بیــداد خـزان — محمد اسحق ثنا

  بیــداد خـزان   به استقبال شعر مرحوم یونس قلندر زاده     باد خزان وزید و همــه شاخسار زرد   برگ درخت آلو و سیب و انـــار زرد   کاریز میـر خفته زغـم در شب ســـیه   دیوانه گشته ابتـر و زار و نـزار زرد   بس نو عروس باغ زغم سـینه می درد[…]

لعنت به روز بد — محمد عارف يوسفی

  لعنت به روز بد   محمد عارف "یوسفی"   ای دل مده ز دست شهامت به روز بد یاری نکنـد ارفـن و  قسمت به روز بد عـــالم وفـا به کس نکنـد پس بتـو چرا؟ بــایــد گــرفت  دامــن همت به روز بد در وقت شادمانی که دنیـا رفیــق تست تنهــا بساز به وقت مصیبت به روز بد[…]

عید مسافر — محمد عارف يوسفی

    عید مسافر     باز عیــد آمد مسافـر نقــل و سیمیان تو کو؟ گـوشت قــــربانی کجا وقنــد بغــلان تو کو؟ وه چه خاموشست فضای خانه ی توهموطن محفــــل شادی کجـا و خیـل  مهمــان تو کو؟ میروی کارووظیفه این چه عیدست جان من رخصتی و تعـــطیـــلی عیــد قـربـان تو کو؟ با لبــاس کــار بیرون[…]

سودای وطن — محمد عارف يوسفی

    محمد عارف يوسفی   امروز صبح وقتی جانب وظیفه روان بودم و از طریق  رادیو میشنیدم که احزاب شامل دولت هالند در مورد تعیین سن تقاعد با احزاب مخالف دولت بحث داشتند که هر کدام در مورد مزایا و نواقص آن نظریات و دلایل خود را داشتند و روی تاثیرات مثبت و منفی آن بالای اقتصاد و[…]

راز پنهان — خالد عمر اعظمی

  راز پنهان سرودۀ محترم خالد عمر اعظمی شعله ميکشــد روزی آتشــی که پنهان اسـت نغــمه سر کند از نو بلبــلی که حيــران است پــــردۀ سيــاهــی را ميـــــدرد دم خــورشيــــد صبحی ميدمد صادق برشبی که عصيان است متن کامل شعر      

سعادت — محمد عارف يوسفی

    سعادت           میرسد روزی که بخت بسته ی ما وا شود طــالــعِ مفقــود مــا بــار دیگــر پیـدا شود دیـده های خصم دشمن کور گردد از قضا چشم کــــور دوستــانِ مــا اگـــر بینـا شود میـرسد روزی که خارج از حریم پاک ما بـن لادن همــره ی نـاتــو و امــریکـا شود[…]

پناهنده — خالد عمر اعظمی

  پناهنده       من، پناهنده شـدم. من، پنـاهندۀ دنیای غـریب. از کـجا آمـده ام؟ یـادم نیـست. به کـجا خواهم رفـت؟ نا معـلوم . سینه ام ، ما لا مال از غـم و درد دل من ، این دل من از هـمه سـرد. من، پنا هنده شـدم. چه گـناهی… غـلطی مـهر (احـمق) به جـبینم […]

خـنجر حـسرت — خالد عمر اعظمی

  خـنجر حـسرت   سروردۀ محترم خالد عمر اعظمی   بیـا در سـرزمیـن من نـگه کـن سـوگواری را ز بـام آ سما نش گوش کن فریاد و زاری را بسی تیغ سـتم  آ لـوده شد با خون مظـلو ما ن همه بر سینه ها بنگـر نـشا ن ز خـم کاری را ز طو فان جنـون[…]

زندانی — خالد عمر اعظمی

  يادداشت اداره:   محترم  آقای خالد عمر اعظمی   با سلام و احترام بشما ، از همکاری شما با ارسال پارچه شعر پرمحتوا و شور انگیزتان  جهانی امتنان. شعر تان نمایانگر وقایع حقیقی است که تاریخ معاصر ما مشحون از نمونه های آن بوده است. از جمله مثال های آن ، قصه زیر است[…]

وای برحال ما — فضل الرحيم رحيم

      وای برحال ما   باز تابستان آمد به پایان، زمستان سرد  است  و ما تابهار آینده  ما در رنج ، پیچ در پیچ وای برحال ما   غم  خرچ تیل وچوپ زمستان ما را  فرسوده است چوردالر و یورو  مقامات را غرق مستی ساخته است   باز تابستان آمد به پایان، زمستان[…]

ثابت قدم — اسحاق ثنا

  ثابت قدم     اسحاق (ثنا) وانکوور کانادا   در ره ی مهر و محبت ازخودت بیگانه باش بگذر  از مال و منال و  در پی  جانانه  باش در طریق سوختن  چون  شمع در بزم زمان در  وفا  و  جانثاری   همسر   پروانه   باش ور تو دل دادی به کس فرزانه گی ناید  بکار همچو[…]

خـَـــپ و چــُــپ — محمد عارف يوسفی

      خـَـــپ و چــُــپ   محمد عارف يوسفی   در مسیــرزنـد گانی بی شعـارم خـَپ و چُپ          رفتـه از دستـم نشان و اعتبـارم خـَپ و چُپ در سکـوت تلـخ تنهـا یی بـمیـر د هـــر نفس          آرزوی نــا مــــرادِ انــتــظــارم خـَپ و چُپ بسکـه در گــوش دلــم از مشکـلاتـم گفتـه ام          خسته از این[…]

افغان؟ — سميع حامد

  افغان؟ سرودۀ سميع حامد   نظر به تقاضای مکرر علاقمندان، شعر " افغان؟" از صفحۀ صدای افغان برداشته شد.   سلام و رحمة الله برادر محترم  آقای سميع حامد! لطفاً يک لحظه تنها بالای مطلب ارسالی تان تجديد نظر نموده ويا با دوستان عالم اگر داريد مشوره نماييد. برادر محترم پدر ومادر تو هم[…]

محکـوم بـر فنا — محمد عارف يوسفی

    محکـوم بـر فنا       ما را اگر به توپ وتفنگ می کُشی رواست از مـا  خــلاف میل تـو گفتـن سلام سزاست داروی مـا به چشم تــو مــاننــد زهــر مــار هــر زخـم تــو به چشم کسان مثل توتیاست حرف نیکـویِ مــا همه  بـا شد گنـاه و تلــخ دشنـــام تـــو بـــه زعــمِ عـــدودارو دواست[…]

هـوس — محمد عارف يوسفی

  هـوس   ای که صد بار کرده ای ما را پریشان لعنتی میکُشی آخــر تــو ما را دل بــه آرمان لعنتی داده ایــم بــربـاد به سودای تو ما ها زنـدگـی کــرده ای مــا را ازیـن سودا پشیمــان لعنتی دیــده هــای مــا نمـــودی کـور  انـدر انتظار میــروی حــالا ز پیش  مــا چــه آسان لعنتی گاهی[…]

عبث — محمد عارف يوسفی

  عبث   محمد عارف يوسفی   عمری زشوق بکوی تـورفتـم ولی عبث دیــوانــه و بیمــار تــو گشتــم ولی عبث با آب دیـــده هـای وفــا و صفــای خـود هر جور وهـرجفای تو شُستم ولی عبث تا بینمت به خـواب تـرا ای عــزیــز من شب ها  بیـاد وصـل تـوخـفتـم ولی عبث تـا پـا درون کلبــه ی[…]

گرفتار — محمد عارف يوسفی

  گرفتار   محمد عارف يوسفی   من امروز      مثل هر روز            دست انداختم گرفتم باز    گرفتم این قلم را      به دور گردنش پیچانیدم انگشت گرفتم از گلویش  فشردم    فشار دادم       فغانش را کشیدم          فغانش را شنیدم             به فریاد شد و این را… به کاغذ گفت    […]

مـعتــادِ محـبت — محمد عارف يوسفی

  مـعتــادِ محـبت   محمد عارف يوسفی   پایِ مـن درلای عشق بنــد مـانـد و گشتـم مبتــلا مـن شدم بـربـاد و گیـر مـاندم درین یک ماجـرا تــا نخستیــن سگـــرتِ عشقــم نهــادم در دهـــن خــیلی زود گشتـــم بــه تنبــاکــو و دودش آشنــا تـا صعــودِ عشـق بیـــابم گــامی رفتـم در جـــلـو سر نمــودم چــرسِ عشق را بـا هــزاران اشتهـا بـه[…]

موسم وصل — محمد عارف يوسفی

  بهترین تبریکات و تمنیات نیک خود را به مناسبت فرارسیدن سال نو و بهار نو به تمام هموطنان عزیزم تقدیم میدارم. و ازپروردگار مهربان استدعا میکنم که سال ۱۳۸۸ خورشیدی را  در کشور ما سال صلح و صفا سال آرامی و ترقی و سال اخوت برادری  بگرداند. آمین   موسم وصل ای دلـــربــا بیـــا کــه[…]

کوهِ عاطفه — محمد عارف يوسفی

  روز زن را برای تمامی زنان بخصوص زنان غمدیده ی کشورم تبریک گفته آرزوی خوشبختی همیشگی ایشان  را از بارگاه ایزد متعال دارم.   کوهِ عاطفه محمد عارف يوسفی   روز تــو بـادا مبـــارک بـر تـو زن ای تــوکــوهِ عـــاطفـــه انــدر بــدن تــو گـــل زیبــای هـر بـاغ و چمــن ای تو سوسن ای توریحـان، نسترن گنـج تـویی[…]

وگرنه خری بود درسيستان — عبدالاحد تارشی

  وگرنه خری بود درسيستان   اثر محترم عبدالاحد تارشی برگرفته شده از: سايت محترم سرنوشت   يکی از سران الحاد  مارکسستی واز جنايتکاران درجه يک دوران تجاوز شوروی که گهگاه برمقدسات ملت مسلمان افغانستان با استفاده  از کتابهای ملحدين ايرانی ومستشرقين متعصب می تازد، اخيراً  اعتراض کرده است که چرا به زنها اجازه داده[…]

کاش — محمد عارف يوسفی

    کاش محمد عارف يوسفی   کاش من چون اشکی بودم که چکد ازچشم یار میشدم نابــود به یک مــــژگان زدن بی اختیار یــا که چــون شبنم فتــــاده بر سر و روی گلی زنــدگی ام مختصر میشد به یک صبـح بهـــار میشدم محــو و فـــراموش از نگـاه هـــر کسی از نشیب و از فــراز[…]

مسافر — محمد عارف يوسفی

  مسافر   محمد عارف يوسفی   به غـربت زنـدگی ایـدل به تــدریج سوختن باشد مسافر هر کجـا باشد به رنج مشت و یخن باشد مهاجر مثل آن گل که نـه زیبِ باغ وگلـدانی ست سیه بخت تـر ز خـار بوده شکارِ صـد شجن باشد چــو افتـــاده به قیــدِ خـانـه ی جـولاهکِ روزگـــار به دست و پاش هزاران زنجیـر و بندو رسن باشد چـو ماهی[…]

مرحوم صوفی عبدالغنی

  مرحوم صوفی عبدالغنی "غنی زاده"   بعد از عرض ادب و سلام حضور شما خوانندگان عالیقدر. نمونه ی از شعر مرحوم صوفی صاحب عبدالغنی "غنی" راکه  یکی از نواسه های آن مرحومی برای من سپردند تا از طریق سایت های وزین انترنتی در خدمت هموطنان گرامی قرار دهم و بعد از خواندن اشعار زیبایش[…]

نفس مــکار — محمد عارف يوسفی

  نفس مــکـــار محمد عارف یوسفی   نفس مــکـــــار آدمــیــت را پــریشـــان میکنــد گـر مجـال یابـدکسی را نیست و ویـران میکنــد آنـکــه آگــاهـی نـــدارد از سـر ســودای خـــود نفسِ ظـالـم نـِیـَتـش را لخت و عـریــان میکنـــد گر کسی گردد شکار وصیـدِ نفس٬ صدها دریغ میکنــد او را اسیــر، تسلیـــمِ شیـــطـان میکنـــد خـدعـه ی دارد کــه مــا را میـکشد ســویِ[…]

پروازگاه انبیاء — دکتور محمد حليم تنوير

  بیاد شهادت ملت فلسطین و تجاوز بیرحمانه اسرائیل (6 جدی 1387) در غزه   پروازگاه انبیاء   شعر از : دکتور محمد حلیم تنویر   اینجا مکان جبرئیل و خطهء خداست آدم فرود آمد و نوحش پیام داد   داود نگهدار و شهء این جهان بماند یعقوب اشک گمشده اش ریخت و کور شد                                      […]

کــــربــــلای مضـــاعف —- محمد عارف يوسفی

  یکهزار و چهارصد و بیست و نه سال قبل از امروز بتاریخ دهم محرم در فاجعۀ کربلا  حضرت امام حسین (رض) نوادۀ بهترین عالم حضرت محمد (ص) با یاران خود جام شهادت نوشید که قیام وی درس آزادیخواهی،شهامت و حق طلبی برای تمام مسلمین جهان است. با تاسف امروز بعد از 1369 سال درست در همین[…]

ابيات و سخنان برگزيده(بخش يازدهم) — الحاج احمد شفيق شبنم

  ابيات و سخنان برگزيده(بخش يازدهم)   ارسالی الحاج احمد شفيق شبنم   1- خواهر دعا کن بر قلب آسیا و دیار عقاب ها   –   بر جسم پاره پاره افغانستان ما بر شهر های سوخته و اهل بی پناه  –  بر سقف های ریخته کشتگان ما بر زخم های تازه و خونین بی دوا –[…]

ابيات و سخنان برگزيده(بخش دهم) — الحاج احمد شفيق شبنم

  ابيات و سخنان برگزيده(بخش دهم)     ارسالی الحاج احمد شفيق شبنم   1- جواب است ای برادر این نه جنگ است – کلوخ انداز را پاداش سنگ است (جواب های، هوی است) 2- تو اول بگو با کیان دوستی – من آنگه بگویم که تو کیستی (انسانها با روابطی که با یکدیگر بر[…]

عید شما مبارک — محمد عارف يوسفی

  از ینکه عید مبارکی داشته باشم  این چند واژه را که بهم ارتباطش داده ام  اگر نواقص شعری اش زیاد است فقط پیام تبریکی دانسته مرا عفو کنید   عید شما مبارک     محمد عارف يوسفی   د و ستــان و  عـــزیزان ،عید شما مبارک کـودک و پیـــر و جـــوان، عید شما مبارک ای یتیـم هــر جا[…]

ابيات و سخنان برگزيده(بخش نهم) — الحاج احمد شفيق شبنم

  ابيات و سخنان برگزيده(بخش نهم)     الحاج احمد شفيق شبنم     1- ایمن بود از شکنجه درویش – زر هر چه که بیشتر بلا بیش ( پول پرستی ریشۀ تمام تبهکاری هاست) 2- دوست داری مرا . دوست داشته باش سگم را ( اگر گوش عزیز است . گوشواره عزیز تر است)[…]

ابيات وسخنان برگزيده (بخش هشتم) — الحاج احمد شفيق شبنم

  ابيات وسخنان برگزيده (بخش هشتم)   ارسالی الحاج احمد شفيق شبنم   پل بر سر محیط قلزم بستن – راه گردش بچرخ انجم بستن کام و دم مار و نیش گژدم بستن – بتوان نتوان زبان مردم بستن (در کوزه را میتوان بست اما دهان آدمی را نمیتوان بست)   2- عیب تو خواهی[…]

جانم بگو — فضل الرحيم رحيم

  جانم بگو       جانم بگو کی چشمان ما روشن می شود از نور برق بسکه دیده های ما مانده در انتظار او *هلق وعده ها ی امروز و فرداء وزیر آب وبرق قصه های مفت سر بازار گشته و  سر به *فلق     ای بیخبر! برق از وحشت و هیبت یکان[…]

پــــــــد ر — محمد عارف يوسفی

  این شعر گونه را بیا د مرحومی پدر بزرگوارم سروده ام خداوند پاک روحش را شاد داشته باشد و با تمنای اینکه همراه  تمامی گذشتگان مسلمانا ن مورد عفو خویش قرار داده فردوس برین نصیب شا ن گرداند. آمین     پــــــــد ر   محمد عارف يوسفی   یـارب چی سخت تمام شد دهـرم[…]

غــم دل — محمد عارف يوسفی

  با عرض سلام این شعررا سال پار بتاریخ هفتم نوامبر سال 2007 بعد از حادثه ی المناک بغلان که در پهلوی سایرین ده ها طفل معصوم و بیگناه را نیز بشهادت رسانید نوشته بودم چون تازه علاقه به نوشتن شعر گرفته بودم و دومین شعری بود که سروده ام ازینرو نقایص زیادی داشت و[…]

ابيات وسخنان برگزيده (بخش هفتم) — الحاج احمد شفيق شبنم

  ابيات وسخنان برگزيده (بخش هفتم)   ارسالی الحاج احمد شفيق شبنم   1- ای بیخبر ! بکوش که صاحب خبر شوی – تا راهرو نباشی کی راهبر شوی انکس که نتواند اطاعت کند نمیتواند فرمانده شود   2- نه بر اشتری سوارم نه چو خربه زیر بارم – نه خداوند رعیت نه غلام شهر[…]

رهء دشوار — محمد عارف يوسفی

    رهء دشوار   محمد عارف یوسفی   ایــن رهء دشوار عمـر را عــــــا قبت پیمـود نیست          زهـر مرگ زندگی را جمــله خلــــق نــــوشید نیست لحظــه هــا مــا را چــی آسان میبرد جانب مــرگ          هـــر نفس گامیست كــه آرا م سوی نیستی برد نیست هـــــر تـــــولــد یــــك خبر دارد ز مـرگ دیگــری          هــر گل[…]

ابيات وسخنان برگزيده (بخش ششم) — الحاج احمد شفيق شبنم

  ابيات وسخنان برگزيده (بخش ششم)     ارسالی الحاج احمد شفيق شبنم     1- بزرگی سراسر به گفتار نیست –  دو صد گفته چون نیم کردار نیست (عمل و کردار ادمی بلند تر از کلامش سخن میگویند)   2- پنهان به هر فراز که بینی نشیب هاست – مقدور نیست خوشدلی جاودانه ای[…]

احمد ومحمود بگزار، مايکل اغيارکيست!؟ — سليمان شاه صوفی زاده

  احمد ومحمود بگذار، مايکل اغيارکيست!؟       سا لها درملک ما غم باعث اين کار کيست؟ ظالم و مظلوم کی و، خادم  و غدار کيست؟ گه به پاکستان وگه ايران و گاهی  د يگری زادگاهش اين وطن، بيگانه را همکارکيست؟ کس به روس وکس به امريکا غلام زرخريد آخر اين مام وطن را[…]

ابيات وسخنان برگزيده (بخش پنجم) — ارسالی الحاج احمد شفيق شبنم

  اشعار برگزیده     ارسالی الحاج احمد شفيق شبنم   درد ملت این خزان جان ستان را نو بها ری بر نخواست درد ملت را طبیب و غمگساری بر نخواست سرکشان چور و چپاول کرده خون ها ریختند شهسوار عادل و با افتخاری بر نخواست کس نشد از قتل و غارت حافظ اهل وطن[…]

کوچه — محمد عارف يوسفی

  کوچه   محمد عارف يوسفی   دیشب همــه در کوچــهء ما مست و ملنگ بود     یــــــار آمـــده بود بر سر دیدار او جنگ بود هـر کس به طریقی به زبــان وصف او میگفت     آئینه اش خلق گشته بود از بسکه قشنگ بود خـــواستم کــه روم بـر قــــــد مش دیـده بسا یم     از یـورش مردم[…]

اقرارمیكنم — محمد عارف يوسفی

    اقرارمیكنم   محمد عارف يوسفی   احــــوال د لـــم را بتــــــــو اظهار میکنــم ایـــــن راز درون خفته را بیــــــدارمیکنــم   در دل جـــز از نام تــو چيز دیگری نيست ايــــن حــرف نهــــــان دلــــم آشكارمیكنــم   ارزش ديـــــدار تـــــو ار قيمت جــان است جـــان بخشمت بر وصل تــو اقــرارمیكنــم   گـــرچه میرانی ز كـويت[…]

نگاه عیدی — محمد عارف يوسفی

  حلول عید سعید فطررا به تمام هموطنان عزیزم و مسلمان های دنیا تبریک میگویم     نگاه عیدی     عیـد آمـــد و نگــارم دستش حنـــــــا میکنــد     از گــوشهء دو چشمش نگـــاه بمــــا میکنــد عیـدم کنــد دو چنـــدان آن مـاه خـوبــرویـان     بـا یـک نگـاهء عیـدی کـه سوی مـــا میکنــد گــاه به آسمــانـم بـــــرد گـاهـی[…]

حسن یا ر — محمد عارف يوسفی

        حسن یا ر     محمد عارف یوسفی     زچشم دیگـــران بینـــم رخت چـــون مــاه تابان است     ز چشم بـاغبــا ن بینم نمـایت چــون گلستــــــان است    به چشم خـــود دیدم حسنت منـور ترزخورشید بــود     چــورخسارت درخشد مــاه زد یـدارت هـراسان است   به شب سر میکشد مهتاب به آسمان چونکه[…]

ابيات وسخنان برگزيده (بخش چهارم) — ارسالی الحاج احمد شفيق شبنم

  ابيات وسخنان برگزيده (بخش چهارم)   ارسالی الحاج احمد شفيق شبنم   نمی ارزد   هزاران سلطنت با قتل انسانی نمی ارزد هزاران ساز و سامان با تن و جانی نمی ارزد هزاران حشمت و شوکت هزاران فر و فیروزی به گریان یتیم سینه بریانی نمی ارزد هزاران راحت و اسودگی گر بعد از[…]

د زړه آواز —- سليمان شاه صوفی زاده

د زړه آواز څوبه لويه خدايه  مسلمان  ويده  خوبو کښی وی          څو به زمونږ واګی د اغيارو په لاسو کښی وی   څوبه ځان ځانی وی دقدرت په سرجنګونه وی غم کښی د جيبونو په غريب  ولس ظلمونه وی څوپوری به کونډی يتيمان په سرولمبوکښی وی          څو به زمونږ واګی د اغيارو په لاسو کښی[…]

پښتو متلونه — امين الدين سعيدی

  پښتو متلونه   ليکنه او ټولوونه  : امين الدين ( سعيدي ) دحق دلاري کلتوري ټولنه  جرمني     څو لنډى خبرى  : اولسى ادب د اولسونو معنوي پانگه ده ، دغه په زړه پورى فکرى ټولنيزه پانگه د زمانى په اوږدو کى دټولنيز ژوند په خوره لمن کى دسترو ملى ارزښتونو په توگه[…]