کودکان امروز آینده سازان فردا
کودکان عبارت افرادی اند که زیر سن رشد قانونی قرار داشته باشند که این سن مطابق قانون مدنی کشور ها متفاوت است، مطابق قانون مدنی کشور ما افراد زیر سن 18 سال کودک تلقی میشوند. مطابق قانون جرایم کودکان که در این اواخر تصویب شده است در تعریف فوق استثنأ قرار داده است و آن اینکه علایم بلوغ قبل از سن مندرج این قانون در شخص به ملاحظه برسد.
کودکان افغانستان و اکثر کشور های توسعه نیافته بمشکلات و چالش های زیادی مواجه اند، در افغانستان اکثر این کودکان به کار های شاقه مشغول اند و تعداد زیادی از انها محروم از درس، تعلیم و تربیت اند، نسبت مشکلات اقتصادی که خانواده های افغانی را رنج میدهند این کودکان مجبور اند که ساعات طولانی را برای بدست آوردن لقمه نان تلاش کنند، تلاش پیگیر و خسته کننده برای کسب معیشت فامیل شان این کودکان را آزار میدهد، این کودکان که در جریان جنگ های گذشته یتیم و بی سرپرست شده اند و والدین خویش را از دست داده اند، مجبور اند که برای بقای زندگی بکار بپردازند، هنوز هم این روند ادامه دارد هر روز به تعداد این کودکان بی سرپرست و یتیم افزوده میشود، حمله انتحاری اخیر از که طرف حامیان و جنایت کاران طالب در مرکز شهر کابل صورت گرفت شاهد ادعای ماست که تعداد زیادی از کودکان پدران خویش را از دست دادند، پدرانیکه برای تامین معیشت آنان شب و روز در تلاش بودند، پدرانیکه برای بهتر شدن وضعیت کودکان شان میتپیدند و برای همان منظور شب و روز تلاش میکردند بطور بسیار فجیعانه و ناجوان مردانه به قتل رسیدند، کودکان معصومیکه در این سن باید به مکاتب و مراکز آموزشی بروند تا برای فردای کشور شان ممد واقع شوند، زیر آفتاب سوزان به کار مشغول اند آنهم با حداقل دست مزد، کار های شاقه و غیر قابل تحمل با سرنوشت این کودکان گره خورده است. اما بنابر مجبوریت های که دارند باید همه این مشکلات و سختی ها را تحمل کنند و گاهی اوقات بدبختانه کسانی اند که از این کودکان سؤ استفاده میکنند و آنها را به کار های خلاف مانند: کیسه بری و گدائی میگمارند، که این یک فاجعه است برای مملکت و ملت افغانستان. از همه فاجعه بار تر این که گروه طالبان و تروریستان کودکان معصوم را تربیت نموده و به شستشوی مغز شان میپردازند و آنان را آماده به انتحار میکند، آنهم از طرف طالبانیکه زیر چتر اسلام و شرعیت اسلامی به افغانستان آمدند که بار ها ما شاهد همچو حوادث ناگوار بودیم و از طریق مطبوعات به نشر رسید. از طرف دیگر کودکان که در آغوش گرم خانواده به سر میبرند هم از این خشونت ها مصئون نیستند. این خشونت ها که از طرف فامیل شان بالای شان تحمیل میگردد قابل توجه است، ازدواج های اجباری، لت و کوب، خشونت های روانی و روحی، خشونت های اقتصادی و انواع خشونت ها بالای این کودکان تحمیل میشوند، کودکانی هستند که مورد سؤ استفاده جنسی قرار میگیرند، خرید و فروش این کودکان، قاچاق این کودکان و اختطاف شان در افغانستان از طرف انسانهای وحشی صفت صورت میگیرند که ما هر سال شاهد همچو حوادث ناگوار هستیم. مثلاً: چندی قبل یک دختر خورد سال مورد تجاوز جنسی قرار گرفت، همچنین چندی قبل یک کودک خورد سال دیگر از طرف طالبان گماشته شد که سر یک پیر مرد را از تن اش جدا نماید. همچنان ما شاهد خود سوزی دختران نوجوانی هستیم که به اثر ازدواج های اجباری و خشونت های فامیلی آسایش خود را در میان شعله های آتش جستجو مینمایند. این کودکان معصوم که هیچ گناه ندارد جز اینکه در افغانستان متولد شده اند با نهایت شقاوت و بیرحمی تمام از طرف انسانهای درنده خو مورد سؤ استفاده قرار میگیرند و دنیای کودکانه اش را به جهنم مبدل مینمایند. و نمیگزارند که دنیای با نشاط و زیبای کودکانه اش را در آغوش گرم خانواده به زیر چتر حمایت جامعه و دولت سپری نمایند. آیا به همچو اشخاص میشود انسان خطاب کرد چون انسان از انس، محبت، عطوفت و مهربانی گرفته شده است که بالای این کودکان خشونت را اعمال و از کودکان سؤ استفاده میکنند و آسایش و راحتی کودکان را از آنها می ربایند؟
اما در این اواخر با تلاش های پیگیر دولت، آمار اختطاف و قاچاق اطفال پائین آمده است و در زمینه عدم اختطاف اطفال بهبودی به چشم میخورد و همچنین تعدادی زیادی از کودکان راهی مکاتب شده اند، اما بدبختانه دشمنان این وطن نهایت تلاش شان این است که کودکان افغانستان را از درس و خواندن محروم سازند. به همین منظور مکاتب را به آتش میکشند، شاگردان مکاتب را هدف حمله قرار میدهند که چندی قبل ما شاهد خونین ترین فاجعه علیه دختران دانشجوی این سرزمین بودیم.
پیغمبر بزرگوار اسلام (ص) میفرماید: با کودکان مهربان باشید و با نهایت لطف و صمیمیت با آنان رفتار نماید. همچنین در دین مبین و مقدس اسلام نهایت توجه به وضعیت کودکان شده است و امت مسلمه را به عطوفت و مهربانی با کودکان فرا می خواند.
اما متاسفانه وقتيکه در کوچه و پس کوچه های کابل قدم میزنیم به کودکان بر میخوریم که به وضعیت اسفناک در گوشه سرک و پیاده رو مشغول گدائی هستند که تعداد شان هم روز افزون است. آیا این کودکان حق زندگی را ندارند، آیا این کودکان به آسایش و آرامش ضرورت ندارند، گناه این کودکان چیست، مدافعان حقوق بشر و نهاد های مدنی در این زمینه چه کار های را انجام داده تا به نفع کودکان قرار گیرد در زمینه تطبیق قوانین بشری و الهی کدام رهیافت را پیشنهاد نموده است.
چنانچه قوانین بشری و کنوانسیون های بین المللی و معاهدات بین المللی دولت و نهاد های مدنی را مکلف به حمایت از حقوق کودکان نموده اند و همه کارهای خلاف و سؤ استفاده از کودکان را ممنوع نموده اند و به دولت های عضو ملزم گردانیده اند که کودکان را تحت حمایت های مادی و معنوی خویش قرار دهند و دول عضو را ملزم میکنند تا زمینه تحصیل و تعلیم را برای کودکان بلا استثنا مساعد گردانند.
ماده هفتم اعلامیه اسلامی حقوق بشر صراحت دارد که ( هر کودک از زمان تولد، حقی برگردن والدین خویش و جامعه و دولت، در محافظت دوران طفولیت و تربیت نمودن و تامین مادی و بهداشتی و ادبی دارد….) این ماده میرساند که کودکان نیاز به مراقبت شدید دارند و باید در برابر تحقیر، توهین، ظلم و شکنجه حمایت شوند و حقوق و آزادی های شان را دولت باید تامین کند. از همه مهمتر اینکه والدین مسئولیت عظیم در جهت تربیه کودکان شان دارند تا کودکان سالم را تقدیم جامعه نمایند و در نتیجه جامعه سالم داشته باشیم. چون جامعه سالم ناشی از انسانهای سالم میباشد.
اصل ششم اعلامیه حقوق کودک در مورد محبت و تفاهم والدین با کودکان و اینکه کودکان باید در فضای پرمحبت و در امنیت کامل اجتماعی پرورش یابد و همچنین دولت ها را ملزم میگرداند که به وضعیت کودکان بی بضاعت توجه نمایند. و اصل نهم این اعلامیه چنین صراحت دارد : کودک باید در برابر هر گونه غفلت، ظلم، شقاوت و استثمار باید حمایت شود، کودک نباید به هر شکل وسیله مبادله قرار گیرد، کودک نباید قبل از رسیدن به حد اقل سن مناسب به استخدام درآید و خلاصه در همه قوانین انسانی بصورت واضح از حقوق حقه کودکان حمایت شده است. افراد و اشخاص را از هر نوع ظلم، تعدی و سؤ استفاده منع نموده است.
بناً کودکان امروز سرمایه های بعدی کشور اند و این کودکان باید مورد توجه جدی قرار گیرند. در این زمینه دولت و نهاد های مدنی با پالیسی های مشخص خود در جهت رفاه و آرامش کودکان گام های متین و اساسی بردارند. چون کودکان مانند گل های نو شگفته هستند که اگر مراقبت نشود زود از بین میروند، کودکان قربانیان بی صدای اند که میشکنند اما بدون صدا. بناً صدای این کودکان باید مدافعین حقوق بشر و نهاد های مدنی باشند.
بااحترام
زاهد اساس