انگيزه شكست دو امپراطوربزرگ توسط ياران و شاگردان مکتب نبوی و مصائب امروزی درجهان اسلام— عبدالله مؤحد

 

بسم الله الرحمن الرحيم

 

انگيزه شكست دو امپراطوربزرگ توسط ياران و شاگردان مکتب نبوی و مصائب امروزی درجهان اسلام

 

اللهم اجعل القرأن العظيم ربيع قلوبنا ونور صدورنا وجلاء احزاننا وذهاب همومنا وذنوبنا وهـــدايـتــنــا فــي الــدنــــيـــا والاخرة و حجتاً لنا و لا علينا. اللهم اجعلنا من الذين يتلونه اناء الليل واطراف النهار اللهم اجعله شافعا لنا يوم القيامة.

 

 

استاد الفاضل عالم الجليل وفضيلت ماب محترم جناب اقاي عبدالله عابد كابلى حفظكم الله ووفقكم  لما يحب ويرضاه والسلام الله عليكم ورحمت الله وبركاته

استاد محترم ازاينكه شما بنده ضعيف را در مطلب منتشرۀ تان در سايت صدای افغان محبت نموده و مورد حسن ظن خود قرار داده ايد سپاس گذارم  وجزاكم الله خيرأ.

 

   اسلام عزيز از زمان ظهور تا امروز مورد عداوت ودشمنى قدرت هاى عظيم  همچون ، قريش ، يهود ونصارا، مجوس ها ورومی ها قرار گرفته والله متعال به فضل ومنت خود اين دين را حفظ ودشمنان آن را خوار و ذليل ورسواء گردانيده است.  ولی چرا امروز همه مصيبت های دنيا دامن گيرمسلمين  شده ودر درياى جهل، فقر، خرافات، عبادت قبور وطلب استغاثه از غير الله سبحانه وتعالى و… ( ما انزل الله بها من سلطان)   گرفتار اند؟

اگر تاريخ اديان سماوي را ورق بزنيم، ميبينيم كه قبل از اسلام  یهود و نصاری در حق انبیاء عليهم السلام غلو کردنده اند. الله متعال درسوره التوبه ايه 30 فرموده: " وقالت اليهود عزير ابن الله وقالت النصارى المسيح ابن الله ) يهود گفتند عز ير پسر خداست و نصارى گفتند مسيح  پسر خداست و بعضی از آنان را فرزند خدا و یا باب الحوائج و قاضی‌الحاجات کردند، و حوائج خود را از ایشان خواستند و بعضی از آنان را إله خواندند و قدیم شمردند و همه جا حاضر و ناظر دانستند، و صفات الهی به ایشان دادند و پس از آنکه اسلام منتشر شد و به اهل کتاب و سایر ادیان مراوده کردند کم کم در قرون دوم اسلامی غلو ایشان به مسلمین سرایت کرد و دکانداران دینی برای استفاده‌های خود از این خرافات ترویج کردند. پس از ایشان باطنیه و صوفیه و شیخیّه واماميه وصفويه و….   آمدند و همان عقائد باطله را رنگ و روغن زدند و در میان مردم بنام مذهب منتشر ساختند. تا کار به جائی رسید که صفات خدا را برای هر امام و مرشد و حتّی هر سلطان و وزیری روا داشتند، و بطور کلى  توحيد را عوض کردند ، بجای حق، باطل ، و بجای توحید شرک آمد، بجای قبله و در مقابل قبله، گنبد و بارگاه آمد، بجای بیان قرآن مداحى وروضه خوانى آمد، بجای نمازكه راز ونياز بامعبود يكتا است، گریه و زاری و توسل به قبور آمد، بجاى آيات اياك نعبد واياك نستعين( فقط تو را عبادت مي کنيم و فقط از تو استعانت و کمک مي جوئيم ) (ايابنا إليكم وحسابنا عليكم امد) 1 ، بجای جهاد سینه ‌زنی و زنجیر‌زنی آمد و در اصول و فروع اسلام کمی و زیادی بميان آمد.

اين بود كه مسلمين ازاسلام واقعى كه كتاب الله وسنت صحيح رسول الله صلى الله عليه وسلم است، فاصله گرفتند وقران كريم را به مانند يك اثر تاريخى وتبرک نگاه ميكردند.    

 بناءً براساس رهنمود های قران كريم  مسلمين مكلف اند كه عقيده خود را به قران كريم إرائه  نمايند وخودرا قرانى ساخته و پيرو واقعی قران شوند ونيز به قران  چنگ بزنند.

الله متعال در آيات متعددی مکرراً اين مطلب را ذکر نموده که بطور نمونه توجه خواننده گان محترم را به  آيات زير ميخواهم:

 وَالَّذِينَ يُمَسَّكُونَ بِالْكِتَابِ وَأَقَامُواْ الصَّلاَةَ إِنَّا لاَ نُضِيعُ أَجْرَ الْمُصْلِحِينَ.) سوره اعراف ايه 170 

ترجمه: و كسانى كه به كتاب  )قران) چنگ  مى‏زنند و نماز برپا داشته‏اند (بدانند كه) ما اجر درستكاران را تباه ضايع نخواهيم كرد.:

فَاسْتَمْسِكْ بِالَّذِي أُوحِيَ إِلَيْكَ إِنَّكَ عَلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ زخرف 43

ترجمه: پس به آنچه به سوى تو وحى شده است (قران) چنگ بز ن كه تو بر راهى راست قرار دارى

وَإِنَّهُ لَذِكْرٌ لَّكَ وَلِقَوْمِكَ وَسَوْفَ تُسْأَلُونَ .44زخرف )

ترجمه: و به راستى كه  (قران) براى تو و براى قوم تو (مايه) تذكرى است و به زودى (در مورد آن) پرسيده خواهيد شد

 يَا أَيّهَا النَّاسُ قَدْ جَاءكُم بُرْهَانٌ مِّن رَّبِّكُمْ وَأَنزَلْنَا إِلَيْكُمْ نُورًا مُّبِينًا .نساء174.

ترجمه: اى مردم در حقيقت براى شما از جانب پروردگارتان برهانى آمده است و ما به سوى شما نورى تابناك فرو فرستاده‏ايم.

اتَّبِعْ مَا أُوحِيَ إِلَيْكَ مِن رَّبِّكَ لا إِلَـهَ إِلاَّ هُوَ وَأَعْرِضْ عَنِ الْمُشْرِكِينَ.106انعام

ترجمه: از آنچه از پروردگارت به تو وحى شده پيروى كن هيچ معبودى جز او نيست و از مشركان روى بگردان

وَهَـذَا كِتَابٌ أَنزَلْنَاهُ مُبَارَكٌ فَاتَّبِعُوهُ وَاتَّقُواْ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ.155 انعام

ترجمه: و این کتابی است مبارك(قران) که ما نازل نمودیم آنرا پیروی کنید و پرهیز نمائید شاید مورد رحمت شوید.

وَالَّذِينَ يُمَسَّكُونَ بِالْكِتَابِ وَأَقَامُواْ الصَّلاَةَ إِنَّا لاَ نُضِيعُ أَجْرَ الْمُصْلِحِينَ. اعراف :170 :

ترجمه: و كسانى كه به كتاب  )قران) چنگ  مى‏زنند و نماز برپا داشته‏اند (بدانند كه) ما اجر درستكاران را تباه نخواهيم كرد.

اتَّبِعُواْ مَا أُنزِلَ إِلَيْكُم مِّن رَّبِّكُمْ وَلاَ تَتَّبِعُواْ مِن دُونِهِ أَوْلِيَاء قَلِيلاً مَّا تَذَكَّرُونَ.اعراف3.

ترجمه: آنچه را از جانب پروردگارتان (قران )به سوى شما فرو فرستاده شده است پيروى كنيد و جز او از معبودان (ديگر) پيروى مكنيد چه اندك پند مى‏گيريد

قُلْ إِنَّمَا أَتَّبِعُ مَا يِوحَى إِلَيَّ مِن رَّبِّي هَـذَا بَصَآئِرُ مِن رَّبِّكُمْ وَهُدًى وَرَحْمَةٌ لِّقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ .اعراف203.

بگو من فقط آنچه را كه از پروردگارم به من وحى مى‏شود پيروى مى‏كنم اين (قران )رهنمودى است از جانب پروردگار شما و براى گروهى كه ايمان مى‏آورند هدايت و رحمتى است ،

فَلَنَسْأَلَنَّ الَّذِينَ أُرْسِلَ إِلَيْهِمْ وَلَنَسْأَلَنَّ الْمُرْسَلِينَ : اعراف ايه 6 يعني: ما قطعأ از تمام كساني كه بر ايشان رسول فرستاده ايم سوال مى نماييم و نيزقطعأ از خود رسولان سؤال مي نماييم.  (فَلَنَقُصَّنَّ عَلَيْهِم بِعِلْمٍ وَمَا كُنَّا غَآئِبِينَ.ايه ى7) از روى دانش به آنان گزارش خواهيم داد و ما (از احوال آنان) غايب نبوده‏ايم .

 

در آيات فوق خداوند متعال مسلمين را مكلف نموده تا فقط از قران ورسول اطاعت كنند و براي هدايت بشر و بيان عقايد شان قرآن و سنت كافي است، و اما در احكام و مسائل عملي پس مسلمين براي رفع اختلاف ابتداء بايد به قرآن و سپس به سنت رسول الله صلى الله عليه و سلم  مراجعه كنند چنانكه الله متعالي در سورۀ احزاب آيه  21 فرموده: (لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ)

سنت به معناي روش و عملكرد است و مسلمين بايد از سنت پيغمبر خود صلى الله عليه و سلم  آگاه باشند و هر آن مطلبى راكه مخالف قران وسنت صحيح باشد به ديوار بزنند. ما بايد بدانيم که روش پيامبر صلى الله عليه و سلم  در عمل به قرآن چگونه بوده است و آنرا سرمشق زندگی خويش قرار داده و از قرآن و حديث پيامبر اسلام (ص) بياموزيم، نه از دكان داران ديني كه ازراه دين بنام ،خمس، و وجوهات نان ميخورند ودين را وسيله رسيدن به نام وجاه و مال وشهرت خود قرار داده اند،

 بنا بر اين در جهان برای هر متاعی میزانی وجود دارد تا کمی و زیادی، خوبی و بدی، درست و نادرست آنرا با آن میزان تثبيت نمايند. مثلاً در دکان  بقالى اگر میزان و ترازوئی نباشد معلوم نمی‌شود که بقال کم داده و یا زیاد، دکان بزازی اگر متر نباشد معلوم نشود که فلان پارچه کم است و یا زیاد. آیا ‌ميتوان گفت که در اسلام برای فهم و سنجش نيک و بد، کمی و زيادی، صحت و سقم و… امور دينی ما نيز الله سبحانه وتعالى میزان وترازوئي نگذاشته که بوسيلۀ آن مامسلمانان عقيده واعمال خويش را وزن نموده و آنرا از هر نوع آلودگی ، بدعت وخرافاتيکه دشمنان اسلام و منافقین به نام اسلام جعل کرده اند تمیز نمايند؟

پس چگونه ميتوان بدعت ، خرافات و اخبار جعليه را شناخت و صحت و سقم مطالب وارده در اسلام را تمیز نمود؟ 

الله متعال فرموده‌ (میزان) و وسيله سنجش در اسلام قرآن است و آنرا براي جدايي حق از باطل ميزان قرار داده و فرموده

 :اللَّهُ الَّذِي أَنزَلَ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ وَالْمِيزَانَ). الشورى ايه 17

یعنی الله همان ذاتى است که نازل نموده بحقّ ،کتاب(قران) و میزان را(وسيله سنجيش را) .

 لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَأَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ )حديد 25  

ترجمه: به راستى (ما) پيامبران خود را با دلايل آشكار روانه كرديم و با آنها كتاب (قران) وميزان ترازو را فرود آورديم تا مردم به انصاف برخيزند:  

خداوند بزرگ (ج)قرآنکريم را درين آيه  آن را فرقان يعنی جداکنندۀ حق از باطل دانسته و فرموده است: (تَبَارَكَ الَّذِي نَزَّلَ الْفُرْقَانَ عَلَى عَبْدِهِ لِيَكُونَ لِلْعَالَمِينَ نَذِيراً) و آنرا به قول فصل يعني جدا كننده ي صحيح از ناصحيح معرفي نموده و فرموده: (إنه لقول فصل) طارق آيه ي 13

 وَأَنزَلْنَا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ وَلَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ ) و اين قرآن را به سوى تو فرود آورديم تا براى مردم آنچه را به سوى ايشان نازل شده است توضيح دهى و اميد كه آنان بينديشند :

حالا ميبينيم که بعد ازبيان ايات مباركه هرآنكه از قران كريم إعراض كند و رويگردان شود وبه ان عمل نكند الله متعال جزايش را در دنيا ودراخرت چنين بيان فرموده .

وَمَنْ أَعْرَضَ عَن ذِكْرِي فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنكًا وَنَحْشُرُهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ أَعْمَى)طه ايه 124

و هر كس از ذكرمن( قران)  رويگردان شود در حقيقت زندگى تنگ [و سختى] خواهد داشت و روز رستاخيز او را نابينا محشور مى‏كنيم.  

(2) ابن كثيردرتفسير ايه مباركه (وَمَنْ أَعْرَضَ عَن ذِكْرِي )  ميگويد هركس كه خلاف امرقران عمل انجام دهد ورويگردان شود ازآنچه را كه الله سبحانه وتعالى نازل نموده (قران) به بيامبر خود و ايات واحكام قران را ناديده وبه فراموشى  سپرده واز غير قران طلب هدايت نمايد.

 (قَالَ رَبِّ لِمَ حَشَرْتَنِي أَعْمَى وَقَدْ كُنتُ بَصِيرًا. طه 124) مى‏گويد پروردگارا چرا مرا نابينا محشور كردى با آنكه بينا بودم.

قَالَ كَذَلِكَ أَتَتْكَ آيَاتُنَا فَنَسِيتَهَا وَكَذَلِكَ الْيَوْمَ تُنسَى .طه 124)

همان طور يكه نشانه‏هاى ما بر تو آمد و آن را به فراموشى سپردى امروز همان گونه فراموش مى‏ شوى.

—————————————————————————

چه انگيزه ي باعث شد كه ياران و شاگردان مكتب نبوى صلواة الله وسلامه عليه در عصر خلفاء الراشدين دو امپراطوربزر گ مجوسى  درشرق ومسيحى رادرغرب  شكست دادند وجهان را فتح كردند؟

 فتح شام : معاذ بن جبل سفیر مسلمانان نزد رومیها قبل از وقوع جنگ: 

پس از درگیری‌های پراکنده میان مسلمانان و رومیها و قبل از معرکۀ فحل، رومی‌ها طی پیامی از مسلمانان خواستند تا مردی را جهت مذاکره نزد آنان بفرستند. ابوعبیده بنا به درخواست رومی‌ها، معاذ بن جبل را نزد آنان فرستاد. رومی‌ها برای استقبال سفیر مسلمانان تشریفات ویژه‌ای تدارک دیدند و فرشهای گران ‌قیمت پهن کردند و سلاحهای بی‌شماری گرد آوردند تا سفیر مسلمانان را مرعوب قدرت و شیفتۀ تزئینات خود سازند. اما معاذ بن جبل رضى الله عنه به دلیل تواضع و تقوایی که داشت به این تدارکات و تشریفات هیچ توجهی نکرد و در حالی که زمام اسب خود را در دست داشت با کمال خونسردی و وقار پیش می ‌رفت و از سپردن اسب خود به نگهبانان و از نشستن روی مبلها خود داری کرد و گفت: من بر این فرشها و جایگاهی که ضعیفان شما به آن دسترسی ندارند، نمی‌نشینم و بر زمین نشست و گفت: من بنده‌ای از بندگان خدا هستم و بر فرش خدا می‌نشینم و خود را در استفاده از مال بر برادران خود شایسته ‌تر نمی‌دانم.  معاذ با رومیان به مذاکره پرداخت. آن‌ها در مورد اسلام از او پرسیدند و او پاسخ داد. سپس در مورد عیسی از او سوال کردند. معاذ این آیه را تلاوت کرد: ( مسأله (آفرينش) عيسي براي خدا، همچون مسأله (آفرينش) آدم است كه او را از خاك بيافريد، سپس بدو گفت: پديد آي! و (بي‌درنگ) پديد آمد : العمران ايه 59)

و نيز آنها را به روشنی در جریان خواستۀ مسلمانان قرار داد و این آیه را تلاوت نمود:

 

"ای مومنان! با کافرانی بجنگید که به شما نزدیکند، و باید که از شما شدت و حدت ببینند و بدانید که خداوند با پرهیزگاران است". التوبه 133

 

رومیان گفتند: پیروزی مسلمانان بر ایرانیان، به خاطر مرگ پادشاه ایران بود، ولی چون پادشاه ما زنده و دارای لشکری قوی می‌ باشد، شما پیروز نخواهید شد. معاذ گفت: اگر پادشاه شما هرقل است، پادشاه ما خدا است و فردی از میان خودمان سرکرده‌ ای ما است. اگر امیر ما طبق کتاب خدا و سنت رسول خدا(ص) داوری کند از او حرف شنوی می‌ کنیم و در غیر این صورت او را از کار برکنار خواهیم کرد. در میان ما و او دربان و مانعی وجود ندارد و او بر ما فخر نمی ‌فروشد و خود را در برخورداری از بیت المال بر ما مستحق‌ تر نمی ‌بیند. و در پاسخ به کثرت تعداد آن‌ها، این آیه را خواند: "البقره 249چه بسیارند گروههای اندکی که به فرمان خدا بر گروههای فراوانی چیره شده اند و خداوند با شکیبایان است».

پس از این که نتوانستند در روحیۀ والای معاذ هیچ گونه ضعف و تأثیری ایجاد نمایند به اصل قضیه پرداختند و به او پیشنهاد صلح دادند و گفتند: شهر بلقاء و حومۀ آن‌ را به مسلمانان خواهند داد. معاذ خاطرنشان ساخت که هیچ راه دیگری جز پذیرفتن اسلام و یا پرداخت جزیه و یا جنگ ندارند. آن‌ها با شنیدن پاسخ معاذ سخت بر آشفتند و گفتند: نزد یارانت برگرد؛ به زودی دست و پاهای شما را با ریسمان خواهیم بست. معاذ گفت: ممکن نیست چنین اتفاقی بیفتد اما یکی از این دو مسأله اتفاق خواهد افتاد: یا ما همگی به‌ شهادت می‌ رسیم و یا اینکه شما را با ذلت از این شهر بیرون خواهیم راند. این ‌را گفت و برگشت بدین صورت شخصیت سیاسی، نظامی و دعوتگرانه‌ی معاذ از خلال این سفارت بر ملا می ‌شود. او به استدلالهای طرف مقابل گوش فرا می ‌دهد و بی ‌باکانه به آن‌ها پاسخ می‌دهد و کاستیهای آنان را از جمله، برخورداری فوق العاده از بیت المال و محروم گذاشتن رعیت را گوشزد می‌نماید. سپس تعالیم اسلام را برای آن‌ها شرح می‌دهد و آنان را به پذیرفتن اسلام فرا می‌ خواند. همچنین در مقابل جنگ روانی و تهدید‌هایشان ساکت نمی‌نشیند، بلکه بدون پرداختن به تهدید و ارعاب لفظی، واقعیت امر و آمادگی مسلمانان را بیان می‌دارد و بر می‌گردد .

 والحمدلله رب العلمين .

والسلام عليكم ورحمة الله وبركاته

……………………………………………………………………

1-دعاى ازكتاب مفتاح الجنان كه درزيارت قبور ميخوانند و با قران كريم درتضاد است

2-تفسير ابن كثير ( ومن أعرض عن ذكري ) أي : خالف أمري ، وما أنزلته على رسولي ، أعرض عنه وتناساه وأخذ من غيره هداه ) 

تاريخ طبري (4/436

سير اعلام النبلاء (3/386-387) تاريخ الاسلامى (10/319

الكتفاء(كلاعى) 3/194

الانصار فى العصر الراشدين ص207

 

 

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *