غـــم مخـــور مادر مــــن
محمد عزیزی ( عزیزی)
2010-09-21
این منظومۀ برای دفاع ازحریم شخصیت ام المومنین حضرت
بی بی عایشۀ صدیقه( رض) که درین اواخر از طرف اهل نفاق مورد هتاکی قرار گرفته بود نوشته شده است .
به حکم قرآن حضرت بی بی عایشه صدیقه(رض) مادر مومنین بوده ومنکرآن ، منکر کلام الهی واز دین خارج است.
البته هر کسیکه عفت وپاکی حضرت بی بی عایشۀ صدیقه را هم انکار کند بر اساس آیات بَـّینات ذیل از دایرۀ اسلام خارج وکافر میشود.
إِنَّ الَّذِينَ جَاءُوا بِالْإِفْكِ عُصْبَةٌ مِنْكُمْ ۚ لَا تَحْسَبُوهُ شَرًّا لَكُمْ ۖ بَلْ هُوَ خَيْرٌ لَكُمْ ۚ لِكُلِّ امْرِئٍ مِنْهُمْ مَا اكْتَسَبَ مِنَ الْإِثْمِ ۚ وَالَّذِي تَوَلَّىٰ كِبْرَهُ مِنْهُمْ لَهُ عَذَابٌ عَظِيمٌ [٢٤:١١]
به یقین کسانی که آن تهمت [بزرگ] را [درباره یکی از همسران پیامبر به میان] آوردند، گروهی [هم دست و هم فکر] از [میان] خود شما بودند، آن را برای خود شرّی مپندارید، بلکه آن برای شما خیر است، برای هر مردی از آنان کیفری به میزان گناهی است که مرتکب شده، و آن کس که بخش عمده آن را بر عهده گرفته است، برایش عذابی بزرگ است.
لَوْلَا إِذْ سَمِعْتُمُوهُ ظَنَّ الْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بِأَنْفُسِهِمْ خَيْرًا وَقَالُوا هَٰذَا إِفْكٌ مُبِينٌ [٢٤:١٢]
چرا هنگامی که آن [تهمت بزرگ] را شنیدید، مردان و زنان مؤمن به خودشان گمان نیک نبردند [که این تهمت کار اهل ایمان نیست] و نگفتند: این تهمتی آشکار [از سوی منافقان] است؟! [که می خواهند در میان اهل ایمان فتنه و آشوب و بدبینی ایجاد کنند]
لَوْلَا جَاءُوا عَلَيْهِ بِأَرْبَعَةِ شُهَدَاءَ ۚ فَإِذْ لَمْ يَأْتُوا بِالشُّهَدَاءِ فَأُولَٰئِكَ عِنْدَ اللَّهِ هُمُ الْكَاذِبُونَ [٢٤:١٣]
چرا بر آن تهمت، چهار شاهد نیاوردند؟ و چون شاهدان را نیاوردند، پس خود آنان نزد خدا محکوم به دروغگویی اند؛
وَلَوْلَا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَرَحْمَتُهُ فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ لَمَسَّكُمْ فِي مَا أَفَضْتُمْ فِيهِ عَذَابٌ عَظِيمٌ [٢٤:١٤]
و اگر فضل و رحمت خدا در دنیا و آخرت بر شما نبود، به یقین به خاطر آن تهمت بزرگی که در آن وارد شدید، عذابی بزرگ به شما می رسید.
إِذْ تَلَقَّوْنَهُ بِأَلْسِنَتِكُمْ وَتَقُولُونَ بِأَفْوَاهِكُمْ مَا لَيْسَ لَكُمْ بِهِ عِلْمٌ وَتَحْسَبُونَهُ هَيِّنًا وَهُوَ عِنْدَ اللَّهِ عَظِيمٌ [٢٤:١٥]
چون [که آن تهمت بزرگ را] زبان به زبان از یکدیگر می گرفتید و با دهان هایتان چیزی می گفتید که هیچ معرفت و شناختی به آن نداشتید و آن را [عملی] ناچیز و سبک می پنداشتید و در حالی که نزد خدا بزرگ بود.
وَلَوْلَا إِذْ سَمِعْتُمُوهُ قُلْتُمْ مَا يَكُونُ لَنَا أَنْ نَتَكَلَّمَ بِهَٰذَا سُبْحَانَكَ هَٰذَا بُهْتَانٌ عَظِيمٌ [٢٤:١٦]
و چرا وقتی که آن را شنیدید نگفتید: ما را نسزد [و هیچ جایز نیست] که به این تهمت بزرگ زبان بگشاییم، شگفتا! این بهتانی بزرگ است.
يَعِظُكُمُ اللَّهُ أَنْ تَعُودُوا لِمِثْلِهِ أَبَدًا إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ [٢٤:١٧]
خدا شما را اندرز می دهد که اگر ایمان دارید، هرگز مانند آن را [در حقّ کسی] تکرار نکنید.
وَيُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمُ الْآيَاتِ ۚ وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ [٢٤:١٨]
و خدا آیات [خود] را برای شما بیان می کند، و خدا دانا و حکیم است.
إِنَّ الَّذِينَ يُحِبُّونَ أَنْ تَشِيعَ الْفَاحِشَةُ فِي الَّذِينَ آمَنُوا لَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ ۚ وَاللَّهُ يَعْلَمُ وَأَنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ [٢٤:١٩]
کسانی که دوست دارند کارهای بسیار زشت [مانند آن تهمت بزرگ] در میان اهل ایمان شایع شود، در دنیا و آخرت عذابی دردناک خواهند داشت، و خدا [آنان را] می شناسد و شما نمی شناسید.
وَلَوْلَا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَرَحْمَتُهُ وَأَنَّ اللَّهَ رَءُوفٌ رَحِيمٌ [٢٤:٢٠]
و اگر فضل و رحمت خدا بر شما نبود، و اینکه خدا رؤوف و مهربان است [به کیفرهای بسیار سختی دچار می شدید.]
بر تو گویم سخن ز، ِدین این بار
هـــم ز قــــرآن وسنت ابـــرار
آنچـه قر آن بما دهــد دستـــور
اعتقاد وعمل درآن منظـــور
سنت پاک آن رســــــول هـــــُدی
واجب است بهــر ما چو حکم خــدا
هست اجمـــاع جمــلۀ یــاران
بهر مومن َاد ِلـّـَـــــه وبرهــان
رکن چهــارم قیاس واستقـــراء
جمله هــر چهــا ر رُکن استفتاء
از ورای همین چهــار ارکان
میشویــم راهــیاب بر قــــرآن
بحث توحید وجمــلۀ احکــــام
محکمات ومشابهـــات تمــــام
از قصص همچنان دگرامثال
همـــه تفسیر آن شود بکمــــال
این چهار اصل را ضرورت دان
بهـــــر تفسیر دین بهــــر دوران
—+—-+—-+—-+—+—-+—+—-+—-
گر ترا اعــتقاد ودین باشـــد
بهر پیغــــمبرت یقین باشــــــد
هر عمــل کو پیامبر اجرا کرد
در حقیقت به حکم الله کــــرد
خاص، عصمت بُــوَد به پیغمبر
نه ز دیگر کسان به حکم َبشـَر
ازدواج رســـول چنین باشــد
آن به دستور َربّ ، یقیــن باشد
همـــه ازواج پاک پیغمـــبر
مـادر مومـــنان بـُــوند یکسر
-+–+–+–+–+–+–+–+–+-
عایشـــه دخت پاک صــــدیق است
زوجۀ آن رسول به تحقیق است
عایشـــه همســـر رســول کــریم
بهر حضـرت همیش یار و ندیم
ازدواجش به حکـــم الله بود
مـــونس آن َحـِبیبَ ، الله بود
صورت وسیرت نکو بودش
بهر همسر چه نیک ُخو بودش
علم وتقوی ، فضیلت وسخنش
خلق وخوی وکرکترِ َحسَــَـنش
بر نبــــی ِ خــــــــداپسنــــد یـــده
قلب حضرت ، همیش گرویــده
زان سبب حضرت رسول ایشان
عفو خواستند زحضرت سبحــان
مـن عـــدالت به هـمــسران دارم
تا به آن حــد که در تــوان دارم
لیـــک ای ذات پاک بخــــشنده
مرحمت کن به قلب این بنـــده
آنچه از طاقــتــم بــُــَود بـــالا
تــو به بخشـــا که آن بود اولی
بر زبان رســــول پاک امــــین
بارهـا آمده است چنین به یقین
ثلث دین ، زعایشه تــوان آموخت
شمــع دین وفقاهت او افــروخت
هم خطــیب وسخنور وفاضـــل
خادم ِ دین ِ حـق، به جان هم دل
خاضعه ، خاشعه به وقت سجــود
قــــلب ِ پاک ِ نبی از آن خشنود
از قضا بــا جنــاب پیغمــبر
رفـــت اندر جهـــاد با همسر
قرعۀ این سفر به عایشه بُــود
همر هــی با رســـول پاک ودود
باز گشتنـــــد ز آن غــزا آنروز
بوده انـــد زین سفـرهمه پیروز
بعــد غـــزوه همه چو بر گشتند
خاطرات ِ سفر چو بنوشــــتند
در مسیر سفر به صوب دیار
عذر آمـــد به عایشه بسیار
بر غلا مش نمـــود این ای اظهار:
ای غــــلام مرکبم نگـــــه میدار!
بهر رفع نیاز وآن مشکل
او فرود آمــد ش ز آن محمل
چون توقف نمود هودج آن
بهر رفـعِ قضا و حاجت آن
از قضـا چیزی از برش افتــاد
خواست درشب از آن کند او یاد
با تاسف زمان گذشت آن وقت
کاروان رفت وبعد شــد نا وقت
کـــاروان زود تر رسیــد ازراه
عایشـــه بـــود همچنان در راه
بعد تر عــایشه وهمــراهــش
با غــلام ِ ، نبی درین راهش
به مدینـــه شدنــد همه واصل
مقصد ِ شان تمام ، شد حــآ صــل
بـعد ازین حادثــه ، زمان بگذشت
اهل کفر ونفاق را گمان بگذشت
لب به طعنه گشوده اند چنـــان
برنبـــی خـــدا وزوجــــۀ آن
بهــرعایشه سخت تهمت شـــد
بر پیامـبر چنـــان مذمت شـــد
کافــران ومنافقیــن شــادان
قلب پاک نـــبی از آن نالا ن
خاطر حضرتش نمــی آسود
می بر آمد زقلب عایشه دود
آنچنان زندگی به شد دشوار
عایشه زین سبب بشدبیمار
حضرتش بارهــا چنین می گفت
غیــب را جــُز خــدا نداند گفت
عایشه زین سخن به گریان شد
قلب او هم حزین و نالان شد
بعـد پیغمبرش چنــین فرمـود
منتظر باش به حکـم ذات ودود
عایشه بعد ازآن به اذن رســـول
رفت نزد پدر کـه بــُـود مقبول
منتــظر ماند او، به حـــکم خـــــدا
گر چه بــُوَدش همـــیش پاک وصفا
تازمانیکه وحــی نــازل شد
ادعـــای نفـــاق بــا طل شـد
آیه های زیــاد سورۀ نـــور
بهر پاکی عایشه به ظهــور
ذات الله ز اِفک پرده دریــد
قول کفر ونفاق کس نخــرید
قلب پاک نبی از آن شـــادان
بهــر اهــل نفاق ،شد نقصـــان
مژ دگـــانی به عایشــه آن وقت
شد زآنحضرتش که ای خوشبخت !
کرد تصــدیق پاکی ات سبحــان
از همـــه تهمـت وهمـــه بهـــتان
گرچه مـادر ازین سخن خشنود
لیک وقعی به پیک هم ننمــود
بعــد از آن حضرت رســول آمــد
نزد عــــایشــــه ، آن قبــــول آمـــد
گفت پیغــمبر، ای حمیرایـــم !
بگذار مژده بر تـــو بگشـــایم
ذات الله به پاکی ات اقـــرار
کــــرد نازل آو آیت بسیـــار
حضرت احمـــدش کنار گرفت
قلب هــر دوی شان قرار گرفت
سورۀ نور ، که نور حق باشـد
بر مسلمان همین سبق باشـــــد
عایشــه دور از گنــاه باشــــــد
طــاهره ، پاک و با حیــا باشــد
هــم یهــود هم منـــافق بد خــواه
روی شان زین عمل بشــد سیاه
قلبـــهای پلیـــد کفر و نفــاق
پیروان رۀ خــلاف وشقــــاق
داغ وخونین بشد در آن دوران
بعد ازآن توطئه نمــــانـــد نشان
تهمت وافتـــراء بـــی بنیـــاد
روَنــقـَش زود رفت وهـم از یاد
——-+——+——+—–+—–+——+——+——
بعــد چهارده قرن این دوران
چهره های نفاق شــد به عیان
میتــوان ادعـــای پوچ شنیـــد
از زبــان کثیف وزشت وپلید
بهر عایشــــه باز تهمت شــد
از زبان کسیــکه لعنت شـــــد
هست ملعون کسیــکه تهمت زد
بر خـــــدا ونِبــّی ِ رحمــت زد
مدعی ایکه او کنـــد بــُهـتان
منکراست او اصـالت قــرآن
به بدی می بــُرد ز عــایشه نــام
به پیامبر دهــد همــان دشنــــام
هر کسیکه َسبّ آن رســول کند
در حقیقت ز دین عــــدول کند
گـــردن او رهــآ زدین باشــــد
اهــل کفــر ونفاق وکــین باشــد
همـــه آنــها که بر نبی اعــدا
کافــرانند بــــه حکــم دین خدا
هر که او شک کند به این قرآن
بیشک اورا زاهــل قبله مدان
قبله اش بارگــاه شیطان است
کعبه اش غیر اهــل ایمان است
—–+—–+—–+——+——+——+——+——-
مادرم نیست غــــــم ترا این دم
زانکه قــــرآن بود اساس َحکـَـــم
هست قر آن کتاب فیصــل مــا
بهر هر مشکل است او حل مــا
پاکی ات را خــــدا گواهی داد
تاج عفت به سر چو شاهی داد
تـــو انـــیس ِ حبیبِ ،الله ئــی
از همـــه تهمتـــان مــبرائی
مادر ِ مومنان بهـــر دوران
بوده ای تو، بحکــــم این قر آن
جمله امت که پیرو ِ دین است
مثل فرزند تو به تمــکین است
دشمنت دشمن رســـول الله
دوستــت پیرو رســـــو ل الله
پس ترا باک نیست ای مادر
در کــلام خــدا توئی اطهــر
کی مــُــلّوث شود ، پاکی بــحر
از لب ِ هــر سگی ویا هــــر خــر
خوش بزی در مکان ِعــّـِلـــیِـِین
با َنبّـــی ِ خــدای صــدره نشــین
تا قیـــامت زامـت احـــمـــد
بر تو حرمت ُبـَود وهــم رحمت
بهــرعایشه آن ســـلام ودرود
تا مـــکان وزمان بــُــوَد موجود
مادرم ای «عـــزیز» پیغــمبر !
گرشود جـان فــدای تــو بهتر
پایان
———————————————-
02:10AM ساعت :
روز سه شنبه دوازدهم شمال سال 1431 هجری قمری
برابر: 2010-09-21
مظابق به : 1389-06-30
hmaazizi@yahoo.co.uk