از علم جيولوجي
آيات اول از سورهء مباركهء اعلي با بيان دوره يي از ادوار تاريخ جيولوجي كه به قبل از آفرينش انسان مربوط ميشود، گوشهء ديگري از تجليات اعجاز علمي قرآن كريم را متبلور ميسازد. در ا ين آيات چنين ميخوانيم:
]سَبِّحْ اسْمَ رَبِّكَ الأَعْلَى، الَّذِي خَلَقَ فَسَوَّى، وَالَّذِي قَدَّرَ فَهَدَى، وَالَّذِي أَخْرَجَ الْمَرْعَى، فَجَعَلَهُ غُثَاءً أَحْوَى[
«به نام خداي خود كه برتر از همه وجود است، تسبيح بگوي، آن خدايي كه عالم را خلق كرد و آن را به سامان رساند و آن خدايي كه همه چيز را به اندازه و نظام آفريد و سپس در طريق كمال هدايت كرد و ان خدايي كه گياهان را از زمين برويانيد و سپس آنها را خشك و سياه گردانيد»
علم جديد قدم جلو ميگذارد تا در مقام تفسير علمي آيات فوق الذكر قرار گرفته و بگويد: آنگاه كه اين كتلهء بزرگ شعلهور، يعني «زمين» از خورشيد جدا شد، قرنهاي متعدد در فضا در حال دوران بود. همزمان با اين چرخش، گرما و حرارت آن تدريجاً كم ميشد تا آنكه در مسير اين تحول، كتلهء گاز شعلهور اوليه به كرهء آتش سيال و جوشاني مبدل گشت، سپس آرام آرام پوستهء خارجي آن سرد شد تا به نوعي از انجماد برسد، آنگاه گاز مشتعل موجود از زمين فاصله گرفته با فضاي پيراموني آنكه نوعاً سرد بود و با فضاي دورتر از محيط زمين كه سردتر از فضاي زمين بود، برخورد كرد و در نتيجهء اين برخورد، بارانهاي شديد وسيلابهاي ويرانگري در زمين به وجود آمد. در اين ميان كتلهء زمين همچنان بيشتر و بيشتر سرد ميشد، سيلابها دنيا را غرق خود كردند و از آنجا كه ابرهاي متراكم به طور هميشه محيط زمين را در چنگال خويش گرفته بودند، شعاع و نوري هم به آن نميرسيد. سرانجام سيلابها عامل نجات زمين از غلاف ضخيم ابري پيرامون آن گرديدند و باناپديدشدن ابرهاي متراكم، مقدار كمي از اشعهء در حال اهتزار خورشيد به زمين رسيد و آرام آرام، روز در افق پديدار گرديد. پديده هاي طبيعي معروف ديگر نيز به شكل هولناكي به جنب و جوش افتادند؛ در طول هزاران سال توفانهاي كشنده در آبهايي كه سراسر زمين پوشيده از آن بود، جريان داشت. همزمان زلزلههاي ويرانگر و انفجارات آتشفشاني هولناكي رونما ميگرديدند. ر نهايت همهء اين پديدهها دست به دست هم دادند تا قشر زمين در بعضي از جهات خويش، از سطح بحر ارتفاع پيدا نموده، قارههاي بزرگ تشكل پيدا كنند و سلسله كوهها به وجود آيند. بادهاي صرصر سرگردان، صدها سال امواج دريا را به سوي زمين ميكشانيدند كه در نتيجهء آن، سواحل به وجود آمدند. آبهاي حاصله از باران دروادیها به جريان افتادند. و اين چنين بود كه خداوند بزرگ در روند منظم يك «تطوّر»، زمين را آفريد و آن را به بحر و برّ تقسيم كرد. سرانجام كوهها، اقيانوسها، درياها و جويبارها و همهء پرزههاي متشكله حياتي زمين، آرام آرام به جاي خود قرار گرفتند.
آري؛ اين روند توصيفي با اين فرايند از تطوّرات در چگونگي تكوين آفرينش، ميتواند يكي از وجوه تفسير آيات آغازين از سورهء فوق الذكر در رابطه با خلقت زمين باشد.
«گرترود هارمان» دانشمند جيولوجست ميگويد: «نباتات، قديمي ترين پديده از پديدههاي شكل بندي حيات بر روي زمين بودهاند؛ زيرا حيوانات بدون نباتات قادر به زندگي در آن نيستند. از طرفي در دورهء پيدايش نبات، زمين هنوز هم در حالت اضطراب و ناهمآهنگي به سر ميبرد؛ چه با پايان يافتن موسم دوراني بارانهاي زياد، موسم دوراني خشكسالیهاي طولاني فرا ميرسيد. نباتات بر روي زمين پديدار گرديدند، بي آنكه انسان در زراعت آن نقشي داشته باشد. و از آنجا كه دماي هوا هنوز بالا بود؛ زيرا هوا كاملاً از بخار اشباع شده بود و اين حالت ميليونها سال طول كشيد، بناءً نباتات نيز با بهره گيري از اين جو، بسيار متنوع گرديده و به طور انبوه رشد كردند، چرا كه اين جوّ خود به امر سرعت رشد نباتات كمك ميكرد. در نتيجه بخش بزرگي از مين را فرش سبزي از نباتات، درختها و جنگلهاي انبوه پوشانيد.
اما توفانها هنوز هم در راه بودند. توفانها ميآمدند و در مسير خود درختها و نباتات را از ريشه برميكندند و بي آنكه كسي وجود داشته باشد تا از آنها استفاده كند، اين درختها و نباتات بر سطح زمين ميافتادند، از آن رو كه حيات حيواني هنوز بر روي زمين آغاز نشده بود. در نتيجه كتلههاي بزرگي از درختان و گياهان، ساليان متمادي بر روي زمين افتاده و آب آنها را ميپوشانيد و در اثر به تحليلرفتن آنها به مرور زمان لايههاي خاك نباتي حاصل خيزي پديد ميآمد كه خود زمينهء رشد جنگلهاي جديد ميگرديد و باز عين عمليه تكرار ميشد؛ توفانها جنگلها را نابود ميكردند و خاك جديد و جنگلهاي جديدتر در راه بودند و اين عمليه هزاران سال پيوسته تكرار ميشد. قرنهاي متوالي سپري شد و حجم و كثافت اين نباتات به تحليل رفته، پي هم زياد و زيادتر و همزمان قشر خاك حاصله از آن نيز قطور و قطور تر ميگرديد و رفته رفته اين خاكهاي نباتي انباشته بر روي همديگر، به كتلههاي سخت تبديل گرديده و رنگ آنها نيز رو به سياهي ميگذاشت تا سرانجام به مادهء صخرهمانند سياهي مبدل گرديد.
اين مادهء صخره مانند، ذغال سنگ است كه قرنها در جوف زمين باقي ماند تا سرانجام انسان آمد و آن را كشف كرد و از آن به صورت يك ماده مهم انرژي زا بهرهبرداري نمود.
آيا اين همان چيزي نيست كه قرآن كريم در آيات فوق از آن سخن ميگويد؟ دقّت كنيد كه قرآن چه ميگويد؛ قرآن مي گويد: خداوند متعال در سير تطوّر آفرينش زمين، گيهان را آفريد و سپس آنها را به مادهء خشك سياه«غثاء أحوي» مبدّل گردانيد. ملاحظه مي كنيم كه تعبير قرآني از اين ماده: «غثاء» و «أحوي» است. غثاء: مادهء خشك و سخت را گويند؛ و أحوي: رنگ سبز تيرهء مايل به سياهي.
بررسیهاي دانشمندان از مناطق ذغال سنگ زمين، و آزمايشهاي انجام يافته به وسيهء ابزارهاي ميكروسكوپي و دستگاههاي تابش اشعه، بر روي طبقات تشكيل دهندهء اين ماده نيز نشان داد كه ذغال سنگ اصلاً از همين نباتات پديد آمده است و از آغاز عمليهء شكل گيري اين ماده،250 ميليون سال ميگذرد. همچنان اين بررسيها نشان مي دهد كه رشد نباتي در زمين قبل از آنکه موجودات زنده در آن آفريده شوند و از نباتات موجود در آن بهره برند، 35 مليون سال ادامه داشته است. اما ضخامت وچگالي اين نباتات انباشته شده در بطن زمين در گذار اين ميليونها سال، هنگامي آشكار ميشود كه بدانيم: دانشمندان انبار ذغال سنگ موجود در جوف زمين را 8 بليون تن تخمين كردهاند كه اين مقدار، براي برآوردن نيازهاي بشر براي مدت بيش از چهار هزار سال كفايت ميكند. البته اين امر، بر فرض استمرار ميزان كنوني استهلاك ذغال سنگ است كه هم اكنون به ميزان دو هزار ميليون تن درسال تخمين زده ميشود.
بلي؛ اين همان «غثاءأحوي» و اين اكتشافات هم حكايتگر تاريخ تكوين دوره يي از دورههاي آفرينش زمين و آنچه كه بر روي روي زمين گذشته است، مي باشد كه قرآن كريم چارده قرن قبل آن را مطرح نموده، اما دانش جيولوجي در اين اواخر به آن دست يافته است. آري؛ به آن دست يافته است تا معجزهء ديگري از معجزات علمي قرآن كريم را نمايان سازد.