمله قرار میگرفتند باز هم همین قوم  ایشان را تنها میگذاشتند. به عقیده من سینه زنی ها و نوحه سرائی های محرم مجازات خیانت های این طایفه به اهل بیت نبی اکرم (ص) می باشد که این عقوبت الهی تا قیام قیامت ادامه خواهد  داشت.

 

جناب آقای عمر خطاب !

 

اگر جناب شما بر نامه ملا زاده را بر اساس یک معامله دنیوی پشت پرده ملغی نموده باشید موضوع شکل دیگری بخود میگیرد، اما اگر این کار را بفکر اینکه شاید به نفع وحدت میان مسلمانان باشد انجام داده باشید سخت در اشتباه میباشید زیرا هیچگاهی  مسایل عمده مورد اختلاف با خفقان گرفتن حل نخواهد شد بلکه این مباحثات آزاد به شکل سوال و جواب است که گوشه های تاریک اذهان عمومی را روشن میسازد. شما فکر نکنید که هیچ اختلافی وجود ندارد بلکه اختلافات عمده وجود دارد که باید به آنها پاسخ داده شود تا زمینه صمیمیت فیمابین شیعه و سنی بصورت واقعی و بطور شاید و باید استحکام پیدا نماید.

 

بیائید بصورت خلاصه بر تعداد انگشت شماری از عقاید مورد اختلاف تشیع و تسنن نظری بیاندازیم تا شما به پذیرید  که اختلاف نظر های عمیقی وجود دارد که باید از طریق گفتمان و مباحثه حل و فصل گردد تا زمینه وحدت و نزدیکی به مفهوم واقعی آن بمیان آمده بتواند. مسایلی از قبیل وصایت، امامت، رجعت، سب خلفاء ، تقلید، صیغه، حرم ابو لوءلوء ، غدیر خم، تقیه و باور به تحریف قرآن کریم از موضوعاتی میباشند که سد های بزرگی را در راه ایجاد وحدت تسنن و تشیع بوجود آورده اند که ما دو مورد آخری را با تفصیل کوتاهی در حد یک پاراگراف مطرح مینمائیم.

 

تقیه :

 

تقیه که از اصول اساسی مذهب تشیع بشمار می آید اولین و بزرگترین سد بی اعتمادی را ایجاد نموده است. وقتی مذهب شیعه برای دروغ ، خدعه و دو روئی مجوز قانونی صادر نموده و تقیه جزء مذهب ایشان پنداشته میشود شما بکدام یک از حرف های ایشان اعتماد کرده میتوانید؟ و چگونه دروغ را از حقیقت و نفاق را از صداقت تشخیص نموده خواهید توانست؟  شیعیان به این عقیده اند که هرکسی تقیه نکند بی دین است و آنرا از اصول مذهب شان میدانند. کلینی در صفحات 217 و 223 جلد دوم اصول کافی به نقل از امام صادق مینویسد که فر موده اند: "دين‌ در تقيه‌ است‌ و دين‌ ندارد كسي‌ كه‌ تقيه ‌نكند" در حالیکه اسلام به صداقت و راستگوئی امر نموده و ترس و دو روئی را مورد نکوهش قرار میدهد.  در همین مورد سایت شبکه ملی مدارس ایران در باب تقیه  از دیدگاه امیرالمومنین علی (رض) چنین مینویسد: " شما با زبان و بدن خود با مردم رفت و آمد کنید ولی قلبهای شما و اعمالتان از آنها فاصله داشته باشد 5". برای دیدن این مطلب به اینجا کلیک فرمائید:

http://daneshnameh.roshd.ir/mavara/mavara-index.php?page=%d8%aa%d9%82%db%8c%d9%91%d9%87&SSOReturnPage=Check&Rand=0

 

 این در حالی بیان میشود که امیرالمومنین حضرت علی ( رض) اسوه شجاعت و صداقت و سمبول تقوی و رشادت است.  انسان چگونه میتواند به چنین ادعا های که از شان و شخصیت حضرت علی بدور دانسته میشود  باور نماید.  با در نظر داشت اصل تقیه با چی معیارهای سنجیده خواهیم توانست که روابط اجتماعی ، دینی و … در میان شیعه و سنی بر مکر و خدعه و نیرنگ استوار نمی باشد؟ این ها سوالاتی اند که اسباب بی اعتمادی های زیادی را فراهم آورده است که باید از طریق علما و دانشمندان شیعه پاسخ قابل قبولی برای این سوالات فراهم شود.

 

تحریف قرآن:

 

میرزا حسن نوری مشهور به محدث نوری در فصل نهم کتاب خود بنام "فصل الخطاب فی تحریف الکتاب"  چنین مینویسد : " چگونه يك شخص با انصاف مي‌تواند احتمال دهد كه خداوند نام اوصياي خاتم پيامبران و دختر ايشان را در كتاب خود (كه سرآمد كتب پيشينيان است) نياورده باشد. و ايشان را براستي كه گرامي‌ترين امت‌ها هستند ؛ نشناسانده باشد. در حالي كه اين كار در مقايسه با ديگر واجباتي كه به طور مكرر در قرآن آمده است از اهميت بيشتري برخوردار است 5".

 

در کتاب مفاتیح الجنان در بخش اعمال روز جمعه نوشته شده است: «و بدانکه از برای خواندن آیة الکرسی علی التنزیل در روز جمعه فضیلت بسیار روایت شده»، و در حاشیة آن آمده است: «علامة مجلسی فرموده که بروایت علی بن ابراهیم و کلینی آیه الکرسی علی التنزیل چنین است: "اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّومُ لَا تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَلَا نَوْمٌ لَهُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ و ما بینهما و ما تحت الثری عالم الغیب و الشهادة الرحمن الرحیم مَنْ ذَا الَّذِي يَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلَّا بِإِذْنِهِ يَعْلَمُ مَا بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَلَا يُحِيطُونَ بِشَيْءٍ مِنْ عِلْمِهِ إِلَّا بِمَا شَاءَ وَسِعَ كُرْسِيُّهُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَلَا يَئُودُهُ حِفْظُهُمَا وَهُوَ الْعَلِيُّ الْعَظِيمُ " . آیا  این نظریه باآیه نهم سوره حجر یعنی "إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ " که به معنای همانا ما قرآن را نازل كرديم و حافظ آن هم هستيم  در تناقض قرار ندارد؟. برای دیدن تصویر صفحات این کتاب به اینجا کلیک نمائید:

http://www.askquran.ir/showthread.php?t=13698

 

صیغه  و تفخیذ از مسایل دیگری در فقه تشیع میباشد که توجیه کردن آن کار آسانی نیست. اکنون در ایران عده زیادی هستند که محصول عیش و نوش های یک ساعته میان مردان و زنان صیغه ای میباشند که فقه شیعه آنرا مجاز دانسته است. آیا اطفالی که در نتیجه این خود فروشی ها و عیاشی های مجاز پا به دنیا میگذارند به چی سرنوشتی گرفتار میشوند و چی کسی از آنها مواظبت خواهد کرد؟ آیا این اطفال بطوری تربیت خواهند شد تا به اعضای مثمری برای اجتماع مبدل گردند؟ آیا صیغه زمینه ساز انتشار آسان امراض جنسی در جامعه نمی باشد ؟ از صیغه که بگذریم مسئله تفخیذ بهت آور تر است؟ آقای  خمینی در صفحه 15 کتاب تحریرالوسیله خود زیر عنوان کتاب نکاح در متن مسئله  دوازدهم حتی شهوترانی با دخترشیر خوار را نیز مجاز دانسته و چنین نوشته است: "كسي كه زوجه اى كمتر از نه سال دارد وطى (دخول) او براى وى جايز نيست چه اينكه زوجه دائمى باشد، و چه منقطع ، و اما ساير كام گيريها از قبيل لمس بشهوت و آغوش گرفتن و تفخيذ (دخول در میان رانها) اشكال ندارد هر چند شيرخواره باشد". دانسته نمی شود که این فتوای بر مبنای چی منطقی صادر گردیده که بر اساس آن کام گیری از طفل شیر خوار هم مجاز دانسته شده است. برای خواندن این مطلب از تصویر صفحه اصلی کتاب تحریرالوسیله بالای این لینک کلیک نمائید:

 

http://1.bp.blogspot.com/_PCdRxvqc6Jo/SRmMAklXQHI/AAAAAAAAA7k/RlgQxF_w2P8/s400/107_3.gif

 

بخاطریکه متن این نامه بدرازا نکشد به همین چند مورد از اختلاف نظر ها که شیعیان با آن موافق و سنیان با آن مخالف میباشند بسنده میکنیم و بحث در مورد مسایلی از قبیل غدیر خم ، سب خلفاء، حرم ابولوءلوء،  تقلید و … را به کنار میگذاریم چون گفته اند در خانه اگر کس است یک حرف بس است.

 

جناب آقای خطاب!

 

امروز کشور، دین و عقاید شما مورد تهدید شیعیان صفوی و حجتیه قرار گرفته  و نشانه های آن در هر گوشه کشور اظهر من الشمس است. امروز این ها رسانه های صوتی تصویری و نشرات چاپی کشور را در اختیار گرفته  و بنام افغانستان  عملاً در خدمت پروژه های ایران قرار دارند که یک مثال کوچک آن سایت انترنتی صدای افغان (آوا) است که بهتر بود آنرا صدای ایران و یا آوای شیعیان صفوی نامگذاری مینمودند. امروز شخصی بنام آقای حسینی مزاری که به نظر میرسد مسئول سایت آوا و از اعضای انجمن حجتیه میباشد از طریق همین سایت در مصاحبه خود ایران را ام القرای جهان اسلام میخواند و رهبر آن را نائب امام زمان معرفی میکند 5 در حالیکه امروز ایران به ام الفساد جهان اسلام مبدل گردیده و رهبر آن حتی در نزد مردم خود شان هم از دجال بی حیثیت تر گردیده است. آیا ام القرای خواندن ایران با آنکه این لقب تاریخی مکه معظمه می باشد اهانتی به ام القرای جهان اسلام یعنی مکه معظمه تلقی نمیشود؟  این ها بصورت آهسته اما پیوسته  با سوء استفاده از نام اسلام و تشیع  به تخریب عقاید و فرهنگ کشور های اسلامی، می پردازند و بصورت مستمر نسل جوان کشور ما را با چرندیات خود ساخته و خود بافته خود تغذیه مینمایند. بناءً  به اشخاصی مانند ملازاده  اشد ضرورت احساس میشود تا به افشای چهره های کسانی به پردازند که افکارو  اعمال شان با اندیشه های اسلامی در تناقض قرار دارد.

 

این ها بحدی در اشاعه اراجیف و افکار باطل و در صبغه دادن جنایات خود بنام اسلام  افراط نموده اند که حتی همان شخص آقای خمینی هم از اعمال این پیروان گمراه خود خسته شده ، طوریکه در اعتراض به عملکرد آنها در جمع فرماندهان سپاه پاسداران در سال 1358 چنین گفته بود: " كارهاى كمونيستها را مى‏كنند به اسم اسلام. كارهاى ماركسيست‌ها را مى‏كنند به اسم اسلام. حرفهاى آنها را مى‏زنند به اسم اسلام………. با هر كه يك غرضى دارند مى‏ريزند منزلش. خانه‏اش را [غارت‏] مى‏كنند. و اين يك خطر بزرگى است كه براى اسلام در زمان ما پيش آمده، و شايد خطرش بيشتر از خطرى باشد كه اسلام از رژيم سابق داشت. تمام ضوابط را به هم‏ ريخته‏اند. هر چه ضابطه اسلامى باشد عمل به آن نمى‏شود. به اسم اسلام، اسلام را دارند از بين مى‏برند……… اگر بنا باشد كه هر جا آدم برود مى‏بيند كه [دائماً] مردم دارند شكايت مى‏كنند. زن و بچه مردم مى‏آيند گريه مى‏كنند. مى‏آيند [التماس‏] مى‏كنند. من هم خسته دارم مى‏شوم. خدا مى‏داند كه من در آن رژيم سابق هيچ وقت از هيچ چيز خسته نمى‏شدم، هر فشارى مى‏آوردند بر من خسته نمى‏شدم، حالا دارم از خودمان خسته مى‏شوم. آخر چرا بايد اين طور باشد. 6".

 

جناب آقای خطاب! وقتی خود شان از جنایات و اراجیف همدیگر خود خسته شده اند شما ملت مسلمان افغانستان را در راه دفاع از عقاید و فرهنگ پربار شان ملامت ننمائید. این ساده اندیشی خواهد بود که افرادی مانند شما بخاطر خوشی اعوان ظلمه در صف ترویج کنندگان بدعت و دشمنان عقاید یک امت قرار بگیرند. وظیفه شما و کسان دیگری که از طریق رسانه ها صدای خود را بگوش مردم رسانیده میتوانند این است  که تمام توان خود را در راه روشنگری و زدودن خرافات به مصرف برسانند و نگذارند تا عده از سبائیان و صفویان و یا پیروان انجمن حجتیه  با سوء استفاده از نام تشیع زمینه ساز در تاریکی نگهداشتن مردم گردند و اسباب اختلاف در میان مسلمانان اهل سنت  و شیعیان علوی را فراهم نمایند چون بقول دکتر علی شریعتی تشیع علوی وحدت است و تشیع صفوی تفرقه میباشد.

 

جناب آقای ملازاده !

 

 حرف های من با آقای خطاب و حمایت از شما بر مبنای دفاع از وحدت امت اسلامی و زدودن خرافات از دامن امت استوار است. ازینکه پروگرام شما توسط آقای خطاب لغو گردیده همهء مسلمانان متاثر میباشند، اما شما باید متاثر نباشید  چون شما رسالت خود را تا حد توان خود ادا نموده اید. اما یک مسئله دیگری که مرا نگران ساخته است این است که مبادا از طرف شیعیان صفوی و مزدوران انجمن حجتیه ضرری به شما رسانیده شود چون آنها در تهدید و ارعاب و ترور  از سر آمدان روزگار ما بحساب می آیند و تلاش میکنند تا صدای مخالفت را در هر گوشه از جهان که باشد بوسیله عوامل خود خفه نمایند. شما بیاد دارید که روزی آقای خمینی به صدور فتوای پرداخت که بر اساس آن امر قتل سلمان رشدی بجرم نوشتن آیات شیطانی صادر گردیده  بود در حالیکه خود شان بیشتر از هزار سلمان رشدی به اسلام و مسلمانان ستم و اهانت روا داشته اند. اما مسئله جالب در حاشیه فتوای خمینی برای قتل رشدی این بود که پیروان شیعیان صفوی و حجتیه در افغانستان که در غالب حزب وحدت فعالیت مینمایند در اعلامیه دومین جلسه سالانه حزب وحدت آمادگی کامل خود را برای تطبیق فرمان خمینی ابراز نمودند که گزارش آن در خبر نامه بشارت مورخ 25 حوت 1369 و صفحه 204 تحولات سیاسی جهاد افغانستان به نشر سپرده شده است. بنابرین بعید نخواهد بود که افرادی حتی از میان همین زنجیر زنان و قمه زنان افغانی نیز به خاطر به خطر انداختن جان شما انتخاب گردد مثلیکه منجم زاده قسمتی از این مسئولیت را بوسیله زهر قلم خود تا کنون بعهده گرفته است.  

 

پس با وجود توکلی که به ذات یگانه دارید،  بیداری و هشیاری خود را نیز حفظ نمائید تا آنانیکه رئیس جمهور شان متهم به گروگانگیری، نظریه پرداز توطئه گر شان (عبدالکریم سروش) یهودی الاصل 6 و حتی وزیر دفاع شان بجرم حملات تروریستی آرژانتین همین اکنون مورد پیگرد بین المللی قرار دارد و در ایجاد وحشت و توطئه و ترور استاد زمانه گردیده اند  بشما ضرری نرسانند. و ما علینا الالبلاغ

 

منابع :

 

1- سيرت عثمان ذی النورين، نوشتۀ محمد جمالزهی، انتشارات کردستان، 1385صفحۀ 49.

 

 

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *