دیدگاه استاد بزرگوار مـولانا سعید افغانی! — برهان الدین سعیدی

 

دیدگاه استاد بزرگوار مـولانا سعید افغانی!

 

نوشته : انجینر سرور « صالح »

 

اگر چه نوشتن  دیدگاه و یا هم تحقیق در رابطه  بزرگ مردان تاریخ ، عـلما و دانشمندان و بخصوص پیرامون استاد فرزانه سعید افغانی صاحب ؛  کاریست نهایت دشوار و  مشکل  و ضرورت  به  تحقیق طولانی  و تخصصی دارد .

ولی ؛  با آنهم  بنابر ارادت و خلاصمندی که به استاد  مرحوم  سعید افغانی  صاحب دارم ،  بدینوسیله  قـلم ناتوان و فقیرم را با  برداشته  و خاطرات و نصایح استاد  را که  هنوز هـم  در فکرم  طنین انداز است توام با استفاده از تعداد  کتب شان که در دست دارم ، مختصرآ  روی  صفحه  کاغـذ  بنویسم .

ضمنآ با کمال ادب و احترام آرزومندم  تا  موسسات اکادمیک  و بخصوص سایر  شاگــردان استاد  که استعداد  قـلم و نوشتن را دارند،  در باب استاد «  تحقیق و پژوهیش » را  تکمیل و تقویت بخشند .

  

من بیاد دارم آن  دوران جوانی  خود را  که  درسال «  ۱۳۴۹هجری شمسی »  در  پولی تخنیک کابل محصل بودم ، و استاد بزرگوار سعید افغانی صاحب  با قامت و قد بلند ، دریشی  پاک و منظم  وملبس با « نیکتای » ،  چهره  نورانی  و با محبت  و شادمانی داخل صنف میشد  و با  صدای رسا  توام  با  نهایت  صمیمت، افتخار و دانش عالی که داشت ، مضمون « تاريخ  افغانستان و دول متمدن اسلام »  را  که  نوشته  جناب بزرگوار شان  بود ،  به ما تدریس  میکرد .

 

استاد سعید افغانی  ؛  شخصیت با کمال ،  مربی  و رهنمایی  دانا و با اعتماد   همه  بود و همیشه ما محصلین را نیرو وقوت می بخشید تا  دقیق  بیاموزیم و با متانت  و ایمانداری  درآبادی  فردای  وطن و خدمت به بشریت سهیم  شویم ! 

 

استاد سعید افغانی  که تمایل  به خط  و فکر شیخ  خواجه عبدالله انصاری « پیر هرات »  وعلامه سید جمال الدین «افغانی »  داشت ، همواره میکوشید  تا جوانان را دلسوزانه  هـم  در راه دین مبین اسلام و هم در راه  سیاست  رهنمایی و تربیه سالم  کند .

ازجانب  هم با  متانت و علمیت خویش که در شق «  الهیات و فلسفه»  داشت در صدد  بود تا امراض اجتماعی  جامعه  را به شکل دقیق تشخیص کرده و برای بیرون رفت از آن نخسه های لازمه را ارایه  نماید  تا باشد که همه نیرو های وطن  تحت بیرق  خیرخواهانه  دین  مبین اسلام  متحد  شده و برای سعادت بشریت  خدمت کنند .     

 

جای شک  نیست  که فعالیت استاد سعید افغانی  در سالهای  « ۱۳۵۰هـ  ش » برای تشکیل اتحادیه استادان پوهنتونها و سوق  این روند  صنفی  بمنظوراشتراک همه  نیروها  دریک جبهه واحد وطنی، یکی از ارزوهای استاد   برای خدمت به سعادت  بشریت  بود  که به این  طریق ایشان   میخواست تا حسن تفاهم  را بین تمام  نیروها  ایجاد  کرده  و زمینه  حسن خیر و سلم  را تقویت بخشد.

 

روزی  با استاد سعید افغانی  در دبيارمنت «  عــلوم اجتماعی »  که  خود  امــر آن  بود ،  پیرامون  وضع جاری  وطن و منطقه جرو بحث  کردیم  و استاد  توضیحات عالمان  ارایه  کرد  و همیشه تاکید میکرد که حسن  تفاهم باید  تقویت بخشیده  شود و زمینه های اعتماد بین مردمان به وجـود آید ؛  در آن وقت  امکانات  عملی  بخاطر کامیابی  وطن و مردم  مساعد میگردد.

استاد گفت :  نباید  فراموش کرد  که  دین همه  صالحین  و وطنپرستان  این است  تا همیشه  با ایمان راسخ ، با  تقوای  وپاکی و با راستگاری و توام با  علمیت و عمل مترقی و  خیرخواهانه  ثابت سازند  که برای  سعادت  انسان در این جاده های  پر خم و پیچ  راهی هستند  و در آینده  خواهند  بود!  

در غیر از آن  شما جوانان  شاهــد  باشید !  که  نه  مردم  وطـن  نه هم  مردمان  منطقه  و جهانیان  بالای  فکر و عمل  ما اعتماد  و باور نخواهند  کرد و آینده  پر جنجال  و تاریک  در پیش روی همه  قـــرار خواهند گرفت ، که  حل آن  کار ساده و بسیط  نخواهد  بود !

 

استاد  همیشه  ارام ، خونسرد  و منطقی  صحبت  میکرد ، قوت جلب و جذب و تاثیر گذاری  داشت  و همچنان سخت میکوشید  با دلایل  و منظق  قوی جانب مقابل را  صادقانه  و با اخلاص  قناعت  دهد ،  و در راه  راست و مستقیم رهنمایی نماید   

 

 در جریان صحبت  از  استاد  اجازه خواستم  تا در رابطه  به سوال که در ذهنم  گنگ است ،   جواب  ارایه  فرمایند  ؟

استاد سعید افغانی عینک های طلایی خویش  از چشمان زیبایش برداشت ،  در حالیکه  تبسم  محبت آمیز در لبانش دیده میشد، با نهایت صمیمت  گفت :

بچه جان ؛  شما جوانان  همیشه حق دارید  تا سوال کنید !  اما ؛  خدا کند  که توانمندی  جواب سوال شما  را داشته  باشم ؛ بفرماید  من سراپا  گوش هستم  !!

 

با وجود اینکه حلقم  خشکی  میکرد  که مبدا  سوالــم  برای استاد  و دیگــران  جالب  نباشد   با آنهم تصمیم  گرفتم  و گفتم :

من  میدانم  که شما  هم استاد  و هم  داکتر الهیات  و فلسفه  هستید  و از جانب هم  شما  همیشه  ما جوانان  را تشویق  خدمت به جامعه و سعادت بشریت  مینماید؛  آیا این  کاروان  مبارزات  و خاصتآ حرکت صنفی استادان  و محصلان  که  شما  یکی از  فعالان آن  هستید ، در برابر آرمان  وطن مثبت  واقع  خواهد  شد ؟

 

استاد با لبخند  زیبا  که همیشه  عادت شان  بود ،  سوالم  را  تقدیر  کرد  و چنین  گفت : 

خــدا « ج»  ذات  توانا و دانا  است  و با حکمت و علـم غیب  که دارد از  تقـدیر  و سرنوشت  بشریت اگاه  بوده  و از جانب هــم  آن ذات مقدس به بندگان خویش اختیار لازم  داده است ،  تا  از آن  بخاطر  سعادت خویش و سعادت  بشریت استفاده جایز  نماید .

فلهذا ؛ من شخصآ  به این باور هستم  که چون هدف و آرمان  ما  خدمت به سعادت انسان ، تعالی  و ترقی وطن و مردم  است ، پس ؛  به  یاری و فضل و مرحمت  خداوند تعالی  و همت شما  جوانان  و ملت فقیر وطن ما ،  حتمآ  این کشتی  وطنی  به منزل  مقصود میرسد .

ولی ؛ به  شرط  اینکه در موقف ایمانی و وجدانی ما خلل و وسوسه ایجاد  نشود  و نیت و ادارت پاک ما تحت تاثیرات شیطانی قرار نگیرد و از اعتماد مردم  استفاده  ناجایز  نه نمایم ! که در آن  حالت هم در دگاه الهی  و هم  در مقابل اعتماد مردم و هم در  نزد وجودان خویش جوابگو خواهند بود !!!

 

گفتم :  استاد !  نقش ما جوانان و مردم  در آینده  وطن چیست ؟

گفت : ذات الهی ! با حکمت خویش این عالم را آفریده  و بشر را در زمین به صفت اشرف المخلوفات اختیار لازم  داده و پیغمبران و کتب آسمانی را به رهنمایی آنها  فرستاده  تا با ارشادات از آن به کمال و سعادت برسند و از نعمات زندگی استفاده جایز نمایند .

بنآ ؛ شما بر علاوه  انجام دادن  دین ایمانی و اسلامی !  ضامن  این خاک و اقتدار این  زمین و یا این  وطن هستید و  نقش شما جوانان در تحرک ، آبادی و در آینده  وطن حتمی  و ضروری است ،  تا از نعمات آن هم خود و هم یگران استفاده  سالم و جایز  نمایند .

همچنان به وضاحت  باید  خاطر نشان  سازم که :  مردم  بدون  وطن ،  و وطن  بدون  مــردم  مفهوم ندارد  و بدون حرکت سالم و منطقی  ، برکت و منفعت به وجود نمی آید . 

 

چون شما قشر جوان و اگاه  این جامعه  هستید مشوره  من به  شما  و هـمه جوانان  این است که  در جـوانی  خوب  بیامــوزید ؛ اهــل علم و دانش  شوید ؛  و توام  با آن  با صداقت ، ایمانداری  و منطق سالم و سازنده  ؛ در کوشش شوید تا  باور، اعتماد و تفاهم  مردم  را  بدست  بیاورید .  

به یقین گفته میتوانم  که از یک جانب  دین ایمانی  خود را انجام داده  اید  و از جانب هم  مردم  بالای شما  باور کرده و منحیث  مدافعان و متخصصین آنها این وطن و این مردم فقیر را از مشکلات  نجات داده  میتوانید .

 

صحبت ملایم  ، رهنمودی  و تشویق کننده  استاد سعید افغانی  در گوشهایم  طنین انداخت و قلبم را قوت بخشید  و …   حقیقت این است که استاد نه تنها یک استاد  مضمون  تاریخ اسلام  بود،  بلکه اندیشه وارمان وطنی داشت وبا منطق ودلسوزی میکوشید تا جوانان  را به آموزش  علم  و دانش و خدمت به  وطن و مردم  مظلوم تشویق  و رهنمایی سالم  نمایند و …..

 

دیری نگذشت  که استاد افغانی صاحب  از جانب مرحوم  داود خان که تازه به قدرت ریاست جمهوری رسیده  بود، دعوت شد  تا در قضآ کشور « وزارت عدلیه »  وظیفه  تحقق عدالت سالم  را  به عهده  گیرد که به این اساس  استاد  دیگر  فرصت نیافت تابه شکل مستقیم  دردرس دادن اشتراک کند و نه هم دیگران این توانمندی را نداشتند تا جای استاد بزرگوار را پر کنند .  

 

دوران محصلی گذشت ، منحیث انجینر جوان به جامعه  تقدیم  شدم  و با هــزاران  شوق  به کار و بار آغاز کردم  و از آنطریق امرار حیات  میکردم ، و در پهلوی آن یاد و خاطرات استاد همیشه با من بود  و با استفاده از فرصت گاه گاهی  که از ولایات   به مرکز  کابل  میامدم ، زمینه  را مساعد ساخته  به حضور استاد  گرامی  مشرف  میشدم  و از نصایح شان  مستفید و حظ  و لذت  میبردم .

 

آخرین بار استاد برزگوار  را در مقر  شورای عالی علما و روحانیون  افغانستان  واقع  در « شهرنو ـ  کابل »  زیارت  کردم . 

 

شرایط  روزگار و  درد مردم  ووطن، استاد  را مریض و ناتوان  ساخته  بود ،  ولـی ؛  در مقابل  قلب مهربان استاد  قوت  داشت ، به اوج  کمال و جمال  رسیده  بود ، و کمافی السابق  طــرفدار تمایل  به قدرت و  قدرت داری  نبود ،  و نه هــم از قدرتمندان  طرفداری  و اطاعت  بیمورد  میکرد !! 

 

بلکه با دید و فکر وسیع  برای  سعادت  بشریت  می اندیشید و کار میکرد  و سخت  امیدوار  بود  که صلح و آرامش به  منصب «  بی اتفاقی ،  خشونت ، وحشت ، ظلم ، ستم ،  جنگ و جدل »  غلبه  کند و زمینه های سعادت  بشریت را مساعد  سازد.

که به همین دلیل استاد  در برابر همه ناملایمات وقت ،  استادانه و با ایمان برخورد کرد   و تا آخرین رمق حیات  خویش  برای تنویر آذهان  مردم  نوشت و  بخاطر دفاع از  حقوق  آنها  در خاک  خویش و در  پهلوی  مردم  خود  قرار گرفت .

 

مولانا استاد افغانی صاحب ! در جریان  صحبت از وضع  موجوده عدم نارضایتی  کرد ، رای  مــوافق  به دوام خشونت ، جنگ و برادر کشی  نداشت و به وضحات  تام  برایم  گفت :

اسلام ؛  دین عشق و محبت و دین صلح و خیر سلم است  و از جانب هم توسل با  زور و نیزه راه حل  نیست و  بقا نخواهد داشت !!!

متاسفانه باید با صراحت اظهار  کرد  که  نفوذ  و رخنه  دستان شیطانی ؛  به  تفاهـم ،  تعقل و منطـق اجازه  اولیت  نمیدهد ، بلکه  زمینه به اقتدار رسیدن  را با ریختن خون انسان ، مفید  تلقی مینمایند !   

 

مـن به این عقیده هستم  که:  وظیفه ایمانی و وجدانی  اولاد  صالح این وطن است  تا  وسایل  وزمینه های حسن تفاهم  را  بخاطر  تحقق صلح  و آرامش  تقـویه بخشند .

در غیر از آن ،  اگر  دامنه  خشونت و نفــاق  تشدید  و توسعه  یافت ؛  در آن  صورت  به نفع  مردم افغانستان  و حتی مردمان  منطقه و جهان  نیست و خاصتآ  این ملت  فقیر  و بیچاره وطـن ،  در اتش  بی نفاقی خـواهند  سوخت  که خاموش کـردن آتش فتنه، کار نهایت دشوار و پیچیده  خواهند بود .

 

چون  وضع  صحی استاد  خوب  نبود ، نخواستم  که مـدت  طولانی  مزاحم  شان  شوم ،  از  حضور مبارک شان اجازه طلب  کردم  و ایشان که به دید نم  و صحبت با من  سخت خوشحال  بود ،  من  را در آغوش گرم کشید ، یکتعداد از کتب  خویش را که در آن  دو جلد  کتاب  تحقیقی  در رابطه  تصوف « خواجه عبالله انصاری  و ابوعلی سینا  »  شامل  بود ،  برایم  بشکل تحفه  داد  و تقا ضا  کرد  که  دروازه  دفترش به رویم  باز است و همیشه  نزدش مراجعه  کنم ، که  من قلبآ از ایشان  تشکر کردم  و با خدا حافظی ، از دفتر شان  خارج  شدم .

 

در جریان راه که  هنوز هم  در چرت صبت عالمانه استاد  بودم ، با خود  گفتم :  آفرین  با این  بزرگ مردمان  تاریخ ،  با وجود اینکه که در حالت  ناتوانی جسمی رسیده اند ، ولی ؛ هنور هـم  دل و افکار  شان زنده است ؛ و هنوز هم در فکر خدمت به مردم  هستند  و هنوز هم  برای تامین  صلح و آرامش کار و تلاش  میکنند  و صادقانه و بدون حراص برای بیداری آذهان مردم  مینویسند و وعظ  میکنند.

 

یاد استاد بزرگوار، گرامی  باد

انجینر سرور « صالح » 

 فبروری ۲۰۱۱ میلادی ـ استرلیا

 

 

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *